وجود تناقض و تعارضهای فراوان در مطالب انجیلها،
آیا میتواند شرایط تحقق یک کتاب آسمانی را فراهم آورد؟
انسان با پناه جستن به کتاب آسمانی، خود را در آرامش برخورداری از کلام الهی مییابد. وقتی که میتوان به هر چیز به دیده ی تردید نگاه کرد، این سخن آسمانی است که برایش یقینساز است. مشخصه اطمینان بخشی کتاب آسمانی از کجا آمده است؟ گذشته از شرایط عام سخن، یک شرط ویژه سخن الهی آن است که بخشهای مختلف آن با هم در تعارض و تضاد نباشد. این شرط از آن رو حائز اهمیت است که ذهن بشر عادی، پس از تنظیم مطالبی در یک بخش و ارائه آن به دلیل فراموشی و نقصان، در مرحله بعد ممکن است سخنی معارض یا متضاد با آن بگوید. اما کلام آسمانی که ریشه در علم و قدرت لایتناهی الهی دارد مجموعه عناصر تشکیلدهندهاش با هم کاملاً هماهنگند.
و همانطور که عناصر طبیعت به عنوان یک آیه و نشانه تکوینی،اجزاء آن با هم متناسب و هماهنگند. اجزای سخن الهی به عنوان یک آیه و نشان آسمانی با هم منسجمند.
در این میان تعارضات و تناقضات موجود در هر یک از انجیلها و آنها با یکدیگر، قدسی بودن کتاب مقدس مسیحیت را زیر سؤال برده است. و نگاه اطمینانبخش به آن را در هم شکسته است. این امر بیانگر آن است که انجیل اولیه مسیح به دست ما نرسیده و تنها بخشی از آن مربوط به عیسی بوده که نامشخص است. و دیگر اینکه همانطوری که کلیسا ادعا نموده انجیلها دستنوشته انسانهای عادی است که با تکیه بر محفوظات شخصی و نظرات فردی و یا شنیدههایی از دیگران،جمعآوری شده و کلیسا خود را ناگزیر یافته که برای کسب وجاهت مسیحیت در میان سایر ادیان و از دست نرفتن ایمان مسیحیان آن را قدسی و الهامی بداند. در این بخش به پارهای از امور متناقض و متضاد و نامعقول انجیلها اشاره میشود.
1 . شجرهنامهی مسیح
انجیل متی با نسبنامهی مسیح شروع میشود. و یعقوب را به عنوان پدر یوسف، شوهر مریم معرفی میکند. (متی / 1 : 16) اما انجیل لوقا، یوسف را پسر هالی میداند. (لوقا / 3 : 23) و انجیل مرقس و یوحنا سخنی از نسبنامهی مسیح به میان نیاوردهاند.
دو تناقض مربوط به شجرهنامه عیسی، یکی این است که در متّی، پدربزرگ مسیح، یعقوب معرفی شده و حال اینکه در انجیل لوقا، پدر بزرگ وی هالی میباشد. تناقض دوم این است که اگر مریم از روح القدس باردار شده است، چرا انجیلها یوسف را به عنوان شوهر وی معرفی میکنند؟ در حالی که زاده شدن مسیح ربطی به یوسف ندارد که بخواهیم به هر طریق ممکن، او را وارد نسب مسیح کنیم.
2 . تولد مسیح
انجیل متی و لوقا درباره ی تولد عیسی سخن گفتهاند. با این تفاوت که متّی صرفاً به تولد عیسی در بیت لحم اکتفا نموه (متی / 2 : 1) ولی لوقا علت به دنیا آمدن عیسی در بیت لحم را انجام یک سرشماری از ناحیه امپراطور روم میداند که چون یوسف از اهالی بیت لحم بوده مجبور شده به اتفاق مریم، به آنجا برود. (لوقا / 2:4)
صرفنظر از اشتباه نام امپراطور وقت و اینکه اصولاً چنین سرشماری وجود خارجی نداشته است،اشتباه عمده در نقل این حادثه تاریخی است که هدف از سرشماریها از دیرباز تاکنون تعیین میزان دقیق دارایی و املاک مشخص بوده که معمولاً (خصوصاً در دنیای قدیم) در محل سکونت وی بوده است بنابراین معنا نداشته که افراد را به محل آباء و اجدادی خود سوق دهند تا بتوانند به سرشماری درست دست یابند.
موعظه یحیی تعمید دهنده
متی نقل میکند یحیی تعمیددهنده به عنوان بشارت بر آمدن مسیح گفته است: «... من شما را با آب تعمید میدهم... ولی کسی که بعد از من میآید... او شما را با روحالقدس و آتش تعمید خواهد داد. (متی / 3: 11) و در لوقا نیز عین همین مطلب آمده است. (لوقا / 3 : 16) ولی در مرقس (مرقس / 1 : 8) و یوحنا (یوحنا / 1 : 26) عبادت «آتش»حذف شده و گفته که و «او شما را با روح القدس تعمید خواهد داد.»
شاید عبارت آتش که حاکی از روح برخورد مسیح با ظالمان و ستمگران بوده،به نظر نویسندگان مرقس و یوحنا خوش نیامده و لذا آن را حذف نمودهاند. و مرتکب نوعی تحریف شده که معنای عبارت را به طور کلی عوض میکند.
نام حواریون
انجیلها درباره ی نام یازده تن از حواریون اتفاق دارند، ولی درباره ی نام نفر دوازدهم اختلاف شده است. متی (متی / 10 :3) و مرقس (مرقس / 3 : 18) آن را تدی میداند ولی انجیل لوقا (لوقا / 6 :15) نام تدی را حذف و به جای آن، نام یهودا پسر یعقوب را آورده است.
عدم تطابق در نام دوازده تن از حواریان خاص عیسی،حاکی از عدم وجود الهام ادعایی درباره ی انجیلهای موجود است.
تأکید بر انجام شریعت
در متی آمده است: «پس هر گاه کسی حتی کوچکترین احکام شریعت را بشکند و به دیگران چنین تعلیم دهد در پادشاهی آسمان پستترین فرد محسوب خواهد شد. حال آنکه هر کس شریعت را رعایت کند و به دیگران نیز چنین تعلیم دهد در پادشاهی آسمانی بزرگ خوانده خواهد شد.» (متی / 5 : 19) ولی در سایر انجیلها چنین تأکیدی بر انجام احکام شریعت بوحی نیامده است. در حالی که خواست انجام احکام،از اصول اولیه دعوت انبیاءبوده است. و معلوم میشود که مطلب به این روشنی از سایر انجیلها حذف شده است.
