سفارش تبلیغ
صبا ویژن
و از او پرسیدند امیر مؤمنان خود را چگونه مى‏بینى ؟ فرمود : ] چگونه بود آن که در بقایش ناپایدار است و در تندرستى‏اش بیمار ، و از آنجا که در امان است مرگ به سوى وى روان است . [نهج البلاغه]
سؤالهای شما در مورد مسیحیت - مسجد و کلیسا - mosque&church
  • پست الکترونیک
  • شناسنامه
  •  RSS 
  • پارسی بلاگ
  • مسجد و کلیسا
  • پارسی یار
  • در یاهو
  • تفاوت نقل قرآن با انجیل، دررابطه با معجزات مسیح(ع) چیست؟ لطفاً توضیح دهید.

     

     خدای متعال تمام انبیاء خودش را مجهز با معجزه برای هدایت بشر فرستاد. و از جمله انبیاء حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ که قرآن کریم نسبت به آن حضرت جمله ای خاصی را بکار برده است که نسبت به هیچ پیامبر دیگری آن جمله را بکار نبرده است و فرموده است: «ما به عیسی بن مریم بینات دادیم و او را به روح القدس مؤیّد گردانیدیم.» در حالیکه اعطأ بیّنه و تأئید به روح القدس شامل همه انبیاء می شود و لکن اسم هیچ پیامبری در این رابطه بصورت خاص ذکر نشده است.

    بعد از بیان این مقدمه می توانیم تفاوت های نقل قرآن با انجیل درباره معجزه حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ را به صورت زیر طرح نمائیم:

    1. اولین اختلاف قرآن با اناجیل در اصل کیفیت حامله شدن حضرت مریم ـ علیه السلام ـ و نحوه تولد حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ است. قرآن این حادثه را به عنوان معجزه و آیت بزرگ خدا بیان می کند و می فرماید: «ما مریم و پسر او را نشانه بزرگی برای جهانیان قرار دادیم.» و لذا وقتی که فرشته الهی به حضرت مریم می گوید من فرستاده پروردگار توام تا پسر پاکی به تو ببخشم حضرت مریم ـ سلام الله علیها ـ با تعجب می گوید: «چگونه ممکن است فرزندی برای من باشد؟ در حالیکه تاکنون انسانی با من (از راه حلال) تماس نداشته و زن آلوده ای هم نبوده ام.» این تعجب حضرت مریم گواه روشن بر اینست که هم حاملگی حضرت مریم و هم تولد حضرت مسیح ـ علیه السلام ـ به صورت معجزه محقق شده است و حضرت مریم بدون اینکه مدت طبیعی حاملگی را طی کند حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ را به دنیا آورده است و الا تعجب حضرت مریم بی مورد خواهد بود چون ممکن بود او بعد از ازدواج در آینده و بعد از گذشت زمان بصورت عادی صاحب فرزند می شد.

    اما بنابر نقل اناجیل ولو حضور فرشته در نزد حضرت مریم (س) و بشارت به فرزنددار شدن او توسط این فرشته موافق با قرآن بوده لکن در بقیه قصه کاملاً مخالف با قرآن است. مثلاً در اناجیل گفته شده است که قبل از اینکه فرستاده خداوند به حضرت مریم بشارت فرزند را بدهد او در عقد مردی بنام یوسف بوده است. و نیز از حاملگی حضرت مریم س هم یوسف و هم اطرافیان او اطلاع داشته و بعد از گذشت زمان طبیعی حاملگی حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ متولد گردیده است. پس بنابر نقل اناجیل هیچ شائبه ای از معجزه بودن در تولد حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ وجود ندارد.

    2. نکته دیگری که در قرآن به عنوان معجزه مطرح است سخن گفتن حضرت مسیح ـ علیه السلام ـ در بدو تولد با مردم می باشد. و نیز ریختن خرمای تازه به ثمر رسیده از شاخه های درخت خشک خرما در هنگام تولد حضرت مسیح ـ علیه السلام ـ بر حضرت مریم ـ سلام الله علیها ـ از معجزات دیگری به شمار می آید. خصوصاً آنجا که حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ هم در مقام دفاع از مادرش و هم در مقام ادعای نبوت می فرماید: «من بنده خدا هستم و به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است کاملاً دارای شرایط اعجاز می باشد. و در اناجیل هیچ اشاره ای به این موارد نشده است.

    3. تفاوت دیگری که در بین قرآن و اناجیل در نقل معجزات حضرت مسیح ـ علیه السلام ـ وجود دارد در نحوه بیان و تعداد موارد آن می باشد. قرآن کریم ادلّه اکثر معجزات حضرت مسیح ـ علیه السلام ـ را به صورت کلی بیان نموده و به جزئیات آن اشاره ای نکرده است. و ثانیاً اکثر این موارد با مواردی که در اناجیل نقل شده اند اختلاف دارند. قرآن کریم درباره معجزات حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ می فرماید: «من از جانب پروردگارتان برای شما معجزه آورده ام من از گل برای شما چیزی به شکل پرنده می سازم آنگاه در آن می دمم پس به اذن خداوند پرنده ای می شود و به اذن خدا نابینای مادرزادو پیس را بهبود می بخشم و مردگان را زنده می گردانم و شما را از آنچه می خورید و در خانه های تان ذخیره می کنید خبر می دهم.».

    قرآن کریم خبری از وقوع معجزات حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ به صورت جزئی نداده است و فقط در یک مورد چنین می فرماید: «عیسی پسر مریم گفت: بار الها پروردگارا از آسمان خوانی بر ما فرو فرست تا عیدی برای اول و آخر ما باشد و نشانه ای از جانب تو. و ما را روزی ده که تو بهترین روزی دهندگانی. خداوند فرمود من آن را بر شما فرو خواهم فرستاد. و هر کس از شما پس از آن انکار ورزد وی را عذابی کنم که هیچ یک از جهانیان را (آن چنان) عذاب نکرده باشم.

    لکن در اناجیل اولاً معجزات حضرت مسیح ـ علیه السلام ـ به صورت جزئی و موردی نقل شده است و ثانیاً اکثر معجزات به شفای مریضان و معلولان مختلف تعلق گرفته و در قسمت های متعددی داستان های عجیبی از معجزات حضرت مسیح نقل شده است. در انجیل متی فصل 8، آیات 2 و 3، 13، 14، 25، 26، 28، 34 و فصل 9، آیات22، ‌23، 28، 29 و فصل 12 آیات 24 و 25 و نیز در انجیل لوقاء یوحنا قسمت های مختلفی به معجزات حضرت مسیح در مورد شفای مریضان، معلولان و افلیجیان اختصاص پیدا کرده اند.

