سؤال -۴
پروتستان یعنی چه ؟پروتستانها چه عقایدی دارند؟
وی مردی متهور ، بی پروا و بسیار متقی و پاکدامن بود که در وجود خود ایمان و اعتقاد را با عمل و کردار در آمیخت ، در سال 1507 در طبقه کشیشان داخل شد و بعد از چندی به سمت استادی در دانشگاه ویتنبرگ برگزیده شد.
قیام لوتر بر ضدّ کلیسای کاتولیک و استبداد روحانی بر سر مسئلة آمرزش گناهان از طرف کشیشان و پاپ بود؛ یعنی رؤسای روحانی به دلخواه اشخاص را از کلیسا اخراج ویر ا به اصطلاح تکفیر می کردند و بعد برای آمرزش گناهان و ورود مجدّد به کلیسا این اشخاص ممکن بود گناهان خود را با پول بخرند، حتی پاپ دامنة آمرزش را به ارواحی که در برزخ بودند، توسعه داد. توماس میشل که خود کشیش مسیحی معاصر است در این باره مینویسد: در حالی که بسیاری از کارگزاران کلیسا مردم را به اصلاح دین فرا میخواندند، جریان بخششنامهها مانند توپ صدا کرد، و ایجاد شکاف در کلیسای غربی را قطعی نمود. قضیه از این قرار بود که شماری از واعظان پرشور مناطق مختلف، اروپا را زیر پا گذاشتند و در همه جا اعلام کردند که هر مؤمنی میتواند با پرداخت مقداری پول به کلیسا خود را از مجازات باز خرید کند و نجات دهد.
لوتر خود اغلب بر ضدّ این اعمال موعظه کرده بود اما آنچه او را به قیام بر ضدّ این اوضاع بر انگیخت، اقدام به فروش رسمی آمرزشنامه توسط کلیسا بود. لوتر 95 مسئله به منظور استخراج حقیقت طرح ریخت و در 31 اکتبر 1517 آن ها را بر در یکی از کلیساهای کاتولیک شهر ویتنبرگ نصب کرد. در این نامه بتفصیل عمل خرید و فروش غفران و انابه را که منبع عایداتی برای کشیشها بود تخطئه و تقبیح کرد و بر حسب رسم معمول آکادمی با کمال ادب مخالفین را در باره عقاید خود به مناظره و بحث دعوت کرد.
این عمل مانند روغنی که بر آتش بیفشانند در سراسرآلمان نایره بحث و گفتگو را مشتعل ساخت . در طی آن نامه در حقیقت مسئله آزادی از تحت یوغ کلیسای روم نهفته بود. این عمل پاپ و عمال او را خشمگین کرد و دستور محاکمه و بازخواست او صادر گردید اما با وساطت شاهزاده فرمانروای ساکسونی مقرر شد تا لوتر در عوض مسافرت به رم به شهر آوگسبورگ رفته و در حضور نماینده پاپ به کار او رسیدگی شود. لوتر نیز پذیرفته ، به آنجا رفت.
این جریان سبب شد که مسئله اصلاح کلیسا اندک اندک به میان بیاید و لوتر برای اثبات مدعای خود ناگزیر شد که در اوراق صحف مقدس تحقیق بیشتری کند .در نتیجه این مطالعه بر لوتر به طور روشن ثابت شد که کلیسای کاتولیک بکلی از قائده امر کتاب الهی منحرف است و بسیاری از اعمال آن درست مخالف مبادی عیسی است.
محاکمه لوتر در برابر نماینده پاپ بی نتیجه ماند به او حکم کردند از عقاید خود عدول کند و لی او امتناع نمود و فرار کرد . چون در این اوقات اوضاع سیاسی در اروپا دچار آشفتگی و اضطراب بود ، دستگاه پاپ اندکی درباره لوتر روش سکوت را در پیش گرفت ولی لوتر آرام ننشسته ، با کشیشان و متکلمان مسیحی همواره به مباحثه و منا ظره می پرداخت .پاپ ملاحظه کرد که لوتر بکلی ربقه اقرار به کلیسای کاتولیک را از گردن خود برداشته و کتاب مقدس را به رأی و نظر خود تأویل و تفسیر می کند . به این جهت حکمی صادر کرد و او را رسماً تکفیر نمود. لوتر سرانجام در سال 1546 وفات یافت.
لوتر آداب و رسوم کلیسا را ، مانند افروختن شمع و نصب صلیب و استعمال ارغنون و دیگر تشریفات و مناسک روم را جایز دانست. لوتر با اینکه می گفت در عشای ربانی جسم غیبی وجود ندارد ولی با این وجود اصرار می ورزید روح عیسی در آن موجود است و در آن شراب و نان مقدس ، پاره ای از روح عیسوی قرارگرفته است. . برخی از پیشنهادهای او از نظر ایمان کاتولیک مردود و غیر قابل قبول بود، ولی چیزهای تازهای نیز میان آنها وجود داشت، از جمله:
ـ نجات فقط از راه ایمان به دست میآید.
ـ کتاب مقدس تنها منبع ایمان مسیحی است .
ـ نباید معتقد بود که عشای ربانی قربانی است .
ـ رهبانیت و نذر کردن برای آن باطل است .
ـ افراد غیر روحانی باید نقش مهمتری در مراسم عبادی و رهبری دینی داشته باشند.
ـ کلیساهای محلی باید از کلیسای روح مستقل شوند...
ـ رد برخی از اعمال کاتولیکی مانند اعتراف به گناه .
ـ باید با کارهای غیر قانونی مانند "بخشش نامهها" و فروش مناصب روحانی برخورد شود.
لوتر درصدد بود کلیسا را طبق تعالیم اصلی کتاب مقدس اصلاح کند (و به این دلیل نهضت وی را "اصلاح انجیلی" نامیدهاند.)
سؤال -3
ارتودوکس «Orthodox » یعنی چه ؟ ارتودوکسها چه عقایدی دارند؟
تاریخ دین مسیحیت و انشعابات آن تا حدودی با تاریخ امپراتوری روم در دورة قدیم و قرون وسطی گره خورده است. اینک برای توضیح مذهب ارتدکس لازم است نیم نگاهی به تاریخچة دولت قدیم روم بیاندازیم.
دولت قدیم روم قبل از دورة قرون وسطی سه دورة پادشاهی، جمهوری و امپراتوری را پشت سر گذاشت.
1ـ دورةپادشاهی حدوداً از سال 753 تا 500 قبل از میلاد.
2ـ دورة جمهوری حدوداً از سال 500 تا 27 قبل از میلاد(دورة جمهوری اشرافی).
3ـ دورة امپراتوری از سال 27 قبل از میلاد تا سال 395 میلادی.
در دورة سوّم، امپراتوری روم با دین مسیحیّت برخورد داشت. در بیست و پنج سال آغازین دین مسیح که دورة کلیسای شهادت نام نهادند ، مسیحیان با دولت امپراتوری روم درگیر بودند. این ها از قوانین دولت و دین رسمی سرباز می زدند، و دولت هم با آنان به خشونت رفتار می کرد و مسیحیان را می کشت.
در سال 260 م . با اسیر شدن "والریانوس" امپراتور روم توسط ارتش ایران، امپراتوری روم دچار هرج و مرج شد.
در سال 284 م . که "دیو کلسین" امپراتور شد، در صدد و اصلاح حکومت و نظم اجتماعی بر آمد که در نتیجه امپراتوری را به دو بخش شرقی و غربی تقسیم نمود که این تقسیم مقدمة تجزیة امپراتوری شد.
در سال 313 م. به موجب منشور میلان توسط امپراتور کنستانتین اول دین مسیحیت آزاد شد. وی این دین را هم طراز با سایر ادیان شناختو مسیحیان توانستند در حوزة امپراتوری روم آزادانه فعالیت مذهبی داشته باشند. وی شهر بیزانس (قسطینیه) را بنا نهاد و در سال 330 م. پایتخت را از روم به بیزانس منتقل کرد.
در سال 380 م. امپراتور ، "تئودوس کبیر" دین مسیح را تنها دین رسمی در قلمرو حکومتی خود شناخت.