پیامیر صلح یا پیامبر جنگ؟
در متی (متی / 5 :39) و لوقا (لوقا / 6 : 29) آمده که اگر کسی بر گونه راست تو سیلی زد گونه دیگر خود را به طرف او بگردان.» و با این بیان مسیح پیامبر صلح و دوستی معرفی شده است. اما در بخش دیگری از متی (متی / 10 : 34) آمده که «گمان نکنید که آمدهام تا صلح به زمین بیاورم،نیامدهآم که صلح بیاورم بلکه شمشیر.» و در لوقا (لوقا / 12 : 51) آمده: آیا گمان میکنید من آمدهام تا صلح را بر روی زمین برقرار کنم؟ خیر اینطور نیست! بدانید که من آمدهام تا تفرقه بیندازم.» با این دو تعبیر متناقض،آیا دیگر می توان مسیح را پیامبر صلح و سازش معرفی نمود یا جنگ و تفرقه؟!
معجزه عجیب
در متی (متی / 21 : 22 ـ18) معجزهای از عیسی نقل میشود که با عقل ناسازگار است و آن اینکه عیسی در حال گرسنگی به درخت انجیر سرسبزی نزدیک شده که از میوه آن بخورد. ولی در آن انجیر نمییابد. مسیح درخت را نفرین نمود و آن درخت فوراًً خشک میشود.
جالب این است که مرقس (مرقس / 11 : 14 ـ 12) علت عدم وجود انجیر در آن درخت را چنین بیان نمود که «چون هنوز فصل انجیر نبود».
ملاحظه میشود که انجیلها مسأله معجزه را یک امر دلبخواهی و بدون عقل و منطق قرار دادهاند که پیامبر به محض برخورد با چیزی بر خلاف خواهش خود (هرچند بر خلاف عقل باشد) به گونهی یک حاکم جبّار با آن برخورد میکند. و در اینجا نیز هر چند فصل انجیر نبوده، ولی درخت انجیر حتماً باید میوهی انجیر داشته باشد.!
حواریان و انکار مسیح
در متی (متی / 26 : 47 ـ 56) و مرقس (مرقس 14 : 43 ـ50) و لوقا (لوقا / 22 :47 ـ53)و یوحنا (یوحنا / 18 :3 ـ12) آمده که چگونه پس از دستگیری عیسی،همه حواریان وی را رها کرده و گریختند. ولی همین حواریون پس از به صلیب کشیده شدن مسیح، براساس وعدهای که قبلاً مسیح به آنها داده بود، به کوهی در جلیل رفته و عیسی به ایشان بشارت مأموریت تبلیغ به جهانیان را میدهد. (متی / 28 : 16 ـ مرقس / 16 : 14 ـ 18 ـ لوقا / 24 : 36 ـ 49 ـ یوحنا / 20 : 19 ـ23)
تعارضی که در این دو نقل به چشم میخورد این است که چگونه حواریان خاص عیسی با آنهمه ارادتی که به وی داشته به ناگهان همگی منکر وی شدهاند. و همین افراد بعداً براساس وعدهای که پیامبرشان داده است سر موعد حاضر شدهاند بدون اینکه از تعقیب دشمن هراسی به خود راه دهند. خصوصاً اینکه در متی / 27 : 62 ـ 66 آمده که چگونه صبح روز بعد از به صلیب کشیده شدن عیسی، سران کاهنان و فریسیان نزد پیلاطس رفته و به وی پیشنهاد نمودند که بر قبر مسیح نگهبانی بگمارد تا از آن مراقبت کند، چون امکان دارد شاگردانش جسد او را دزدیده و به مردم بگویند که او پس از مرگ زنده شده است.
با توجه به تعارضات و تناقضات فراوان در انجیلهاست که کتاب مقدس مسیحیت از جنبه آسمانی و قداست خارج شده و صرفاً به عنوان یک امر تعبدی و بیان این نکته که اگر آن را از دست دهند چیزی دیگر ندارد تا جایگزین آن نمایند، پذیرفته شده است. در حالی که یک کتاب آسمانی علاوه بر تسلیم نمودن قلب و دل انسان برای عشق به عمل باید بتواند عقل آدمی را نیز به تسخیر خود در آورد تا ایمان بتواند از ارکان محکم خود بهرهمند باشد.
منابع برای مطالعه بیشتر:
1 . الکتاب المقدس تحت المجهر، لموده ی مهاوش الاردنی، انتشارات انصاریان.
2 . دربارهی مفهوم انجیلها، کری ولف.
از امام صادق ـ علیه السلام ـ نقل شده که فرمودهاند:
هر بدعتی گمراهی است و هر گمراهی راه به دوزخ برد.
اصول کافی، ج 1، 56، ح 8
آیا امکان دارد یک مسلمان با خواندن یکی از دو کتاب تورات یا انجیل به سوی دین مسیحیت یا یهودیت جذب شود؟
تردیدی در این نیست که تورات و انجیل اسامی کتاب های آسمانی است که به گفته صریح قرآن کریم خداوند آنها را بر انبیاء گرامی اش حضرت موسی و حضرت عیسی ـ علیه السّلام ـ برای هدایت امت آنان نازل کرده است.
اما این تورات و انجیل موجود در دست یهودیان و مسیحیان آن تورات و انجیل واقعی آسمانی نمی باشند. تورات موجود بعد از آنکه تورات اصلی توسط جنگ های آشوری ها و بختنّصر بر علیه یهودیان و اشغال فلسطین توسط آنان مفقود و از بین رفت، توسط بعضی نویسندگان یهودیان و یا آن طوری که گفته شده توسط عُزیر به صورت جعلی و تحریفی تدوین و جمع آوری شد. و به عنوان کتاب تورات پذیرفته شده. وضعیت انجیل موجود از حیث عدم آسمانی بودن آن روشن تر از تورات است زیرا انجیل های چهارگانه با تمام اختلافات و تناقضات موجود در متون آنها، توسط نویسندگانی بنام های متی، لوقا، مرقس و یوحنا نگاشته شده و در اختیار مسیحیان به عنوان انجیل قرار داده شده اند.