    یکی از معجزات حضرت مسیح ـ علیه السلام ـ در اناجیل سه روز ماندن آن حضرت در زیر زمین و دوباره زنده شدن او ذکر شده است. چون مسیح پیش از پیش گفته بود که آخرین معجزه من سه روز ماندن من در دل زمین مانند سه روز ماندن یونس پیامبر در شکم ماهی خواهد بود.

    در اناجیل سیر نمودن پنج هزار مرد علاوه بر زنان و طفلان با پنج عدد نان و دو ماهی توسط حضرت مسیح به عنوان معجزه نقل شده است.

    یکی دیگر از معجزات حضرت مسیح در اناجیل تبدیل نمودن شش خمره ها آب به شراب می باشد. و این معجزه در جشن عروسی که خود حضرت مسیح در آن حضور داشته بعد از آنکه شش خمره شراب در اثر مصرف تمام گردیده به دستور حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ خمره هااز آب پر شده و به شراب تبدیل می شود!

    رام کردن طوفان دریا و نجات شاگردان از غرق شدن در دریا یکی دیگر از معجزات مسیح است که در انجیل نقل گردیده است.

    4. تفاوت چهارم قرآن با انجیل در مسئله معجزه حضرت مسیح ـ علیه السلام ـ در مبداء و علت اصلی حدوث معجزه و نیز در انگیزه و هدف ایجاد معجزه می باشد. در قرآن کریم خداوند مبداء و علت اصلی حدوث معجزه معرفی شده است و بدون اذن خداوند از هیچ رسول و پیامبری نمی تواند معجزه صادر گردد. قرآن دراین رابطه می فرماید: «هیچ پیامبری را نرسد که خبر به اذان خدا معجزه ای بیاورد» و لذا معجزات حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ بر طبق نقل قرآن به اذن خداوند بوده است. اما در اناجیل اذان خداوند حتی در یک مورد از معجزات مسیح ـ علیه السلام ـ هم دخالت داده نشده است و گویا که حضرت خودش مستقل در ایجاد این امور خارق العاده بوده است.

    همچنین در قرآن کریم انگیزه و غرض از معجزات حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ اثبات رسالت و نبوت قرار داده شده است زیرا همین هدف حکمت معجزه را تشکیل می دهد. قرآن کریم می فرماید: «و هنگامی را که عیسی پسر مریم گفت ای فرزندان اسرائیل من فرستاده خدا به سوی شما هستم... وقتی که برای آنان دلایل روشن آورد گفتند این سحر آشکار است.» اما در اناجیل این هدف اصلاً در نظر گرفته نشده است بلکه حضرت مسیح به عنوان یک طبیب و رافع مشکلات و خطرات تلقی شده و مدام مشغول شفادادن مریض ها و معلولان بوده است و در این رابطه به کلمات از انجیل متی اکتفاء می کنیم و بنا را بر اختصار می گذاریم «او هر نوع مرض و بیماری را شفا می بخشید. شهرت معجزات او از مرزهای جلیل نیز گذشت به طوری که حتی بیماران از سوریه می آمدند تا شفا یابند. عیسی هر نوع مرض و درد را شفا می داد و هر غشی و فلج و دیوانه را سلامتی می بخشید.»

    برای اطلاعات بیشتر به منابع زیر رجوع شود:

    1. الثقافة الروحیه فی انجیل برنابا، تألیف محمود علی قراعة.

    2. مقارنة الادیان، المسیحیة، تألیف دکتر احمد شبلی.

    3. تفسیر المیزان، ذیل آیه 23 سوره بقره، تألیف علامه طباطبائی.

    امام صادق ـ علیه السلام ـ می فرمایند:

    معجزه علامت خداوند است و آن را به غیر از انبیاء و رسولان و حججش اعطا نمی کند

    برای اینکه راستگوئی و راستگو از دروغگویی و دروغگو بوسیله آن تشخیص داده شود.

    بحارالانوار، ج 11، ص 71

    منبع: http://www.kelisa-masjed.blogfa.com

     



    پدر آریوس ::: یکشنبه 86/3/20::: ساعت 9:8 صبح
    نظرات دیگران: نظر

    مگر خداوند در قرآن کریم نفرموده‌اند: «لا اکراه فی الدین‌» پس چرا، مجازات شخص مرتد، قتل است‌؟ مگر اظهار پشیمانی یک فرد از دین‌، ضرری دارد که اسلام از آن جلوگیری کرده است‌؟

     

     

    آنچه موجب ایجاد چنین شبهه‌ای در ذهن می‌شود، خلط و عدم تفکیک دو مقوله آزادی بیان و آزادی عقیده است‌. باید دقت کنید که بین عقیده و بیان و طبعاً آزادی عقیده و آزادی بیان تفاوتهای زیادی وجود دارد:

    «عقیده‌» امری «قلبی‌»، «درونی‌» و «شخصی‌» است‌. امری قلبی است زیرا تا قلب آدمی به آن ایمان نیاورد هیچ قدرت و عامل خارجی نمی‌تواند آن را در انسان ایجاد کند و هیچگاه با زور و اجبار، کسی به چیزی ایمان نمی‌آورد و بدان معتقد نمی‌شود.

    ادامه مطلب...

    پدر آریوس ::: پنج شنبه 85/12/17::: ساعت 10:44 صبح
    نظرات دیگران: نظر

    دیدگاه قرآن درباره ی برخورد حضرت عیسی(ع) با مساله جهاد چیست؟

     

    قرآن کریم درباره حضرت مسیح(ع) می‏گوید: وقتی که عیسی(ع) ظهور کرد منطق انبیای گذشته مخصوصاً موسی(ع) را تصدیق نمود: «مُصدِقاً لِما بَین یدیّ مِن التوراة» صف/6 نقطه بارز و برجسته زندگی کلیم خدا تشکیل حکومت بود. نبرد دراز مدّت، درگیری با آل فرعون، زد و خورد و مانند آن برای همین هدف بوده است. معنای تصدیق سنّت حضرت موسی(ع) توسط پسر مریم(ع) تصدیق جنگ او با آل فرعون و مشروع دانستن تحمل سختی و نبرد دراز مدّت او برای تشکیل حکومت است.

