سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پارسایى زیور درویشى است ، و سپاس زیور توانگرى . [نهج البلاغه]
پدر آریوس - مسجد و کلیسا - mosque&church
  • پست الکترونیک
  • شناسنامه
  •  RSS 
  • پارسی بلاگ
  • مسجد و کلیسا
  • پارسی یار
  • در یاهو
  • آوریل آینده، پاپ بندیکت شانزدهم، نخستین دیدار رسمی خود از آمریکا را انجام خواهد داد که همزمان با تلاش کلیسای کاتولیک آمریکا برای غلبه بر رسوایی کودک آزاری کشیش‌های خود است.

    به گزارش «تابناک» به نقل از خبرگزاری فرانسه، پاپ می‌خواهد از 15 تا 20 آوریل آینده به واشنگتن و نیویورک سفر کند و به همراه بازدید از محل حادثه 11 سپتامبر، در کنفرانس کشیش‌های کاتولیک سازمان ملل متحد نیز حضور یابد.
    شبکه بازماندگان قربانیان تجاوزات جنسی کشیش‌ها اعلام کرد: بندیکت با نرفتن به بوستون ـ مرکز این رسوایی که ده‌ها تجاوز جنسی کشیش‌ها به کودکان در این ناحیه رخ داده بود ـ یک شانس طلایی را از دست می‌دهد.
    بزرگان کلیسا نیز بر این باورند که نخستین دیدار پاپ از آمریکا پس از پاپ ژان پل دوم در سال 1999، می‌تواند فرصتی برای جشن گرفتن و شادی باشد.

    اسقف «ویلیام اسکایل استد»، رهبر کلیسای کاتولیک آمریکا، در بیانیه‌ای گفت: «این فرصتی مقدس برای ملت ماست. پاپ بندیکت، تنها رهبر کاتولیک‌ها نیست؛ او الگویی روحانی برای همه کسانی است که در راستای ترویج صلح تلاش می‌کنند.»
    قرار است پاپ آلمانی 81 ساله، در آوریل آینده و یک روز پس از ورودش در 15 آوریل، مورد استقبال رسمی بوش قرار بگیرد.

    همچنین در 17 آوریل، پاپ برای دیدار با مردم به استادیوم ملی بیسبال واشنگتن رفته و سپس به دعوت «بان کی مون»، دبیر کل سازمان ملل متحد به نیویورک خواهد رفت.
    در 19 آوریل نیز سومین سالگرد انتخاب وی در کلیسای کاتولیک نیویورک برگزار خواهد شد و روز بعد نیز وی از محل حادثه 11 سپتامبر بازدید خواهد کرد.
     
    گفتنی است، کلیسای کاتولیک، حدود 69 میلیون پیرو در سراسر آمریکا دارد و این در حالی است که سال‌هاست کلیسای کاتولیک آمریکا، در پی رسوایی حاصل از تجاوزات گسترده کشیش‌های این کلیسا ـ که به دهه 1940 بازمی‌گردد ـ با بحران بدی روبه‌رو شده است.
    بحران زمانی آغاز شد که کاردینال «برنارد لا»، اسقف بوستون در اوایل سال 2002 اعتراف کرد، از کشیشی که می‌دانسته روابط جنسی با کودکان داشته، دفاع کرده است. بنا بر آمار سایت Accountability، از سال 1950 تا کنون، بیش از 5000 نفر از کشیش‌های آمریکا توسط اسقف نشین خود به عنوان کودک آزار معرفی شده‌اند.

    «آن برت دویل»، مدیر این سایت که پاپ را متهم کرده از ترس اعتراضات به بوستون نمی‌آید، می‌گوید: «ما بر این باوریم که تعداد کشیش‌هایی که به کودکان تجاوز جنسی کرده اند، دو تا سه برابر آمار عنوان شده بوده است.»
    منتقدان می‌گویند: بر خلاف اسقف اعظم بوستون، اسقف نیویورک از انتشار موارد و آمار در این باره خودداری کرده است.
    دویل گفت: «بنابراین، پاپ با این کار نشان می‌دهد که می‌خواهد از کاردینالی که موفقترین فرد در حفظ رازهای بوده است، تقدیر کند.»
    مقامات کلیسای کاتولیک آمریکا، تاکنون بیش از 8/2 میلیارد دلار خسارت را بابت هوسرانی کشیش‌هایشان به قربانیان پرداخت کرده است.
    این در حالی است که شمار زیادی از واتیکان به خاطر برخورد نکردن با عوامل این رسوایی انتقاد می‌کنند.

    دویل در ادامه سخنانش، از پاپ خواست تا از اسقف‌های خود در آمریکا بخواهد نام همه کشیش‌های متجاوز را منتشر کنند و از مقاومت در برابر قربانیان در دادگاه‌ها خودداری کنند و پولی را که خرج وکیل و روابط عمومی می‌کنند، برای جبران خسارت قربانیان هزینه نمایند.

    http://mouood.org

     



    پدر آریوس ::: چهارشنبه 86/8/23::: ساعت 12:44 صبح
    نظرات دیگران: نظر

    تجمع مسلمانان در برابر دانشگاه کالیفرنیا


    «گریج دیویس» در مستند «اسلام؛ آنچه که لازم است غرب بداند»، مدعی شده که دین اسلام ریشه در خشونت دارد و همواره تلاش می‌کند تا دیگر ادیان، فرهنگ‌ها و سیستم‌ها دولتی را از میان بردارد، این فیلم اواخر هفته گذشته در دانشگاه کالیفرنیا به نمایش درآمد.
    به گزارش سایت خبری سن لوییس، در اعتراض به نمایش این فیلم، عده‌ای از مسلمان، مقابل دانشگاه کالیفرنیا تجمع کردند.
    به گفته آنان این فیلمساز این فیلم با ساخت این فیلم قصد داشته تا از طریق ایجاد سوء تفاهم باعث ترس از مسلمانان و ایجاد تفرقه میان مسلمان و دیگر ادیان شود.
    دیویس در جلسه نمایش این فیلم در دانشگاه کالیفرنیا خطاب به حضار گفت: در کشوری که ما زندگی می‌کنیم، اسلام قلب خطر است.
    به گزارش سایت سن لوییس تریبون، این فیلم به بهانه برگزاری مراسم هفته آشنایی با اسلام فاشیسم در دانشگاه کالیفرنیا به نمایش درآمد. در این مراسم همچنین در چند سخنرانی اسلام با فاشیسم آلمان و ایتالیا در طول قرن بستم میلادی مقایسه شد، این هفته نه تنها در این دانشگاه که در اسرائیل و 200 دانشگاه دیگر در ایالات متحده آمریکا برگزار می‌شود.
    «استفان لییود موفت»، استادیار مطالعات مذهبی گفت: این فیلم باعث شد تا راه‌های گفتمان‌های هدفمند و منطقی با مشکل روبرو شود.
    وی افزود: «دیویس» با این فیلم مردم را به گمراهی کشاند، کاملا واضح است که او اطلاع درستی درباره اسلام نداشته است.
    «موفت» در ادامه گفت: اینکه نسبت به یک دین چنین نگاه انعطاف ناپذیر و تک بعدی داشته باشی کاملا ناعادلانه است.



    پدر آریوس ::: چهارشنبه 86/8/23::: ساعت 12:44 صبح
    نظرات دیگران: نظر

    برگزارکنندگان المپیک 2008 چین فهرستی از اشیاء ممنوعه در دهکده المپیک، محل اقامت ورزشکاران منتشر کرده‌اند که طی آن به همراه داشتن انجیل و سایر نمادهای دینی ممنوع اعلام شده است.

    براساس گزارش بخش ورزشی یک روزنامه ایتالیایی، برگزار کنندگان المپیک چین فهرست اشیاء ممنوعه را براساس ادعای خود به " علل امنیتی" منتشر کرده و ورزشکاران را از همراه داشتن هرگونه نماد دینی در تسهیلات المپیک منع کرده‌اند.

    در میان اشیاء دیگر این فهرست می‌توان به دوربین فیلمبرداری و فنجان اشاره کرد.

    روزنامه اسپانیایی زبان روزن نیز اظهار داشت: این قانون یکی از نمادهای سانسور و عدم تساهل چین نسبت به اشیای دینی به ویژه اشیایی است که از سوی مسیحیان چین استفاده می‌شود.

    در حال حاضر 5 اسقف کاتولیک چینی و 15 کشیش برای اعتراض نسبت به کلیسای کاتولیک دولتی چین در زندان به سر می برند.

    حدود چهار میلیون کاتولیک چینی در کلیساهایی که مورد قبول دولت است به انجام مراسم عبادی و نیایش می پردازند. روحانیون این کلیساها از سوی دولت پکن منصوب می شوند، در حالی که واتیکان از این امر ابراز نارضایتی کرده دولت چین انتصاب اسقف‌های واتیکان را دخالت در امور داخلی کشور توصیف می‌کند.

    به گزارش مهر به نقل از خبرگزاری کاتولیک، بسیاری از کاتولیک‌های چین درکلیساهای زیرزمینی به انجام مراسم عبادی و نیایش می‌پردازند و به واتیکان وفادار هستند که اعضای چنین کلیساهایی اغلب با آزادی و انزجار روبه رو می‌شوند.



    پدر آریوس ::: چهارشنبه 86/8/23::: ساعت 12:44 صبح
    نظرات دیگران: نظر

    درکلیسا به دلبری ترسا(7)

     

    هنگامی‌که دیدم، حضرت پاپ در توجیه سخنرانی‌شان فرموده‌اند که ایشان در واقع دعوت به گفت‌وگو کرده‌اند، به یاد مرحوم دهخدا و <چرند و پرند> ماندگار ایشان افتادم. دهخدا ـ دخو ـ در نوجوانی ملایی می‌رفته است.