تورات و انجیل واقعی که به ترتیب در ششم ماه رمضان و دهم ماه رمضان نازل شده اندکتاب های هستند که علی ـ علیه السّلام ـ در رابطه با آنها می فرماید: به خدا سوگند اگر بالشی برایم تا کنند و بر آن نشینم توراتیان را به تورات شان و انجیلیان را به انجیل شان فتوی دهم تا بدان جا که خداوند تورات و انجیل را به زبان آورد هر کدام گوید: علی درست گفته است، او به آنچه بر من نازل شده شما را فتوی داده است. و این تورات و انجیل آسمانی به فرموده رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ توسط امام زمان (عج) و یاران آن حضرت از سرزمین انطاکیه و غاری که در آن جا است بیرون آورده خواهد شد و بر طبق آنها با یهودیان و مسیحیان احتجاج خواهند نمود.
به هر صورت تورات و انجیل موجود هیچ ربطی به خداوند و حضرت موسی و حضرت عیسی ـ علیه السّلام ـ ندارند بلکه کتاب هایی هستند که مشتمل بر یک سلسله زندگینامه های غالباً غیر واقعی و نیز افسانه ها و اساطیر دروغین و جعلی و مطلب خلاف عقلی و فطرت بوده که توسط نویسندگان شان خلق و جمع آوری شده اند. و هیچ نوع ارزش علمی و بار هدایت گری در متون آنها دیده نمی شوند و عاری از هر نوع استدلال های عقلی و فطری می باشند.
پس تورات و انجیل و هرکتاب دیگری که مثل آنها بی بهره از استحکام برهانی و عقلی و علمی باشد هرگز نمی توانند از این راه های معقول و پذیرفته شده ای در نزد انسان های سالم و عاقل بر خواننده ی خود اثر بگذارد. چون چینن قدرتی در آنها وجود ندارد که با آن قدرت بتوانند در خواننده اثر گذاشته و او را به سوی خود بکشاند.
بلی تأثیرگذاری آنها بستگی به حالات روحی و روانی و علمی و اعتقادی خود خواننده دارد. و این تأثیرگذاری با توجه به اختلاف ذهنیت ها، و سرمایه علمی و اعتقادی در انسان ها، مختلف خواهد بود. حتی ممکن است بعضی به حدی از ضعف علمی و منطقی برخوردار باشند که یک امر باطل صددرصد را به عنوان یک حقیقت اعتقادی خودش بپذیرد چنانچه که در دنیا نمونه های فراوانی از قبیل بت پرستی، گاوپرستی، انسان پرستی و امثال آنها وجود دارد. و برخی از مردم در قرن اخیر با تماس و مطالعه ی کتاب های مارکسیستی و کمونیستی به سوی الحاد بی خدایی جذب شدند. و معنای آن این نیست که عقاید مارکسیستی از قوت منطقی و عقلی و یا علمی برخوردار بوده بلکه چنین گرایشی از ضعف و عدم سرمایه علمی و منطقی آنان حکایت می کند لذا بعد از سالها تلاش و زحمات خودشان دانستند که راه باطل رفته اند و خود بخود مضمحل شده و به گفته امام خمینی (ره) کمونیسم را دیگر باید در موزه های تاریخ سیاسی جهان جستجو کرد. پس تورات و انجیل و هر کتاب دیگری حتی اگر افسانه ای و تخیّلی هم باشد از طریق نقاط ضعف خواننده ی خود می تواند در افکار و اندیشه های او تأثیر بگذارد و باعث گمراهی و یا لااقل حیرت تردید در او شود. و عواملی که زمینه تأثیر کتاب هایی مثل تورات و انجیل را در خواننده خود ایجاد می کند می توانیم از قرار زیر به آنها اشاره کنیم:
1. عدم برخورداری از توان علمی،منطقی،اعتقادی و تجربیات اجتماعی بهترین راه برای نفوذ مطالب باطل و عاری از هر نوع استدلال می باشد. به عبارت دیگر جهل و نادانی از اساسی ترین عامل پذیرش باطل بشمار می آید.
2. تسلیم شدن به احساسات کاذب در برابر جذابیت های حاکم بر مطالب مندرج در این کتاب ها که موافق با هوا و هوس های حیوانی بوده یکی دیگر از راه های نفوذ آنها در افکار و اندیشه ها می باشد.
3. جذابیت مظاهر تکنولوژی و صنعت و به طور کلی پیشرفت و امور دنیوی در جهان مسیحیت و یهودیت ممکن است در خواننده اثر بگذارد و زمینه را برای کشیده شدن او بسوی آنها ایجاد کند. ولو این پدیده های صنعتی ربطی به تورات و انجیل ندارد لکن خواننده ی این کتاب ها ممکن است با عدم توجه، آنها را از آثار مسیحیت و یهودیت بداند.
4. تمسخر و تحقیر جهان مسیحیت و یهودیت نسبت به مؤمنین و مسلمین که از دأب و خصلت های اهل باطل بشمار می آید و در قرآن کریم در این رابطه می فرماید: «زندگی دنیا در چشم کافران آراسته و زینت داده شده است و مؤمنان را ریشخند می کنند.»
ممکن است در بعضی ها خصوصاً در عصر حاضر که فرهنگ و اقتصاد و امثال این امور جهانی شده است. از حیث روحی روانی زمینه ی پذیرش عقاید آنان را ایجاد کند با خواندن کتاب های شان بسوی آنان کشیده شود. هم چنانکه در کشورهای اسلامی مشاهده می شود که یک مسلمان از خواندن نماز در حضور غرب گرایان خجالت می کشد و شرکت در مراسم و شعائر اسلامی و انجام سایر اعمال دینی بدلیل جو حاکم و فضای آلوده بر برخی از افراد جامعه، سخت و مایه شرمندگی می باشد. و متأسفانه بعضی ها از همین راه ها به سوی آنان کشیده شده اند و به انجام مراسم خشک و خرافی و غیر معقول آنان روی آورده اند. مسئله هدایت و گمراهی از اهم مسائل در زندگی بشر می باشد و خداوند برای هدایت بندگانش پیامبرانی فرستاد تا بوسیله ی آنان سعادت ابدی و همیشگی آنان را فراهم نماید و از بدبختی و شقاوت نجات یابد. و در همین راستا دین مبین اسلام به مسئله هدایت خیلی اهتمام گماشته است و هیچ چیزی را مبهم نگذاشته و حتی امامان بعد از پیامبر خدا را جهت هدایت مردم معرفی نموده است. و لذا علماء «اسلامی اعم از شیعه و سنی برای حفظ مسلمانان از گمراهی و بدبختی، چاپ، نشر، تعلیم و حفظ کتاب های ضالّه و گمراه کننده از جمله تورات و انجیل را حرام می دانند مگر اینکه برای نقض و حجت باشد.
