سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه خود را بشناسد، به غایت هر شناخت و دانشی رسیده است . [امام علی علیه السلام]
پدر آریوس - مسجد و کلیسا - mosque&church
  • پست الکترونیک
  • شناسنامه
  •  RSS 
  • پارسی بلاگ
  • مسجد و کلیسا
  • پارسی یار
  • در یاهو
  • برای مدتی سرگردان بودم، داستان اسلام آوردن خانم هاجره شیخ از زبان خودش

    توضیح:

    مطلبی را که پیش روی دارید از کتاب «اینک خورشید از غرب طلوع می کند» نوشته خانم مظفر حلیم و ترجمه آقای عبدالعزیز ویسی برگرفته شده است. کتاب فوق حاوی سرگذشت و تجارب تازه مسلمانها آمریکائی و اروپایی که توسط خود آنها بیان شده است. خانم مظفر حلیم طی دیدارها و نامه نگاریهایش با این تازه مسلمانها موفق به جمع آوری آنها در این مجموعه گردیده است. درضمن بخش دوم این کتاب توسط فراخوان از طریق اینترنت جمع آوری شده است. برادران عزیز را به تهیه و مطالعه این کتاب بسیار گرانبها سفارش می کنم.

    با خانم سوزان دی پاس در مسجد «تیمیه» (1) در یک مراسم عقد آشنا شدم. او به عنوان یک پرستار در «یو اس ال» کار می کرد. او زندگی گذشته اش را ترک کرده بود تا در دین اسلام زندگی آرام و لذت بخشی داشته باشد. اما متاسفانه از سوی یک سری افراد به اصطلاح مسلمان که به طور درست دنباله رو ارزشهای اسلامی نبودند، مورد بی مهری قرار گرفته بود. اما الحمدلله گروهی دیگر او را در راه دین حمایت می کردند. آنان او را با عمل درست با اسلام و مسلمانان واقعی آشنا کردند و اکنون ازدواج کرده است و صاحب دختری زیبا بنام رابعه و همسری دوست داشتنی باشد.

    او نه تنها از نظر عملی یک مسلمان به تمام معنا است بلکه الگوی کاملی برای خانواده اش نیز می باشد. برادرزاده اش که 22 سال سن دارد و در دانشگاه «برکلی» (2) مشغول به تحصیل است به تازگی به دین اسلام گرویده است. اسم این برادرزاده اش «حسن» است.

    در سال 1994 بعد از مطالعه قرآن و آشنایی با افراد مخلص و متواضع که قبلا هرگز ندیده بودم مسلمان شدم. قبلا چیزهایی در مورد مسلمانان می دانستم اما تحت تاثیر آنها قرار نگرفته بودم. زیرا آنها فقط به صورت اسمی و ظاهری مسلمان بودند و از نظر عملی چیزی از اسلام نمی دانستند و من هیچ چیز در مورد اسلام از آنها نفهمیدند و این ناآگاهی از اسلام ادامه داشت تا اینکه قرآن و سیره رسول اکرم صلی الله علیه و سلم را مطالعه کردم. احساس کردم که باید تغییری در زندگی ایجاد کنم. دچار سر در گمی شده بودم. زیرا می دانستم خداوند خود می داند که چه کسی را چگونه هدایت کند. خیلی افتخار می کنم و بر خود می بالم که اسلام را پذیرفته ام. هر چند که پذیرفتن دین اسلام یکسری مسؤولیت ها را به همراه دارد اما منافع آن غیر قابل شمارش است.

    پدرم اهل فرانسه و مادرم ایتالیایی است و خودم بزرگ شده شهر «بوستون» (3) هستم. البته قبل از دین اسلام مسیحی بودم. مادرم خیلی زن معنوی گرایی است هر چند که خیلی به دستورات مذهب کاتولیک پایبند نیست. او همیشه معتقد بود که پروردگار او را می بیند و با او هم گفتگو می کند. البته هیچ گاه به ما نمی گفت و خود نیز معتقد نبود که حضرت عیسی خداست.