    ملا آنچنان ضرب ضربا ضربوا را صرف می‌کند که رنگ از روی دخو می‌پرد، دست و دلش می‌لرزد. ملا می‌گوید: نترس دارم مباحثه می‌کنم. دخو جواب می‌دهد: آقا قربان مباحثه‌ات بشوم، اگر دعوا می‌کردی چه اتفاقی می‌افتاد! دعوت به گفت‌وگو از طرف حضرت پاپ این‌گونه است. عدم گفت‌وگو یا مجادله چه راه و رسمی‌خواهد داشت؟

    اشکال اصلی‌ای که اینجانب به حضرت پاپ دارم، شیوه و رویکرد ایشان در همان سخنرانی مشهور است. این سخنرانی با کمال شگفتی ارزش و اعتبار علمی‌و پژوهشی ندارد. مرادم ساختار بحث و معماری سخن است. در مورد محتوا صحبت خواهم کرد.از روزگار دکارت تا فرانسیس بیکن، درباره روش علمی ‌در بحث و بررسی شیوه‌ای بر جای مانده است که معمولا پژوهشگران اروپایی بدان شیوه پایبندند. دو مشخصه را می‌توان بر شمرد:

    اول: پژوهشگر با پیشداوری جزمی ‌پژوهش را آغاز نمی‌کند.

    دوم: استقراء ناقص نمی‌کند، یک جزء از یک مجموعه را انتخاب کند و براساس همان به داوری پردازد. از این‌رو در بحث پاپ، مقدمه و مدعا و دلایل و نتیجه‌گیری کاملا آشفته است. سخن مانوئل دوم رضایتمندانه روایت می‌شود. بدون اینکه کمترین تشکیکی در این سخن که در واقع ادعانامه‌ای علیه اسلام، پیامبر اسلام و مسلمانان است، به عمل آید. علاوه بر آن تا پایان سخن هیچ دلیلی در اثبات آن ادعا آورده نمی‌شود. صرفا برای تدارک پشتوانه نظری برای سخن امپراتور، پاپ به ابن حزم و اندیشه او در مورد نسبت میان اراده خداوند وکلمه او با عقلانیت اشاره می‌کند. که خداوند نه التزامی ‌به عقل دارد و نه به کلمات خود. البته بدون اینکه تعریف مشخصی از عقل داده شود.بدون اینکه اراده خداوند تعریف شود. شگفت‌انگیز است که پاپ چگونه مخاطبان خود را اینقدر دست کم گرفته است؟ مسلمانان که دیگر جای خود دارند. غربی‌ها همیشه از بالا به ما نگاه می‌کنند. به تعبیر ادوارد سعید، غربی‌ها به این قاعده، یا دگم در ادبیات پاپ قائلند که:

    West and the rest

    ما در حاشیه تاریخ هستیم. البته اگر نبودیم 2 کشور اسلامی ‌مستقیما و برخی غیرمستقیم اشغال نمی‌شد. به دیدن یکی از متفکران سیاسی منطقه خاورمیانه رفته بودم. دکتر عبدا... نفیسی، می‌گفت آمریکایی‌ها که به کشور ما می‌آیند،نگاهشان به ما از رفتار ناخودآگاه‌شان پیداست. مقامات ما در فرودگاه به استقبال می‌روند. خوب مقامات ما کوتاه و تپلند و آمریکایی‌ها دراز قد و دراز قدم. بعد شما می‌بینید که مقام آمریکایی دارد راه خودش را می‌رود و مقام ما دنبالش می‌دود. در عرصه فکری هم همین‌گونه ما را دست‌کم می‌گیرند. وگرنه پاپ نمی‌گفت، حرف مرا نفهمیده‌اید.اشاره کردم که گفت‌وگو نیازمند ایجاد فضای عاطفی متناسب است. می‌خواهم نمونه‌ای را نقل کنم که هنوز هم از یادآوری‌اش سرشار از بهجت و سرور و البته حسرت می‌شوم. چند سال پیش به دانشگاه بلموند در نزدیکی طرابلس در لبنان رفته بودم. فضای دانشگاه مملو ازچشم‌انداز باغ‌های زیتون، صمیمیت و حال و هوای دانشجویان، مهر اساتید و.. . بود. در این میان رئیس دانشگاه که روحانی‌ای مسیحی بود اشاره به قرآن‌مجید کرد، گفت پیامبر اسلام در گفت‌وگو با مشرکان می‌گوید:

     

     

    <و انا او ایاکم لعلی هدی او فی ضلال مبین/ قل لا تسئلون عما اجرمنا و لا نسئل عما تعملون/ قل یجمع بیننا ربنا ثم یفتح بیننا بالحق و هو الفتاح العلیم( >سوره سبا آیه 25 و 26)

     

     

    <ما یا شما، بر هدایت یا گمراهی آشکاریم. بگو درباره جرم ما از شما بازخواست نمی‌کنند؛ در مورد عملکرد شما باز‌خواست نخواهیم شد. بگو در رستاخیز همه ما را گرد می‌آورد، آن گاه میان ما به حق داوری خواهد کرد که او داور داناست.>

     

     

    ببین، پیامبر در مواجهه با یک مشرک این‌گونه سخن می‌گوید. برای ایجاد زمینه عاطفی ناب جرم در این آیه به پیامبر نسبت داده می‌شود. باید سپاسگزار باشیم که پاپ این آیه را دلیل بر مجرمیت پیامبر اسلام تلقی نکرده است! گفت‌وگو با یک فضای برابر تردیدآمیز شروع می‌شود که کدامیک بر حقیقت هستیم؟ سرانجام هم که به قیامت اشاره می‌شود، پیامبر یعنی قرآن، داوری نمی‌کند تا طرف گفت‌وگو به هیچ‌وجه از فضای پرمحبت تدارک شده بیرون نیاید. نه در آغاز گفت‌وگو و نه در پایان، پیامبر حقیقت را به خود نسبت نمی‌دهد. در کدام متن دینی می‌توانیم نظیر این‌گونه مواجهه با مخالف را ببینیم؟ همین روانشناسی پاپ، عصاره و نماد کلیسای کاتولیک است. ناسزا گفته و مسلمانان را بدفهم تلقی می‌کند. رمی ‌و اشتکی! سنگ می‌اندازد و شکوه می‌کند.

    علاوه بر این مورد بی‌نظیر و یکه در گفت‌وگوی با دیگری، در شیوه مواجهه با غیر؛ قرآن‌مجید از واژه <احسن> استفاده کرده است. واژه‌ای که در قرآن‌مجید در وصف انسان و خداوند(احسن الخالقین، سوره مومنون آیه 23)و قرآن (سوره زمر آیه 23) به کار برده شده است. در موارد متعددی در باب شیوه مواجهه و مجادله با دیگری، اهل کتاب یا مشرک به کار رفته است <و جادلهم بالتی هی احسن( >سوره نحل آیه 53) نکته لطیف در همین آیه این است که در مواجهه با دوست و موعظه او از واژه <حسن> استفاده شده: <ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه> و درباره غیر از واژه احسن، همین واژه در گفت‌وگوی با اهل کتاب مشخصا و به صراحت آمده است: <و لا تجادلوا اهل الکتاب الا بالتی هی احسن( >سوره عنکبوت آیه 46)

    اندیشیدن در همه موارد 34 گانه‌ای که این واژه در قرآن مطرح شده، عمق و لطافت و زیبایی قرآن و اسلام را نشان می‌دهد. حال اگر در فلسطین، با تاسف بسیار به کلیسایی حمله شد یا در سومالی راهبه پرستاری را کشتند، این رفتار‌ها منشاء آن جهالت است. جهالت نسبت به اسلام و انسان. قرآن می‌گوید شما رفتار ناپسند را هم با خوبی بسیار پاسخ دهید. جواب بدی خوبی است. <ادفع بالتی هی احسن(>سوره فصلت آیه 34) اساسا آفرینش فرصتی است که انسان خودش را به قله زیبایی رفتار برساند. گفت‌وگو و مهر آنچنان اصالت دارد که اگر مشرکی به در خانه شما آمد، شما موظفید او را در خانه‌تان بپذیرید، با او سخن بگویید تا او هم سخن خداوند را که شما روایت می‌کنید بشنود. سپس او را تا جایی که احساس امنیت کند، همراهی کنید. (قرآن، سوره توبه، آیه5)

    گوهر تمامی ‌این آیات حکمت درخشنده الهی است. قرآن می‌گوید با مخالف براساس حکمت سخن بگو، پاپ می‌گوید اسلام با تعقل رابطه بنیادی ندارد! در جای دیگری باید صحبت کنیم که چه فاصله‌ای است میان عقل منطقی پاپ آن هم به روایت یونانی‌اش با حکمت الهی و قرآنی

    ادامه دارد

    سیدعطاءالله مهاجرانی

    http://mohajerani.maktuob.net/archives/2006/09/24/676.php



    پدر آریوس ::: جمعه 86/8/11::: ساعت 8:6 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    جنگ‌ تبشیری‌ علیه‌ اسلام‌

     به‌ نوعی‌ جنگ‌ صلیبی‌ ـ تبشیری‌ علیه‌ مسلمانان‌ اشاره‌ کردم‌، نوع‌ نظامی‌ آن‌ را همه‌ ما در گوشه‌ و کنار جهان‌ شاهد هستیم‌، لازم‌ است‌ به‌ نوع‌ فرهنگی‌! ـ تبلیغی‌ آن‌ نیز به‌ نحوی‌ بپردازیم‌.

     هم‌ اکنون‌ بسیاری‌ از مؤسسات‌ مسیحی‌ در جهان‌، علیه‌ اسلام‌ و قرآن‌ تبلیغات‌ وسیعی‌ را انجام‌ می‌دهند، از جلمه‌ سازمانی‌ که‌ مرکز آن‌ در شهر «اشتوتگارت‌» (آلمان‌ غربی‌) قرار دارد. این‌ مرکز دارای‌ شعبه‌ای‌ در شهر «بازل‌» (سویس‌) می‌باشد. این‌ مرکز به‌ بسیاری‌ از زبانها نشریه‌ و کتاب‌ منتشر می‌سازد. و در تمامی‌ این‌ نوشته‌ها به‌ رد اسلام‌ و قرآن‌ پرداخته‌اند.

     نام‌ چند نمونه‌ از کتابهای‌ این‌ مرکز به‌ قرار زیر است‌:

     ـ میزان‌ حق‌ (سه‌ جلد)

     ـ روشنگری‌ اندیشه‌ها درباره‌ منابع‌ اسلام‌

     ـ دعوت‌ حق‌

     ـ خدا و مسیح‌

     ـ صلیب‌ در انجیل‌ و قرآن‌

     ـ دین‌ مسیح‌ نسخ‌ نمی‌شود

     ـ شخصیت‌ مسیح‌ درانجیل‌ و قران‌

     ـ آیا خدا در جسم‌ ظاهر می‌شود؟

     ـ آمرزش‌ در مسیحیت‌

     ـ خدای‌ یگانه‌ در سه‌ چهره‌ مقدس‌

     این‌ مرکز تبشیری‌ شعبه‌ای‌ هم‌ در لندن‌ دارد که‌ اخیراً دیدم‌ گروهی‌ از پسران‌ و دختران‌ اروپایی‌ و شرقی‌، نشریات‌ این‌ مؤسسه‌ را به‌ زبانهای‌ مختلف‌ و از جمله‌ «عربی‌» در خیابانهای‌ لندن‌، به‌ طور رایگان‌ در بین‌ مسلمانان‌ و به‌ ویژه‌ اعراب‌ توزیع‌ می‌کنند.