poparyus@gmail.com
مسیحیت جهت جبران چه کمبودی، عهد قدیم (تورات)
را در کنار عهد جدید خود قرار داده است؟
انجیل: مسیحیان اعتقاد ندارند که عیسی ـ علیه السّلام ـ کتابی به نام انجیل آورده است آنان معتقدند،بعد از عروج عیسی ـ علیه السّلام ـ پیروان وی، اقوال، اعمال و حوادثی را که برای آن حضرت اتفاق افتاده بود به صورت روایت های شفاهی، نقل می کردند و یک سنت شفاهی در بین آنها، رایج بود تنها در نیمه ی دوم قرن اول میلادی بود که فکر کتابت این سنت در میان پیروان مسیحیت، قوت گرفت و عدّه ای به نوشتن اقوال و اعمال عیسی ـ علیه السّلام ـ که در آن زمان رایج بود و از سوی حواریان و شاگردان آنها نقل می شد پرداختند
در میان مسیحیان اولیه کتاب مقدس مفهومی معادل عهد عتیق داشت و اناجیل و نامه ی رسولان بتدریج به شکل عهد جدید درآمد، ایرونیموس که در قرن چهارم ترجمه «ولگانا» را منتشر کرد از نخستین کسانی است که در کنار عهد عتیق، عهد جدید را نیز کتاب مقدس خوانده است. بنابراین مسیحیت خود دارای کتاب آسمانی که از طریق وحی بر عیسی ـ علیه السّلام ـ نازل شده باشد، نیست و لذا این کمبود را با به رسمیت شناختن عهد قدیم جبران نموده است. این در حالی است که مسیحیان تمام مضامین عهد عتیق را لازم الاجرا نمی دانند زیرا عهد عتیق شامل احکام بسیاری است که مسیحیان به آن عمل نمی کنند. و معتقد به نسخ آنها می باشند. علاوه بر اینکه این کتاب (عهد عتیق) به اعتقاد مسیحیان منسوخ شده است اصل آن نیز مورد اشکال و خدشه از طرف برخی از محققین یهودی و مسیحی قرار گرفته است توماس میشل نویسنده کتاب «کلام مسیحی» می گوید: در قدیم مردم معتقد بودند که موسی ـ علیه السّلام ـ تورات را نوشته است اما مطالعات جدید کتاب مقدس نشان می دهد که پاسخ به مسئله اصل و منشأ تورات از آنچه در ابتدا تصور می شد، دشوارتر است تورات در طول نسلها پدید آمده است در ابتدا روایتهایی وجود داشته که قوم یهود آنها را به طور شفاهی به یکدیگر منتقل می کردند سپس روایات مذکور در چند مجموعه نوشته شد که برخی از آنها در باب تاریخ و برخی دیگر در باب احکام بود سرانجام در قرن پنجم میلادی این مجموعه ها در یک کتاب گردآمد.
در نتیجه تورات کتاب مقدس یهودیان که به عهد عتیق معروف است از این دیدگاه دارای سند مشخص نمی باشد و معتقدند که این کتاب نوشته ی موسی نیست بلکه دیگران بعدها آن را به نگارش درآورده اند همچنین محتوای آن نیز مورد اشکال آنها می باشد و اعتقاد به نسخ آن دارند. در عین حال مسیحیان آن را جزء کتاب مقدس می دانند و علت این کارهای آنها چند چیز می تواند باشد:
1. عدم برخورداری مسیحیت از کتابی که از وحی سرچشمه گرفته باشد. چون آنها معتقد نیستند که اناجیل توسط وحی بر عیسی ـ علیه السّلام ـ نازل شده اند.
2. علت دیگر در پذیرش محتوای این کتاب توسط مسیحیان این می تواند باشد که آنها همانگونه که خود می گویند بعد از عروج عیسی ـ علیه السّلام ـ هیچگونه کتاب یا رساله ای که عقاید و عمل آنها را منتسب به خدا نمایند در اختیار نداشته اند لذا بالاجبار محتوای تورات کتاب یهودیان را برای این کمبود به رسمیت شناخته اند. و از آن بهره گرفته اند.
3. محتوای اناجیل در حدی نیست که بتواند جوابگوی آنها در همه ی زمینه ها باشد. زیرا چهار انجیل که آنها به رسمیت شناخته اند بسیاری از مسائل شان مشترک و تکراری می باشند. بنابراین مسیحیان برای جبران این کمبود ناگزیر به پذیرش تورات به عنوان کتاب مقدس تن در داده اند.
منابع برای مطالعه ی بیشتر:
1. مسیحیت و بدعتها، ترجمه عبدالرحیم سلیمانی.
2. مقایسه ای میان تورات، انجیل، قرآن و علم، دکتر بوکای
http://kelisa-masjed.blogfa.com
چهار انجیلی که به دست ما رسیدهاند بازمانده ی کدام اناجیل هستند؟
البته انجیلها بلافاصله پس از پایان رسالت مسیح شکل نگرفتهاند و تدوین آنها بیش از یک قرن پس از عروج حضرت مسیح ـ علیهالسلام ـ میباشد. تا جایی که «ترجمه جامع» حدود سال 170 را تدوین اسمی انجیلها دانسته است.
دکتر بوکای معتقد است که: نام انجیل در نوشتههای اوّلیه مسیحیّت مدتی مدید پس از آثار «پولس» عنوان میگردد، در واقع از سال 140 میلادی به بعد درباره ی نوشتههای انجیلی اشاراتی دیده میشود.