    روح مقدس یک موضوع نامشخصی برای من بود (در مقابل مفهوم تثلیث پدر، پسر، و روح القدس) و من جواب درستی در باره این موضوع از هیچ مسیحی دریافت نکردم. آیا روح مقدس (روح القدس) همان خداست؟ حتی در زمان بچگی ام نمی توانستم بفهمم چرا ما باید برای همه اینها نماز بخوانیم. چرا فقط برای خدا نماز نخوانیم؟ پدرم کاتولیک است اما زیاد پایبند به آن نیست و ما درباره این موضوعات زیاد با هم صحبت نمی کنیم. بیشتر به موضوعات تجارت، ورزش و آب و هوا علاقمند است. من برای پدرم دعا می کنم که روزی او نیز در این راه گام بردارد. خواهرم یک «لوترن» (4) متعصب است. پسر بزرگش مسلمان شده است هرچند که من تاثیری در مسلمان شدن او نداشتم و او فقط خودش با مطالعه مذاهب دنیا در دانشگاه برکلی، به اسلام روی آورده است. خیلی به او افتخار می کنم زیرا من یک حامی از خانواده ای دیگر یافته ام. اسلام یک مفهوم بیگانه و غریبی در این کشور است.

    متاسفانه رسانه های گروهی با دید بدی به اسلام و مسلمانان نگاه می کنند؛ بسیاری از مردم آمریکا در مورد دین اسلام نظری ندارند و زمانی که می دانند من مسلمان هستم بسیار تعجب می کنند. هرچند که تقریبا هشت ملیون مسلمان در این کشور زندگی می کنند. من متوجه شده ام که این مسلمانان بر خلاف نظر عموم به جای اینکه متعصب باشند، بسیار کنجکاو هستند.

    می دانم که اسلام مرا به شخص بهتری تبدیل کرده است دیگر خیلی خودپسند نیستم بلکه به حال خودم بسیار دلسوزی می کنم. فقط به اطراف نگاه می کنم و می فهمم که واقعا چقدر خوشبخت هستم. می دانم که خداوند از تمام افکار و اعمال من باخبر است. (چه خوب و چه بد) و من هم طبق دستورات او این راه را طی می کنم. درک می کنم که کمک به دیگران و سبک کردن بار دیگران بسیار لذت بخش است.

    اکنون 37 سال دارم و سعی می کنم هر روزم بهتر از دیروزم باشد. احساس می کنم وقت زیادی از عمرم را تلف کرده ام. قبل از رفتن از این دنیا به دنیای دیگر کارهای زیادی باید انجام داد و امیدوارم به بهشت وارد شوم. پرستار هستم و می دانم که در زندگی بعضی از مریض ها تاثیر داشته ام. همچنین به دوستانم در مورد کارهای پزشکی کمک می کنم. معماری هم بلدم هرچند که در ابتدا آن را کاری بیهوده می دانستم اما از نظر اسلامی متوجه شدم که راهی برای کمک به مردم یافته ام.

    مهمترین چیزی که از اسلام به من رسیده است آرامش درونی است. دیگر نگران آینده و موقعیتهای آن نیستم. می دانم که خداوند بر گذشته و آینده من عالم است. و من باید زندگی کنم و خداوند مهربان است و بیشتر از وسعت و توانایی ام از من کار نمی خواهد. هر روز خداوند را شکر می کنم که مرا به دین اسلام هدایت کرده است. سلام و درود خداوند بر تمام کسانی که این داستان را می خوانند.

    به نقل از «اینک خورشید از غرب طلوع می کند» نوشته خانم مظفر حلیم با همکاری بتی باوتمن ترجمه آقای عبدالعزیز ویسی ـ نشر احسان 1381


    --------------------------------------------------------------------------------

    (1)- Taymiyah

    (2)- Berkeley

    (3)- Boston

    (4)- Lutheran


    پدر آریوس ::: دوشنبه 86/9/12::: ساعت 12:34 صبح
    نظرات دیگران: نظر

    دست معجزه‏گر/ مصاحبه با خانم زهرا احسن از کشور رومانی

    پدیدآورنده:پریسا خدابخش لاله‏لو آنچه در پی می‏آید حاصل مصاحبه کوتاهی است‏با خانم زهرا احسن از کشور رومانی که به همراه همسرش در رشته دندانپزشکی دانشگاه تهران به تحصیل اشتغال دارند. خانم احسن نه شخصیت معروفی است و نه نویسنده‏ی صاحب سبک. لکن انسانی است جستجوگر