در سال 395 م. پس از وفات امپراتور "تئودوسیوس اول" امپراتوری روم به دو کشور شرقی و غربی تجزیه شد. در غرب "هونوریوس" و در شرق "آرکادیوس " به سلطنت نشستند.
در سال 476 م. امپراتور روم غربی "رومولوس آوگوسترلوس" توسط "اودوآکر" سرکردة گوت ها خلع شد و بدین وسیله امپراتوری روم غربی منقرض و قرون وسطی آغاز شد. از این تاریخ به بعد روم اهمیّت سیاسی خویش را از دست داد و جنبة دینی آن اهمیت بیشتری پیدا کرد. از این تاریخ به بعد حکومت های غربی زیر چتر اقتدار کلیسای روم قرار گرفتند.
کلیسای روی را کلیسای کاتولیک و لاتینی و کلیسای بیزانس یا قسطنطنیه را کلیسای ارتدکس و یونانی گویند.
ارتدکس به معنای سنتی و کاتولیک به معنای عمومی است. سابقة کلیسای کاتولیک از دیگر کلیساها بیشتر است و کاتولیک ها برای کلیسای روم و پاپ نقش محوری قائلند. و علتش این است که می گویند : وقتی که عیسای مسیح دستگیر شد ، حواریون عیسی را تنها گذاشتند جز پطرس حواری که تا لحظات آخر با عیسی بود. بعد از مصلوب شدن حضرت عیسی ، "پتر " یا "پطروس" در رأس تشکیلات مسیحیّت قرا ر گرفت. او ارکان کلیسا را بنیان گذارد. حواریون که مورد آزار یهودیان قرار می گرفتند، به ناچار به دیار دیگر مهاجرت نمودند. پطروس که رهبری هسته و دسته های مسیحی را در دست داشت، به روم هجرت کرد و نخستین کشیش آن شهر شد. این امر سبب شد که آن جا در دیدة بسیاری از مسیحیان مکان مقدسی قرار گیرد و برای کشیش روم اهمیت ویژه ای قائل شوند. آنان اسقف روم را جانشین و قائم مقام "پتر" مقدس و رئیس اسقف ها و کشیش های دیگر به شمار می آورند و بعد ها به او لقب "پاپ" داده اند. (1)
اما ارتدکس عنوان کلیساهای مسیحیان خاوری بیزانسی است که در سال 1054 میلادی در زمان "میخائیل کارولاریوس" بطریق (سرخلیفه) قسطنطنیه از کلیسای کاتولیک جدا شد.
تا این تاریخ دو نوع کلیساس لاتینی و یونانی با هم مراوده و همکاری داشتند، اما از این تاریخ به بعد به صورت رسمی از هم جدا شدند. علت جدا شدن این دو کلیسا این بود که در این سال، پاپ روم رئیس کلیسای کاتولیک، بطریق قسطنطنیه رئیس کلیسای ارتدکس را تکفیر کرد، بطریق قسطنطنیه نیز واکنش نشان داد و پاپ را ملحد معرفی کرد. این حرکت اوج اختلافات دو کلیسای مستقر در دو امپراتوری روم شرقی وغربی بود که منجر به استقلال هر یک از دیگری شد.
قبل از تحقق این نقطة اوج اختلاف ، بین عالمان مسیحی مستقر در دو حوزة امپراتوری روم اختلافاتی بدین شرح وجود داشت:
ـ آوگوستینوس، اصلی را تعلیم داد که روح القدس هم از "پدر" و هم از "پسر" به طور مساوی منبعث می شود. در سال 589میلادی شورایی از زعمای کلیسای غرب در اندلس تشکیل شد و متن این اصل مذکور را در اعتقاد نامه "آتاناسیوسی" تحت عنوان "فیلیوک" (= ابن) گنجانیدند. زعمای کلیسای شرق بر این عمل اعتراض کردند و گفتند: این به معنای نفی مصدریت مطلق از ذات خداوند است و در حقیقت انکار قدرت کامل الهی است. این کشمکش اعتقادی چندین قرن بین دو کلیسا وجود داشت. سرانجم در سال 876 میلادی شورای علما در شهر قسطنطنیه تشکیل شد و پاپ را به دو دلیل (یکی فعالیّت سیاسی و دیگری علاقه مندی به اصل "فیلیوک") محکوم ساختند. در واقع حق حکومت مطلق بر کلیسا را از پاپ سلب کردند و سرانجام در سال 1054 جدایی مطلق بین دو کلیسا برقرار شد.
ـ امپراتوری روم از طرف شمال در معرض هجوم ژرمن ها و از طرف جنوب شرقی نیز مورد حملة جنگجویان عرب قرار داشت. اثر مستقیم فتوحات مسلمانان یک نتیجة عمده به بار آورد، یعنی کلیسا را به دو قسمت تجزیه کرد. امپراتور لئوسوم در قسطنطنیه پس از آن که لشکر مجاهدین عرب را در کنار بوسفور شکست داد، برای جلوگیری از خطر نفوذ تعالیم اسلام به برخی اصلاحات مذهبی مصمم شد و از این سبب پاپ "گرگوریوس دوم" را ناراضی ساخت. امپراتور ملاحظه نمود که مسلمانان وحتی برخی از خود مسیحیان کلیسا را در معرض انتقاد قرار می دهند و احترام در حد پرستش نسبت به تصاویر و تماثیل مقدس در نماز خانه ها که معمول بود را نوعی از بت پرستی به شمار می آورند و به کلیسا خرده می گیرند. ا این روک در سال 726 میلادی فرمانی صادر کرد و نصب تصاویر را در کلیساها ممنوع کرد.
این عمل واکنش شدیدی را در پی داشت. امپراتور با نیروی نظامی، فرمان خود را در حوزة شرقی اجرا کرد، ولی در شهر روم از اجرای حکم قیصر سرپیچی کردند و پاپ جلسة مشورتی تشکیل داد و فتوا صادر کرد که هر کس تماثیل مقدس در کلیسا را مورد احترام قرارندهد، از ایمان خارج می شود. پاپ ، امپراتور را تکفیر نمود و بهدنبال این کار امپراتور در صدد تنبیه پاپ بر آمد و ناحیة سیسیل در جنوب ایتالیا را از حوزة حکومت پاپ خارج ساخت و این مناطق را تحت امر بطریق و سرخلیفة کلیسای یونان (کلیسای ارتدکس) قرار داد. پاپ در واکنش بعدی از شارل مارتر که در فرانسه لشکر اسلام را شکست داده بود و از اینکار برای خود آبرویی کسب کرده بود، استمداد جست. در این زمان پاپ "گرگوریوس" و "شارل مارتر" هر دو مردند، پسر مارتر که جانشین پدر شد به ایتالیا لشکر کشید و آن جا را تصرف کرد و ناحیة "راونا" واقع در شمال شرق ایتالیا را تصرف نمود و به پاپ هدیه داد. این پادشاه شارلمانی که نسبت به کلیسا و پاپ نهایت احترام را رعایت می کرد، در آغاز سال 800 میلادی به روم آمد، و در روز عید میلاد مسیح پاپ لئوسوم تا ج امپراتوری را بر سر او نهاد و او از آن پس شارلمانی امپراتو رمقدس معرفی شد.
این حادثه در حقیقت آغاز انفصال عالم مسیحیت به دو بخش شد و چند سال بعد لئوپنجم این لقب " مقدس " را برای شارلمانی به رسمیت شناخت و از آن زمان امپراتوری و کلیسا به دو بخش منقسم شد. کلیساس ارتدکس در مجموعة امپراتوری روم شرقی و کلیسای کاتولیک در امپراتوری روم غربی.
در بخش غربی امپراتوری اصحاب کلیسا (کلیسای کاتولیک) به مسیحیّت بیش تر از جنبة قضایی و حقوقی می نگریستند. همانند "ترتولیانوس" ، ولی در بخش شرقی (کلیسای ارتدکس) نگاهشان بیشتر جنبة فلسفی داشت. تصور ارتدکس ها از انجیل های چهار گانه این بود که آن ها به صورت مقدماتی، سرآغاز قانون جدیدی هستند.