از آنجا که مسیحیان اعتقاد ندارند که حضرت عیسی ـ علیهالسلام ـ کتابی بنام انجیل آورده است و معتقدند که پس از عیسی ـ علیهالسلام ـ پیروان وی گفتار، رفتار و جریانهایی که بر آن حضرت اتفاق افتاده بود را به صورت روایتهای شفاهی نقل میکردند لذا یک سنت شفاهی در بین آنان رایج بوده است تا در نیمه دوم قرن اول میلادی عدهای به فکر نوشتن این سنت شفاهی میافتد و هر کدام به تشخیص خود اقدام به تدوین اعمال، افعال و اتفاقات مربوط به حضرت عیسی میپردازد.
بنابراین اناجیل زیادی در این راستا تدوین و منتشر گردید، چنانچه در دائره یالمعارف انگلیسی اسامی برخی از این انجیلها و سایر رسائل ذکر شده که عبارتند:
1. انجیل مصریان که در اواسط قرن دوم مسیحی بوده است.
2. انجیل عبریان در قرن اول،
3. انجیل پطرس قرن دوم،
4. انجیل دوازده قرن دوم.
5. انجیل اندریو،
6. انجل برنابا،
7. برتولوماس
8. انجیل جیمس
9. انجیل تدیوس
10. انجیل اپلس
11. انجیل با سیلدرس
12. انجیل کرینتوس
13. انجیل ابینتس
14. انجیل هوا
15. انجیل یهودای اسخر بوطی
16. انجیل صیوه
17. انجیل مریم
18. انجیل میتاس
19. انجیل کامیل
20. فیلیپ
21. انجیل توماس
22. انجیل راستی
23. انجیل کارکیو
24. نیقودیمس.
کتب و رسائل مقدس دیگر نیز بوده است که به برخی از آنها اشاره میگردد:
- حکمه ی عیسی مسیح، 2
- اپوکریف یوحنا،
- نسل مریم،
- اعمال اندریو،
- اعمال یوحنا،
- اعمال پولس،
- اعمال پطرس،
- موعظه پطرس،
- اعمال توماس،
- موعظه دوازده حواری،
- نامههای الگو،
- نامههای کلیمانت به جیمس،
- نامههای اگناس تیوس.
اینها قسمتی از اناجیل و کتب مقدسی میباشند که در دایره یالمعارف انگلیسی ج20، ص 179ـ118 ذکر شده است.
و لکن سران کلیسا از میان آنها فقط چهار انجیل را برگزیده و بقیّه را غیرقانونی دانستهاند. و اگر به سیر تدوین انجیلهای دیگر خوب دقت شود روشن خواهد شد که مسیحیان هیچ دلیلی بر ابطال اناجیل دیگر و انتخاب انجیلهای چهارگانه ندارند.
جان بیناس میگوید: «انجیلهای چهارگانه و نامه رسولان که مجموعاً عهد جدید را تشکیل میدهند آنقدر در محل مطالعه و انتقاد افکار محققان قرار گرفته که باز هیچ کتاب مدوّن دیگری در جهان از این حیث به پای آنها نمیرسند.
گرچه در توجیه گزینش انجیلهای چهارگانه (مَرقس، متی، لوقا، یوحنّا) گفتهاند که: جامعه مقرر کرد که کتابهای مقدس مسیحیّت مجموع کتابهای عهد عتیق یهود و 27 کتاب عهد جدید باشد نه چیز دیگر، این توافق در باب کتابهای مقدس از طریق اجماع حاصل شد و این اجماع خیلی زود بدست آمد.»
ولی این مطلب صرف یک ادعا است و جامعه مسیحیّت هیچ نقشی در رد یا قبول انجیلها نداشته است، و تنها سران کلیسا عهدهدار این وظیفه بودهاند چنانچه گفته شده که «انجیل تدیوس، جیمس، پرتولوماس، برنابا و اندریو، توسط پاپ جلالیوس اول منع و از خواندن آنها نهی شد.
انجیلهای چهارگانه و رسالههای عهد جدید نه تنها بهترین انتخاب از میان اناجیل و رسالههای رسولان دیگر نبوده بلکه برخی از نویسندگان آنها مانند پطرس مورد نفرت حضرت مسیح بوده است. او کسی است که هنگامی که مسیح ـ علیهالسلام ـ گشته شدن خود را، برای شاگردانش پیشگویی میکرد، انکار نمود. اما مسیح در پاسخ به او گفت: دور شو از من ای شیطان زیرا که باعث لغزش من میباشی چون نه امور الهی را بلکه امور انسانی را تفکر میکنی.»
مَرُقُس مینویسد: شبی که مسیح از حزن و اندوه مشرف به مرگ بود... همان شب که او به دشمنانش تسلیم گردید، به پطرس و یوحنا گفت: با من بیدار باشید، آنان بجای اطاعت، او را تنها گذاردند و رفتند و خوابیدند، عیسی چون دید ناراحت شد و آنان را سرزنش کرد و به پطرس گفت: آیا نمیتوانستی یک ساعت بیدار باشی؟ سپس برای بار دوم فرمان داد. با من بیدار باشید و مشغول دعا شد و چون دعا پایان یافت آنان را خفته دیده. پطرس و یوحنا ندانستند چه در جواب او بگویند.
حضرت عیسی به پطرس میگوید بدرستی که به تو میگویم که در این روز بلکه در این شب قبل از آنکه خروس دو بار بانگ زند تو سه بار مرا انکار خواهی نمود.
در عین حال همین شخص (پطرس) نویسنده دو رساله از عهد جدید میباشد که این دو رساله مأخذ انجیل متی، مَرقُس، و لوقا است.
قاموس میگوید: ظن قوی بر اینست که «مَرقس» در نوشتن انجیل خود به اطلاعات پطرس استناد نموده است متی و لوقا هم انجیل مَرس و نسخه دیگر را منبع اطلاعات خود قرار دادهاند.
آیا با این وصف پطرس سزاوار آن بوده است که منبع اصلی کتاب مقدس مسیحیان قرار گیرد و متی و مَرقس و لوقا از او تبعیّت کنند. و گفتههای او را مصدر اطلاعات خویش قرار دهند؟
در نتیجه روشن گردید که انجیلهای چهارگانه از میان دهها انجیل دیگر بهترین انتخاب نبوده بلکه عوامل دیگر در رسمیّت یافتن آنها دخیل بوده که یکی از آنها اعمال قدرت از طرف حاکمیت میباشد.