     در لبنان‌ کشیش‌ متعصبی‌ به‌ نام‌ «یوسف‌ الحداد» زندگی‌ می‌کند که‌ دهها کتاب‌ علیه‌ اسلام‌ و قرآن‌ منتشر ساخته‌ است‌. او در کتابهای‌ خود بسیاری‌ از آیات‌ قرآن‌ را تحریف‌ نموده‌ است‌.

     معروفترین‌ نوشته‌های‌ او چنین‌ است‌:

     ـ مقدمه‌ای‌ بر گفتگوی‌ اسلام‌ و مسیحیت‌

     ـ قرآن‌، دعوتی‌ مسیحی‌؟

     ـ قرآن‌ و مسیحیت‌

     ـ اسرار قرآن‌

     ـ مسیح‌ و محمد از دیدگاه‌ قرآن‌

     ـ انجیل‌ و قرآن‌

     در استرالیا نیز مجموعه‌ای‌ از کشیشهای متعصب‌ وجود دارند که‌ در مقالات‌ و نشریاتشان‌ علیه‌ پیامبر و تعالیم‌ اسلام‌ مطالبی‌ نوشته‌ و به‌ شدت‌ به‌ فعالیت‌ مشغولند. اخیراً در این‌ کشور کتابی‌ از «جون‌ لاون‌» منتشر شده‌ به‌ نام‌ «خطر اسلام‌» نویسنده‌ این‌ کتاب‌ که‌ سالها در سرزمینهای‌ اسلامی‌ می‌زیسته‌ و اکنون‌ در لندن‌ زندگی‌ می‌کند، در این‌ کتاب‌ به‌ شدت‌ به‌ اسلام‌ و مسلمین‌ توهین‌ نموده‌ است‌. او گذشته‌ از این‌ کتاب‌، در رادیوهای‌ محلی‌ با انجام‌ مصاحبه‌ هایی‌ به‌ اسلام‌ حمله‌ می‌کند.

     در فرانسه‌ نیز اخیراً انتشارات‌ «سرف‌» کتابی‌ به‌ نام‌ «ما و اسلام‌» منتشر ساخته‌، نویسنده‌ این‌ کتاب‌ راهبی‌ به‌ نام‌ (یوحنا محمد عبدالجلیل‌) یک‌ مسلمان‌ مراکشی‌الاصل‌ می‌باشد که‌ در دانشگاه‌ «قرویین‌» مراکش‌ تحصیل‌ کرده‌ و آنگاه‌ به‌ پاریس‌ سفر نموده‌ و در سال‌ 1945 مسیحی‌ شده‌ است‌! در این‌ کتاب‌ نیز حملات‌ شدیدی‌ علیه‌ اسلام‌ به‌ چشم‌ می‌خورد.

     در هند، حرکات‌ تبشیری‌ گروهی‌ از پیروان‌ اسلام‌ را جلب‌ کرده‌ و آنان‌ کتابهایی‌ علیه‌ اسلام‌ به‌ زبانهای‌ محلی‌ منتشر می‌سازند، یکی‌ از فعالترین‌ مبشرین‌ ک‌. علوی‌ مؤلف‌ کتاب‌ «آیا خدا فرزند دارد؟» می‌باشد، که‌ کتابهایش‌ در منطقه‌ توزیع‌ می‌شود.

     در اندونزی‌ نیز مسلمان‌ زاده‌ هایی‌ که‌ مسیحی‌ می‌شوند، پس‌ از مسیحی‌ شدن‌ شروع‌ به‌ تألیف‌ کتبی‌ در رد اسلام‌ می‌نمایند از جمله‌ آنان‌ می‌توان‌ «رفاعی‌ برهان‌ الدین‌» مؤلف‌ کتاب‌ «عیسی‌ در قرآن‌» را (باندوک‌ 1965) ـ نام‌ برد. البته‌ در اندونزی‌ بیش‌ از چهارده‌ هزار مبلغ‌ و مبشر مسیحی‌ مشغول‌ فعالیت‌ هستند و تنها در جزیره‌ بورینو که‌ یک‌ جزیره‌ مسلمان‌ نشین‌ است‌، بیش‌ از یک‌ هزار مبشر مسیحی‌ به‌ تبلیغ‌ اشغال‌ دارند و از هم‌ اکنون‌ برنامه‌ وسیعی‌ برای‌ مسافرت‌ پاپ‌ به‌ آسیا، از جمله‌ هند و اندونزی‌ از طرف‌ واتیکان‌ تدارک‌ دیده‌ می‌شود.

     مؤسسه‌های‌ تبشیری‌ در برخورد با دنیای‌ اسلام‌ از شیوه‌ دیگری‌ هم‌ استفاده‌ می‌کنند و آن‌ شعار حمایت‌ مسیحیان‌ و پیروان‌ ادیان‌ توحیدی‌ از ساکنین‌ سرزمینهای‌ کمونیستی‌ است‌ که‌ در این‌ برنامه‌: «اتحاد اروپایی‌ دموکراتیک‌ مسیحی‌ در رم‌» دقیقاًبرگزار کننده‌ برنامه‌های‌ تبشیری‌ است‌. مؤسسه‌ دیگر، (کنگره‌ جهانی‌ ادیان‌» است‌، که‌ هدف‌ آن‌ امکان‌ پیدا کردن‌ آزادی‌ تغییر عقیده‌ و ازدواج‌ زن‌ مسلمان‌ با مرد مسیحی‌ است‌.

     این‌ مؤسسات‌ برای‌ پیشبرد برنامه‌های‌ تبشیری‌ خود از ایجاد باشگاههای‌ ورزشی‌ کودکان‌، مدارس‌ ابتدایی‌ و متوسط‌، تأسیس‌ دانشگاهها و دانشکده‌ها در بهترین‌ شکل‌ و محتوی‌ نیز بهره‌مند می‌شوند. آنها در این‌ راه‌ تا آنجا پیش‌ رفته‌اند که‌ در برخی‌ از سرزمین‌های‌ اسلامی‌ درس‌ «دین‌ اسلام‌» را از دروس‌ مدارس‌ و دانشگاهها رسمی‌ یا کم‌ کرده‌ و یا به‌ طور کلی‌ حذف‌ نموده‌اند.

     شگرد دیگر آنان‌ انتشار نشریات‌ جنسی‌ است‌. مبلغین‌ مسیحی‌ به‌ زندانهای‌ سیاسی‌ هم‌ سرکشی‌ می‌کنند. به‌ ویژه‌ در اندونزی‌، از زندانیان‌ کمونیست‌ دیدار می‌نمایند و پس‌ از مذاکره‌ با آنها، خانواده‌ هایشان‌ را مسیحی‌ می‌نمایند.

     یک‌ جمعیت‌ مذهبی‌ که‌ به‌ نام‌ مسیحیت‌ فعالیت‌ می‌نماید، روزنامه‌ای‌ به‌ نام‌ «برج‌ مراقبت‌» دارد که‌ به‌ 80 زبان‌ و با تیراژ چند میلیون‌ نسخه‌ نشر می‌یابد. رادیوهای‌ تبشیری‌ مسیحی‌ فراوان‌ است‌ که‌ از جمله‌ می‌توان‌ از رادیوهایی‌ که‌ در کشورهای‌  سودان‌، اسپانیا، ایتالیا، آلمان‌ غربی‌ و سویس‌ قرار دارد نام‌ برد. رادیو واتیکان‌ هم‌ روزانه‌ به‌ 36 زبان‌ برنامه‌ پخش‌ می‌کند یک‌ گروه‌ مسیحی‌ به‌ نام‌ «پایتیست‌ها 112 ایستگاه‌ رادیو در 38 سرزمین‌ دارد. برای‌ رادیوی‌ جنوب‌ شرقی‌ آسیا در سال‌ 1980 بودجه‌ای‌ معادل‌ 20 میلیون‌ دلار اختصاص‌ یافته‌ است‌. این‌ رادیو به‌ 28 زبان‌ آسیایی‌ برنامه‌ پخش‌ می‌کند.

     مبشرین‌ اینگونه‌ محافل‌ از هر وسیله‌ای‌ سود می‌جویند و در این‌ راه‌ از جنگ‌ هم‌ گریزان‌ نیستند. نبرد مسلحانه‌ بین‌ اسلام‌ و مسیحیت‌ در لبنان‌ ـ فلیپین‌ ـ قبرس‌ ـ نیجریه‌ و اریتره‌ درهمین‌ رابطه‌ است‌!

     برخی‌ مسیحیان‌ کاتولیک‌ با در دست‌ گرفتن‌ برنامه‌های‌ اقتصادی‌ و واردات‌ و صادرات‌ در بسیاری‌ از این‌ کشورها، به‌ برنامه‌های‌ تبشیری‌ اقدام‌ می‌نمایند. هم‌ اکنون‌ در جهان‌ 16 مرکز عمده‌ برنامه‌ ریزی‌ تبشیری‌ (در آفریقا دو مرکز ـ در آسیا 6 مرکز و 8 مرکز در اروپا و آمریکا) وجود دارد که‌ به‌ برنامه‌ ریزی‌ دراز مدت‌ مشغولند و بودجه‌ آنها از طرف‌ واتیکان‌ تأمین‌ می‌شود. واتیکان‌ منابع‌ اقتصادی‌، شرکتها و اموال‌ فراوانی‌ در اختیار دارد که‌ میزان‌ آن‌ از اسرار به‌ شمار می‌آید و تنها پاپ‌ و چند تن‌ از نزدیکانش‌ از میزان‌ بودجه‌ و ثروت‌ واتیکان‌ آگاهند اما برخی‌ از کارشناسان‌ اقتصادی‌ عقیده‌ دارند سومین‌ یا چهارمین‌ دولت‌ ثروتمند جهان‌ واتیکان‌ است‌. در یک‌ برنامه‌ اختلاس‌ از بانک‌ ایتالیا که‌ یک‌ میلیارد و هفتصد هزار دلار بود، رئیس‌ بانک‌ واتیکان‌ متهم‌ اصلی‌ است‌ که‌ پولها را به‌ آمریکای‌ جنوبی‌ فرستاده‌ است‌. او یک‌ کشیش‌ آمریکایی‌ و مشاور ویژه‌ پاپ‌ است‌.