ـ کلیساهای ارتدکس در مواد اصلی علم لاهوت متفق الکلمه اند. اعتقاد نامه های دیرین را همه قبول دارند. تعالیم رسولان قدیم را همه ابدی و زوال ناپذیر می دانند و از مبادی و قواعدی که قدیمی ترین آبای کلیسا، یعنی یحیی دمشقی وضع نمود تخلف نورزیده اند. آن چه که یحیی دمشقی یک قرن بعد از غلبة مسلمانان بر سوریه دربارة اعتقاد نامة آبای بطریق ها وضع نمود، اصل آن ظابطة کلّی صفت خاص کلیساهای ارتدکس است. که خلاصة آن چنین است.
"ایمان استوار به تجسم خداوند، عقیدة حیات در شخص عیسی که به عصر و زمان حاضر به وسیلة مقدسات سبعه و دیگر عبادات منتقل شده و به ما رسیده است. و انجام اعمال و مناسک دینی از روی خلوص نیست در کلیسا.". (2)
یحیی دمشقی در برابر امپراتور لئوسوم، از نقوش و تصاویر دفاع کرد و گفت قیصر حق مداخله در امور دینی را ندارد. او می گفت چون شورای علما (سینودها) در صورت های مذهبی تجسم روح القدس را تشخیص داده اند، عیناً همان طور که خدا (پدر) در پیکر عیسی( پسر) تجسم یافت، از این رو صورت های مذکور در عداد مقدسات قرار گرفته اند و وسیلة نقل و انتقال لطف و رحمت الهی به مؤمنان می باشند.
درست شبیه به کتاب های مقدس هستند، یعنی همان منزلت که واژة مذهبی کتاب مقدس برای مؤمنان با سواد دارد، صورت ها و تماثیل برای بی سوادان همان اثر را دارا است.
نه تنهاصورت ها و تماثیل، بلکه تمام آداب و مناسک و کلمات و مؤسسات کلیسا همه دارای همان درجه و حرمت قدسی اند. همه واسطة انتقال روح الهی و لطف خداوندی به مؤمنان خواهند بود.
ـ کلیساهای شرق (ارتدکس) تصاویر مقدس را دارای طبیعت و روح الهی می دانند، ولی کلیساهای روم(کاتولیک) به تصاویر مریم و دیگر قدیسین منزلت بشری می دهند.
ـ در کلیساهای کاتولیک مریم را به جهت مادر عیسی که دارای احساسات مادری است احترام می گذارند، ولی در کلیساهای ارتدکس او را مانن خدای تعالی پرستش می کنند و او را موجودی فوق بشری می دانند.
ـ کلیساهای ارتدکس این سخن را قبول ندارند که اسقف شهر روم ریاست عالی بر تمام جامعه کلیسایی را داشته باشد، امّا کاتولیک ها این را پذیرفته اند.
ـ کلیساهای ارتدکس می گویند: حواریون به طور مساوی از عیسی، نیروی روحانی کسب کردند، امّا کلیساهای کاتولیک می گویند آنان به طور مساوی کسب نکردند، بلکه پطروس حواری که رئیس آنان بود بیش از همه کسب کرد و اسقف مردم جانشین پطروس است.
ـ در کلیسای ارتدکس فرایض دینی از سال 1274 م . در هفت چیز خلاصه می شود:
تعمید، ادای شهادت، مسح با روغن مقدس، تناول ، توبه، مسح بیماران و مراسم ازدواج، امّا در کلیساهای کاتولیک بدین قرار است: تعمید ، قربانی، توبه، اقرار به مقام روحانی رؤسای دین، تناول، ازدواج و مسح بیماران در حال موت.
ـ شکل کلیساهای ارتدکس : چهار گوش است و در دو سطح قرار دارد. در قسمت مرتفع محل اولیای دین و به منزلة آسمان است و قسمت پایین آن محل اجتماع آحاد مسیحیان و معرف زمین است، اما شکل کلیساهای کاتولیک در یک سطح قرار دارند. محراب از بنای اصلی جدا نیست .
ـ کاتولیک ها عصمت پاپ را قبول دارند، امّا ارتدکس ها این را قبول ندارند.
ـ مراسم دینی در کلیساهای ارتدکس به زبان یونانی اجرا می شود. بعد از فتح قسطنطنیه که مرکزیت کلیساهای ارتدکس به مسکو منتقل شد ( در سال 1589) در آن جا مراسم دینی به زبان اسلاوی قدیم اجرا می شود، امّا در کلیساهای کاتولیک مراسم دینی به زبان لاتینی اجرا می شود. (3)
1.عبدالله مبلغی، ادیان و مذاهب جهان، ج 2، ص 727 ـ 730.
2.جان بی . ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی اصغر حکمت ، ص 648.
3.توضیح الملل، ج 1، ص 333.
سؤال کلید آگاهی است .
همواره در ذهن انسان سؤالات مختلفی در باره مسائل گوناگون مطرح می شود . بعضی به دنبال یافتن پاسخ برای سؤالات خود می روند و بعضی هم سؤالات خود را به فراموشی می سپارند. من هم با توجه به علائقم همواره سؤالات زیادی در بارۀ موضوعات مختلف از جمله ادیان ، بویژه دین مسیحیت در ذهنم شکل گرفته که با تلاش فراوان به دنبال یافتن پاسخ مناسب برای آن بوده ام . که فکر می کنم آگاهی از آن برای شما دوستان ، هم خالی از لطف نباشد.
سؤال: 1
دین حضرت عیسی مسیح (ع) به چند مذهب تقسیم می شود؟
به طور کلی مسیحیت به سه فرقة بزرگ: کاتولیک Catholic ، ارتودوکس«Orthodox »
و پروتستان« Protestant » تقسیم شده اند که فرقه های کوچک و زیادی نیز از آن ها
منشعب شده است.
سؤال: 2
کاتولیک یعنی چه؟ و کاتولیکها چه عقایدی دارند؟
مهم ترین مذهب موجود مسیحی، کاتولیک است که در لغت یونانی به معنای "عمومی" است و کلیسای کاتولیک به این معنا شامل کلیة شعب دین مسیح می باشد و تحت ریاست عالیة پاپ « pope » قرار دارد.
اساس کلیسای کاتولیک عبارت است از : عمومیّت ، قدمت، ألفت و اتّحاد. کاتولیک ها جملة فوق را همیشه به خود نسبت می دهند.
مراسم مذهبی کاتولیک ها ، شامل خطبه و ادعیه و نماز به زبان لاتین و گاه به زبان بومی است تعداد فرایض مذهبی کاتولیک ها هفت تا است که از سال 1160 میلادی تا کنون رعایت می شود:
1ـ تعمید و نام گذاری کودکانی که پدر و مادر آن ها مسیحی اند که پس از تعمید، کشیش از خداوند حمایت کودک را می خواهد و برای او نامی انتخاب می کند.
2ـ تأیید میثاق، یعنی کسانی که در کودکی تعمید یافته اند، چون به سنّ بلوغ برسند، نزد کشیش می روند و به ایمان قلبی خود اعتراف می نمایند.
3ـ مراسم عشای ربانی که مهم ترین مسئله است و تقدیس نان و شرابی است که به عقیدة خودشان حضرت عیسی (ع) در شب آخر حیات خود تناول کرد.
4ـ توبه و اقرار به گناهان که مسیحیان کاتولیک طی تشریفاتی به گناهان خود اعتراف نموده و توبه میکنند، ولی این رسم نزد پروتستان ها معمول نیست.
5ـ ازدواج، مراسم ازدواج مرد و زن مسیحی باید طبق تشریفات در کلیسا و با حضور کشیش انجام گیرد.
6ـ سازمان روحانی کلیسا ، از مقام پاپ گرفته تا پایین ترین مرتبه روحانی، باید مورد احترام وقبول یک مسیحی کاتولیک باشد.
7ـ مسح محتضر یا بیماران در حال مرگ. یک کاتولیک باید بیمار در حال جان دادن را با روغن زیتون مقدّس ، روغن مالی کند و کشیش بر او دعایی مخصوص می خواند.
