تفاوت نقل قرآن با انجیل، دررابطه با معجزات مسیح(ع) چیست؟ لطفاً توضیح دهید.
خدای متعال تمام انبیاء خودش را مجهز با معجزه برای هدایت بشر فرستاد. و از جمله انبیاء حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ که قرآن کریم نسبت به آن حضرت جمله ای خاصی را بکار برده است که نسبت به هیچ پیامبر دیگری آن جمله را بکار نبرده است و فرموده است: «ما به عیسی بن مریم بینات دادیم و او را به روح القدس مؤیّد گردانیدیم.» در حالیکه اعطأ بیّنه و تأئید به روح القدس شامل همه انبیاء می شود و لکن اسم هیچ پیامبری در این رابطه بصورت خاص ذکر نشده است.
بعد از بیان این مقدمه می توانیم تفاوت های نقل قرآن با انجیل درباره معجزه حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ را به صورت زیر طرح نمائیم:
1. اولین اختلاف قرآن با اناجیل در اصل کیفیت حامله شدن حضرت مریم ـ علیه السلام ـ و نحوه تولد حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ است. قرآن این حادثه را به عنوان معجزه و آیت بزرگ خدا بیان می کند و می فرماید: «ما مریم و پسر او را نشانه بزرگی برای جهانیان قرار دادیم.» و لذا وقتی که فرشته الهی به حضرت مریم می گوید من فرستاده پروردگار توام تا پسر پاکی به تو ببخشم حضرت مریم ـ سلام الله علیها ـ با تعجب می گوید: «چگونه ممکن است فرزندی برای من باشد؟ در حالیکه تاکنون انسانی با من (از راه حلال) تماس نداشته و زن آلوده ای هم نبوده ام.» این تعجب حضرت مریم گواه روشن بر اینست که هم حاملگی حضرت مریم و هم تولد حضرت مسیح ـ علیه السلام ـ به صورت معجزه محقق شده است و حضرت مریم بدون اینکه مدت طبیعی حاملگی را طی کند حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ را به دنیا آورده است و الا تعجب حضرت مریم بی مورد خواهد بود چون ممکن بود او بعد از ازدواج در آینده و بعد از گذشت زمان بصورت عادی صاحب فرزند می شد.
اما بنابر نقل اناجیل ولو حضور فرشته در نزد حضرت مریم (س) و بشارت به فرزنددار شدن او توسط این فرشته موافق با قرآن بوده لکن در بقیه قصه کاملاً مخالف با قرآن است. مثلاً در اناجیل گفته شده است که قبل از اینکه فرستاده خداوند به حضرت مریم بشارت فرزند را بدهد او در عقد مردی بنام یوسف بوده است. و نیز از حاملگی حضرت مریم س هم یوسف و هم اطرافیان او اطلاع داشته و بعد از گذشت زمان طبیعی حاملگی حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ متولد گردیده است. پس بنابر نقل اناجیل هیچ شائبه ای از معجزه بودن در تولد حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ وجود ندارد.
2. نکته دیگری که در قرآن به عنوان معجزه مطرح است سخن گفتن حضرت مسیح ـ علیه السلام ـ در بدو تولد با مردم می باشد. و نیز ریختن خرمای تازه به ثمر رسیده از شاخه های درخت خشک خرما در هنگام تولد حضرت مسیح ـ علیه السلام ـ بر حضرت مریم ـ سلام الله علیها ـ از معجزات دیگری به شمار می آید. خصوصاً آنجا که حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ هم در مقام دفاع از مادرش و هم در مقام ادعای نبوت می فرماید: «من بنده خدا هستم و به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است کاملاً دارای شرایط اعجاز می باشد. و در اناجیل هیچ اشاره ای به این موارد نشده است.