     گفتنی‌ است‌ که‌ برای‌ اجرای‌ برنامه‌ تبشیر مسیحیت‌ در آفریقا و آسیا علاوه‌ بر کاتولیکها، فرقه‌های‌ دیگر مسیحیت‌ نیز فعال‌ هستند و تنها یک‌ گروه‌ پروتستان‌ در آمریکا «بیل‌ گراهام‌» دست‌ به‌ جمع‌ آوری‌ یک‌ بیلیون‌ دلار زده‌ است‌.

     واتیکان‌ در سراسر دنیا پنج‌ هزار مجله‌  و روزنامه‌ با دو میلیارد تیراژ منتشر می‌سازد. در خود واتیکان‌ علاوه‌ بر روزنامه‌ یومیه‌ ایتالیایی‌ که‌ از 120 سال‌ پیش‌ منتشر می‌شود، هفته‌نامه‌هایی‌ هم‌ به‌ زبان‌های‌ انگلیسی‌، فرانسه‌، آلمانی‌، اسپانیایی‌ و پرتغالی‌ منتشر می‌گردد. کلیسا در کشورهای‌ آفریقایی‌ بالغ‌ بر 5/1 میلیون‌ واحد مؤسسه‌، مرکز، کلیسا، درمانگاه‌، مدرسه‌ و غیره‌ دارد که‌ یکصد و یازده‌ هزار کشیش‌، مدیر، کارمند، دکتر، مهندس‌ و غیره‌ (از مجموع‌ 220000 مبلغ‌ مسیحی‌ در جهان‌) آنها را اداره‌ می‌کند و هزینه‌ سالانه‌ آنها بالغ‌ بر یک‌ میلیارد دلار است‌.

     چنانکه‌ دو سه‌ بار اشاره‌ کردم‌ واتیکان‌ نوعاً از فعالیت‌های‌ خود در روزنامه‌ رسمی‌ خود چیزی‌ منتشر نمی‌سازد و یک‌ سیاست‌ کتمان‌ و ابهام‌ بر کلیه‌ امور واتیکان‌ حکم‌ فرما است‌. ولی‌ طبق‌ اطلاعات‌ منتشر شده‌ در اروپا هم‌ اکنون‌ واتیکان‌ 80 هزار مبشر را برای‌ اعزام‌ به‌ سراسر دنیای‌ اسلام‌ تا سال‌ 2000 آماده‌ می‌سازد.

     تسلط‌ مبشرین‌ به‌ دو یا سه‌ زبان‌ یکی‌ از شرایط‌ عمده‌ اعزام‌ آنها است‌ و خود پاپ‌ به‌ پنج‌ زبان‌ به‌ طور مسلط‌ حرف‌ می‌زند.

     البته‌ بررسی‌ عملکرد واتیکان‌ و گروههای‌ مسیحی‌ دیگر در اروپا و آفریقا و آسیا (به‌ ویژه‌ کشورهای‌ اسلامی‌) نیازمند یک‌ کادر مجهز و زبان‌ دان‌ و فارغ‌ البال‌ است‌ که‌ در این‌ زمینه‌ ضمن‌ مسافرتهای‌ گوناگون‌ بتوانند حقایق‌ را آن‌ چنان‌ که‌ هست‌ از نزدیک‌ ارزیابی‌ و گزارش‌ کنند.

     در اینجا بی‌ مناسبت‌ نیست‌ اشاره‌ کنم‌ که‌ کتابخانه‌ واتیکان‌ بالغ‌ بر یک‌ میلیون‌ نسخه‌ کتاب‌ دارد که‌ از این‌ تعداد 70 هزار آن‌ خطی‌ و قدیمی‌ است‌، جالب‌ آنکه‌ اخیراً یک‌ قرارداد چند میلیاردی‌ هم‌ برای‌ ساختن‌ یک‌ ساختمان‌ ضد اتمی‌ در داخل‌ واتیکان‌ بسته‌ شده‌ که‌ وایتکن‌ مدعی‌ است‌ برای‌ حفظ‌ کتابها و اسناد گرانبها به‌ ساختن‌ این‌ پناهگاه‌ اقدام‌ کرده‌ است‌! که‌ طبعاً علاوه‌ بر کتابها، در صورت‌ ضرورت‌ افراد خاصی‌ هم‌ می‌توانند از آن‌ استفاده‌ کنند؟!

    ایتالیا ـ رم‌ / 10/5/62
    سیدهادی‌ خسروشاهی‌

    واتیکان دنیای اسلام و:غرب
    http://www.khosroshahi.net/book/fehrest.php?book_id=8



    پدر آریوس ::: جمعه 86/8/11::: ساعت 8:3 عصر
    نظرات دیگران: نظر

     

     

     

    جوانان مسلمان سوئد سفیران صلح جامعه فردا می‌شوند

    رهبران مسلمان سوئد با هدف نشان دادن ارزش عشق، صلح و هماهنگی در دین مبین اسلام، جوانان مسلمان را در کشوری که فرهنگ صلح یکی از مؤلفه های اصلی آن به شمار می رود، به مثابه سفیران صلح تعلیم می دهند.

    به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از اسلام آنلاین، عثمان طالب ناظر دوره سه ساله سفیران صلح که در مرکز ابن رشد برگزار می شود، گفت: این دوره 100 نفر فارغ التحصیل خواهد داشت که به عنوان سفیران صلح و مخالفان خشونت فعالیت خواهند کرد.

    این دوره یکی از مهمترین پروژه های فرهنگی است که توسط مسلمانان سوئد راه اندازی شده است، این پروژه جوانان 16 تا 25 ساله را مورد هدف قرار داده تا درباره فرهنگ صلح به آنها تعلیم دهد. مرکز ابن رشد نیز برای ارائه این واحد ها 15 متفکر و عالم سوئدی را به خدمت گرفته است.

    ناظر این دوره اظهار داشت که نخستین 25 نفر این دوره فارغ التحصیل شده و برای ترویج صلح آمادگی دارند.

    آمار نیمه رسمی سوئد تعداد مسلمانان این کشور را 200 هزار نفر از جمعیت 9 میلیونی تخمین زده اند اما رهبران مسلمان تعداد مسلمانان را 400 هزار نفر اعلام کرده اند.

    رهبران مسلمان سوئد این دوره را ابزار مناسبی برای نشان دادن این حقیقت می دانند که فرهنگ اسلام و سوئد علاقه ای یکسان به فرهنگ صلح و مخالفت با خشونت دارد.

    طالب یادآور شد: اسلام سراسر صلح و گفتگو به منظور رسیدن به اهداف خود است. صلح و هماهنگی اجتماعی نیز چون اسلام در کشور سوئد ریشه کرده است.

    کشور سوئد برگزار کننده مراسم جایزه نوبل بوده و نخستین کشوری محسوب می شود که خواستار جهانی بدون سلاح هسته ای شد.

    شیخ محمود خلفی از مسجد شیخ زیاد در استکهلم یادآور شد که مسلمانان خوش اقبال هستند که دین آنها و کشوری که برای زندگی انتخاب کرده اند دارای ابعاد مشترک بسیاری است.

    وی افزود: سوئدی ها و مقامات این کشور واکنش صلح آمیز مسلمانان سوئد به بحران کاریکاتورها را مورد تحسین و تأیید قرار داده اند.

    مسلمانان سوئد از دامن زدن به مسئله انتشار کاریکاتورهای موهنی که به پیامبر اعظم(ص) نسبت داده شده بود امتناع کردند



    پدر آریوس ::: جمعه 86/8/11::: ساعت 7:5 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    دین اسلام کامل ترین دین الاهی است...

    یک تازه مسملان اهل جمهوری چک در کنار حرم مطهر امام رضا(ع) چگونگی مراحل تشرف خود را به دین مبین اسلام بیان کرد. به گزارش روز روز شنبه خبرنگار گروه اجتماعی ایسکانیوز، دکتر پیتر پلیکان در اداره امور زائرین غیر ایرانی حرم مطهر در مورد مسلمان شدن خود گفت:

    برای اولین بار در سنین نوجوانی و از طریق یک کتاب که توسط دو تن از هموطنانش با موضوع سیره پیامبر اکرم(ص) نگاشته شده بود با اسلام آشنا شد.
    وی افزود: پس از مطالعه کتاب، تمامی تصوراتم در مورد مسلمانان تغییر کرد و دریافتم که هیچ مسلمانی نمی تواند کامل باشد ولی چیزی که مسلم است این است که دین اسلام کاملترین و جامع ترین دین آسمانی و الهی است.
    وی که برای دومین بار به شهر مشهد می آید، در این باره گفت: زیارت حضرت رضا (ع) برایم لذت بخش است و دلم می خواهد باز هم به مشهد بیایم و حرم را زیارت کنم.
    وی گفت :احساس می کنم در فضای حرم مطهر، یک روح بزرگ، آرام و مطهر وجود دارد به عبارت دیگر حضور امام در این مکان را حس می کنم.
    به گزارش ایسکانیوز، طی سال های اخیر اداره ارتباطات اسلامی و امور زائرین غیر ایرانی، آستان قدس رضوی، با مسلمانان و مراکز اسلامی سراسر دنیا ارتباط و تعامل ویژه ای برقرار و با ارسال کتاب های آموزشی، تلاش گسترده ای را درمعرفی مفاهیم و آموزه های دینی آغاز کرده است که نتیجه آنها اسلام آوردن ده ها نفر از کشورهای مختلف دنیا در حرم مطهر رضوی است

    منبع: http://www.kelisa-masjed.blogfa.com



    پدر آریوس ::: جمعه 86/8/11::: ساعت 7:2 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    پاسخی به قلب کنجکاو و جوان من

    من نه مسلمان‌زاده‌ام و نه به طور ناگهانی با اسلام مواجه شده‌ام. بیش از نیمی از عمرم را در جستجوی دینی واقعی بوده‌ام. فقط یک بار در زندگی دینم را عوض کرده‌ام. در ۱۹ سالگی برای این که از تنگنای لوتری خانه پدری فرار کنم، کاتولیک شدم و ۳۰ سال بعد، اعتقادم به اسلام را اعلام کردم.