خلاصه این که مهم ترین و بزرگ ترین ، به لحاظ کمیّت و نه کیفیّت ، مذهب مسیحی، مذهب کاتولیک است که پاپ پیشوای آن است.
عقیده به فدا در آیینهای بت پرستی قبل از مسیح
دوستان عزیز اگر به تاریخ مراجعه فرمایید متوجه خواهید شد که دین مسیحیت ، پس از حضرت عیسی (ع) دستخوش تغییرات ، انحرافات و مسائل زیادی شده است. افراد مختلفی با انگیزه های مختلف دین مسیحیت را با افسانه ها و عقاید پیشینیان خود تطبیق داده و با انگیزه های گوناگون مطرح ساخته اند که عقیده فدا و تثلیث نمونه ای از این عقاید است. حال برای نمونه به گوشه ای از عقاید پیشینیان اشاره می کنیم. بر شما دوست عزیز است تا با مطالعه و تحقیق بیشتر به نکات مهمتری پی ببرید.
امتهای پیشین در یونان و آسیای میانه :
امتهای پبشین در یونان هم به فدا اعتقاد داشته اند . همانطورکه( ویل دورانت یک مورخ مسیحی ) تأکید کرده است. که مردم مصر و آسیای میانه و قسمتی از یونان به آمدن منجی اعتقاد داشته اند . اعتقاد داشته اند به اینکه خدای ایشان منجی است ، که می میرد تا خودرا فدای فرزندان انسان کند . در حالیکه این عقیده جزء عقاید مسیحیان است.( ویل دورانت، ج 3، ص 267و 268)
بودا و عقیده گناه و صلیب:
بودا انسانی پاک و فدایی بوده است او جوانی رعنا بوده است، مانند آنچه مسیحیان از حضرت عیسی (ع) روایت کرده اند از جمیع جهات. آنچه که بوداییان در مورد بودا روایت کرده اند این است که بودا کسی است که جهان را از رنج و سختی نجات می دهد ، او خودش را فدا می کند برای اینکه گناهان بشر را بپوشاند ، تا اینکه انسانها حکومت آسمانها را به ارث ببرند و ولادت او به این خاطر بوده است. (العقائد الوثنیه فی الدیانه النصرانیه 41و 43 ).
مصریان قدیم و عقیده صلب و گناه :
این عقیده درمصریان قدیم جای گرفته بود تا جایی که پسر بچه ها را به خاطر رضایت پروردگار و الاهه هایشان ذبح می کردند ، واورا همانند چهارپایان که ذبح می کردند ذبح کرده به عنوان قربانی در قربانگاه قرار داده و بر سرش دسته گلی قرار می دادند. و او درمسیر رفتن به قربانگاه سختیها و شکنجه های بسیاری می دید و مصریان قدیم معتقد بودند که (الاهه اوزیریس)انسانها را از شر و بدیها نجات می دهد.
علامه موری در مثال برای تقدیم قربانی برای ادامه حیات بشریت می گوید: مصریان به أدسیریس احترام می گذاشتند ومی گفتند او باز می گرددو بزرگترین قربانی برای نجات بشریت است و هیچکس جز او توانایی انجام این عمل را ندارد . همانطور که هندیان بت پرست کریشنا را وصف کرده اند .
( العقاید الوثنیه فی الدیانه النصرانیه ، ص 49)
این عقیده باطل که فردی جانش را بر روی صلیب فدا میکند تا گناهان بشر خلاصی یابد و فدایی گناهان بشر شود مخصوص مسیح تنها نمی باشد ، و در تاریخ گذشته و در امتها و گروه های مختلف یافت می شود. کسانی که کسی را به عنوان فرستاده خدای یکتا معرفی کرده اند که آمده اند تا با اهدای جان خویش بشریت را نجات بخشند. بلکه کسان زیادی یافت می شوند که گمان کرده اند خدا در آنها ظهور کرده و برای نجات بشریت و فرزندان انسان از گناه مرده اند ، و این مطلب ریشه تاریخی و قدیمی دارد. و نزد هندیان بت پرست مصریان قدیم و.... به این مطلب اعتقاد دارند .
داون می گوید: به تصور نجات انسان به وسیله تقدیم قربانی نزد خدا ، فدا می گویند.
تعدادی از این ناجیان را در اینجا نام می بریم:
1- کریشنا:
کریشنا در هند به صلیب کشیده شد سال(1200 ق/م) و تشابه عجیبی بین سیره و روش زندگی و سرانجام او با سیره و روش زندگی و سرانجام مسیح میباشد .
2- میترا
میترا درروز(12/25)، در غاری متولد شده است. و در بلاد فارس ، حوالی سال( 600 ق/م) به صلیب کشیده شده است. واو مرد تا بار گناهان و رنج بشری را بر دوش کشد. بین سیره او و سیره مسیح شباهت زیادی است . او در شهرش دارای شهرت بود و مردم به وی ایمان داشتند بنده قربانی است و تشابهات دیگری هم وجود دارد. میترا فرزند زن باکره است، نزد مردم عزیز بود و به اقانیم سه گانه اعتقاد داشت.
3- بودا
بودا در سال( 600ق/م) در هند به صلیب کشیده شدو ملقب به نور عالم ، ناجی عالم و چشمه حیات می باشد. او بهشت را ترک کرد و به زمین آمد تابار گناهان را ازدوش ایشان برداردو درباره اومیگویند: بودا مشفق ترین فرد برای بشریت است بسبب رنجهایی که از ایشان بر می دارد.مادرش بانوی آسمانها نام داشت.
4- کوزالکوت: در سال (587ق /م) در مکزیک به صلیب کشیده شد، در مورد نحوه مرگش 3 نظر وجود دارد: برخی می گویند با پرت شدن از کوه ، برخی انداخته شدن در معدن فلزات و برخی معتقدند در بین دو دزد به دار آویخته شد. و در اعتقاد محلی میگویند به صلیب کشیده شد تا بار گناهان را از دوش بشر بردارد
5- برومثیوس
در سال (547ق.م ) در قفقاز کشته شد و به خاطر اینکه برای هدایت بشر کوشید کشته شد ،
6- کرنیوس: در روم مصلوب شد ،در سال (506 ق.م) و زندگیش شباهت زیادی با زندگی مسیح دارد:
از مادری که متعلق به خانواده ای مقدس بود به دنیا آمد. مادرش هنگام تولدش پاک بود ، امولیوس ، طاغوت هم عصرش قصد کشتن او را داشت. توسط اشرار قومش به صلیب کشیده شد. هنگامی که روحش از بدنش جدا شد زمین تیره و تار گردید. بعد از مرگش از میان مردگان قیامت کرد.
7- آندرا:
شخصی بود از اهالی نپال بت پرستان قدیمی اعتقاد دارند او خدا بود پسر خدا و معتقدند که خونش به سبب مصلوب شدن ریخته شد و هنگام خروج روح از بدنش بشریت را از گناهانشان نجات داد.
8-تان :
او در چین قدیم زندگی می کرد و به خاطر رهایی بخشیدن مردم از گناه به صلیب کشیده شد ، و او خدای یگانه ای است که با خدای بزرگ از روز ازل بوده است.
جهت ارسال نظرات خصوصی یا ارتباط یشتر با نویسنده می توانید مطالب خود را به آدرس
ارسال نموده یا
را در یاهو مسنجر addنمایید.
با عضویت در خبر نامه از به روز شدن مطالب با خبر شوید.
با ارسال نظرات سازنده خود مارا در بهتر شدن محتوای وبلاگ یاری فرمایید.