3. تفاوت دیگری که در بین قرآن و اناجیل در نقل معجزات حضرت مسیح ـ علیه السلام ـ وجود دارد در نحوه بیان و تعداد موارد آن می باشد. قرآن کریم ادلّه اکثر معجزات حضرت مسیح ـ علیه السلام ـ را به صورت کلی بیان نموده و به جزئیات آن اشاره ای نکرده است. و ثانیاً اکثر این موارد با مواردی که در اناجیل نقل شده اند اختلاف دارند. قرآن کریم درباره معجزات حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ می فرماید: «من از جانب پروردگارتان برای شما معجزه آورده ام من از گل برای شما چیزی به شکل پرنده می سازم آنگاه در آن می دمم پس به اذن خداوند پرنده ای می شود و به اذن خدا نابینای مادرزادو پیس را بهبود می بخشم و مردگان را زنده می گردانم و شما را از آنچه می خورید و در خانه های تان ذخیره می کنید خبر می دهم.».
قرآن کریم خبری از وقوع معجزات حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ به صورت جزئی نداده است و فقط در یک مورد چنین می فرماید: «عیسی پسر مریم گفت: بار الها پروردگارا از آسمان خوانی بر ما فرو فرست تا عیدی برای اول و آخر ما باشد و نشانه ای از جانب تو. و ما را روزی ده که تو بهترین روزی دهندگانی. خداوند فرمود من آن را بر شما فرو خواهم فرستاد. و هر کس از شما پس از آن انکار ورزد وی را عذابی کنم که هیچ یک از جهانیان را (آن چنان) عذاب نکرده باشم.
لکن در اناجیل اولاً معجزات حضرت مسیح ـ علیه السلام ـ به صورت جزئی و موردی نقل شده است و ثانیاً اکثر معجزات به شفای مریضان و معلولان مختلف تعلق گرفته و در قسمت های متعددی داستان های عجیبی از معجزات حضرت مسیح نقل شده است. در انجیل متی فصل 8، آیات 2 و 3، 13، 14، 25، 26، 28، 34 و فصل 9، آیات22، 23، 28، 29 و فصل 12 آیات 24 و 25 و نیز در انجیل لوقاء یوحنا قسمت های مختلفی به معجزات حضرت مسیح در مورد شفای مریضان، معلولان و افلیجیان اختصاص پیدا کرده اند.
یکی از معجزات حضرت مسیح ـ علیه السلام ـ در اناجیل سه روز ماندن آن حضرت در زیر زمین و دوباره زنده شدن او ذکر شده است. چون مسیح پیش از پیش گفته بود که آخرین معجزه من سه روز ماندن من در دل زمین مانند سه روز ماندن یونس پیامبر در شکم ماهی خواهد بود.
در اناجیل سیر نمودن پنج هزار مرد علاوه بر زنان و طفلان با پنج عدد نان و دو ماهی توسط حضرت مسیح به عنوان معجزه نقل شده است.
یکی دیگر از معجزات حضرت مسیح در اناجیل تبدیل نمودن شش خمره ها آب به شراب می باشد. و این معجزه در جشن عروسی که خود حضرت مسیح در آن حضور داشته بعد از آنکه شش خمره شراب در اثر مصرف تمام گردیده به دستور حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ خمره هااز آب پر شده و به شراب تبدیل می شود!
رام کردن طوفان دریا و نجات شاگردان از غرق شدن در دریا یکی دیگر از معجزات مسیح است که در انجیل نقل گردیده است.
4. تفاوت چهارم قرآن با انجیل در مسئله معجزه حضرت مسیح ـ علیه السلام ـ در مبداء و علت اصلی حدوث معجزه و نیز در انگیزه و هدف ایجاد معجزه می باشد. در قرآن کریم خداوند مبداء و علت اصلی حدوث معجزه معرفی شده است و بدون اذن خداوند از هیچ رسول و پیامبری نمی تواند معجزه صادر گردد. قرآن دراین رابطه می فرماید: «هیچ پیامبری را نرسد که خبر به اذان خدا معجزه ای بیاورد» و لذا معجزات حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ بر طبق نقل قرآن به اذن خداوند بوده است. اما در اناجیل اذان خداوند حتی در یک مورد از معجزات مسیح ـ علیه السلام ـ هم دخالت داده نشده است و گویا که حضرت خودش مستقل در ایجاد این امور خارق العاده بوده است.