    از این گذشته یکی از سوره‏های مدنی قرآن کریم سوره «صف» است. این سوره در حقیقت سوره جنگ است چون سراسر آن صحبت از جنگ و تشویق به مبارزه و نبرد می‏کند. در ابتدا می‏فرماید: «إِنّ الله یُحبّ الّذین یُقاتلون فی سبیله صفّاً کَأنّهم بُنیان مَرصوص» (همان، آیه 4)؛ خدای سبحان مردانی که چون بنیان فولادین در راه دین بایستند و فداکاری کنند را ، دوست می‏دارد. در وسط آن از جهاد به عنوان تجارت با خدا نام می‏برد: «یا أیّها الّذین ءامَنو هَل أَدلکم عَلی تِجارةٍ تُنجیکم من عَذابٍ أَلیم * تُؤمنون بِالله و رَسوله و تُجاهدون فی سَبیل الله بِأموالکم و أَنفسکم ذلکم خَیر لکم إِن کُنتم تعلمون» (همان، آیات10 و 11.)؛ [ای کسانی که ایمان آورده‏اید آیا می‏خواهید شما را به تجارتی سودمند، که شما را از عذابی دردناک نجات می‏دهد، هدایت کنم؟ آن تجارت ایمان به خدا و رسول او و جنگ در راه او با مال و جان است].

    در پایان آن می‏فرماید: «یا أَیّها الّذین ءامنوا کُونوا أَنصار الله کَما قال عیسی بن مریم لِلحواریین مَن أَنصاری إِلی الله قال الحَواریون نَحن أَنصار الله فأمنت طائفةٌ مِن بَنی اسرائیل و کَفرتْ طائفةٌ فَأَیّدنا الَّذین ءامنوا عَلی عَدُوهم فَأصبَحوا ظاهرین» (همان، آیه14) در این آیه خداوند به ما دستور می‏دهد که مثل شاگردان خاص و حواریین عیسی(ع) باشید. وقتی که آن حضرت خطاب به آنها فرمود: کیست که مرا به سوی خدا یاری کند؟ حواریون عرض کردند: ما یاوران راستین شما هستیم. در این خلال عده‏ای مؤمن و عده‏ای کافر شدند و نبرد شروع شد، ولی ما آن حواریین و اصحاب خاص و خالص را یاری کردیم در نتیجه آنها بر دشمنان‏شان پیروز و ظفرمند شدند.

    در جای دیگر می‏فرماید: «فَلمّا أَحسّ عیسی مِنهم الکُفر قال مَن أنصاری إِلی الله قال الحواریون نَحن أَنصار الله ءامنا بالله و اشْهد بِأنّا مُسملون» آل عمران/52؛ [وقتی عیسی(ع) کفر را از ناحیه مردم بنی اسرائیل احساس کرد، خطاب به اصحاب خود فرمود: کیست که مرا در راه رسیدن به اهداف الهی یاری کند؟ حواریون گفتند: ما یاوران خدا هستیم و ترا یاری خواهیم کرد و شاهد باش که ما تسلیم فرمان خدا هستیم.]

    بنابراین، چهره‏ای که آیات این سوره و آیات سور دیگر قرآن کریم از مسیح بن مریم(ع) معرفی می‏کند چهره‏ای است که نه تنها مبارزات خستگی‏ناپذیر کلیم حق را امضا می‏کند، بلکه خود نیز، اهل نبرد و دارای روح سازش ناپذیری و مقاومت در مقابل ظلم و ستم است. ولی وقتی که صاحبان انجیل محرّف به معرفی او می‏پردازند در معرفی او و آیینش، نغمه شوم جدایی دین از سیاست را سر می‏دهند. گاهی به این عنوان که، کلیسا کاری با حکومت ندارد، تماشاچی صحنه‏های ظلم و ستم هستند و گاهی هم برخی از آنها به عنوان مزدورِ مستورِ بیگانگان فعالیت می‏کنند. در حالی که طبق معرفی قرآن کریم، مسیح(ع) و مسیحیت نه تنها بیگانه با جنگ و نبرد نبوده، بلکه طبق آن برهان عقلی و این شاهد نقلی، مسیح(ع) همواره در مبارزه و جنگْ سر و کار جدّی و تنگاتنگ با متجاوزان داشته است. در عین این که رحمت او بر غضبش غالب بود.

     



    پدر آریوس ::: پنج شنبه 85/12/17::: ساعت 10:15 صبح
    نظرات دیگران: نظر

    چه تفکر غلطی توسط مسیحیان در مورد «زن» در تاریخ مذهبی جهان وارد شده و نظر قرآن در این مورد چیست؟

     

     

    یک فکر بسیار غلط را مسیحیان در تاریخ مذهبی جهان وارد کردند که واقعا خیانت بود. در مسأله زن نداشتن عیسی و ترک ازدواج و مجرد زیستن کشیشها و کاردینالها کم کم این فکر پیدا شد که اساسا زن عنصر گناه و فریب است، یعنی شیطان کوچک است؛ مرد به خودی خود گناه نمی‏کند و این زن است، شیطان کوچک است که همیشه وسوسه می‏کند و مرد را به گناه وامی دارد. گفتند اساسا قصه آدم و شیطان و حوا این طور شروع شد که شیطان نمی توانست در آدم نفوذ کند، لذا آدم آمد حوا را فریب داد و حوا آدم را فریب داد، و در تمام تاریخ همیشه به این شکل است که شیطان بزرگ زن را و زن مرد را وسوسه می کند. اصلا داستان آدم و حوا و شیطان در میان مسیحیان به این شکل درآمد. ولی قرآن درست خلاف این را می گوید و تصریح می کند، و این عجیب است. قرآن وقتی داستان آدم و شیطان را ذکر می کند، برای آدم اصالت و برای حوا تبعیت قائل نمی‏شود. اول که می‏فرماید ما گفتیم؛ می‏گوید: ما به این دو نفر گفتیم که ساکن بهشت شوید (نه فقط به آدم)، «لا تَقْرَبا هذِهِ الشَجَرَةَ»، [به این درخت نزدیک نشوید (حالا آن درخت هر چه هست).] اعراف/19 بعد می‏فرماید: «فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطانُ» [شیطان این دو را وسوسه کرد.] اعراف/20 نمی‏گوید که یکی را وسوسه کرد و او دیگری را وسوسه کرد. «فَدَلیّهُما بِغُرور». اعراف/22 باز «هما» ضمیر تثنیه است. «وَقاسَمَهُما اِنّی لَکُما لَمِنَ النّاصِحینَ» اعراف/21 آنجا که خواست فریب بدهد، جلوی هر دوی آنها قسم دروغ خورد. آدم همان مقدار لغزش کرد که حوا، و حوا همان مقدار لغزش کرد که آدم. اسلام این فکر را، این دروغی را که به تاریخ مذهبها بسته بودند زدود و بیان داشت که جریان عصیان انسان چنین نیست که شیطان زن را وسوسه می کند و زن مرد را و بنابراین زن یعنی عنصر گناه. و شاید برای همین است که قرآن گویی عنایت دارد که در کنار قدیسین از قدیسات بزرگ یاد کند که تمامشان در مواردی بر آن قدیسین علو و برتری داشته اند.