تردید هایی در باره مصلوب شدن مسیح
شبهاتی در باره مصلوب شدن عیسی مسیح مطرح است و تناقضات بسیاری در این باره مطرح شده است که اصل د استان به صلیب کشیده شدن مسیح را زیر سوال میبرد از جمله تناقضات فراوانی که در نقل چهار انجیل در باره داستان مصلوب شدن مسیح وجود دارد و ادله ای که اثبات میکند خصوصیات و ویژگی های شخص مصلوب با مسیح اناجیل تفاوت دارد خصوصیات مسیح مصلوب با مسیح انجیل فرق دارد و هیچ یک از راویان داستان صلیب شاهد نزدیک مصلوب شدن مسیح نبودند و همه ایشان در موقع دستگیری گریختند و... که از مجموع اینها این شک به وجود میآید که مسیحی که مصلوب شد غیر از مسیح واقعی است
1- القاء دستگیری عیسی(ع)
در متی آمده که یهودا در مقابل 30 سکه نقره مکان عیسی ع را لو داد و باعث دستگیری آن حضرت شد
در این انجیل جزئیات آن شب ذکر شده است
2- در مرقس هم همین حادثه عین متی نقل شده است
3- در لوقا نیز همین حادثه با برخی تغییرات جزئی نقل شده است
4- اما در یوحنا این قضیه بشکلی دیگر ذکر شده که با این اناجیل سه گانه قبلی متفاوت است
در اینجا یک نکته است که باید به آن اشاره شود و آن اینکه آنطوری که در مرقس ذکر شده است مسیح خبر داده بود که همه شاگردانش بزودی در او شک میکنند
و معنی شک هم این است که شما همه بزودی ازعقیده و یقین دینیتان مرتد خواهید شد. و واضح است که شک با انکار متفاوت است چه اینکه یقین می تواند با انکار قابل جمع باشد ولی با شک نمی تواند جمع شود .
حال سؤال می کنیم که شاگردان در چه چیزی شک کردند ؟ آیا در مسیح و تعالیمش شک کردند ؟ یا به بعضی از پیشگوئی های مسیح مشکوک شدند؟
معقول نیست که شک آنها از نوع اول باشد پس باید در بعضی از پیشگوئی های مسیح شک کرده باشند لذا در این مساله دو احتمال وجود دارد:
1- یا اینکه مسیح به آنها خبر داده بود که دشمنانش او را دستگیر میکنند تا او را بکشند ولی خدا نقشه آنها را خنثی می نماید و او را از دست آنها می رهاند همانطوری که سابقا در اناجیل این مطلب را نقل کردیم.
2- و یا اینکه مسیح به شاگردانش خبر داده بود که دشمنان او را دستگیر کرده و به قتل می رسانند و به صلیب می کشانندش
حال اگر فرض دوم صحیح باشد که باید گفت که این فرض جای شکی باقی نمی ماند چون مسیح همانطوری که خبر داده بود به صلیب کشانده شد
اما در فرض اول جای شک وجود دارد چون مسیح آنطوری که خبر داده بود باید نجات می یافت اما به صلیب کشانده شد.
اما در خود اناجیل هم در نقل این حادثه اختلاف است در انجیل متی و مرقس آمده که یهودا مسیح را بوسید اما در لوقا نقل شده که مسیح خودش خود را معرفی کرد ولی در یوحنا اصلا بحث بوسه مطرح نشده است بلکه عیسی خودش را به طریق تحدی به دشمنانش معرفی کرد.
در یوحنا هم آمده که در هنگام دستگیری مسیح امر غیر عادی ای پیش آمد که سربازان نتوانستند از ترس ایشان را دستگیر کنند و این دلیلی است بر اینکه آنها مسیح را دستگیر نکردند.
علاوه بر آنکه موضوع فرار شاگردان محل تامل و دقت نظر است.
آیا این فرار هنگام دستگیری مسیح بوده یا قبل از آن ؟ اناجیل اشاره ی روشنی به آن ندارند.
همینطور مساله خیانت یهودا محل اشکال و شک است چرا که کهنه و فریسیون مسیح را به خوبی می شناختند و با او دیدارهای زیادی داشتند لذا خیلی راحت می توانستند مسیح را دستگیر کنند و نیازی به خیانت یهودا نداشتند.
بهین خاطر هم هست که افرادی مانند باکون به این مطلب در مقاله اش بنام "خیانت یهودا چه بوده؟" طعنه زده است ( مسیح در مصادر عقائد مسیحیت ص 145 )
در اینجا فقط می گویم که شکی نیست که در آن شب حوادث دیگری هم رخ داده که در این اناجیل ذکر نشده است ولی در اناجیل دیگری که توسط کلیسا دور انداخته شدند ذکر شده است
جدا از اینکه این اناجیل حداقل سی سال بعد از مسیح نوشته شده اند و اگر ما این اناجیل را صرفا کتب تاریخی بدانیم نه وحی الهی می توان گفت که ممکن است در این کتب سهوا یا عمدا خطاهائی صورت پذیرفته باشد و اموری از قلم افتاده باشد که می توانست به ما بوضوح بگوید که مسیح در آن شب نجات یافت.
جهت ارسال نظرات خصوصی یا ارتباط یشتر با نویسنده می توانید مطالب خود را به آدرس
ارسال نموده یا
را در یاهو مسنجر addنمایید.
با عضویت در خبر نامه از به روز شدن مطالب با خبر شوید.
با ارسال نظرات سازنده خود مارا در بهتر شدن محتوای وبلاگ یاری فرمایید.
یکی از مهمترین و اساسی ترین آموزه ها و اعتقادات مسیحیان عصر حاضر مسئله فدا می باشد . که اشکالات فراوانی بر آن متصور است. ما در این سلسله مباحث در پی آن هستیم تا ضمن مطرح کردن این آموزه به بیان اشکالات وارد بر آن بپردازیم. جا دارد دوستان مسلمان و مسیحی با استفاده از عقل سلیم و به دور از هر گونه تعصب به بیان نظرات ، آراء و اندیشه های خود در این خصوص بپردازند. قسمت یازدهم این بحث در اینجا مطرح می شود:
محاکمه مسیح (ع)-2
محاکمه دوم
نزد والی شهر بیلاطوس بود
اناجیل چهارگانه در نقل جزئیات هم با یکدیگر اختلاف دارند
متی نقل می کند :
" عیسی مقابل حاکم ایستاد حاکم از او پرسید آیا تو پادشاه یهودیانی ؟
عیسی جواب داد این را تو می گوئی
روسا کهنه و شیوخ عیسی را به این ادعا متهم می کردند.عیسی هم جواب آنها را نمی داد،
بیلاطوس به عیسی گفت:
آیا نمی شنوی چیزهائی را که آنها بر علیه تو شهادت می دهند؟
عیسی هیچ جوابی نداد تا جائی که حاکم بسیار تعجب کرد.
حاکم رسم داشت که هر سال یک مجرم را که مردم انتخاب کنند آزاد کند درآن زمان هم یک زندانی مشهور بنام باراباس در زندان بود.وقتی مردم جمع شدند بیلاطوس از آنها پرسید :
می خواهید که کدام را آزاد نمایم باراباس را یا آن عیسی ای که به او مسیح می گویند؟
حاکم می دانست که عیسی را بخاطر حسد زندانی کرده اند . وقتی حاکم این سوال را پرسید همه جواب دادند : باراباس.
بیلاطوس پرسید پس با این عیسی ای که به او مسیح می گویند چکار کنم؟
همه جواب دادند او را به صلیب بکش
حاکم پرسید او چکار بدی را انجام داده؟
همه فریاد کشیدند او را به صلیب بکش.
وقتی بیلاطوس دید که نمی تواند برای عیسی کاری بکند آب خواست و دستش را شست و گفت من از خون این مرد بری هستم هر کار که خودتان می خواهید بکنید.
همه گفتند خون او به گردن ما و فرزندان ما .
حاکم هم باراباس را آزاد کرد و مسیح را تازیانه زد و او را سپرد تا به صلیب کشیده شود.
ماموران حاکم عیسی را به قصر حاکم بردند و لباسهای او را در آوردند و لباس لشگر روم را بر او پوشاندند و تاجی از خار بر سر او نهادند و در سمت راستش چوبی گذاشتند و برای استهزاء به او مقابلش رکوع می کردند و می گفتند :
سلام بر پادشاه یهود
چوب را برداشتند و بر سرش می زدند و بر او آب دهن می انداختند بعد از اینکه مسخره کردنشان تمام شد لباس رومی را از تنش در اوردند و لباس خودش را به او پوشانیدند و او را بسوی صلیب حرکت دادند."