    که در کشورهای تحت‏سیطره حکومت کمونیستی به دنیا آمده و از فطرت انسانی خویش دور افتاده است. با این وجود به لطف الهی ذهن جستجوگر و قلب حساس او در تلاشی چشمگیر راه خود را به سوی نور و حقانیت جاودان اسلام باز می‏کند. او می‏تواند نمونه جوانانی باشد که تار و پود سلطه مادیگری را از هم گسسته و در مسیر وصول به معرفت‏حقیقی قرار گرفته‏اند. او در این مصاحبه طرحی از زندگی خویش را ارائه می‏کند، به همین دلیل پرسشهای بعمل آمده از ایشان حذف و سخنان شنیدنی وی با ویرایش جزیی به نظر خوانندگان گرامی می‏رسد.

    . . . شش سال است که مسلمان شده‏ام. مسلمان شدن آسان است ولی حفظ کردن آن و عمل کردن به آن دشوار است. راه طولانی است. من در کشوری کمونیستی به دنیا آمدم وبزرگ شدم. وقتی حدود 12 ساله بودم احساس فشاری روحی و روانی می‏کردم. می‏خواستم درباره خداوند بدانم. متاسفانه کسی نبود که به من پاسخ درستی بدهد. به چراها و پرسشهای من، پرسشهایی که همه انسانها هنگام رشد خود دارند جوابی داده نمی‏شد. از مسیحیت پاسخی نگرفتم و به ناچار به کتابهای مختلف پناه بردم و کم کم که بزرگتر شدم به ادیان شرقی علاقه پیدا کردم و منجمله درباره ادیان هندی مطالعه کردم. ولی افسردگی من از بین نمی‏رفت. همچنان مطالعه می‏کردم تا وارد دانشگاه شدم. آنجا با مسلمانان آشنا شدم و بدین‏گونه در دنیای جدیدی به رویم باز شد. بعد از مسلمان شدن با همسرم که سید است و از مناطق شمال هند - الله آباد کشمیر - است ازدواج کردم. وقتی جنگ بوسنی شروع شد همسرم در جنگ شرکت کرد و بعد از آن دو سال در کرواسی به تحصیل ادامه دادیم و سپس عازم ایران شدیم.

    خانواده من با مسلمان شدن من مخالف بودند. این را می‏دانستم. به همین دلیل از آنها اجازه نگرفتم. لذا مشکلات زیادی برایم پیش آمد. رفتار پدر و مادرم بسیار خشن بود. در فرهنگ کمونیستی رابطه عاطفی میان پدر و مادر و فرزندان وجود ندارد. تا به دنیا آمدن دخترم با من هیچ خوب نبودند ولی پس از آن رابطه میان ما بهتر شد. من در هر جای جهان باشم به دیدن آنها می‏روم. من به آنها قول داده‏ام که به دیدارشان بروم. ولی آنها از دست من ناراحت‏بودند تا آنجا که پدرم سکته قلبی کرد و مادرم دچار نارحتی کلیوی شد. آنها می‏گفتند من چون مسلمان شدم بدبخت‏شدم و عقب رفتم. با این وجود من از یافته خود دست‏برنمی‏داشتم و مقاومت می‏کردم زیرا من امنیت روحی خود را پیدا کرده بودم. همیشه چیزی وجود مرا تکان می‏داد و از درون مرا صدا می‏زد. شاید بگوییم وجدان بود. کسی مرا فرا می‏خواند. احساس می‏کردم یک نفر نیستم. وقتی در جوانی این را به کسی می‏گفتم به من می‏خندید و می‏گفت دیوانه شده‏ای. ولی من هر کاری می‏خواستم بکنم او مرا صدا می‏زد. اگر به ندای او گوش نمی‏دادم دچار شکست می‏شدم.