     



    پدر آریوس ::: سه شنبه 85/12/15::: ساعت 12:43 صبح
    نظرات دیگران: نظر

    هجرت به روشنایی

    داستان مسلمان شدن یک زن ایسلندی - آنا لیندا تراوستادوتیر 1) من با نام ، "آنا لیندا تراوستادوتیر" در خانواده ای با والدین ایسلندی/دانمارکی در ریکیاویک ایسلند در سال 1966 متولد شدم و در کلیسای لوتران[1] غسل تعمید[2] داده شدم.

    هنگامی که جوان بودم خانواده ام به ون کوور کانادا و سپس به نیویورک کوچ کردند. دبیرستان را در سن 16 سالگی و در سال 1988 تمام کردم. مدرک کارشناسی ام را از دانشگاه مک گیل در مونت رآل کانادا اخذ کردم و از آن موقع با سفر به دور دنیا به مطالعه و کار پرداخته ام. مبدأ سفرهایم دانمارک و در سال 1990 بود.

    2) در سال 1997 هنگامی که در قاهره زبان عربی می خواندم، یکی از دخترهایی که دوستم بود و یک مسیحی تجدید حیات یافته بود برایم یک کتاب مقدس جیبی آورد که مشتمل بر هر دو بخش عهد عتیق و عهد جدید بود. بسیار خشنود و خوشحال شدم چون تصمیم گرفته بودم حتماً بدانم در کتاب مقدس چه مطالبی هست. و احساس می کردم بدون مطالعه آگاهانه کتاب مقدس به سختی می توانم خودم را مسیحی به شمار آورم.

    3) در سال 1998 هنگامی که در دانشگاه دمشق مشغول تحصیل بودم همه کتاب مقدس را خواندم، از صفحه اول تا آخر، و از آنچه می خواندم هم نت برداری می کردم، هنگامی که این کار به اتمام رسید دریافتم که ناهماهنگی های فراوانی وجود دارد، مطالب بسیاری که با آنها موافق نبودم. مانند تصویری که از رابطه خدا و زنان در عهد عتیق به دست می دهد، تازه اگر همه مطالبی را که "پولس" در عهد جدید نوشته است، مطرح نکنیم. و هنگامی که من درباره مردان مقدس و پیامبران مثل نوح، لوط، داوود و غیره مطالبی خواندم متوجه شدم که احترامی برایشان قائل نیستم، من موسی را (از عهد عتیق) و عیسی (عهد جدید) را دوست دارم و می ستایم.

    4) چون قبلاً تورات را خوانده بودم، تلاش کردم که نسخه کاملی از تلمود یهودیان به دست آورم که نتیجه ای نگرفتم. من همیشه شنیده بودم که یهودیان (البته غیر از اصل مذهب اصلاح شده شان) کسی را که به یهودیت تغییر مسلک دهد به رسمیت نمی شناسند. نیز شنیده بودم که بسیاری و البته نه همه یهودیان صهیونیست هستند (و از اسرائیل دفاع می کنند). و من هم به سختی ضد صهیونیست و ضد اسرائیلی هستم و طبیعتا طرفدار فلسیطینی ها به علاوه من به دنبال دینی می گشتم که تغییر مسلک داده ها را به رسمیت بشناسد. مقداری روی بودیسم کار کردم ولی به این نتیجه رسیدم که بودیسم برای من مناسبت نیست، چون بودایی ها به خدا اعتقاد ندارند در حالیکه من به شدت به خدا معقتدم و همیشه هم بوده ام. بودیسم البته هنوز به عنوان یک جایگزین جالب برای روش زندگی خوب است. من و مادرم درباره هندوئیسم بسیار صحبت می کردیم و به همین علت من بسیار به آن علاقمند بودم ولی خدایان هندو برای من خیلی زیاد بودند. به همین علت هندوئیسم هم از بحث بیرون است، هم به این علت و هم به دلیل اینکه به آیین هندو نمی شود تغییر مسلک داد.

    5) هنگامی که پسرم "آندرس عمر" در اکتبر 2001 متولد شد، از من پرسیدند که آیا او را غسل تعمید خواهم داد یا نه و من حتی آن موقع هم استنکاف کردم. احساس کردم که کودکان معصوم قطعا به بهشت پذیرفته خواهند شد چه تعمید داده شده و چه نشده. به هر حال چگونه می توانستم او را داخل مسلک مسیحی کنم وقتی خودم را یک مسیحی معتقد نمی دانستم اگر چه من به عنوان یک پروتستان متولد شده و بزرگ شده بودم، اما به تثلیث اعتقادی نداشتنم، به مریم به عنوان مادر خدا، به مسیح به عنوان پسر خدا، به کشته شدن مسیح برای تطهیر گناهان ما و به اینکه مسیح بر روی صلیب به زبان آرامی ناله می زده است: "الی الی بهر، لا ماسا باخ تانی" به اینها اعتقادی نداشتم، منظورم اینست که چرا مسیح ناله کرده است " خدایا، خدای من چرا مرا رها کرده ای؟" در حالیکه عیسی مسیح می دانست که از طرف خدا به عنوان پیامبر او فرستاده شده است؟

    6) من طوری تربیت شدم که یکی از ضد اسلام و ضد مسلمان ترین افرادی بودم که تا به حال دیده اید واقعیت اینست که به شدت ضد اسلام بودم. همچنین پیش از اینکه برای مطالعه و تحصیل در زبان عربی به قاهره بیایم (چون احساس کردم خوشنویسی عربی بسیار زیباست) بسیار ضد عرب بودم، من در ایالات متحده بزرگ شده بودم، با فیلمهای امریکایی پرورش یافته بودم که همیشه عرب ها را به عنوان بنیادگرایان رادیکال و ضد زن، متعصبین مذهبی و تروریست و مردمی معمولاً غیر نرمال به تصویر می کشید. اکثریت زیادی از کسانیکه ضد عرب هستند تا به حال به یک کشور عربی نرفته اند، واقعیت در آنجا متفاوت است.