اما در مرقس قصه را شبیه متی نقل کرده ولی با این فرق که ماموران حاکم به تن عیسی بجای لباس رومی لباس فاخری کردند تا او را مسخره نمایند
اما در لوقا اصلا چیزی درباره مسخره کردن عیسی نیامده است ولی آمده که بیلاطوس عیسی را نزد هیرودس و جلیل فرستاد.
و لوقا تنها انجیلی است که می گوید عیسی نزد هیرودیس فرستاده شد و آمده که ماموران هیرودیس عیسی را مسخره کردند و این مخالف متی و مرقس و یوحنا است
اما یوحنا قضیه را با تفصیل بیشتری نقل می کند و تهدید بیلاطوس توسط یهودیان و روز و ساعت محاکمه عیسی و امر به صلیب کشیدن او را نقل می نماید
حقیقت آنست که هر کس قصه این محاکمه عیسی را بخواند در می یابد که اختلاف بسیار زیادی بین اناجیل در نقل این ماجرا است همانطور که بیان داشتیم
اغلب علما در این قضیه اینطور تشکیک کرده اند که عادت حکام روم آن بود که در عید فصح یکی از مجرمین را که مردم انتخاب می کنند آزاد می کنند
این قصه محاکمه با روح این حکم رومی مخالف است مخصوصا در فلسطین
بسیاری از علما هم در صدق این قضیه تشکیک کرده اند
حال سوال اینجاست که کاتبان اناجیل این اطلاعات محاکمه را از کجا آورده اند در حالی که هیچکدام شاهد این قضایا نبوده اند؟
اختلافاتی که در اناجیل است باعث می شود که نتوانیم ادعا کنیم که این مطالب الهام و وحی خدا به صاحبان اناجیل بوده است
جهت ارسال نظرات خصوصی یا ارتباط یشتر با نویسنده می توانید مطالب خود را به آدرس
ارسال نموده یا
را در یاهو مسنجر addنمایید.
با عضویت در خبر نامه از به روز شدن مطالب با خبر شوید.
با ارسال نظرات سازنده خود مارا در بهتر شدن محتوای وبلاگ یاری فرمایید.
یکی از مهمترین و اساسی ترین آموزه ها و اعتقادات مسیحیان عصر حاضر مسئله فدا می باشد . که اشکالات فراوانی بر آن متصور است. ما در این سلسله مباحث در پی آن هستیم تا ضمن مطرح کردن این آموزه به بیان اشکالات وارد بر آن بپردازیم. جا دارد دوستان مسلمان و مسیحی با استفاده از عقل سلیم و به دور از هر گونه تعصب به بیان نظرات ، آراء و اندیشه های خود در این خصوص بپردازند. قسمتنهم ا ین بحث در اینجا مطرح می شود:
ظهورحضرت عیسی (ع) بر شاگردان
اما مساله ظهور عیسی برای شاگردانش یکی دیگر از مطالب مورد بحث در این زمینه است که اناجیل تناقضات بسیاری را در آن دارند لکن سوالی اینجاست و آن اینکه چرا مریم عذرا مادر حضرت مریم در آن روز بر سر قبر پسرش نیامد مانند دیگر مادران تا لازم باشد مریم مجدلیه بیاید و به قبر عیسی سر بزند وآن را زیارت کند؟
آن مادری که خودش یکی از بزرگترین مومنین به پسرش بود و او را حقاً می شناخت.
ولی متاسفانه اناجیل طوری از مادر حضرت عیسی حرف می زنند که گوئی او به پسرش ایمان نداشت و در مواضع بسیاری نقل می کنند که عیسی مادرش را از خود راند.
مثل قضیه معجزه خمر که مادر عیسی در یوحنا به او گفت : اینها شراب ندارند و مسیح جواب داد
" مرا با تو چکار است ای زن"
در متی بالاتر از این هم آمده است که تعامل مسیح با مادرش را اینچنین نقل می کند :
وقتی مادر و برادران مسیح در خارج از خانه اجازه میخواستند تا با مسیح صحبت کنند مسیح به آنها گفت:
مادر و برادران من که هستند؟ این شاگردان من هستند که مادر و برادران منند چرا که هر کس که اراده پدرم را انجام دهد مادر و برادر من هستند.
این سوال مهمی است که نقش مادر عیسی در این ماجرا چگونه است اگر مسیح می بایست به صلیب برود و دفن شود و زنده گردد می بایست این مطلب را با مادرش در میان می گذاشت تا باعث دلگرمی او باشد ولی در اناجیل هیچ اثری از مادر عیسی نیست این در حالی است که در اناجیل دیگری که از سوی کلیسا غیر قانونی نامیده شده اند به تفصیل مطالبی پیرامون حضور پر رنگ مادر عیسی ع نقل شده است.
جهت ارسال نظرات خصوصی یا ارتباط یشتر با نویسنده می توانید مطالب خود را به آدرس
ارسال نموده یا
را در یاهو مسنجر addنمایید.
با عضویت در خبر نامه از به روز شدن مطالب با خبر شوید.
با ارسال نظرات سازنده خود مارا در بهتر شدن محتوای وبلاگ یاری فرمایید.
یکی از مهمترین و اساسی ترین آموزه ها و اعتقادات مسیحیان عصر حاضر مسئله فدا می باشد . که اشکالات فراوانی بر آن متصور است. ما در این سلسله مباحث در پی آن هستیم تا ضمن مطرح کردن این آموزه به بیان اشکالات وارد بر آن بپردازیم. جا دارد دوستان مسلمان و مسیحی با استفاده از عقل سلیم و به دور از هر گونه تعصب به بیان نظرات ، آراء و اندیشه های خود در این خصوص بپردازند. قسمت دهم این بحث در اینجا مطرح می شود:
محاکمه مسیح (ع)-1
از دیگر مواردی که در اناجیل ذکر شده دو محاکمه برای عیسی می باشد البته در لوقا سه محاکمه ذکر شده که سومی نزد هریدوس بوده است.
اولین محاکمه نزد کهنه بوده و دومی نزد والی بیلاطوس بوده است
از محاکمه اول که در همه اناجیل چهارگانه آمده است شروع می کنیم.
1- متی
در این انجیل قضیه محاکمه عیسی نزد رئیس کهنه وقضیه انکار پطرس نقل شده است.
2- مرقس
در مرقس هم همین داستان نقل شده است
3- لوقا
همین داستان نقل شده است
4- یوحنا
در این انجیل قضیه با مقداری تغییر ذکر شده است
اگر دقت کنی در نص این اناجیل بوضوح اختلاف بین آنها را مشاهده می کنی و می فهمی که اینها نمی تواند وحی الهی باشد
اما اختلافات به این صورت است:
1- در متی و مرقس محاکمه را در شب ذکر کرده اند در حالی که لوقا محاکمه را در صبح روز بعد می داند اما در یوحنا چیز متفاوتی نقل شده و آن اینکه عیسی را اول پیش حنان برده اند و بعد حنان او را نزد کهنه فرستاده است.
2- سوالاتی که رئیس کهنه از مسیح پرسید و جوابهائی که مسیح به آنها داد در اناجیل مختلف متفاوت است مخصوصا در انجیل یوحنا.
3- مشکل دیگری که در نص است انکار کردن مسیح توسط پطرس است که در هر انجیل متفاوت ذکر شده است
در متی آمده که سه سوالی که از پطرس شد توسط کنیز سوال شد در حالی که پطرس در بیرون خانه نشسته بود.