همچنین در قرآن کریم انگیزه و غرض از معجزات حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ اثبات رسالت و نبوت قرار داده شده است زیرا همین هدف حکمت معجزه را تشکیل می دهد. قرآن کریم می فرماید: «و هنگامی را که عیسی پسر مریم گفت ای فرزندان اسرائیل من فرستاده خدا به سوی شما هستم... وقتی که برای آنان دلایل روشن آورد گفتند این سحر آشکار است.» اما در اناجیل این هدف اصلاً در نظر گرفته نشده است بلکه حضرت مسیح به عنوان یک طبیب و رافع مشکلات و خطرات تلقی شده و مدام مشغول شفادادن مریض ها و معلولان بوده است و در این رابطه به کلمات از انجیل متی اکتفاء می کنیم و بنا را بر اختصار می گذاریم «او هر نوع مرض و بیماری را شفا می بخشید. شهرت معجزات او از مرزهای جلیل نیز گذشت به طوری که حتی بیماران از سوریه می آمدند تا شفا یابند. عیسی هر نوع مرض و درد را شفا می داد و هر غشی و فلج و دیوانه را سلامتی می بخشید.»
برای اطلاعات بیشتر به منابع زیر رجوع شود:
1. الثقافة الروحیه فی انجیل برنابا، تألیف محمود علی قراعة.
2. مقارنة الادیان، المسیحیة، تألیف دکتر احمد شبلی.
3. تفسیر المیزان، ذیل آیه 23 سوره بقره، تألیف علامه طباطبائی.
امام صادق ـ علیه السلام ـ می فرمایند:
معجزه علامت خداوند است و آن را به غیر از انبیاء و رسولان و حججش اعطا نمی کند
برای اینکه راستگوئی و راستگو از دروغگویی و دروغگو بوسیله آن تشخیص داده شود.
بحارالانوار، ج 11، ص 71
مگر خداوند در قرآن کریم نفرمودهاند: «لا اکراه فی الدین» پس چرا، مجازات شخص مرتد، قتل است؟ مگر اظهار پشیمانی یک فرد از دین، ضرری دارد که اسلام از آن جلوگیری کرده است؟
آنچه موجب ایجاد چنین شبههای در ذهن میشود، خلط و عدم تفکیک دو مقوله آزادی بیان و آزادی عقیده است. باید دقت کنید که بین عقیده و بیان و طبعاً آزادی عقیده و آزادی بیان تفاوتهای زیادی وجود دارد:
«عقیده» امری «قلبی»، «درونی» و «شخصی» است. امری قلبی است زیرا تا قلب آدمی به آن ایمان نیاورد هیچ قدرت و عامل خارجی نمیتواند آن را در انسان ایجاد کند و هیچگاه با زور و اجبار، کسی به چیزی ایمان نمیآورد و بدان معتقد نمیشود.
دیدگاه قرآن درباره ی برخورد حضرت عیسی(ع) با مساله جهاد چیست؟
قرآن کریم درباره حضرت مسیح(ع) میگوید: وقتی که عیسی(ع) ظهور کرد منطق انبیای گذشته مخصوصاً موسی(ع) را تصدیق نمود: «مُصدِقاً لِما بَین یدیّ مِن التوراة» صف/6 نقطه بارز و برجسته زندگی کلیم خدا تشکیل حکومت بود. نبرد دراز مدّت، درگیری با آل فرعون، زد و خورد و مانند آن برای همین هدف بوده است. معنای تصدیق سنّت حضرت موسی(ع) توسط پسر مریم(ع) تصدیق جنگ او با آل فرعون و مشروع دانستن تحمل سختی و نبرد دراز مدّت او برای تشکیل حکومت است.