    7) در سال 1999 به دمشق برگشتم تا در یک سفارتخانه مشغول به کار شوم. در آنجا در سال 2000 با یک مهندس به نام "مهند"، آشنا شدم. و خیلی زود با هم ازدواج کردیم. راستش را بخواهید وقتی با او ازدواج کردم به این علت بود که او را دوست داشتم اگر چه او مسلمان هم بود. در دراز مدت متوجه شدم که او را دوست دارم چون مسلمان است. یک مسلمان خوب. من مسلمانان زیادی را در اینجا، دانمارک و در خاورمیانه دیده بودم و مثل زندگی خودم بعضی مسیحی های خوب و بعضی مسیح های نه چندان خوب و همینطور یهودی ها، بودائی ها و هندوهای اینچنین را دیده بودم.من گمان می کردم همه مسلمانهایی که میبینم نماینده اسلامند و هر وقت که از هر کدام از این مسلمانها سوالهایی درباره اسلام می پرسیدم یک چیز مرا متعجب می کرد، تقریبا همه مدعی بودند که متخصص اسلام هستند حتی آنهایی که بعداً فهمیدم اطلاعات غلطی به من داده بودند. محتاطانه تر این بود که فقط بگویند، نمی دانم یا مطمئن نیستم. هنوز مسیحیت و هیچ دین دیگری را با پیروانش مورد قضاوت قرار نمی دادم. ولی عجیب است که (به خلاف بقیه ادیان)، اسلام را با هر عربی مورد قضاوت قرار می دادم اگر چه 1ـ همه عربها هم مسلمان نیستند برخی پروتستان، کاتولیک، یهودی، بلوردان[3]، قبطی، علی اللهی و دیگر ادیان را دارند. و 2 ـ بیشتر مسلمانان عرب نیستند. مسلمین ممکن است اندونزیایی، هندی، چینی، مقدونی، مالیایی، روس، تایلندی، آفریقایی، بوسنیایی، امریکایی، سوئدی و غیره باشند، و البته عرب هم ممکن است باشند، من طوری رشد کرده بودم که درباره چیزی پیش داوری نداشتم ولی در این مورد اینطور نبود. مدت زیادی طول کشید تا این را بفهمم فقط بعد از ساعتهای بی پایان بحث و گفتگو و مجادله با همسرم بود که من آنقدر روشنفکر و روشن بین شدم که بفهمم من همه تصویر (اسلام) را ندیده ام.

    8) در طول ماه رمضان (که مصادف با نوامبر 2002) بود از "مهند" خواستم که اگر ممکن است در خواندن قرآن به زبان عربی بن من کمک کند، او وقت کمی داشت ولی من مصر بودم که قرآن را به زبان عربی و با کمک یک ترجمه خوب بخوانم. وقتی که قرآن که مقدس ترین کتاب مسلمانان است را خواندم به نظرم رسید بسیار زیبا، علمی و سرشار از رحمت و نیز بسیار فمینیست[4] است. تقریبا همه کتابهایی که تا آن موقع راجع به اسلام خوانده بودم که همه را غیر مسلمانان نوشته بودند، اسلام را در پرتو یک نگاه تاریک معرفی کرده بودند. کسانی که علیه اسلام مطالبی را گاهی اوقات می نوشتند تکه های جدایی را از قرآن به دست می دادند و باقی آیه را حذف می کردند یا اینکه آیه را به غلط ترجمه می کردند، شاید تعمدی و یا سهوا. من اینقدر عربی می دانستم که بفهمم آنچه که می خوانم متفاوت با بقیه مطالبی است که تا آن موقع خوانده بودم.

    9) علم بسیار، مطالبی بسیاری که تازه کشف شده اند. منظورم اینست که پیامبر محمد (ص)[5] سیاهچاله ها، سفر فضایی، DNA و علوم ژنتیک، نظریه تکامل (دگرگون و جهش)، زمین شناسی، اقیانوس شناسی، مراحل رشد جنین، منشأ آبی حیات و همه را ذکر کرده است، شگفت آور است، من همیشه شنیده بودم که قرآن اساسا یک نسخه کپی و رقیق شده کتاب مقدس است، ولی هیچیک از این مطالب در کتاب مقدس نبود. من متعجب بودم که چگونه فردی در 1400 سال پیش چگونه مطالبی اینچنین را نوشته است[6]. برخی از این مطالب تنها در قرن اخیر کشف شده اند. بعد من گمان کردم که خوب دانشمندان، منجمین، ریاضیدانان و نقشه کشهای عرب بسیار در آن زمان پیشرفته بودند و ممکن است برخی از آنها با هم جمع شده اند و کتابی بر اساس تورات و انجیل نوشته اند. اما پس از مطالعه و تحقیق درباره این ایده متوجه شدم تحول و انقلاب علمی اعراب پس از ظهور اسلام بوده است. سپس خواندم که مسلمین معتقدند که قرآن را فرشته مقرب جبرائیل (علیه السلام) به محمد (ص) داده است. و قرآن امتداد کلام الهی است، مسلمین معتقدند بخشهایی از تورات و انجیل که درباره زندگی مسیح (ع) صحبت می کنند توسط خدا الهام شده اند یا الله که همان خدا (God) به زبان عربی است. نه تنها مسلمین عرب بلکه مسیحیان و یهودی های عرب هم خدا را «الله» می گویند. مسلمین ابراهیم، سلیمان، موسی، عیسی مسیح و نوح و در واقع همه پیامبران مذکور در کتاب مقدس را محترم می شمارند. همچنین (در قرآن) ذکر شده است که پیامبران دیگری بوده اند که به سوی ملت های دیگر آمده اند تا به آنها کمک کنند مردمان بهتری باشند: (برخی) می گویند بودا یکی از این پیامبران است اما مانند عیسی مسیح او هرگز منظورش این نبوده است که مردم به او به عنوان وجودی برتر از خدا معتقد باشند، بلکه فقط (معتقد باشند) او یک فرستاده و پیام آور خداست. همچنین مسلمین معتقدند که محمد رسول خدا (ص) آخرین پیامبر است تا آنکه مسیح به زمین بازگردد.