سوال دوم را کنیز دیگری پرسید و پطرس در دهلیز بود
سوال سوم را مردمی که آنجا ایستاده بودند پرسیدند
اما در انجیل مرقس آمده
سوال اول توسط کنیز در حیاط پائینی خانه پرسیده شد
سوال دوم را همان کنیز در خارج از دهلیز پرسید
و سوال سوم را حاضرین پرسیدند
اما در لوقا آمده است که :
سوال اول را کنیز در کنار آتش پرسید
سوال دوم را مردی پرسید
و سوال سوم را مرد دیگری پرسید
در یوحنا هم آمده که :
سوال اول را دخترکی که نگهبان بود پرسید
و سوال دوم را حاضرین کنار آتش پرسیدند
و سوال سوم را یکی از خادمان رئیس کهنه پرسید و این مرد از نزدیکان آن مردی بود که پطرس گوشش را قطع کرد
اصولا قصه انکار پطرس بعید به نظر می رسد چرا که پطرس از کسانی بود که همواره همراه عیسی بود و هنگام دستگیری عیسی دست به شمشیر برد و گوش یکی از مهاجمان را قطع کرد و بعد پا به فرار گذاشت و مهاجمان هم او را خوب می شناختند حال چگونه ممکن است بعد از اینکار دوباره به محل زندان عیسی بر گردد و آزادانه بین مردم بگردد و آنها او را دستگیر نکنند اینکار پطرس بازی کردن با زندگی اش است.
جهت ارسال نظرات خصوصی یا ارتباط یشتر با نویسنده می توانید مطالب خود را به آدرس
ارسال نموده یا
را در یاهو مسنجر addنمایید.
با عضویت در خبر نامه از به روز شدن مطالب با خبر شوید.
با ارسال نظرات سازنده خود مارا در بهتر شدن محتوای وبلاگ یاری فرمایید.
حال به بعضی از تناقضاتی که بین این نصوص وجود دارد اشاره می کنیم:
1- تعداد زنان :
متی:
آنها را دو نفر می داند.
مرقس:
سه نفر را ذکر می کند .
لوقا :
تعداد آنها را بیشتر از این می داند بعلاوه اینکه می گوید همراه زنان عده دیگری هم بودند .
اما یوحنا:
فقط مریم مجدلیه را ذکر می نماید.
2- سنگ قبر و ملائکه :
متی:
ذکر میکند که سنگ را یک ملک برداشت و بهمراه آن زلزله بزرگی هم اتفاق افتاد و بعد از آن زنان رسیدند و ملک بر همان سنگ در خارج از قبر نشسته بود .
مرقس:
می گوید زنان وقتی به قبر رسیدند دیدند که قبلا سنگ برداشته شده بود و مطلبی هم از آن زلزله بزرگ نقل نمی کند و ملک هم در داخل قبر نشسته بودند نه خارج از آن.
لوقا:
هم کنده شدن سنگ را قبل از آمدن زنان نقل کرده است لکن بر خلاف آن دو انجیل سابق حرفی از ملائکه نزده است و بعد از حیرت زنان ملائکه را نقل می نماید ولی آن ملائکه نه داخل قبر و نه خارج آن ننشسته بودند.
یوحنا:
اینطور نقل کرده که مریم مجدلیه وقتی نزد قبر آمد دید که سنگ قبلا کنده شده ولی اثری از ملائکه نیست او نزد پطرس و یوحنا دوید و آندو آمدند و اثری ازمسیح و ملائکه ندیدند و بعد از اینکه رفتند مریم دو ملک را دید که یکی نزد سر و دیگری نزد پا نشسته بودند !!
حال نمی دانیم که باید کدامیک از این اقوال را باور کنیم اگر به تفاسیر عهد جدید مراجعه کنید می بینید که آنها هم درباره این تناقضات با هم مباحث بی نتیجه ای دارند.
البته اخیرا به این نتیجه رسیده اند که :
" در حقیقت هیچ چشم بشری رستاخیز مسیح را ندیده است لذا این امر برای ما معلوم نیست اما براهینی که دلالت بر این امر دارند زیاد هستند ...... اما اخبار مختصری که از این قضیه به ما رسیده است بحسب ظاهر با هم اختلافاتی دارند که برخی از این اختلافات ناشی از متفاوت بودن زمان نویسندگان کتاب مقدس است و بعضی دیگر بخاطر این است که هر یک از نگارندگان قصد و غرض خودش را در کتابش دنبال می کرده و از منظر خاص خود به قضیه می نگریسته و بیشتر این اختلافات بخاطر جهل نویسندگان به حوادث زیادی است که در آن زمان رخ داده است "
اما نکته دیگر اینست که مسیح به شاگردانش گفته بود که او را به صلیب می کشند و می میرد و دفن می شود و بعد از سه روز و سه شب رستاخیز می یابد ولی حقیقت آنست که مسیح فقط دو شب و یک روز در قبر نبود چرا که دفنش عصر روز شنبه بوده و رستاخیزش قبل از طلوع آفتاب روز یکشنبه بوده است.
بعلاوه یوحنا می گوید:
که شاگردان نمی دانستند که مسیح بعد از سه روز رستاخیز خواهد کرد،
یعنی مسیح به آنها این مطلب را نگفته بود.
بهمین خاطر است که طبق کلام لوقا :
آنها کلام آن زن را تصدیق نکردند و آنرا هذیان پنداشتند.
همچنین یوحنا از قول پطرس و یوحنا ذکر میکند که:
آنها این مطلب را نمی دانستند.
لذا یا باید آن اخباری که از قول مسیح نقل شده که او پیشگوئی کرد که او را بصلیب می زنند و می میرد و بعد از سه روز دوباره زنده می شود ، دروغ و باطل باشد.
( کما اینکه همینطور هم هست )
ویا باید بگوئیم :
آنچه که یوحنا در کتابش ذکر کرده که شاگردان از این مطلب بی اطلاع بودند ، دروغ و باطل است.
بهمین مقدار در رد این مطلب بسنده می کنیم.
یکی از مهمترین و اساسی ترین آموزه ها و اعتقادات مسیحیان عصر حاضر مسئله فدا می باشد . که اشکالات فراوانی بر آن متصور است. ما در این سلسله مباحث در پی آن هستیم تا ضمن مطرح کردن این آموزه به بیان اشکالات وارد بر آن بپردازیم. جا دارد دوستان مسلمان و مسیحی با استفاده از عقل سلیم و به دور از هر گونه تعصب به بیان نظرات ، آراء و اندیشه های خود در این خصوص بپردازند. قسمت هفتم این بحث در اینجا مطرح می شود:
در این بحث به بیان اشکالات وارد بر مسئله فدا می پردازیم:
دفن و رستاخیز مسیح
در اناجیل نقل شده که عیسی بعد از آنکه به صلیب کشیده شد و مرد ، دفن گردید و بعد از سه روز از قبر رستاخیز یافت.
در این مطلب هم اناجیل با هم بسیار مختلفند:
دفن
متی و لوقا و مرقس تاکید می کنند که کسی که عیسی را دفن کرد یوسف بود از از شهر رامه و مرد ثروتمندی بود و از شاگردان مسیح بود.
ولی یوحنا می گوید یوسف به تنهائی مسیح را دفن نکرد بلکه نیقودیموس هم به او کمک کرد در متی و مرقس آمده که مریم مجدلیه و مریم ام یعقوب و موسی شاهد دفن مسیح بودند ولی لوقا اسامی کسانی را که شاهد بودند ذکر می کند که بیشتر از این تعدادند اما در یوحنا اصلاَ اسمی از زن یا زنانی که در آن هنگام بود ه اند برده نشده است.
یوحنا که انجیلش را سی سال بعد از اناجیل دیگر نوشته است متوجه این اختلاف در عدد زنان شده است لذا آنرا به کل از انجیلش حذف کرده است.
رستاخیز
اما درباره این حادثه در اناجیل اختلافی بشدت اختلاف در اینباره وجود ندارد :
من از کوچکی این سوال در ذهنم بود که مسیح آمد و خودش را فدا کرد و بین خدا و انسان را صلح داد حال چه لزومی دارد که بعد از سه روز دوباره رستاخیز بیابد؟
او ماموریت خود را انجام داد، حال می خواهد رستاخیز بکند یا نکند چه فرقی دارد؟
واقعیت این است که این قطعه بخاطر اتمام اسطوره مسیح است همانطوری که درباره اسطوره های ادیان قدیم آمده که خدای آنها مرد و از بین اموات رستاخیز یافت .