از این گذشته یکی از سورههای مدنی قرآن کریم سوره «صف» است. این سوره در حقیقت سوره جنگ است چون سراسر آن صحبت از جنگ و تشویق به مبارزه و نبرد میکند. در ابتدا میفرماید: «إِنّ الله یُحبّ الّذین یُقاتلون فی سبیله صفّاً کَأنّهم بُنیان مَرصوص» (همان، آیه 4)؛ خدای سبحان مردانی که چون بنیان فولادین در راه دین بایستند و فداکاری کنند را ، دوست میدارد. در وسط آن از جهاد به عنوان تجارت با خدا نام میبرد: «یا أیّها الّذین ءامَنو هَل أَدلکم عَلی تِجارةٍ تُنجیکم من عَذابٍ أَلیم * تُؤمنون بِالله و رَسوله و تُجاهدون فی سَبیل الله بِأموالکم و أَنفسکم ذلکم خَیر لکم إِن کُنتم تعلمون» (همان، آیات10 و 11.)؛ [ای کسانی که ایمان آوردهاید آیا میخواهید شما را به تجارتی سودمند، که شما را از عذابی دردناک نجات میدهد، هدایت کنم؟ آن تجارت ایمان به خدا و رسول او و جنگ در راه او با مال و جان است].
در پایان آن میفرماید: «یا أَیّها الّذین ءامنوا کُونوا أَنصار الله کَما قال عیسی بن مریم لِلحواریین مَن أَنصاری إِلی الله قال الحَواریون نَحن أَنصار الله فأمنت طائفةٌ مِن بَنی اسرائیل و کَفرتْ طائفةٌ فَأَیّدنا الَّذین ءامنوا عَلی عَدُوهم فَأصبَحوا ظاهرین» (همان، آیه14) در این آیه خداوند به ما دستور میدهد که مثل شاگردان خاص و حواریین عیسی(ع) باشید. وقتی که آن حضرت خطاب به آنها فرمود: کیست که مرا به سوی خدا یاری کند؟ حواریون عرض کردند: ما یاوران راستین شما هستیم. در این خلال عدهای مؤمن و عدهای کافر شدند و نبرد شروع شد، ولی ما آن حواریین و اصحاب خاص و خالص را یاری کردیم در نتیجه آنها بر دشمنانشان پیروز و ظفرمند شدند.
در جای دیگر میفرماید: «فَلمّا أَحسّ عیسی مِنهم الکُفر قال مَن أنصاری إِلی الله قال الحواریون نَحن أَنصار الله ءامنا بالله و اشْهد بِأنّا مُسملون» آل عمران/52؛ [وقتی عیسی(ع) کفر را از ناحیه مردم بنی اسرائیل احساس کرد، خطاب به اصحاب خود فرمود: کیست که مرا در راه رسیدن به اهداف الهی یاری کند؟ حواریون گفتند: ما یاوران خدا هستیم و ترا یاری خواهیم کرد و شاهد باش که ما تسلیم فرمان خدا هستیم.]
بنابراین، چهرهای که آیات این سوره و آیات سور دیگر قرآن کریم از مسیح بن مریم(ع) معرفی میکند چهرهای است که نه تنها مبارزات خستگیناپذیر کلیم حق را امضا میکند، بلکه خود نیز، اهل نبرد و دارای روح سازش ناپذیری و مقاومت در مقابل ظلم و ستم است. ولی وقتی که صاحبان انجیل محرّف به معرفی او میپردازند در معرفی او و آیینش، نغمه شوم جدایی دین از سیاست را سر میدهند. گاهی به این عنوان که، کلیسا کاری با حکومت ندارد، تماشاچی صحنههای ظلم و ستم هستند و گاهی هم برخی از آنها به عنوان مزدورِ مستورِ بیگانگان فعالیت میکنند. در حالی که طبق معرفی قرآن کریم، مسیح(ع) و مسیحیت نه تنها بیگانه با جنگ و نبرد نبوده، بلکه طبق آن برهان عقلی و این شاهد نقلی، مسیح(ع) همواره در مبارزه و جنگْ سر و کار جدّی و تنگاتنگ با متجاوزان داشته است. در عین این که رحمت او بر غضبش غالب بود.