برای مطالعه بیشتر به کتب ذیل مراجعه شود:
1. مسیحیّت و بدعتها، گردیدی جواناُ، ترجمه عبدالرحیم سلیمانی.
2. دین مسیح، برایان ویلسون، ترجمه حسن افشاری.
http://kelisa-masjed.blogfa.com
آیا امکان دارد یک مسلمان با خواندن یکی از دو کتاب تورات یا انجیل به سوی دین مسیحیت یا یهودیت جذب شود؟
تردیدی در این نیست که تورات و انجیل اسامی کتاب های آسمانی است که به گفته صریح قرآن کریم خداوند آنها را بر انبیاء گرامی اش حضرت موسی و حضرت عیسی ـ علیه السّلام ـ برای هدایت امت آنان نازل کرده است.
اما این تورات و انجیل موجود در دست یهودیان و مسیحیان آن تورات و انجیل واقعی آسمانی نمی باشند. تورات موجود بعد از آنکه تورات اصلی توسط جنگ های آشوری ها و بختنّصر بر علیه یهودیان و اشغال فلسطین توسط آنان مفقود و از بین رفت، توسط بعضی نویسندگان یهودیان و یا آن طوری که گفته شده توسط عُزیر به صورت جعلی و تحریفی تدوین و جمع آوری شد. و به عنوان کتاب تورات پذیرفته شده. وضعیت انجیل موجود از حیث عدم آسمانی بودن آن روشن تر از تورات است زیرا انجیل های چهارگانه با تمام اختلافات و تناقضات موجود در متون آنها، توسط نویسندگانی بنام های متی، لوقا، مرقس و یوحنا نگاشته شده و در اختیار مسیحیان به عنوان انجیل قرار داده شده اند.
تورات و انجیل واقعی که به ترتیب در ششم ماه رمضان و دهم ماه رمضان نازل شده اندکتاب های هستند که علی ـ علیه السّلام ـ در رابطه با آنها می فرماید: به خدا سوگند اگر بالشی برایم تا کنند و بر آن نشینم توراتیان را به تورات شان و انجیلیان را به انجیل شان فتوی دهم تا بدان جا که خداوند تورات و انجیل را به زبان آورد هر کدام گوید: علی درست گفته است، او به آنچه بر من نازل شده شما را فتوی داده است. و این تورات و انجیل آسمانی به فرموده رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ توسط امام زمان (عج) و یاران آن حضرت از سرزمین انطاکیه و غاری که در آن جا است بیرون آورده خواهد شد و بر طبق آنها با یهودیان و مسیحیان احتجاج خواهند نمود.
به هر صورت تورات و انجیل موجود هیچ ربطی به خداوند و حضرت موسی و حضرت عیسی ـ علیه السّلام ـ ندارند بلکه کتاب هایی هستند که مشتمل بر یک سلسله زندگینامه های غالباً غیر واقعی و نیز افسانه ها و اساطیر دروغین و جعلی و مطلب خلاف عقلی و فطرت بوده که توسط نویسندگان شان خلق و جمع آوری شده اند. و هیچ نوع ارزش علمی و بار هدایت گری در متون آنها دیده نمی شوند و عاری از هر نوع استدلال های عقلی و فطری می باشند.
پس تورات و انجیل و هرکتاب دیگری که مثل آنها بی بهره از استحکام برهانی و عقلی و علمی باشد هرگز نمی توانند از این راه های معقول و پذیرفته شده ای در نزد انسان های سالم و عاقل بر خواننده ی خود اثر بگذارد. چون چینن قدرتی در آنها وجود ندارد که با آن قدرت بتوانند در خواننده اثر گذاشته و او را به سوی خود بکشاند.
بلی تأثیرگذاری آنها بستگی به حالات روحی و روانی و علمی و اعتقادی خود خواننده دارد. و این تأثیرگذاری با توجه به اختلاف ذهنیت ها، و سرمایه علمی و اعتقادی در انسان ها، مختلف خواهد بود. حتی ممکن است بعضی به حدی از ضعف علمی و منطقی برخوردار باشند که یک امر باطل صددرصد را به عنوان یک حقیقت اعتقادی خودش بپذیرد چنانچه که در دنیا نمونه های فراوانی از قبیل بت پرستی، گاوپرستی، انسان پرستی و امثال آنها وجود دارد. و برخی از مردم در قرن اخیر با تماس و مطالعه ی کتاب های مارکسیستی و کمونیستی به سوی الحاد بی خدایی جذب شدند. و معنای آن این نیست که عقاید مارکسیستی از قوت منطقی و عقلی و یا علمی برخوردار بوده بلکه چنین گرایشی از ضعف و عدم سرمایه علمی و منطقی آنان حکایت می کند لذا بعد از سالها تلاش و زحمات خودشان دانستند که راه باطل رفته اند و خود بخود مضمحل شده و به گفته امام خمینی (ره) کمونیسم را دیگر باید در موزه های تاریخ سیاسی جهان جستجو کرد. پس تورات و انجیل و هر کتاب دیگری حتی اگر افسانه ای و تخیّلی هم باشد از طریق نقاط ضعف خواننده ی خود می تواند در افکار و اندیشه های او تأثیر بگذارد و باعث گمراهی و یا لااقل حیرت تردید در او شود. و عواملی که زمینه تأثیر کتاب هایی مثل تورات و انجیل را در خواننده خود ایجاد می کند می توانیم از قرار زیر به آنها اشاره کنیم:
1. عدم برخورداری از توان علمی،منطقی،اعتقادی و تجربیات اجتماعی بهترین راه برای نفوذ مطالب باطل و عاری از هر نوع استدلال می باشد. به عبارت دیگر جهل و نادانی از اساسی ترین عامل پذیرش باطل بشمار می آید.
2. تسلیم شدن به احساسات کاذب در برابر جذابیت های حاکم بر مطالب مندرج در این کتاب ها که موافق با هوا و هوس های حیوانی بوده یکی دیگر از راه های نفوذ آنها در افکار و اندیشه ها می باشد.