    10) در قرآن گفته شده است که خدا می تواند حجابی بر دیدگان ما و سنگ و سختی ای بر دل های ما قرار دهد که ما دیگر نه بتوانیم پیام قرآن را ببینیم و نه آن را احساس کنیم. تنها هنگامی که خدا بخواهد ما می توانیم آن را بفهمیم در 12 دسامبر 2002، رویای باورنکردنی ای دیدم که باعث شد درباره دین با عمق بیشتر فکر کنم و بیندیشم. رویا ها در ایسلند بسیار مهم تلقی می شوند و تعبیر خواب تقریبا یک علم به حساب می آید. هیچ وقت فکر نمیکردم که به دین نیاز دارم. اما دین مرا به خود جذب می کرد ولی معتقد شده بودم که همینکه به خدا معتقدم خوب است و اینکه قطعاتی را از ادیان مختلف بگیرم تا به ترکیب مورد نظر خودم برسم: «تلفیق آنا»

    11) در ژانویه 2003، شروع کردم در اینترنت و با کلمات کلیدی "اسلام"، "قرآن" و "مسلمان" و غیره جستجو می کردم. در ماه مارس وقتی در ریکیاویک بودم، شانس این را پیدا کردم که با یکی از بهترین دوستانم که دختری ایسلندی بود و مسلمان، صحبت کنم و او هم یک ترجمه واقعا خوب از قرآن به انگلیسی (نسخه عبدالله یوسف علی) را پیشنهاد کرد که در کنار عربی بخوانم. در ماه آوریل آن را دریافت کردم و به عنوان ضمیمه کارم شروع به مطالعه کردم.

    12) در ماه مه 2003 دوست مسلمان و ایسلندی ام بازدید دیدار مرا به جا آورد و دو هفته با ما ماند و ما شروع کردیم که راجع به قرآن صحبت کنیم. من به او گفتم که می خواهم قرآن را به زبان ایسلندی ترجمه کنم. او هم گفت که همین رویا را در سر داشته است. و به توافق رسیدیم با هم این کار را انجام بدهیم. ما اوقاتمان را به خوبی صرف بحث درباره مسیحیت، یهودیت و اسلام می کردیم تمام وقت و همه روزها او اعتقادات مسیحی (پروتستانی) خود را مورد سوال قرار داده بود، یهودیت را ملاحظه کرده بود و دوبار به اسرائیل (یعنی فلسطین اشغالی را) رفته بود و تنها در بار دوم، شروع کرده بود که طرف دیگر درگیری عرب ـ اسرائیلی را نیز ملاحظه کند. و به اسلام علاقمند شده بود او هم قبلا مسیری شبیه مرا طی کرده بود و به همان نتایج رسیده بود. قبلا در 1995 وقتی به من گفت که مسلمان شده است من بد با او برخورد کردم. کاملا برخوردی منفی، باید به خاطر حمایت نکردنم از او خجالت بکشم.

    13) حال متوجه شدم که خود را مسلمان می دانم، به همسرم درباره الهام هایی که به من می شد صحبت کردم و او تند به باد سوال گرفت او از من خواست که صبر کنم و دینم را عوض نکنم تا بعد. او به من گفت که مسلمان شدن زندگی مرا دشوارتر خواهد کرد، و مردمی که اسلام را نمیشناسند با من رفتار متفاوتی خواهند داشت و اینکه در شرایط حاضر، در سال 2003 و در دنیایی که ما در آن زندگی میکنیم مرا مسخره خواهند کرد. به من گفت ممکن است اگر دین اسلام را بپذیرم ارتباطم با خانواده ام و دوستانم قطع خواهد شد. او نگران بود که مردمی که مرا خوب نمی شناختند یا کسانی را که من برای مدت زیادی یا هیچ وقت ندیده بودم گمان کنند او مرا مجبور کرده است مسلمان شوم. به او گفتم که اگر اینطور بود ما با هم ازدواج نمیکردیم چون هنگامی که ما ازدواج کردیم من مسیحی بودم وتا بحال هم مسیحی مانده ام، این را هم گفتم که کسانی که مرا حتی اندکی می شناسند می دانند که من ذهن قدرتمندی دارم و یک فمینیست و اومانیست واقعی هستم و اینکه من از لحاظ فکری بسیار مستقل هستم نه یک انسان کوته فکر و می دانند که کسی نمی تواند مرا کنترل کند. والدین من سالها بدون کسب موفقیتی تلاش کرده اند.

    14) همانجا تصمیم گرفتم اگر خانواده ام و دوستانم به خاطر مسلمان شدنم خواستند ارتباطشان را با من قطع کنند، خوب قطع کنند. دین من متعلق به من است و افتخار می کنم که در ادیان مسیحبت، یهودیت، هندوئیسم، بودیسم و اسلام تحقیق کرده ام. برای من سالها و ساعتهای بی پایان مطالعه کتابها و کاوش در روح خودم طول کشیده است تا به این نقطه برسم. اعتقاد من به خدا چیزی است که همیشه آن را جدی گرفته ام و هیچگاه از ابراز این عقیده احساس خجالت نکرده ام، حتی هنگامی که برخی برای اینکه به چیزی اعتقاد داشته ام که آنها نمی توانستند ببینند مرا مسخره می کردند با آنها بحث می کردم که به اطراف خود نگاه کنید چگونه می توانید به قدرت برتری که همه چیز اطراف ما را خلق کرده است، اعتقاد نداشته باشید و به کسانی که اسلام را به عنوان یک مکتب تقلیدی از مکاتب دیگر می نگرند می گویم که اینطور نیست. اسلام اگر بزرگترین دین نباشد یکی از بزرگترین ادیان جهان است، از هر 4 نفر روی کره زمین در حال حاضر یک نفر مسلمان است و نرخ گسترش پیروان آن از همه ادیان بیشتر است.

    15) بنابراین نهایتا در 4 ژوئن 2003 تصمیم گرفتم رسماً مسلمان شوم تا بتوانم برای حج به مکه بروم. من مدت طولانی به دنبال پاسخ پرسشهایم بودم. از زمان بچگی، و در اواسط دهه 90 من درباره اعتقادات و ادیان مختلف کتاب هایی خریدم. در اعماق خودم تصور می کردم که به پاسخ سوالاتم خواهم رسید. یاد دارم اولین بار که "اذان" (ندای مسلمانان برای دعوت به نماز که کسی از مناره ای در یک مسجد فریاد می زند الله اکبر) را شنیدم یک روز روشن آفتابی در ماه فوریه 1997 در قاهره بود. در همان لحظه صدای ناقوس کلیسا هم می آمد اما وقتی که صدای دعوت به نماز را شنیدم بدون آنکه بفهمم اشک بر صورتم جاری شد.