چه تفکر غلطی توسط مسیحیان در مورد «زن» در تاریخ مذهبی جهان وارد شده و نظر قرآن در این مورد چیست؟
یک فکر بسیار غلط را مسیحیان در تاریخ مذهبی جهان وارد کردند که واقعا خیانت بود. در مسأله زن نداشتن عیسی و ترک ازدواج و مجرد زیستن کشیشها و کاردینالها کم کم این فکر پیدا شد که اساسا زن عنصر گناه و فریب است، یعنی شیطان کوچک است؛ مرد به خودی خود گناه نمیکند و این زن است، شیطان کوچک است که همیشه وسوسه میکند و مرد را به گناه وامی دارد. گفتند اساسا قصه آدم و شیطان و حوا این طور شروع شد که شیطان نمی توانست در آدم نفوذ کند، لذا آدم آمد حوا را فریب داد و حوا آدم را فریب داد، و در تمام تاریخ همیشه به این شکل است که شیطان بزرگ زن را و زن مرد را وسوسه می کند. اصلا داستان آدم و حوا و شیطان در میان مسیحیان به این شکل درآمد. ولی قرآن درست خلاف این را می گوید و تصریح می کند، و این عجیب است. قرآن وقتی داستان آدم و شیطان را ذکر می کند، برای آدم اصالت و برای حوا تبعیت قائل نمیشود. اول که میفرماید ما گفتیم؛ میگوید: ما به این دو نفر گفتیم که ساکن بهشت شوید (نه فقط به آدم)، «لا تَقْرَبا هذِهِ الشَجَرَةَ»، [به این درخت نزدیک نشوید (حالا آن درخت هر چه هست).] اعراف/19 بعد میفرماید: «فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطانُ» [شیطان این دو را وسوسه کرد.] اعراف/20 نمیگوید که یکی را وسوسه کرد و او دیگری را وسوسه کرد. «فَدَلیّهُما بِغُرور». اعراف/22 باز «هما» ضمیر تثنیه است. «وَقاسَمَهُما اِنّی لَکُما لَمِنَ النّاصِحینَ» اعراف/21 آنجا که خواست فریب بدهد، جلوی هر دوی آنها قسم دروغ خورد. آدم همان مقدار لغزش کرد که حوا، و حوا همان مقدار لغزش کرد که آدم. اسلام این فکر را، این دروغی را که به تاریخ مذهبها بسته بودند زدود و بیان داشت که جریان عصیان انسان چنین نیست که شیطان زن را وسوسه می کند و زن مرد را و بنابراین زن یعنی عنصر گناه. و شاید برای همین است که قرآن گویی عنایت دارد که در کنار قدیسین از قدیسات بزرگ یاد کند که تمامشان در مواردی بر آن قدیسین علو و برتری داشته اند.
هجرت به روشنایی | ||
داستان مسلمان شدن یک زن ایسلندی - آنا لیندا تراوستادوتیر 1) من با نام ، "آنا لیندا تراوستادوتیر" در خانواده ای با والدین ایسلندی/دانمارکی در ریکیاویک ایسلند در سال 1966 متولد شدم و در کلیسای لوتران[1] غسل تعمید[2] داده شدم.هنگامی که جوان بودم خانواده ام به ون کوور کانادا و سپس به نیویورک کوچ کردند. دبیرستان را در سن 16 سالگی و در سال 1988 تمام کردم. مدرک کارشناسی ام را از دانشگاه مک گیل در مونت رآل کانادا اخذ کردم و از آن موقع با سفر به دور دنیا به مطالعه و کار پرداخته ام. مبدأ سفرهایم دانمارک و در سال 1990 بود.