    حالا خدا را شکر می‏کنم که آرامش پیدا کرده‏ام. البته من هیچ شایستگی شیعه شدن را نداشتم. اول هم با یک مسلمان سنی آشنا شدم که اهل سوریه بود ولی از اسلام حرف چندانی نزد تا اینکه با همسرم و با شیعیان لبنان آشنا شدم. حالا مسلمان شیعه شده‏ام و از اعتقاد خود دست‏بر نمی‏دارم.

    وقتی دخترم به دنیا آمد می‏خواستم برای او نامی انتخاب کنم که مرا به یاد اسلام بیندازد. چون او در روز تولد حضرت امام حسن علیه‏السلام به دنیا آمد اسم او را زینب گذاشتم تا هم به یاد اسلام باشم و هم به یاد خواهر امام حسن علیه السلام .

    باید اضافه کنم رشد اسلام در بلوک شرق تا حدود زیادی مدیون رهبری امام خمینی است. زمانی که من مسلمان شدم بیشتر به دنبال دانستن بودم ولی بعد از اینکه ناخت‏بیشتری پیدا کردم فهمیدم اگر امام خمینی نبود اسلام امروز نبود. اگر امام خمینی نبود حتی آنهایی که شیعه هستند مانند مسلمانان لبنان و عراق آن طور که امروز بیدار هستند، بیدار نبودند. امام خمینی به اسلام جان تازه‏ای بخشید. وجود امام خمینی باعث‏شد خیلیها مسلمان شوند و مسلمانان جراتی پیدا کردند که بگویند مسلمانند. مسلمانان چنین جرئتی نداشتند. من خود در آن اوایل این موضوع را ابراز نمی‏کردم تا اینکه با شیعیان لبنان آشنا شدم. آنها از همه بیشتر جرئت داشتند و حتی عکس بزرگ امام خمینی را در اتاق خود داشتند و از هیچ تهدیدی نمی‏هراسیدند. در واقع امام خمینی برای مسلمانان روحیه و شهامت‏به ارمغان آوردند. من اولین بار وقتی 9 ساله بودم تصویر امام خمینی را از تلویزیون دیدم. البته تلویزیون از امام و ا یران چیز زیادی نمی‏گفت، فقط در بخش اخبار گاهی عکس امام را نشان می‏دادند و خبر مختصری پخش می‏شد. مادر بزرگم درباره امام می‏گفت این مرد وقتی دستش را برای مردم بالا می‏برد یعنی قدرتی دارد و یک ارتباط روحی و روانی با مردم برقرار می‏کند. هر کسی قدرت چنین کاری را ندارد. من درباره سخنان مادربزرگم فکر می‏کردم ولی بخوبی نمی‏توانستم آن را درک کنم. پدرم می‏گفت نخیر چنین نیست‏بلکه آمریکا مهم است. مادربزرگم می‏گفت این مرد [امام خمینی] را ببینید. این مرد جهان را می‏چرخاند. او می‏گفت امام خمینی با دست‏خود معجزه می‏کند. او با دست تکان دادن خود مردم را راهنمایی می‏کند. از آن پس من با مسایل ایران هر روز بیشتر آشنا شدم. در واقع کسی که امام را نمی‏شناسد زندگی را خوب نمی‏شناسد. به نظر من کسی که امام را نمی‏شناسد نمی‏تواند زندگی را بفهمد و خداوند مرا خوشبخت کرد که با شیعه‏ها آشنا شدم و شیعه شدم. هرگاه به اروپا می‏روم بین دوستانم که بیشتر سنی هستند نمی‏گویم شیعه هستم. به نظر من روح آنان خیلی رشد نمی‏کند.