    من مسلمان نبودم اما این صدا مرا تکان داد. یکی از قدیمی ترین و صمیمی ترین دوستانم که یک کاتولیک است چندی پیش در بیروت بود، او در یک هتل اقامت داشت و در شب اول اقامت در لبنان او ساعت 30/4 با صدای اذان بلند شده بود. او هم احساس کرده بود که صدای اثر گذاری است و او هم گریسته بود.

    16) وقتی که قرآن را خواندم، از اعماق درونم و انتهای روحم احساس کردم این برای من مناسب است. زیبایی الهام شدنی قرآن گاهی مرا به گریه می اندازد. این یک شیوه همه جانبه زندگی است. هیچ کتاب مذهبی دیگری مرا به گریه وا نمی دارد.

    17) به سادگی بگویم قرآن پیچیده ترین کتابی است که تا کنون خوانده ام. هر چه بیشتر آن را می خوانی آن را بیشتر می فهمی و هم زمان سوالات بیشتری برایت ایجاد می شود. قرآن می خواهد به شما القا کند که بیشتر بیاموزید. هر بار که آن را می خوانید، از لایه های مختلف فهم عبور می کنید البته من یک متخصص (علوم اسلامی) نیستم و هرگز هم نخواهم بود. این را هم بگویم که حتی اگر هر روز آن را در بقیه عمرم بخوانم چیزه تازه ای خواهم آموخت، قرآن پر از اسرار و رموز است، من هنوز در تکمیل مطالعات قرآنی ام، مطالعات کتاب مقدس نظیر انجیل بارنابا، تورات و غیره را مطالعه می کنم.

    18) از آن زمان با چند خانم مسملان هم از طریق اینترنت دوست شده ام. وقتی که دراینترنت جستجو می کردم به یک سایت ایسلندی مسلمان برخوردم به اسم www.islam.is و با نویسنده آن تماس گرفتم و مکاتباتی را با او آغاز کردم. حوالی ابتدای سال 2004 گزارشی با عنوان "اسلام در ایسلند، سال 2003" که خودم نوشته بودم، برایش فرستادم، و قرار است این گزارش را به دولت عربستان سعودی ارائه دهم. در زمینه ترجمه قرآن از عربی به زبان ایسلندی به من پیشنهاد کرد که سه نفری (یعنی او و من و دوست سابق الذکرم) کار کنیم. یعنی به نظر می رسد ما سه زن مسلمان ایسلندی خواهیم بود که روی ترجمه قرآن به زبان ایسلندی کار می کنیم. برای کسانی که دنبال یک ترجمه خوب قرآن به انگلیسی می گردند شنیده ام ترجمه محمد اسد بسیار شفاف است. اما خودم باید آن را مطالعه کنم.

    19) به هر حال در تابستان گذشته تعداد زیادی مطالب خواندنی و کتاب از کوالالامپور خریداری کردم، آنجا یک مکه جدید کتاب است. (یعنی مرکز کتب اسلامی است) من واقعا مقدار زیادی کتاب انبار کردم. من به همراه همسر و پسرم 1 ماه در مالزی ماندیم. چه محل شگفتی! چه اماکن اسلامی باورنکردنی ای! من فقط به کشورهای عربی خاورمیانه رفته بودم و اینجا مالزی یک سرزمین جدید اسلامی در جنوب شرقی آسیاست. دست کم باید بگویم که این تجربه شگفت آور بود، من همیشه شیفته هنر و معماری اسلامی بودم و همه جای مالزی چه داخل ساختمانها و چه خارج ساختمانها موزه ای بزرگ است، تحت اشراف نخست وزیر پیشین مالزی ماهاتیر محمد، اسلام حیات تازه ای پیدا کرد، او می خواهد همه کشورهای اسلامی را متحد کند نه تنها اینکه یک مجتمع متحد اسلامی تشکیل شود بلکه او خواستار واحد پول واحد دینار طلاست. چه ایده رویایی ای، اسلام به مردان و زنان بیشتری مانند او نیاز دارد.

    20) من همیشه سعی می کنم مثبت باشم به همین خاطر احساس می کنم قرن 21 زمان مهیجی خواهد بود. اگر کسی مانند من ممکن است مسلمان شود برای همه این امید هست، دوستانی که اخیرا با آنها درباره دین بحث کرده ام می دانند که من مسلمان شده ام و بدون استثنا بسیار از من حمایت کردند. کمی جا خوردم که آنها متعجب نشدند. آنها می گفتند که می دانستند من روزی موضع خود را پیدا خواهم کرد (چون مدت بسیار طولانی به جستجو پرداخته ام) و برای من خوشحال بودند حتی بعضی مرا با نام اسلامی جدیدم صدا می زنند: "نور" که به معنای روشنایی است. من هنوز از نام "آنالیندا" هم استفاده می کنم. چون این نامی است که پدر و مادرم برایم گذاشتند و نمایانگر بخشی از شخصیت 36 ساله من است. "نور" تنها امتداد من است.

    داستان من تمام شد. داستان: «سفر به روشنایی». سفری که در واقع تازه آغاز شده است.


    پاورقی

    1ـ کلیسای لوتران: کلیسایی است که به نام مارتین لوتر موسس فرقه پروتستان نامگذاری شده است.

    2ـ غسل تعمید پس از تولد نوزادان خانواده های مسیحی به نشانه پذیرفته شدن این طفل به عنوان یک مسیحی می باشد.

    3 ـ بلوردان: یکی از فرقه های سیاسی و مذهبی اسلام.

    4ـ البته قرآن فمینیست نیست اما خواننده در مقایسه با مکاتب دیگر هر چه را که طرفدار حقوق زنان یافته آن را فمینیست تلفی کرده است.

    5 ـ البته قرآن بر پیامبر وحی شده است در اینکه او مولف آن باشد. (مترجم)

    6 ـ نگارنده در هنگام خواندن قرآن برای بار اول به منشا الهی روحیانی بودن آ« اعتقاد نداشته است و می خواهد بگوید اگر فرض بگیریم بشر اینها را نوشته است عجیب است. (مترجم)

    کتابخانه سایت تبیان

     

    http://www.rahyaftegan.com



    پدر آریوس ::: یکشنبه 85/12/13::: ساعت 12:16 صبح
    نظرات دیگران: نظر

    به فرموده یکی از ائمه(علیهم السلام) اگر با تحقیق وارد دین شوید،

     از آن خارج نخواهید شد. ما می‏دانیم مسلمان به دنیا می‏آییم و به سن تکلیف می‏رسیم. اگر دین دیگری را انتخاب کنیم حکم خارج شده از اسلام بر ما لازم می‏آید و محکوم به مرگ می‏شویم، چه کنیم؟

     

     

    اولاً انسان فطرتاً طالب کمال انسانی است و می‏خواهد به وسیله انجام دادن کارهای شایسته به کمال حقیقی برسد. اما برای    اینکه بداند چه کارها و چه راه‏هایی او را به هدف معنویش نزدیک‏تر می‏کند، باید نخست کمال نهایی خویش را بشناسد و شناخت آن، در گرو آگاهی یافتن از حقیقت وجود خویش و آغاز و انجام آن است، پس از آن باید رابطه مثبت و منفی میان اعمال مختلف و مراتب گوناگون کمالش را تشخیص دهد، تا بتواند راه صحیحی را برای تکامل انسانی خویش بیابد تا این شناخت‏های فطری - اصول جهان‏بینی - را به دست نیاورد، نمی‏تواند به نظام رفتاری - ایدئولوژی - صحیحی برسد.