3) در سال 1998 هنگامی که در دانشگاه دمشق مشغول تحصیل بودم همه کتاب مقدس را خواندم، از صفحه اول تا آخر، و از آنچه می خواندم هم نت برداری می کردم، هنگامی که این کار به اتمام رسید دریافتم که ناهماهنگی های فراوانی وجود دارد، مطالب بسیاری که با آنها موافق نبودم. مانند تصویری که از رابطه خدا و زنان در عهد عتیق به دست می دهد، تازه اگر همه مطالبی را که "پولس" در عهد جدید نوشته است، مطرح نکنیم. و هنگامی که من درباره مردان مقدس و پیامبران مثل نوح، لوط، داوود و غیره مطالبی خواندم متوجه شدم که احترامی برایشان قائل نیستم، من موسی را (از عهد عتیق) و عیسی (عهد جدید) را دوست دارم و می ستایم. کتابخانه سایت تبیان |
به فرموده یکی از ائمه(علیهم السلام) اگر با تحقیق وارد دین شوید،
از آن خارج نخواهید شد. ما میدانیم مسلمان به دنیا میآییم و به سن تکلیف میرسیم. اگر دین دیگری را انتخاب کنیم حکم خارج شده از اسلام بر ما لازم میآید و محکوم به مرگ میشویم، چه کنیم؟
اولاً انسان فطرتاً طالب کمال انسانی است و میخواهد به وسیله انجام دادن کارهای شایسته به کمال حقیقی برسد. اما برای اینکه بداند چه کارها و چه راههایی او را به هدف معنویش نزدیکتر میکند، باید نخست کمال نهایی خویش را بشناسد و شناخت آن، در گرو آگاهی یافتن از حقیقت وجود خویش و آغاز و انجام آن است، پس از آن باید رابطه مثبت و منفی میان اعمال مختلف و مراتب گوناگون کمالش را تشخیص دهد، تا بتواند راه صحیحی را برای تکامل انسانی خویش بیابد تا این شناختهای فطری - اصول جهانبینی - را به دست نیاورد، نمیتواند به نظام رفتاری - ایدئولوژی - صحیحی برسد.
پس، تلاش برای شناخت دین حق که شامل جهانبینی و ایدئولوژی صحیح میباشد، ضرورت دارد و بدون آن، رسیدن به کمال انسانی، میسر نخواهد شد، چنانکه رفتاری که برخواسته از چنین ارزشها نباشد، رفتار انسانی نخواهد بود و کسانی که در صدد شناختن دین حق برنمیآیند؛ پس از شناخت نیز از روی لجاجت و عناد آن را کنار گذارده و به خواهشهای حیوانی و لذتهای زودگذر مادی بسنده میکنند اینان در واقع حیوانی بیش نیستند. چنانکه قرآن میفرماید: «ان اللَّه یدخل الذین آمنوا و عملوا الصالحات جنات تجری من تحتها الانهار و الذین کفروا یتمتعون و یأکلون کما تاکل الانعام و النار مثوی لهم»؛خداوند کسانی را که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دهند، در بهشت جای خواهد داد، بهشتی که نهرهای جاری در آن وجود دارد، در حالی که کافران از متاع زودگذر دنیا بهره میگیرند و همچون چهارپایان میخورند و سرانجام، آتش دوزخ جایگاه آنهاست.
خداوند متعال مصلحت بندگان را بهتر از خود آنها میداند و قوانینی که تشریع کرده برای صلاح دین و دنیای مردم بوده و صددرصد منطبق بر حقیقت و مصلحت فرد و جامعه میباشد و لذا بزرگان ما فرمودهاند: «مقررات اسلام تابع مصالح و مفاسد واقعی است و اگر کسی میخواهد به حقیقت برسد راهی جز عمل کردن به فرمانهای خداوند وجود ندارد و در حقیقت احکام اسلامی پشتوانهاش حقیقت و واقعیت است.