    اسلام از دوران کودکی برایم جذابیت داشت. در سال‌های پس از جنگ، منطقه ما در اشغال نیروهای انگلیسی بود. در روستای ما شش سرباز هندی مسلمان با عمامه، نماینده این قدرت بودند. آنها در رستوران روستا اسکان داده شدند و ما بچه‌ها را به طرز غریبی جلب می‌کردند. به ما خرما و انجیر می‌دادند و وقتی مراسم عبادی به جا می‌آوردند، اجازه می‌دادند که تماشایشان کنیم. به این ترتیب مراسم عبادی اسلامی خیلی زود در ذهنم حک شد.
    کارستن نیبور، که گوته او را «نخستین حاجی آلمانی» خوانده است، ۲۰۰ سال پیش به کشورهای عربی سفر و به عنوان نخستین آلمانی، توصیف دقیقی از اماکن مقدس در مکه و مدینه منتشر کرده بود. در کلیسایی که نزدیک روستای ما قرار داشت، بخش‌هایی از این گزارش موجود بود که پاسخی شد به قلب جوان و کنجکاو من و نخستین جهت‌دهنده سفر درونی‌ام.
    در دروان تحصیلات دانشگاهی‌ هم با اسلام تماس پیداکردم. تز دکترایم را درباره نمایش‌نامه‌های عصر باروک نوشته آندره‌آس گریفوس نوشته‌ام. یکی از این نمایش‌نامه‌ها «کاتارینای گرجستانی» است و نیمی‌ از آن، در اصفهان می‌گذرد. طرف مقابل کاتارینا، شاه عباس است. او می‌کوشد با حیله و وعده و وعید، کاتارینا را به حرم سرایش بکشاند. آثار گریفیوس بهانه‌ای شد تا به طور اساسی به هنر و فرهنگ شرق اسلامی بپردازم.
    از زندگی در خوابگاه دانشجویی بین‌المللی در هامبورگ بهره‌ها‌ی روشنفکرانه و معنوی بسیار برده‌ام. چهار سال، دیوار به دیوار دانشجویان ایرانی، مصری و نیجریه‌ای بودم. شب و روز با هم بحث می‌کردیم؛ آن هم نه فقط درباره مسائل عقیدتی. در کتابخانه خوابگاه به طور منظم با مسیحی‌ها، یهودی‌ها و مسلمانان بحث‌های دینی داشتیم. آن وقت‌ها اسلام برای من در وهله اول تئوری رهایی‌بخش خلق‌های جهان سوم بود.
    همیشه این را به سکوت برگزار می‌کنند که آمدن شاه در بهار ۱۹۶۷ به آلمان نه تنها محرک اصلی جنبش دانشجویی بود، بلکه محرک نخستین مناقشات روشنفکری درباره اسلام در آلمان نیز شد. در برنامه‌هایی که بهمن نیرومند، تقریباْ در تمام دانشگاه‌ها راه می‌انداخت، همیشه این مسأله مورد بحث بود که آیا انقلاب یا اسلام، ایران و دیگر کشورهای در حال توسعه را از فقر رهایی می‌بخشد یا نه.

    اشتباهات گذشته
    پس از پایان یافتن جنبش دانشجویی به حزب کمونیست آلمان پیوستم که طرفدار مسکو بود. به عنوان عضو حزب و هیأت اجرایی آن، مرتکب این اشتباه شده بودم که اسلام و سوسیالیسم مثل دو روی یک سکه متعلق به یکدیگرند: سوسیالیسم راه عدالت روی زمین را نشان می‌دهد و اسلام راه عدالت الهی را. مهمان مفتی تاشکند، بالاترین نماینده اسلام در اتحاد جماهیر شوروی بودم. با جان و دل به آموزش‌های والای او درباره علم اخلاق اسلامی گوش می‌دادم و نمی‌خواستم باورکنم که او کارش را به سفارش «کا.گ.ب» انجام می‌دهد.
    در کتابم «به سوی سیبری» توصیف کردم که اسلام و کمونیسم چگونه در آسیای میانه که تحت سلطه اتحاد شوروی بودند، یکدیگر را به نحو احسن تکمیل می‌کنند. در کنفرانسی در انستیتوی شرق‌شناسی هامبورگ درباره خاورمیانه، برای اولین بار با «آنه‌ماریه شیمل» آشنا شدم. مدتی طولانی به جلد کتابم که داس و چکش روی آن می‌درخشید، نگاه کرد و بعد گفت: «لطفاْ چکش را بردارید. می‌ماند فقط داس، که آن هم تبدیل به هلال ماه می‌شود و راه به اسلام را به شما نشان خواهد داد.» این پیشنهاد را با جان و دل پذیرفتم و از آن پس همیشه از او چاره‌جویی می‌کردم. کتاب‌هایش در مورد اسلام برای من راه‌گشا شد.
    سال ۱۹۸۷ به عنوان کسی که در جستجوی اسلام است، به ایران دعوت شدم. تأثیر این سفر روی من مخرب بود. چند سالی دیگر نیاز داشتم تا بتوانم در سال ۱۹۹۱ به طور قطعی مسلمان بشوم، نه به خاطر (آیت‌الله) خمینی، بلکه با وجود او.

    تجزیه و تحلیل دقیق دین
    مرکز اسلامی هامبورگ از همان روزهای اول انقلاب اسلامی، حتی قبل از عضویت رسمی در گروه، نقطه عزیمت مهمی برای من شده بود.
    امروز بیش از یک و نیم دهه است که عضو انجمن مسلمانان آلمانی‌زبان هستم که سال ۱۹۶۷ توسط مهدی رضوی تأسیس شد. جمعی هستیم که بعدازظهر شنبه‌ها دور هم جمع می‌شویم. به کسی برای عوض کردن مذهب فشار نمی‌آوریم. بلکه برعکس، آن‌هایی که سر راهمان سبز می‌شوند و فورا دین شان را عوض می‌کنند، از نظر ما مشکوکند. تجربه نشان می‌دهد که ماندگار نیستند. اینها چیز زیادی از اسلام و قرآن نمی‌دانند و اغلب تصورشان کاملا غلط است.
    رضوی در سال ۱۹۶۷ تفسیر سوره اول را شروع کرد و حلیمه کرآوزن که دو سال پیش جانشینش شد، حالا به سوره ۴۱ رسیده است. مسلمان شدن، روی کاغذ کار سختی نیست. فقط باید در برابر شاهد، شهادت بدهی. اما یک‌روزه نمی‌شود مسلمان واقعی شد. برای این‌که با جان و دل مسلمانی تسلیم اراداه الهی بشوی، به چیزی بیشتر از حرف خالی نیاز داری.
     منبع: http://www.kelisa-masjed.blogfa.com


    پدر آریوس ::: جمعه 86/8/11::: ساعت 7:0 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    اون روزی که با مجاهد یا همون دامیانو قرار مصاحبهonline داشتم، از اون روزهایی بود که بدجوری ناراحت و عصبانی بودم. آمپر چسبونده بودم و حسابی آب وروغن قاطی کرده بودم!

    اون روز خیلی دیرتر از وقت قرارمون رفتم پای نت و با اینکه قبلا فقط دوبار تلفنی و خیلی کوتاه، اون هم خیلی رسمی و برای گذاشتن وقت مصاحبه، با مجاهد صحبت کرده بودم، online که دیدمش، در جواب سؤال از روی ادبش که می پرسید «حالتون چطوره؟» گفتم: «خیلی بد، افتضاح...»
    توی پرانتز یه توضیح خیلی کوتاه راجع به مجاهد:
    مجاهد دی پالما که اسم قبل از مسلمان شیعه شدنش دامیانودی پالما بوده، یک جوان 25 ساله ایتالیاییه. مجاهد سابقاً موزیسین بوده ولی... در حال حاضر در مرکز اسلامی لندن درس می خونه. مجاهد و دوستانش که همشون به قول خودش جوانهای ایتالیایی converted (تغییر مذهب داده) هستند، یک تشکل بنام «یا مهدی»رو تأسیس کرده اند که هدفش اشاعه و ترویج فرهنگ شیعه است و اما... زمانی که من با مجاهد مصاحبه کردم، یک هفته قبل از عروسیش بود!