     

     پس، تلاش برای شناخت دین حق که شامل جهان‏بینی و ایدئولوژی صحیح می‏باشد، ضرورت دارد و بدون آن، رسیدن به کمال انسانی، میسر نخواهد شد، چنان‏که رفتاری که برخواسته از چنین ارزش‏ها نباشد، رفتار انسانی نخواهد بود و کسانی که در صدد شناختن دین حق برنمی‏آیند؛ پس از شناخت نیز از روی لجاجت و عناد آن را کنار گذارده و به خواهش‏های حیوانی و لذت‏های زودگذر مادی بسنده می‏کنند اینان در واقع حیوانی بیش نیستند. چنان‏که قرآن می‏فرماید: «ان اللَّه یدخل الذین آمنوا و عملوا الصالحات جنات تجری من تحتها الانهار و الذین کفروا یتمتعون و یأکلون کما تاکل الانعام و النار مثوی لهم»؛خداوند کسانی را که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دهند، در بهشت جای خواهد داد، بهشتی که نهرهای جاری در آن وجود دارد، در حالی که کافران از متاع زودگذر دنیا بهره می‏گیرند و همچون چهارپایان می‏خورند و سرانجام، آتش دوزخ جایگاه آنهاست.

     

     خداوند متعال مصلحت بندگان را بهتر از خود آنها می‏داند و قوانینی که تشریع کرده برای صلاح دین و دنیای مردم بوده و صددرصد منطبق بر حقیقت و مصلحت فرد و جامعه می‏باشد و لذا بزرگان ما فرموده‏اند: «مقررات اسلام تابع مصالح و مفاسد واقعی است و اگر کسی می‏خواهد به حقیقت برسد راهی جز عمل کردن به فرمان‏های خداوند وجود ندارد و در حقیقت احکام اسلامی پشتوانه‏اش حقیقت و واقعیت است.

     ادامه مطلب...

    پدر آریوس ::: یکشنبه 85/12/13::: ساعت 12:11 صبح
    نظرات دیگران: نظر

    با توجه به آیه 5 سوره مائده , معاشرت با مسیحیانی که در ایران اقامت دارند چه حکمی دارد؟

     

    احکام شرعی که به وسیله فقها استنباط می‏شود با توجه به مجموع آیات و روایات و ادله هر مسأله است و وجود یک آیه به تنهایی همواره دلیل حکم نیست، بلکه روایاتی که در تفسیر آن آمده می‏تواند راه‏گشا باشد و نسبت به اهل کتاب و پیروان آیین مسیحیت گرچه خدا راقبول دارند ولی چنان چه از بعضی از آیات قرآن کریم استفاده می‏شود آنها نیز گرفتار نوعی از شرک هستند؛ از جمله اعتقاد به اقنوم‏های سه گانه (پدر پسر و روح‏القدس) دارند. نجاست کافران و مشرکین یک نوع آلودگی باطنی و معنوی است که آثار آن به جسم آنها نیز سرایت کرده ویک فایده پرهیز از آنها حفظ عقاید و اخلاق بسیاری از مردم می‏باشد که با آمیزش و معاشرت با افراد منحرف و گمراه تحت تأثیر قرار گرفته و منحرف می‏شوند و این مطلب تازگی ندارد. به همین دلیل مصلحین و دلسوزان به افراد معمولی سفارش می‏کنند که از معاشرت با افراد گمراه ومنحرف دوری کنند تا از انحراف و گمراهی محفوظ باشند که این موضوع در اسلام به صورت حکم نجاست بیان شده است و گذشته از این نوعا پیروان ادیان دیگر از بسیاری از آلودگی‏ها مثل خون گوشت خوک و مشروبات الکلی اجتناب نمی‏کنند و طبعا تمام زندگی آنها آلوده می‏باشدو برای حفظ مسلمانان از این آلودگی‏ها اسلام این دستور را داده است و بعضی از فقها به ویژه بسیاری از مراجع عصر حاضر مانند آیت اللّه‏ حکیم (ره) آیت اللّه‏ تبریزی آیت‏الله فاضل و مقام معظم رهبری فتوا به طهارت اهل کتاب، در صورتی که مشرک نباشند داده‏اند و تنها نجاست آنهارا نجاست ظاهری می‏دانند که بر اثر آلوده شدن به نجاسات مانند خون مشروبات الکلی و ... پیدا می‏شود و اگر کسی علم پیدا کرد که بدن آنها با این نجاسات آلوده نشده یا علم به آلوده بودن بدن آنها پیدا نکرد پاک می‏باشند. و در برخی از تفاسیر طعام در آیه شریفه به حبوبات و میوه تفسیر شده که به نظر همه اشکال ندارد.

     



    پدر آریوس ::: سه شنبه 85/10/26::: ساعت 7:40 صبح
    نظرات دیگران: نظر

    <      1   2   3      

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 94
    بازدید دیروز: 10
    کل بازدید :375371

    >>اوقات شرعی <<

    >> درباره خودم <<
    سؤالهای شما در مورد مسیحیت - مسجد و کلیسا - mosque&church
    پدر آریوس
    این وبلاگ بر آن است تا در فضایی آرام ، عقلانی و منطقی به مناظره و گفتگو با برادران و خواهران مسیحی جویای حق و حقیقت بپردازد.

    >> پیوندهای روزانه <<

    >>فهرست موضوعی یادداشت ها<<

    >>آرشیو شده ها<<

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    سؤالهای شما در مورد مسیحیت - مسجد و کلیسا - mosque&church

    >>> لوگوی دوستان<<<

    >>جستجو در وبلاگ<<
    جستجو:

    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<
    پارسی بلاگ، پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ
    2006-ParsiBlog™.com ©