با توجه به آیه 5 سوره مائده , معاشرت با مسیحیانی که در ایران اقامت دارند چه حکمی دارد؟
احکام شرعی که به وسیله فقها استنباط میشود با توجه به مجموع آیات و روایات و ادله هر مسأله است و وجود یک آیه به تنهایی همواره دلیل حکم نیست، بلکه روایاتی که در تفسیر آن آمده میتواند راهگشا باشد و نسبت به اهل کتاب و پیروان آیین مسیحیت گرچه خدا راقبول دارند ولی چنان چه از بعضی از آیات قرآن کریم استفاده میشود آنها نیز گرفتار نوعی از شرک هستند؛ از جمله اعتقاد به اقنومهای سه گانه (پدر پسر و روحالقدس) دارند. نجاست کافران و مشرکین یک نوع آلودگی باطنی و معنوی است که آثار آن به جسم آنها نیز سرایت کرده ویک فایده پرهیز از آنها حفظ عقاید و اخلاق بسیاری از مردم میباشد که با آمیزش و معاشرت با افراد منحرف و گمراه تحت تأثیر قرار گرفته و منحرف میشوند و این مطلب تازگی ندارد. به همین دلیل مصلحین و دلسوزان به افراد معمولی سفارش میکنند که از معاشرت با افراد گمراه ومنحرف دوری کنند تا از انحراف و گمراهی محفوظ باشند که این موضوع در اسلام به صورت حکم نجاست بیان شده است و گذشته از این نوعا پیروان ادیان دیگر از بسیاری از آلودگیها مثل خون گوشت خوک و مشروبات الکلی اجتناب نمیکنند و طبعا تمام زندگی آنها آلوده میباشدو برای حفظ مسلمانان از این آلودگیها اسلام این دستور را داده است و بعضی از فقها به ویژه بسیاری از مراجع عصر حاضر مانند آیت اللّه حکیم (ره) آیت اللّه تبریزی آیتالله فاضل و مقام معظم رهبری فتوا به طهارت اهل کتاب، در صورتی که مشرک نباشند دادهاند و تنها نجاست آنهارا نجاست ظاهری میدانند که بر اثر آلوده شدن به نجاسات مانند خون مشروبات الکلی و ... پیدا میشود و اگر کسی علم پیدا کرد که بدن آنها با این نجاسات آلوده نشده یا علم به آلوده بودن بدن آنها پیدا نکرد پاک میباشند. و در برخی از تفاسیر طعام در آیه شریفه به حبوبات و میوه تفسیر شده که به نظر همه اشکال ندارد.
بازدید دیروز: 10
کل بازدید :375371
این وبلاگ بر آن است تا در فضایی آرام ، عقلانی و منطقی به مناظره و گفتگو با برادران و خواهران مسیحی جویای حق و حقیقت بپردازد.
تاریخ مسیحیت [176]
پاسخ به سؤالات شما در مورد اسلام [137]
جنگ های صلیبی [129]
مصنف واقعى اسفار پنجگانه [116]
مسجد و کلیسا [189]
راه مسیح [122]
گفتمانهای مسلمانان و مسیحیان [426]
اخبار مسجد و کلیسا [182]
پاسخ به سؤالات شما در مورد مسیحیت [283]
رهیافتگان [246]
مسیحیت و اسلام [263]
واتیکان دنیای اسلام و غرب [196]
گفتگوهای من و مسیحیان [345]
مسجد و کلیسا(بلاگفا) [267]
[آرشیو(15)]
پاسخ به سؤالات شما در مورد اسلام
اخبار مسجد و کلیسا
رهیافتگان
در کلیسا به دلبری ترسا
واتیکان دنیای اسلام و:غرب
جنگ های صلیبی
یادداشت ها و مقالات مرتبط
تاریخ مسیحیت
آشنایی با ادیان بزرگ/مسیحیت
بهار 1387
زمستان 1386