    آزاده شایانفر

    -شعاع انفجارهای مترو لندن، به ایتالیا هم رسیده؟
    ¤ بله.
    - می گن مسلمانها دست داشتند؟!
    ¤ تا الان که هیچ سند و مدرکی پیدا نشده که بتواند گروه و سازمانی را مقصر بشناسد. بدون مدرک هم که حرف شنیدن ندارد.
    - خودت چه فکر می کنی؟
    ¤ دو احتمال وجود دارد.
    1- این حمله ها معلول خشم نامعقول عده ای باشد در برابر خط مشی های دولت های غربی در کشورهای اسلامی.
    2- این حمله ها توسط آژانسهای قدرتهای استعماری برای ایجاد نفرت در غرب بر علیه مسلمانها طراحی شده باشد.
    کاملا واضح است که یک حرکت غیرمنطقی عده ای مسلمان نما نمی تواند به کل مسلما ن ها نسبت داده شود.
    اسلام هم به هیچ وجه کشتن مردم بی گناه را تأئید نمی کند.
    - در ایتالیا چه تبعاتی داشت؟
    ¤ درست بعد از بمب گذاری های انگلیس، در اینجا تعدادی از دختران مسلمان به شدت مورد بدرفتاری قرار گرفتند و در خیابان بطور وحشیانه ای به آنها حمله شد و حجابشان را برداشتند.
    - برویم سراغ خودت. دامیانوی قدیم و مجاهد جدید!
    ¤ دامیانو یک پسر معمولی اصالتاً مسیحی بود مانند خیلی از پسرهای دیگر در اروپا. او در حرکتهای مربوط به مشکلات اکولوژی، حقوق انسان، حقوق حیوانات و غیره شرکت می کرد. وقتی دامیانو 19 سالش بود، تصمیم گرفت که زندگیش را تغییر دهد و مسلمان شود.
    - این همه تغییر در دنیا هست، چرا این یکی؟
    ¤ دامیانو وقتی در چنین فعالیتهای مبارزاتی شرکت می کرد، دوست داشت که خودش را برای پایه گذاری عدالت اهدا کند. برای مثال بر ضدنژادپرستی، Sexism، استثمار انسان و استقلال مردم. همان حین بود که متوجه شدم راه حل تمام این مشکلات یک راه است و آن راه، راه خداست.
    - یک روز صبح که از خواب پاشدی، فهمیدی باید بروی راه خدا؟
    ¤ مسلماً نه، یک نفر باعث شد تا من این موضوع را کشف کنم و من همیشه به او مدیونم و او کسی نبود جز روح ا... خمینی!
    - چطوری رسیدی به امام خمینی؟
    ¤ به عنوان کسی که در غرب زندگی کرده شاهد نتایج انقلاب فرانسه بوده ام. من به مطالعه انقلابهای تاریخ علاقمند بودم. در همین راه اشخاصی را در ایتالیا ملاقات کردم که مسلمان شیعه بودند. آنها من را با انقلاب اسلامی ایران در سال 1979 آشنا کردند.
    - ایرانی بودند؟
    ¤ بعضی از آنها ایرانی بودند. بعضی ایتالیایی و بعضی هم لبنانی. من شگفت زده بودم که چگونه این انقلاب اتفاق افتاده!
    - کدام قسمتش تو را شگفت زده می کرد.
    ¤ معمولا در یک انقلاب مردم خواهان آزادی، غذا و امثال اینها می باشند. ولی شعار مردم ایران «ما نان می خواهیم» نبود، بلکه «God is the Greatest» بود، الله اکبر! این برای من خیلی جالب بود. مردم برای قربانی کردن خودشان آمده بودند. آنها برای بدست آوردن مادیات مبارزه نمی کردند. بلکه برای خداوند می جنگیدند. این تفاوت انقلاب اسلامی ایران و سایر انقلاب هایی بود که من مطالعه کرده بودم.
    - دامیانو خوش تیپ تر از مجاهد است. نه؟
    ¤ این هفته برای عروسی ام دوباره خوش تیپ می شوم!
    - با حال ترین نکته ای که این دین را برای تو جذاب کرد؟
    ¤ سریع می گویم آنچه اسلام را جذاب می کند، از نظر من کامل بودن آن است.
    - هیچ دینی نمی گوید من ناقصم.
    ¤ درست است اما ببین ما شاهد این هستیم که دین یهودیت بصورت یک دین کاملاً قانون گرای صرف درآمده است با یک کد قانونی برای هرچیز حتی برای کودکان. در حالی که در مسیحیت قانون کاملاً گم شده است و آنچه از تعلیمات مسیح باقی مانده، چیزی نیست جز یک سری مسائل مرموز و عرفانی صرف که به محیط های مذهبی به ارث رسیده است. در سایر دین ها هم همین عدم تعادل و توازن دیده می شود. مثلاً در هندوئیسم و بودائیسم، ریاضت، بسیار مورد توجه قرارگرفته اما اسلام برعکس همه این دین هایی که یک بعدی هستند، در هیچ زمینه ای کمبود ندارد. اسلام برای هرچیزی پاسخی دارد. آن هم با توجه به یک حقیقت برتر، که همان نزدیکی به خداوند متعال است.
    -انعکاس دیگران بعد از شنیدن خبر مسلمان شدن تو!
    ¤ بعضی ها به هیچ وجه این کار من را دوست نداشتند و من آنها را به عنوان یک دوست از دست دادم. بعضی ها هم فهمیدند که این راه، انتخاب من است و به آن احترام گذاشتند.
    -خانواده ات جزو اولی ها بودند یا دومی ها؟
    ¤ وقتی که من شهادتین را گفتم، شروع به یادگیری بیشتر اسلام کردم. پدر و مادرم شاهد این مسئله بودند که رفتار من در زندگی روزانه ام به عنوان یک مسلمان نه تنها قابل قبول شده، بلکه واقعاً بهتر از رفتار قبل از مسلمان شدن من شده. آنها تأکید اسلام در احترام به والدین، خویشاوندان و همسایگان را در رفتار من دیدند. من قبل از مسلمان شدنم واقعاً به این مسائل توجهی نمی کردم.
    -«تروریست»، این کلمه را کسی تا حالا به تو گفته؟
    ¤ اینجا افرادی هستند که همه مسلمان ها را تروریست می دانند و این به خاطر این است که آنها در سانسور رسانه ای و بی خبری به سر می برند.
    در حالی که مسلمان ها هیچ صدایی ندارند و هیچ دفاعی نمی توانند بکنند.
    -نقطه ضعف مسلمان های امروز!
    ¤ به نظرم اصل توکل واقعی و باورداشتن خودشان را مورد کم توجهی قرار داده اند. متأسفانه امروزه بعضی از مسلمان ها نسبت به غرب احساس حقارت دارند. بعضی از آنها دائماً سعی می کنند که مانند غربی ها باشند این مسئله رحمتی که خداوند به آنها از طریق اسلام داده را تحت تاثیر قرار می دهد. هیچ اشکالی ندارد که تکنیک های جدید را فرابگیریم. چیزی که نباید فراموش کنیم این است که استبداد بین المللی سعی در مقهورساختن کشورهای اسلامی دارد. در این رابطه ایران تنها کشوری است که برای بدست آوردن این قدرت الهی و هدف مهم تلاش می کند.
    -احتمال مسلمان شدن یک جوان ایتالیایی چقدر است؟
    ¤ مشخصاً برای یک جوان، درک ناگهانی اسلام آسان نیست. در اصل این پروسه احتیاج به زمان دارد.
    -شنیدم یک اکیپ برای خودت درست کرده ای؟
    ¤ جمعیت ما تحت عنوان «جمعیت امام مهدی(عج)» توسط جوانان بین 20 تا 30 ساله تشکیل شده است که همگی تغییر مذهب داده اند و مسلمان شیعه شده اند.
    -کدام دعا را بیشتر دوست داری؟
    ¤ در مناجات شعبانیه حس نزدیکی قشنگی به خدا را احساس می کنم.
    -بزرگ ترین آرزوی مجاهد؟
    ¤ امیدوار
    آزاده شایانفر

    http://www.nasle3.com



    پدر آریوس ::: جمعه 86/7/13::: ساعت 5:41 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    دارابکر: دعای ناد علی را خواندم و شفا گرفتم...

    خانم دارابکر

    خانم دارابکر

    «به این تازه مسلمانان بگو: در جوانی پاک بودن شیوه پیغمبری است، جوانی تان را کجا بوده اید تا توانسته اید از زرق و برق و لذت های آ ن سوی دنیا بهره برده اید و حالا به پیری پرهیزگار شده اید این، خیلی هنر است»