    حالا من در ایران هستم. ایران بهترین مکان برای امنیت روحی است البته از نظر مادی نمی‏توان ایران را با اروپا مقایسه کرد. در اوایل زندگی، در اینجا کمی سخت‏بود و گاهی احساس ناراحتی می‏کردم; فارسی هم بلد نبودم و مشکلات متعددی داشتم. ولی در ایران از لحاظ روحی زندگی بسیار خوب است. من در اینجا درس می‏خوانم، خانه‏داری می‏کنم، قرآن می‏خوانم و فکر می‏کنم کسی که می‏خواهد از نظر روحی و معنوی رشد کند ایران بهترین کشور دنیاست. همسرم نیز هم درس می‏خواند و هم به کار ترجمه اشتغال دارد. ما با کمبودها می‏سازیم و این کمبودها در برابر آسایش روحی چیزی نیست. شاید اگر من و همسرم از یک کشور اروپای غربی بودیم نمی‏توانستیم با این شرایط بسازیم. ولی ما خیلی طالب رفاه نیستیم و من کلا سعی می‏کنم خیلی سخت نگیرم.

    سایت حوزه نت

    منبع: http://www.kelisa-masjed.blogfa.com



    پدر آریوس ::: دوشنبه 86/9/12::: ساعت 12:34 صبح
    نظرات دیگران: نظر

    داستان اسلام آوردن خانم سندی وبر مبلغ مسیحی

    سندی وبر معاون مدرسه «نیو هاریزن» است. شخصیت جالب توجهی دارد. همیشه از صحبت کردن با او لذت می برم. برای مدت زیادی مبلغ مسیحی بوده است و چقدر تغییر عجیبی است که یک مبلغ مسیحی به دین اسلام بگرود. پروردگار، خودش شخصی را که می خواهد هدایت کند انتخاب می کند و کسی را که می خواهد به او نزدیک شود دوست دارد. الله اکبر!

    اولین آشنایی من با دین اسلام در سال 1982 بود. زمانی که در کنیا معلم بودم. معلم یک مدرسه دینی مسیحیت در دویست و پنجاه مایلی غرب «نایروبی» بودم. اغلب به نایروبی سفر می کنم تا دوستانی را که در آنجا هستند ملاقات کنم و تفریحی هم کرده باشم. در آن هنگام در «نایروبی» بود که متوجه گروهی از مردم شدم که در اجتماعات مختلف گرد هم می آمدند. این افراد به نظر من زندگی خوبی داشتند. خیلی پایبند اصول خانواده بودند. هیچ وقت الکل و مواد مسکر دیگر نمی نوشیدند. به بزرگترها احترام می گذاشتند و به همدیگر کمک می کردند. بعد از طریق یکی از دوستانم متوجه شدم این افراد مسلمان هستند.

    در سال 1983 به آمریکا برگشتم. چهار سال بعد احساس کردم که باید مذهبم را تغییر دهم زیرا احساس می کردم اینجا در آمریکا در مسیحیت اشتباهاتی وجود دارد و مذهب کاتولیک نمی توانست جوابگوی پرسشهای من باشد. مردم سرد و بی خیال بودند. در جشنها همیشه الکل و مواد مصرف می کردند. اصلا ازدواج کردن مساله نبود زیرا تو می توانستی با هر کس قرار بگذاری و با او باشی. مردم بیشتر به آرایش کردن، مد جدید لباس و مد جدید مو می پرداختند.

    در ماه آوریل 1987 تصمیم گرفتم که به طور جدی تغییر مذهب بدهم. مردمی را که در نایروبی دیده بودم، به خاطر آوردم. در آن هنگام که در شیکاگو زندگی می کردم، مسجدی یافتم. کتابهایی در مورد اسلام پیدا کردم و دو هفته بعد شهادتین را بر زبان آوردم و مسلمان شدم. همه این موارد فقط از جانب خودم بود و با هیچ مسلمانی هم دوست نبودم و خداوند بر همه چیز آگاه است.

    در سال 1987 مسلمان شدم و خانواده مخالفتی نشان ندادند. هرچند که بعد از پوشیدن حجاب تعدادی از دوستانم را از دست دادم. متوجه شدم که اسلام زندگی انسان را بهبود می بخشد بویژه وقتی که انسان در روز، پنج مرتبه نماز می خواند و این یک زنگ تفریحی است برای دوری از کارهای روزمره و اینکه به جنبه روحی خود نیز بپردازید. اکنون در مدرسه اسلامی «پاسادانای کالیفرنیا» که «نیوهاریزن» نام دارد، کار می کنم و عصرها به دانشکده حقوق می روم. صاحب دو بچه هستم یکی هشت سال و دیگری پنج سال سن دارد.