علی ای حال باید به نکات اختلاف بین اناجیل در اینباره اشاره کنم:
انجیل متی
در این انجیل آمده :
" و بعد از سبت هنگام فجر روز اوّل هفته مریم مجدلیّه و مریم دیگر به جهت دیدن قبر آمدندکه ناگاه زلزله عظیم حادث شد از آن رو که فرشته خداوند از آسمان نزول کرده آمد و سنگ را از در قبر غلطانیده بر آن بنشست و صورت او مثل برق و لباسش چون برف سفید بود و از ترس او کشیکچیان به لرزه درآمده مثل مرده گردیدند امّا فرشته به زنان متوجّه شده گفت ترسان مباشید میدانم که عیسی مصلوب را میطلبید در اینجا نیست زیرا چنانکه گفته بود برخاسته است بیائید جائی که خداوند خفته بود ملاحظه کنید و بزودی رفته شاگردانش را خبر دهید که از مردگان برخاسته است اینک پیش از شما به جلیل میرود در آنجا او را خواهید دید اینک شما را گفتم پس از قبر با ترس و خوشی عظیم بزودی روانه شده رفتند تا شاگردان او را اطّلاع دهند و در هنگامی که به جهت اخبار شاگردان میرفتند ناگاه عیسی بدیشان برخورده گفت سلام بر شما باد پس پیش آمده به قدمهای او چسبیده او را پرستش کردند آنگاه عیسی بدیشان گفت مترسید رفته برادرانم را بگوئید که به جلیل بروند که در آنجا مرا خواهند دید"
انجیل مرقس
اما مرقس قضیه را اینچنین نقل می نماید:
"پس چون سبت گذشته بود مریم مجدلیّه و مریم مادر یعقوب و سالومه حنوط خریده آمدند تا او را تدهین کنند و صبح روز یکشنبه را بسیار زود وقت طلوع آفتاب بر سر قبر آمدند و با یکدیگر میگفتند کیست که سنگ را برای ما از سر قبر بغلطاندچون نگریستند دیدند که سنگ غلطانیده شده است زیرا بسیار بزرگ بودو چون به قبر درآمدند جوانی را که جامه سفید در بر داشت بر جانب راست نشسته دیدند پس متحیّر شدند او بدیشان گفت ترسان مباشید عیسی ناصری مصلوب را میطلبید او برخاسته است در اینجا نیست آن موضعی را که او را نهاده بودند ملاحظه کنید لیکن رفته شاگردان او و پطرس را اطّلاع دهید که پیش از شما به جلیل میرود او را در آنجا خواهید دید چنانکه به شما فرموده بودپس بزودی بیرون شده از قبر گریختند زیرا لرزه و حیرت ایشان را فرو گرفته بود و به کسی هیچ نگفتند زیرا میترسیدند. "
انجیل لوقا
"پس در روز اوّل هفته هنگام سپیده صبح حنوطی را که درست کرده بودند با خود برافراشته بسر قبر آمدند و بعضی دیگران همراه ایشان و سنگ را از سر قبر غلطانیده دیدندچون داخل شدند جسد خداوند عیسی را نیافتند و واقع شد هنگامی که ایشان از این امر متحیّر بودند که ناگاه دو مرد در لباس درخشنده نزد ایشان بایستادند و چون ترسان شده سرهای خود را بسوی زمین افکنده بودند به ایشان گفتند چرا زنده را از میان مردگان میطلبید در اینجا نیست بلکه برخاسته است بیاد آورید که چگونه وقتی که در جلیل بود شما را خبر داده گفت ضروریست که پسر انسان بدست مردم گناهکار تسلیم شده مصلوب گردد و روز سیّم برخیزدپس سخنان او را بخاطر آوردند و از سر قبر برگشته آن یازده و دیگران را از همه این امور مطّلع ساختند و مریم مجدلیه و یونا و مریم مادر یعقوب و دیگر رفقای ایشان بودند که رسولان را از این چیزها مطّلع ساختند لیکن سخنان زنان را هذیان پنداشته باور نکردند"
انجیل یوحنا
یوحنا این قضیه بشکلی کاملا متفاوت از اناجیل دیگر نقل می کند :
"بامدادان در اوّل هفته وقتی که هنوز تاریک بود مریم مجدلیّه بسر قبر آمد و دید که سنگ از قبر برداشته شده است پس دوان دوان نزد شمعون پطرس و آن شاگرد دیگر که عیسی او را دوست میداشت آمده به ایشان گفت خداوند را از قبر بردهاند و نمیدانیم او را کجا گذاردهاند آنگاه پطرس و آن شاگرد دیگر بیرون شده به جانب قبر رفتند و هر دو با هم میدویدند امّا آن شاگرد دیگر از پطرس پیش افتاده اوّل به قبر رسیدو خم شده کفن را گذاشته دید لکن داخل نشد بعد شمعون پطرس نیز از عقب او آمد و داخل قبر گشته کفن را گذاشته دید و دستمالی را که بر سر او بود نه با کفن نهاده بلکه در جای علیحده پیچیده پس آن شاگرد دیگر که اوّل بسر قبر آمده بود نیز داخل شده دید و ایمان آورد زیرا هنوز کتاب را نفهمیده بودند که باید او از مردگان برخیزد پس آن دو شاگرد به مکان خود برگشتندامّا مریم بیرون قبر گریان ایستاده بود و چون میگریست بسوی قبر خم شده دو فرشته را که لباس سفید در بر داشتند یکی بطرف سر و دیگری به جانب قدم در جائی که بدن عیسی گذارده بود نشسته دید ایشان بدو گفتند ای زن برای چه گریانی بدیشان گفت خداوند مرا بردهاند و نمیدانم او را کجا گذاردهاند چون این را گفت به عقب ملتفت شده عیسی را ایستاده دید لیکن نشناخت که عیسی است عیسی بدو گفت ای زن برای چه گریانی که را میطلبی چون او گمان کرد که باغبان است بدو گفت ای آقا تو او را برداشته به من بگو او را کجا گذارده تا من او را بردارم عیسی بدو گفت ای مریم او برگشته گفت ربونی یعنی ای معلّم عیسی بدو گفت مرا لمس مکن زیرا که هنوز نزد پدر خود بالا نرفتهام و لیکن نزد برادران من رفته به ایشان بگو که نزد پدر خود و پدر شما و خدای خود و خدای شما میروم مریم مجدلیّه آمده شاگردان را خبر داد که خداوند را دیدم و به من چنین گفت. "
اینها آن چیزهائی است که در اناجیل ذکر شده است درباره حادثه رستاخیز مسیح از بین اموات من معتقدم اگر یک نظر اجمالی هم به این متون بکنیم متوجه اختلاف زیادی که دارند می شویم پس این اناجیل وحی و الهام الهی نیست چه اینکه اگر یکی را تصدیق کنیم باید دیگری را تکذیب نمائیم.
بازدید دیروز: 374
کل بازدید :375800
این وبلاگ بر آن است تا در فضایی آرام ، عقلانی و منطقی به مناظره و گفتگو با برادران و خواهران مسیحی جویای حق و حقیقت بپردازد.
تاریخ مسیحیت [176]
پاسخ به سؤالات شما در مورد اسلام [137]
جنگ های صلیبی [129]
مصنف واقعى اسفار پنجگانه [116]
مسجد و کلیسا [189]
راه مسیح [122]
گفتمانهای مسلمانان و مسیحیان [426]
اخبار مسجد و کلیسا [182]
پاسخ به سؤالات شما در مورد مسیحیت [283]
رهیافتگان [246]
مسیحیت و اسلام [263]
واتیکان دنیای اسلام و غرب [196]
گفتگوهای من و مسیحیان [345]
مسجد و کلیسا(بلاگفا) [267]
[آرشیو(15)]
پاسخ به سؤالات شما در مورد اسلام
اخبار مسجد و کلیسا
رهیافتگان
در کلیسا به دلبری ترسا
واتیکان دنیای اسلام و:غرب
جنگ های صلیبی
یادداشت ها و مقالات مرتبط
تاریخ مسیحیت
آشنایی با ادیان بزرگ/مسیحیت
بهار 1387
زمستان 1386