    این ها، حرف هایی بود که به طنز، پس از مصاحبه با چند تازه مسلمان از گوشه و کنار می شنیدم. دوستان این جملات را به شوخی می گفتند، اما پس از چندی با خودم گفتم چه بسا در ذهن عده ای این سوال پیش آمده باشد که: آیا اصلا اسلام می تواند جوانان را هم جذب کند آن هم جوان های آن سر دنیا را آیا آنچه ما جاذبه های اسلام می نامیم، در چشم جوانان هم درخششی دارد یا فقط به درد سالمندانی می خورد که پس از عمری چشیدن طعم همه چیز، حالا اسلام را برای دوران بازنشستگی و پر کردن خلاء حسرت جوانی شان انتخاب می کنند
    «دارابکر» پاسخی گویا و نمونه ای عالی از جوانان غربی مجذوب اسلام بود که خدا در اینترنت با او آشنایم کرد. (پس خدا در اینترنت هم هست!) جوانی ٣١ ساله، زاده و پرورده «مینسوتا»ی آمریکا، که در ٢٢ سالگی مسلمان شده است. جد اندر جدش غربی اند. به قول خودش از نظر نژادی، ٧٥ درصد آلمانی است و ٢٥ درصد نروژی و انگلیسی. زبان مادری اش انگلیسی است به اسپانیایی هم مسلط است و در زبان های هندی، اردو، فرانسه و عربی هم دستی دارد. از تحصیلاتش فراموش نکنم: دو مدرک کارشناسی ارشد زبان شناسی و مهندسی نرم افزار.
    در سرزمین برهنگی، وب سایتی به راه انداخته است که در آن می توانی نشانی فروشگاه های اینترنتی «لباس های پوشیده و باوقار» را برای خانم ها، از هر دین و مسلکی که باشند، پیدا کنی. برای کودکان کتاب می نویسد و در آن ها به زبان ساده اسلام و مسیحیت را با هم مقایسه می کند. گاهی نیز به ویراستاری کتاب های کودکان و بزرگسالان، پایان نامه های دانشگاهی و... می پردازد. به تناسب رشته و علاقه اش، در زمینه زبان اردو تحقیق می کند. با دیگر شیعیان تازه مسلمان «مینسوتا» هم ارتباط دارد و از چهره اسلام و مسلمانان در سرزمین غرب، غربت زدایی می کند.
    «بک عرفتک، و انت دللتنی علیک، و دعوتنی الیک»، تو را به واسطه خودت شناختم، و تو خود دستم را گرفتی و به سوی خویش هدایت کردی، و تو خود مرا به سوی خویش دعوت کردی. لابد «دارا بکر» و دیگر تازه مسلمانانی که در سحرهای این ماه، این قطره از دریای دعای ابوحمزه را می چشند، لطف بی نهایت خدا را بیشتر و بهتر احساس می کنند که خود، دستشان را گرفته است و هدایتشان کرده است. و ما هم اگر صادق باشیم و حق جو، دست هدایت خدا را بهتر احساس خواهیم کرد.
    پیش از مسلمان شدن چه دینی داشتید و دغدغه ها و انگیزه های دینی تان در چه حد بود
    من در خانواده ای پروتستان بزرگ شدم، همیشه دختری خداترس بودم و یادم نمی آید در زندگی ام سرکشی کرده باشم. فرقه پروتستان، شاخه های متعددی دارد و من جزو پروتستان های لوتری (طرفدار عقاید مارتین لوتر) بودم. اوایل تحصیل در دانشگاه عضو یک گروه مذهبی مسیحی شدم و دوستان خوبی پیدا کردم. داستان زندگی من از این نقطه به بعد، با تغییرات بسیاری در عقایدم همراه بود. همان سال بود که با فعالیت های انجمن دانشجویان خارجی، که در دانشگاه های آمریکا فعال است، آ شنا شدم و از این طریق به دانشجویان مسلمان برخورد کردم. آن ها از من پرسیدند که دوست دارم قرآن بخوانم، من هم پاسخ مثبت دادم، اما مطالعه قرآن را به بعد از مطالعه کامل کتاب مقدس (مجموعه تورات و انجیل) موکول کردم. بنابراین مطالعه دقیق کتاب مقدس را آغاز کردم.
    سال بعد برای یادگیری زبان اسپانیایی ، یک ترم به «والنسیا»ی اسپانیا رفتم. در آنجا به پیشنهاد دوستان، به کلیسایی رفتم و تحت تعلیمات آن فرقه، تردیدهایی در برخی عقاید و اعمال فرقه لوتری در ذهنم پدید آمد و بذر تشکیک و تحقیق از همین جا در ذهنم کاشته شد. در بازگشت به آمریکا، کلیسایم را عوض کردم و در این کلیسا بود که به اهمیت «دعا» پی بردم. پس از آن فعالیت های مذهبی ام را گسترش دادم و مسئولیت یک گروه مطالعه کتاب مقدس را در دانشگاه برعهده گرفتم. در همین ایام احساس کردم که باید به کارهای تبلیغی بپردازم و علاقه مند شدم که به تبلیغ مسیحیت در میان مسلمانان مشغول شوم. در کنفرانسی در همین باره شرکت کردم و چند کتاب خریدم که به شبهات مسلمانان درباره مسیحیت پاسخ گفته بود. برای مقابله با شبهات مسلمانان تصمیم گرفتم به مطالعه قرآن بپردازم، ولی کمی از آن را که خواندم، بسیار ناراحت شدم و آن را کنار گذاشتم. آن روزها، آن قدر در مسیحیت سفت و سخت بودم که شنیدن هر چیزی غیر از عقاید این دین، آزرده ام می کرد.
    تصمیم گرفتم تبلیغ مسیحیت را در بین دانشجویان مسلمان آغاز کنم. اعتقاد راسخ داشتم که خدا این همه مسلمان را سر راهم قرار داده است تا آ ن ها را هدایت کنم. در خلال بحث و گفتگو با مسلمانان، یکی از دانشجویان مسلمان جمله ای گفت که به گمانم مهم ترین نصیحتی است که تا آن زمان شنیده بودم. او به من گفت:« دعا نکن که من مسیحی شوم دعا کن که خداوند هر دوی ما را به راه راست هدایت کند، هر چه که باشد» با خودم فکر کردم که پیشنهاد خوبی است، البته آن موقع از نتیجه کار، مطمئن بودم، چون مسیحیت را راه راست می دانستم.
    پس از آن، مستقیما به سراغ اسلام رفتید
    نه ، تحقیقاتم را درباره مسیحیت ادامه دادم. باز هم به فرقه دیگری پیوستم و در اوج کلاس ها و تحقیقات دوره کارشناسی ارشد زبان شناسی، به مطالعاتم ادامه دادم و هر روز از خدا می خواستم که حقیقت را برایم آشکار کند و به سوالاتم پاسخ دهد.با مطالعه تاریخ مسیحیت به حقایق بسیاری دست یافتم، از جمله این که انجیل، برخلاف آنچه من می پنداشتم و کشیش ها می گفتند، کلام مستقیم خدا نیست و پس از حضرت عیسی (ع)، توسط شاگردانش گردآوری شده است . دیگر این که مسیحیت، برخلاف تصور من، در طول تاریخ همواره یک شکل و یکدست نبوده و در دوره های مختلف، عقاید مختلفی در آن بروز کرده است. مثلا درصدر مسیحیت گروهی از مسیحیان، حضرت عیسی (ع) را خدا نمی دانسته اند. در ضمن با مطالعه دقیق انجیل دریافتم که آموزه های این کتاب، اعتقاد به تثلیث (پدر، پسر و روح القدس) را تایید نمی کند و مسیح (ع) چنین چیزی را تعلیم نداده است. این حقایق روی هم انباشته می شد و رفته رفته من را از مسیحیت دور می کرد.
    علاوه بر یافتن این حقایق، آیا اتفاق خاص یا خارق العاده ای هم در این مسیر برایتان رخ داد
    بله. در دوره کارشناسی ارشد با یک پسر مسلمان پاکستانی آشنا شدم که بعد از مسلمان شدن با هم ازدواج کردیم. یک شب که با اتوبوس به شهر دیگری می رفتیم، در اثر مسمومیت غذایی دل درد شدیدی گرفتم. در آن لحظات که به دارو و درمان دسترسی نبود و هیچ امیدی به خلاصی از این عارضه نداشتم، دوستم پیشنهاد کرد که دعای «ناد علی» را بخوانم. من با نومیدی آن را خواندم و خیلی سریع، در عرض سه- چهار ثانیه، دل دردم به کلی برطرف شد و اثری از آن برجا نماند.
    این قضیه روی من تاثیر زیادی گذاشت، چون من به عنوان مسیحی اعتقاد داشتم که چون حضرت عیسی (ع) می تواند بیماران را شفا دهد ( و پیش از آن، خودم را هم شفا داده بود)، بنابراین خداست (استغفرا...). ولی آن شب از دو جهت بسیار تعجب کردم: یکی این که حضرت علی (ع) این قدر سریع و کامل جوابم را داد و دیگر با وجود این که اصلا او را نمی شناختم، دعایم را مستجاب کرد. البته حالا که مسلمان شده ام می دانم که حضرت عیسی (ع) و حضرت علی (ع) هیچ کدام بدون اذن خدا قدرت شفا دادن ندارند. بعد از این واقعه بود که فهمیدم همه معجزات حضرت مسیح (ع)، مثل شفای بیماران، زنده کردن مردگان و... «به اذن خدا» بوده است، اما هیچ کدام از این ها دلیلی بر الوهیت او نیست.
    در سال ١٩٩٨، تصمیم گرفتم در ایام روزه مسیحیان که Lentنامیده می شود، روزه بگیرم، البته نه مثل مسیحیان، چون در مسیحیت فرقه های مختلف به شیوه های مختلفی روزه می گیرند و روزه لزوما به معنای پرهیز از خوردن و آشامیدن و سایر مفطرات از سحر تا غروب نیست. بنابراین تصمیم گرفتم به مدت یک ماه شکل روزه مسلمانان را قرض بگیرم.
    حال دیگر از مسیحیتی که آن قدر دوستش داشتم خیلی احساس فاصله و جدایی می کردم. به عنوان آخرین تیرترکش، روز یکشنبه ای به کلیسا رفتم، ولی جرات نکردم در مقابل چشمان کشیش عقاید اساسی مسیحیت را به چالش بکشم. بنابراین فقط از او خواستم که برای هدایتم دعا کند.
    بالاخره چگونه از این حالت تردید بیرون آمدید
    برای پایان نامه دانشگاه تصمیم گرفتم قرآن بخوانم، شاید بتوانم مبحثی مربوط به زبان شناسی در آن پیدا کنم. این بار در حالی که روزه بودم، برخلاف بار قبل که از خواندن قرآن ناراحت شده بودم، آیات قرآن به دلم نشست و این اعتقاد در دلم جای گرفت که قرآن، کلام خداست. از آن پس چند هفته را به خواندن قرآن ادامه دادم و در کمال تعجب، به هرچه می خواندم ایمان می آوردم. حالا این نگرانی برایم به وجود آمده بود که چگونه می شود هم مسیحی بود و هم به قرآن ایمان داشت.
    مدتی را با این کشمکش درونی سپری کردم. شجاعت ابراز مسلمانی ام را نداشتم. نگران بودم که اگر مسلمان شوم، آیا باید باحجاب شوم از کجا باید روسری بخرم نماز را چگونه یاد بگیرم این موضوع را با خانواده ام چگونه درمیان بگذارم دوستانم چه خواهند گفت
    در دل مسلمان شده بودم، اما از ابراز آن می ترسیدم. قبول داشتم که دیگر نمی توانم خودم را مسیحی بنامم و فکر می کردم به یک «لحظه» نیاز دارم تا شجاعت لازم را به دست آورم. سرانجام پس از هفته ها، آن یک لحظه را به دست آوردم و شهادتین را گفتم. با گفتن شهادتین وجودم سرشار از لذت و رضایت شد، در عین حال هنوز باور نمی کردم که مسلمان شده ام. ماجراهای بعد از مسلمان شدن هم قصه ای است که غالبا ناگفته می ماند.
    از این قصه ناگفته بگویید، بعد از مسلمان شدن با چه مسائلی درگیر بودید