    برگرفته از «اینک اسلام از غرب طلوع می کند» نوشته: بانو مظفر حلیم ترجمه عبدالعزیز ویسی « نشر احسان»

    منبع: http://www.kelisa-masjed.blogfa.com



    پدر آریوس ::: دوشنبه 86/9/12::: ساعت 12:34 صبح
    نظرات دیگران: نظر

    مسلمان شدن استاد دانشگاهی در آمریکا بوسیله حجاب یکی از شاگردان

    «محمد اکویا» در امریکا استاد دانشگاه است؛ او پس از اسلام آوردن اسمش را «محمد» گذاشته است. جالب اینکه او به خاطر حجاب یکی از دانشجویان مسلمانش، به اسلام گرویده است. نه تنها او بلکه سه نفر دیگر از استادان دانشگاه و چهار نفر از دانشجویان دانشگاهی که او در آنجا تدریس می‌کند به خاطر اتفاقی که برای این دانشجوی مسلمان افتاده،

    مسلمان شده و در حال حاضر خودشان جزو داعیان به سوی دین اسلام هستند.

    محمد اکویا در این مورد می‌گوید: چهار سال پیش در دانشگاه ما اتفاقی افتاد که تا مدتها آثار آن ادامه داشت. جریان از این قرار بود که یک دانشجوی مسلمان امریکایی به دانشگاه ما آمد. تا اینجای کار هیچ مشکلی وجود نداشت. اما در دانشگاه ما، استادی وجود داشت که شدیداً از اسلام متنفر بود و آن چنان از دین اسلام اظهار نفرت می‌کرد که اگر ما با او هم‌صدا نمی‌شدیم مورد انتقاد شدید او قرار می‌گرفتیم. حالا خودتان حدس بزنید که چنین استادی در دانشگاه ما باشد و یک دانشجوی مسلمان سر کلاس او حاضر شود و شعائر دینی‌اش را بی‌اعتنا به این جو انجام د‌هد.
    استاد مذکور از هر کاری که کینه‌اش را نسبت به اسلام نشان دهد دریغ نمی‌کرد. اما آن دانشجو با صبر و حوصله جواب او را می‌داد. وی که از حوصلة این دانشجو به تنگ آمده بود با دستکاری کردن در نمرات پایان ترم، از او انتقام می‌گرفت. بعضی مواقع آن چنان تحقیقهای مشکلی به او محول می‌کرد که او مستأصل می‌شد. بالاخره صبر و تحمل آن دانشجو به سر رسید و او تصمیم گرفت برای اینکه از این مشکل رهایی یابد به رئیس دانشگاه شکایت کند. مدیریت دانشگاه برای اینکه عدالت را رعایت کرده باشد و از نظرات دو طرف آگاه شود، جلسه‌ای تشکیل داد تا آن دو در حضور اعضای هئیت مدیره و اساتید دانشگاه به دفاع از خود بپردازند.
    از آنجایی که برای اولین بار بود که در دانشگاه چنین اتفاقی می‌افتاد، ما خیلی علاقه‌مند بودیم سرانجام این کشمکش را ببینیم. تمام اعضای هئیت مدیره و اساتید در این جلسه شرکت کردند. ما به عنوان ناظر حضور داشتیم.
    ابتدا آن دختر دانشجوی مسلمان به دفاع از خود پرداخت؛ او گفت: این استاد نسبت به دین من کینه دارد و به خاطر این کینه‌توزی حقوق علمی مرا زیر پا می‌گذارد. او مثالهای زیادی آورد و در آخر از چند نفر هم‌ترمش خواست که در این مورد شهادت دهند. خوب کسانی هم بودند که با او همدردی می‌کردند و فارغ از اختلافات دینی‌ای که با او داشتند، بر علیه آن استاد شهادت دادند.