3. جذابیت مظاهر تکنولوژی و صنعت و به طور کلی پیشرفت و امور دنیوی در جهان مسیحیت و یهودیت ممکن است در خواننده اثر بگذارد و زمینه را برای کشیده شدن او بسوی آنها ایجاد کند. ولو این پدیده های صنعتی ربطی به تورات و انجیل ندارد لکن خواننده ی این کتاب ها ممکن است با عدم توجه، آنها را از آثار مسیحیت و یهودیت بداند.
4. تمسخر و تحقیر جهان مسیحیت و یهودیت نسبت به مؤمنین و مسلمین که از دأب و خصلت های اهل باطل بشمار می آید و در قرآن کریم در این رابطه می فرماید: «زندگی دنیا در چشم کافران آراسته و زینت داده شده است و مؤمنان را ریشخند می کنند.»
ممکن است در بعضی ها خصوصاً در عصر حاضر که فرهنگ و اقتصاد و امثال این امور جهانی شده است. از حیث روحی روانی زمینه ی پذیرش عقاید آنان را ایجاد کند با خواندن کتاب های شان بسوی آنان کشیده شود. هم چنانکه در کشورهای اسلامی مشاهده می شود که یک مسلمان از خواندن نماز در حضور غرب گرایان خجالت می کشد و شرکت در مراسم و شعائر اسلامی و انجام سایر اعمال دینی بدلیل جو حاکم و فضای آلوده بر برخی از افراد جامعه، سخت و مایه شرمندگی می باشد. و متأسفانه بعضی ها از همین راه ها به سوی آنان کشیده شده اند و به انجام مراسم خشک و خرافی و غیر معقول آنان روی آورده اند. مسئله هدایت و گمراهی از اهم مسائل در زندگی بشر می باشد و خداوند برای هدایت بندگانش پیامبرانی فرستاد تا بوسیله ی آنان سعادت ابدی و همیشگی آنان را فراهم نماید و از بدبختی و شقاوت نجات یابد. و در همین راستا دین مبین اسلام به مسئله هدایت خیلی اهتمام گماشته است و هیچ چیزی را مبهم نگذاشته و حتی امامان بعد از پیامبر خدا را جهت هدایت مردم معرفی نموده است. و لذا علماء «اسلامی اعم از شیعه و سنی برای حفظ مسلمانان از گمراهی و بدبختی، چاپ، نشر، تعلیم و حفظ کتاب های ضالّه و گمراه کننده از جمله تورات و انجیل را حرام می دانند مگر اینکه برای نقض و حجت باشد.
poparyus@gmail.com
چرا به حضرت عیسی (ع) مسیح می گفتند؟
1- مسیح از ماشِیَح که واژه ای عبری و به معنای مسح و تدهین شده می باشد، گرفته شده است،حضرت عیسی (ع) را از آن جهت مسیح می نامیدند که یهودیان بر اساس یک سنت دیرینه رهبران بزرگ سیاسی اجتماعی و سلاطین را طی مراسمی با روغنی مقدس مسح می کرده اند(چنانکه در کتاب اول سموئیل باب دهم جملات 1-2 آمده است که شاؤل (طالوت) توسط سموئیل مسح شده است: « پس سموئیل ظرف روغن را گرفته بر سر وی (شاؤل) ریخت و گفت : آیا این نیست که خداوند تو را مسح کردتا بر میراث او حاکم شوی .») تا به این وسیله آنان تقدس و حرمتی والا یافته و واجب الاطاعة گردند. اما حضرت عیسی (ع) را مجازا مسیح خوانده اند زیرا توسط کسی با روغن مسح نشده بود.چنانکه یهودیان کورش کبیر را نیز به خاطر نجات دادنشان از اسارت بخت النصر مجازا مسیح می خوانند.[1]
2- مسیح به معنای ناجی (نجات دهنده ) است، زیرا که آمدنش را پیامبران بنی اسرائیل به ویژه حضرت یحیی (ع) به ملت یهود نوید می دادند، هرچند بعد از ظهور به مخالفت و دشمنی با وی پرداخنه و پیامبری اش را از اساس مورد انکار قرار دادند. ولی به عقیده مسیحیان حضرت عیسی (ع) همان مسیح موعود است چنانکه در انجیل یوحنا(باب 4جملات 42-43) آمده:«.....زیرا خود شنیده و دانسته ایم که او درحقیقت، مسیح و نجات دهنده عالم است».[2]
3- کلمه" مسیح" به معناى ممسوح است. و اگر آن جناب را به این نام نامیدند، به این مناسبت بوده که آن جناب ممسوح به یمن و برکت بوده و یا براى این بوده که آن جناب ممسوح به تطهیر از گناهان بوده و یا با روغن زیتونِ تبرک شده، ممسوح گشته، چون انبیاء روغن زیتون به خود مىمالیدند و یا بدین جهت است که جبرئیل بال خود را در هنگام ولادت آن جناب بر بدن او مالیده تا از شر شیطان محفوظ باشد و یا براى این بوده که آن جناب همواره دست بر سر ایتام مىکشیده و یا براى این بوده که دست بر چشم اشخاص نابینا مىکشیده و آنان را بینا مىکرده و یا بدین جهت مسیحش خواندند که دست بر بدن هیچ بیمارى نمىکشیده مگر آنکه شفا مىیافته، اینها وجوهى است که در وجه تسمیه عیسى بن مریم (ع) به مسیح ذکر کردهاند.
لیکن آن وجهى که مىتوان بدان اعتماد نمود این است که لفظ مسیح در ضمن بشارتى که جبرئیل به مادرش داده بود آمده، و قرآن آن بشارت را چنین حکایت نموده:
" إِنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکِ بِکَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِیحُ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ ..."
"مسیح فرستاده خدا و کلمهاى است که خدا آن را به مریم القا کرد و روحى است از او." سوره نساء آیه 171"
، پس قبل از آنکه آن جناب کورى را بینا کند و یا بیمارى را شفا دهد و اصولا به حکم این آیه قبل از ولادت، مسیح نامیده شده بود.[3]
[1] - ر.ک. عهد عتیق، کتاب اشعیاء باب چهل و پنج .