    یک فرد تازه مسلمان در آمریکا باید با مسائل زیادی دست و پنجه نرم کند. ما باید تا آخر عمر تبعاتی را بپذیریم، چرا که به میل خود به اقلیتی پیوسته ایم که دچار سوءتفاهم و حتی تنفر دیگران است. البته افراد مختلف، برخوردهای متفاوت دارند و نحوه رفتارشان با ما به میزان آگاهی شان از اسلام و مسلمانان، میزان اعتقاد به خدا، رفتار فردی، نوع نگاه به زندگی، میزان آگاهی از قوانین مدافع حقوق اقلیت ها و مسائل دیگر بستگی دارد.مواجه شدن با واکنش مثبت نسبت به مسلمان شدنمان باعث خوشحالی و در عین حال، تعجب ما می شود، چون همیشه انتظار بدترین حالت را داریم. کم نیستند کسانی که با احترام و تفاهم با ما رفتار می کنند. بسیاری از غیر مسلمانان آمریکایی بوده و هستند که به دفاع از حقوق مدنی ما برخاسته اند. بسیاری از افراد در زمینه گفتگوی بین ادیان تلاش می کنند. مثلا مرکز اسلامی ما با یکی از کلیساها ارتباط و همکاری نزدیک دارد و ما برنامه هایی برای شناخت بیشتر یکدیگر برگزار می کنیم. با این حال، فکر روبرو شدن با واکنش های منفی دست از سرمان برنمی دارد و در تصمیم گیری هایمان تاثیر می گذارد. البته این واکنش ها، خاستگاه های متفاوتی دارد مثلا پدر و مادر، از این ناراحت می شوند که فرزندشان به راهی غیرمنتظره قدم گذاشته است. یا ممکن است فکر کنند که فرزندشان راه و رسم تربیتی پدر و مادر را اصلا قبول نداشته و همین برای آنها توهین آمیز است واکنش بعضی از مردم اصولا از سر نشناختن اسلام است. بعضی دیگر هم تحت تبلیغات پرحجم رسانه ها علیه اسلامند. متاسفانه بعضی از افراد مذهبی هم در اثر تعالیم دینی شان (مثل خود من) اسلام را دینی غیر الهی و از جانب شیطان می دانند. بعضی از دوستان و افراد خانواده هم به خاطر این که نمی توانند خودشان را با این تغییر اساسی هماهنگ کنند، واکنش منفی نشان می دهند. مسلمانانی که، مثلا با پوشیدن حجاب، اعتقادشان را آشکار می کنند باید منتظر نگاه های نامتعارف دیگران، احساس ترس، سوالات مردم، تصورات نادرست آنها، تبعیض های غیرقانونی در محل کار ،توهین های لفظی و گاه حملات فیزیکی باشند. ممکن است همه این ها هم اتفاق نیفتد، ولی احساس خطر همیشه وجود دارد.
    تجربه شخصی خودتان در این باره چیست
    من پیش از مسلمان شدن هیچ گاه احساس ناامنی نکرده بودم، اما حالا چون باحجاب هستم احساس خطر می کنم. در کوچه و خیابان همیشه حواسم هست که کسی به من آسیبی نرساند. وقتی می خواهم مثلا از ساختمانی عکس بگیرم، می ترسم که مردم فکر کنند دارم برای حمله به آن مکان، اطلاعات جمع آوری می کنم. وقتی با خواهرزاده کوچکم، که موطلایی و سفیدپوست است، در خیابان راه می روم، می ترسم مردم فکر کنند که او را دزدیده ام، چون با این که من هم سفیدپوستم، اما در نظر آنان «غیرعادی» جلوه می کنم.
    بر همین اساس، خانم های تازه مسلمان در ابتدای کار همیشه در ذهن خود با دو سوال مواجهند:١- آیا به خانواده و دوستانم بگویم ٢- آیا حجاب بپوشم ناگفته نماند که پوشیدن حجاب، واقعا ترس دارد ، چرا که مسلمانی ما را با صدای بلند اعلام می کند.
    در میان گذاشتن مسئله با خانواده و دوستان، و حتی فکر کردن به این موضوع، نیز دلهره زیادی به بار می آورد.
    شما چطور با این مسائل کنار آمدید
    این مسئله برای من هم نگرانی زیادی به وجود آورده بود. باید تصمیم می گرفتم به کدام یک از بستگانم بگویم، چه بگویم، چطور بگویم و... به پدر، نامادری (مادرم پیش از آن فوت کرده بود)، به برادر و خواهرم شخصا موضوع را گفتم و شکر خدا، هیچ کدام واکنش منفی نشان ندادند، هر چند ممکن است از این ناراحت شده باشند که درباره من چه فکر می کرده اند و چه شد. به دیگر بستگانم نامه نوشتم و در آن از اصول اسلام، مشترکات آن با مسیحیت، چگونگی ایمان من به قرآن و نحوه تعامل با آنها درآینده سخن گفتم. جالب این که الان یادم نمی آید که اصلا نامه ها را برایشان فرستادم یا نه. به دوستان مذهبی دوران دانشجویی هم چیزی نگفتم، چون با توجه به تجربه خودم از دیدگاه آنان نسبت به اسلام خبر داشتم وانگهی، ما فارغ التحصیل شده و هر یک به جایی رفته بودیم، بنابراین دیگر به آنها تلفن نزدم.اما در همان ایام اتفاق جالبی افتاد. به همراه همسرم به مجلس عروسی یکی از دوستان دانشگاه رفتیم که عروس و داماد هر دو عضو همان تشکل مسیحی من در دانشگاه بودند. اکثر دوستان دیگرم، یعنی همان مسیحی های دو آتشه هم در این عروسی حضور داشتند. من آن زمان مسلمان شده بودم، ولی هنوز حجاب نداشتم. دوستان سابقم من را در گوشه ای گیر آوردند و می پرسیدند که چرا با یک مرد مسلمان ازدواج کرده ام. با خودم فکر می کردم اگر بفهمند خودم هم مسلمان شده ام، چه خواهند گفت! در گوشه ای دیگر، همسرم طبق معمول بحث دیدگاه مسیحیان نسبت به حضرت عیسی (ع) را به راه انداخته بود. من هم به بهانه ای خودم را به او رساندم.
    در این هنگام، طرف صحبت همسرم گفت:« خودت می دانی که مسیحیت بر حق است، چون هیچ مسیحی دین خود را رها نمی کند تا مسلمان شود» در این لحظه می خواستم با صدای بلند بگویم که مسلمان شده ام، ولی هنوز اعتماد به نفس لازم را نداشتم و چیزی نگفتم.
    در مورد حجاب هم، تا زمانی که به این اطمینان و تصمیم قاطع نرسیدم، حجاب نداشتم و مدتی طول کشید تا بتوانم با خودم به نتیجه برسم.
    تربیت فرزند برای مسلمانان در جامعه ای مثل آمریکا با چه مشکلاتی همراه است
    ما همواره نگران تاثیر منفی فرهنگ آمریکایی بر روی فرزندانمان هستیم. چگونه به دخترانمان بگوییم که در کنار این همه دختر هم سن وسال بی حجاب، باید حجاب داشته باشند و لباس مناسب بپوشند چگونه به بچه هایمان بگوییم که نباید ساندویچ همبرگر بخورند چگونه باید تفاوت عمیق پیروان اهل بیت (ع) و پیروان لذت های مادی را به آنها توضیح دهیم
    البته خانواده های مسیحی معتقد هم همین مشکلات را دارند. چون با این که آمریکا یک کشور مسیحی به حساب می آید، اما فرهنگ جامعه با تربیت فرزندان مسیحی متعهد هم خوانی ندارد. آنها هم از نظام آموزش دولتی و تاثیرات سوء تلویزیون، سینما، مجلات و موسیقی متنفرند. خانواده های پای بند مسیحی، در تربیت صحیح و مذهبی فرزندانشان بسیار سازمان یافته و منظم کار می کنند. صدها هزار خانواده مسیحی فرزندان خود را به مدارس دولتی نمی فرستند و برای تمام دروس معلم سرخانه می گیرند. برای تربیت مسیحی کودکان آمریکایی، تشکل ها، کنفرانس ها، دانشگاه ها، مدارس خصوصی، اردوهای تابستانی و فعالیت های بسیار دیگری تدارک دیده می شود. اما در میان مسلمانان، باوجود همه تلاش ها، کار به این نظم و انسجام انجام نمی گیرد. در این میان، کار ما شیعیان از این هم دشوارتر است، چون در اکثر مدارس خصوصی مسلمانان، تعالیم اهل سنت ارائه می شود.
    در آمریکا چند نوع مدرسه وجود دارد. در مدارس دولتی اصولا تعلیمات دینی ارائه نمی شود، اما حضور همه ادیان در این مدارس آزاد است و مثلا مسلمانان می توانند نمازشان را سر وقت به جا آورند. ولی کودکان مسلمان در این مدارس مشکلاتی دارند، از جمله این که در آنجا غذای حلال توزیع نمی شود، تعطیلات آن ها براساس مناسبت های ملی و مذهبی(مسیحیت) است و زبان عربی هم آموزش داده نمی شود. نوع دیگر، مدارس خصوصی- دولتی است که براساس پیشنهاد والدین و باتوجه به فضای فرهنگی و نژادی شکل می گیرد. مثلا گروهی از والدین می توانند درخواست تشکیل مدرسه موسیقی یا علوم یا مدرسه ای به زبان خاص کنند. در این گونه مدارس هم تعلیمات دینی ارائه نمی شود و مدیران نمی توانند در پذیرش دانش آموزان یا معلمان تبعیضی قائل شوند. البته بعضی خانواده های مسلمان چنین مدارسی تشکیل داده اند، اما با توجه به قوانین ذکر شده، این مدارس کارآیی چندانی ندارند. نوع دیگر، مدارس خصوصی است که خانواده ها باید برای ثبت نام، شهریه بپردازند. تحصیل در این مدارس هم علاوه بر هزینه بالا، برای دانش آموزان شیعه مشکلاتی دارد. گزینه دیگر هم، تحصیل در خانه است که مشکلات خاص خود را دارد.
    درباره وب سایتتان (لباس های پوشیده) توضیح دهید. استقبال از این سایت چگونه بوده است
    عفت و پوشیدگی در همه ادیان مورد توجه است. الان در آمریکا زنان بسیاری هستند که از باب پای بندی به مذهب خود، از پوشیدن لباس های زننده خودداری می کنند و حتی برخی همیشه روسری به سر دارند. در مقابل عده ای دیگر هم، این زنان را «امل» و سنتی می خوانند.
    بر همین اساس من تصمیم گرفتم با راه اندازی این سایت (www.modestclothes.com) به این زنان با عفت، از هر دینی که هستند، کمک کنم. کاربران می توانند در این سایت، نشانی فروشگاه های اینترنتی لباس های پوشیده را براساس دین و فرهنگ خود پیدا کنند.
    استقبال از این سایت بسیار خوب بوده و بسیاری از کاربران، از آشنایی با دیگر زنان مقید و متعهد به پوشیدگی در این محیط، اظهار خوشحالی کرده اند.

    روزنامه خراسان

    منبع: http://www.kelisa-masjed.blogfa.com



    پدر آریوس ::: جمعه 86/7/13::: ساعت 5:37 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    <   <<   21   22   23   24   25   >>   >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 184
    بازدید دیروز: 96
    کل بازدید :376106

    >>اوقات شرعی <<

    >> درباره خودم <<
    پدر آریوس - مسجد و کلیسا - mosque&church
    پدر آریوس
    این وبلاگ بر آن است تا در فضایی آرام ، عقلانی و منطقی به مناظره و گفتگو با برادران و خواهران مسیحی جویای حق و حقیقت بپردازد.

    >> پیوندهای روزانه <<

    >>فهرست موضوعی یادداشت ها<<

    >>آرشیو شده ها<<

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    پدر آریوس - مسجد و کلیسا - mosque&church

    >>> لوگوی دوستان<<<

    >>جستجو در وبلاگ<<
    جستجو:

    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<
    پارسی بلاگ، پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ
    2006-ParsiBlog™.com ©