[2] - ترجمه المیزان، ج3، ص:304
[3] - ترجمه المیزان، ج3، ص:303
مورمونها چه کسانی هستند ؟و چه عقایدی دارند؟
مورمونها یک فرقه مذهبی هستند که خود را پیروان راستین عیسی مسیح میدانند. ایشان جماعت خود را به نام کلیسای عیسی مسیح وابسته به مقدسین روز های آخر میخوانند. این فرقه با داشتن مکاشفات جدید و اضافه کردن کتابهای دیگر در کنار کتاب مقدس (تنها منبع مورد موثق و اعتبار) خود را از مسیحیت اصیل جدا کردند. توانایی مالی بالا باعث باعث نفوذ و تاثیر زیاد این فرقه در میان ملیتهای مختلف در کشورهای مختلف دنیاست.
بنیانگذار و تاریخ پیدایی این جماعت
ژورف اسمیت، بنیانگذار فرقه مورمونهاست. او در سال 1820 زمانی که 15 ساله بود، به گفته خود رویایی از جانب خدا دریافت کرد که در آن به او گفته شد همه کلیساها در اشتباهند و او نباید به هیچکدام بپیوندد. ژورف مجددا در 18 سالگی رویایی دیگر دریافت کرد که در آن از جانب فرشته ای به نام مورونی به او ماموریتی عظیم داده شد تا به دنبال الواح طلایی و لوحههای قدیمی بگردد.
سرانجام در سال 1830 پس از به دست آوردن این الواح و ترجمه آنها این کتابها به عنوان کتابهای مورمونها انتشار یافت. اگر چه ژورف اسمیت از شرایط تحصیلی خوبی برخوردار نبود، اما با پیدا کردن عینک مخصوص در کنار الواح طلایی و گذراندان سه سال در خلوت و در پس پرده موفق به ترجمه متون شد و در انتها الواح طلایی را به فرشته باز پس داد. اسمیت به عنوان بانی این فرقه در سال 1843 تعدد زوجات را متداول کرد و این عمل او باعث عدم محبوبیت مورمونها از جانب روزنامه نگاران و سازمان های دیگر شد. اسمیت و برادرش، هیرام پس از سه روز بازداشت از طرف حکومت ایالتی ایلینویز در سال 1844 توسط افرادی مسلح که به زندان نفوذ کردند، کشته شدند. بدین شکل اسمیت به عنوان اولین پیامبر و شهید این فرقه نام گرفت.گفته شده که اسمیت در هنگام مرگ دارای48 همسر بود.
مطلب اول ـ در اینکه حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ پیامبر خدا و دارای کتاب آسمانی بنام انجیل بوده است هیچ تردیدی در آن وجود ندارد ولو ممکن است بعضی از مسیحیان معتقد باشند که حضرت مسیح ـ علیه السلام ـ اصلاً کتاب نداشته است ولکن همین اسمی را که بر کتابهای دست نوشته خودشان گذاشتهاند شاهد قوی بر این مدعا است که اسم کتاب حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ انجیل بوده است که در قرآن کریم بیش از ده مورد از آن یادآوری شده است و در یکی از این موارد میفرماید: «و به دنبال آنها عیسیبن مریم را فرستادیم در حالیکه کتاب تورات را که پیش از او فرستاده شده بود تصدیق داشت و انجیل را به او دادیم که در آن هدایت و نور بود...» و شکی در این وجود ندارد که حضرت مسیح ـ علیه السلام ـ مطالبی را از انجیل به شاگردانش خصوصاً حواریون تعلیم داده است. و قطعاً این تعالیم با مطالب سایر کتب آسمانی مثل تورات و بعد از آن قرآن کریم موافق بوده است و لذا اگر بعضی از مطالب مندرج در اناجیل اربعه و خصوصاً در انجیل برنابا موافق با قرآن دیده شد نباید تعجب آورد و سؤال برانگیز باشد.
آیا مسیحیت دلیل محکمی بر ردّ انجیل برنابا دارد؟
مطلب اول ـ در اینکه حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ پیامبر خدا و دارای کتاب آسمانی بنام انجیل بوده است هیچ تردیدی در آن وجود ندارد ولو ممکن است بعضی از مسیحیان معتقد باشند که حضرت مسیح ـ علیه السلام ـ اصلاً کتاب نداشته است ولکن همین اسمی را که بر کتابهای دست نوشته خودشان گذاشتهاند شاهد قوی بر این مدعا است که اسم کتاب حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ انجیل بوده است که در قرآن کریم بیش از ده مورد از آن یادآوری شده است و در یکی از این موارد میفرماید: «و به دنبال آنها عیسیبن مریم را فرستادیم در حالیکه کتاب تورات را که پیش از او فرستاده شده بود تصدیق داشت و انجیل را به او دادیم که در آن هدایت و نور بود...» و شکی در این وجود ندارد که حضرت مسیح ـ علیه السلام ـ مطالبی را از انجیل به شاگردانش خصوصاً حواریون تعلیم داده است. و قطعاً این تعالیم با مطالب سایر کتب آسمانی مثل تورات و بعد از آن قرآن کریم موافق بوده است و لذا اگر بعضی از مطالب مندرج در اناجیل اربعه و خصوصاً در انجیل برنابا موافق با قرآن دیده شد نباید تعجب آورد و سؤال برانگیز باشد.
بازدید دیروز: 10
کل بازدید :375290
این وبلاگ بر آن است تا در فضایی آرام ، عقلانی و منطقی به مناظره و گفتگو با برادران و خواهران مسیحی جویای حق و حقیقت بپردازد.
تاریخ مسیحیت [176]
پاسخ به سؤالات شما در مورد اسلام [137]
جنگ های صلیبی [129]
مصنف واقعى اسفار پنجگانه [116]
مسجد و کلیسا [189]
راه مسیح [122]
گفتمانهای مسلمانان و مسیحیان [426]
اخبار مسجد و کلیسا [182]
پاسخ به سؤالات شما در مورد مسیحیت [283]
رهیافتگان [246]
مسیحیت و اسلام [263]
واتیکان دنیای اسلام و غرب [196]
گفتگوهای من و مسیحیان [345]
مسجد و کلیسا(بلاگفا) [267]
[آرشیو(15)]
پاسخ به سؤالات شما در مورد اسلام
اخبار مسجد و کلیسا
رهیافتگان
در کلیسا به دلبری ترسا
واتیکان دنیای اسلام و:غرب
جنگ های صلیبی
یادداشت ها و مقالات مرتبط
تاریخ مسیحیت
آشنایی با ادیان بزرگ/مسیحیت
بهار 1387
زمستان 1386