    سپس استاد مذکور به جایگاه رفت تا از خود دفاع کند، اما چون کم آورده بود و حرفی برای گفتن نداشت، در حضور همه به ناسزاگویی به دین اسلام و مسلمانان پرداخت.
    اما این بار آن دانشجو تاب نیاورد و از جا برخاست و اجازه خواست تا از دینش دفاع کند. او شیوا و جذاب سخن می‌گفت؛ با تسلط از ویژگی‌های دین اسلام صحبت ‌کرد؛ سخنان او آنقدر برای ما جالب بود که همه را مجذوب خود کرده بود. هر وقت مطلبی را متوجه نمی‌شدیم سخنش را قطع ‌کرده و از او سؤال می‌کردیم، و او با طیب خاطر توضیح می‌داد.
    او گفت که حجاب و روسری که در این مدت باعث مشکلاتی برای او شده خیلی برایش اهمیت دارد! زیرا در اسلام زن باید حجاب داشته باشد تا مردان نامحرم و بیگانه زینتها و زیبایی‌های او را نبینند و امنیت اجتماعی او دچار خدشه نشود.
    استاد مذکور با دیدن این وضع، تاب نیاورد و با عصبانیت از جلسه خارج شد. در آخر آن دانشجو جزوه‌ای را بین ما تقسیم کرد که عنوانش این بود: «اسلام برای من چه معنی‌ای دارد!» در ضمن عللی را که باعث شده بود او به دین اسلام روی بیاورد، در آن جزوه قید کرده بود.
    در این جلسه هیچ بیانیه‌ای به نفع هیچ یک از طرفین صادر نشد. اما آن دختر در پایان سخنانش گفت: من آمده‌ بودم تا بتوانم از دین و حقوق تحصیلی‌ام دفاع کنم.
    ما به عنوان هیئت علمی دانشگاه از ثابت‌قدمی و اعتماد به نفس او شگفت‌زده شده بودیم و هرگز فکر نمی‌کردیم که دانشجویی برای دفاع از دینش این‌چنین محکم بایستد.
    این موضوع بازتاب وسیعی در دانشگاه و بین دانشجویان داشت. من خیلی تحت تأثیر قرار گرفته و شیفتگی خاصی به دین اسلام پیدا کردم، و بی‌صبرانه برای آشنایی بیشتر با این دین تلاش می‌کردم. بعد از چند ماه به اسلام گرویدم که بلافاصله دو استاد دیگر دانشگاه و چهار نفر از دانشجویان نیز به من پیوستند و مسلمان شدند.
    ما اینک گروهی برای تبلیغ دین اسلام تشکیل داده‌ایم و توانسته‌ایم چند نفر دیگر از اساتید دانشگاه را به سوی خود جلب کنیم که ان‌شاء‌الله تا چند وقت دیگر خبر اسلام آوردن آنها در دانشگاه خواهد پیچید.

    منبع: http://www.islamtape.com/

    سایت اندیشه سبز

    منبع: http://www.kelisa-masjed.blogfa.com



    پدر آریوس ::: دوشنبه 86/9/12::: ساعت 12:34 صبح
    نظرات دیگران: نظر

    دروازه بان رومانیایی مسلمان شد

    به گزارش خبرگزاری آینده روشن، شبکه خبری «المعلومات العربیه» در این باره نوشت: خبر مسلمان شدن «والنتاین» بر جو حاکم مصر تا ثیر زیادی داشته است وهنوز جزء خبرهای داغ محافل مصری است. چندی پیش «والنتاین» به همراه یکی از مسئولان باشگاه به حضور شیخ الازهر رفته و با پذیرش اسلام نام خود را از «والنتاین» به محمد تغییر داد.

    وی گفت: چند سالیاست که در مصر ساکن است و در این مدت با آداب و رسوم اسلام آشنا شده و شیفته رفتار و اخلاق مسلمانان شده است.

    «المحیط» در این باره گزارش داد: پس از مسلمان شدن این دروازه بان رومانیایی بسیاری از ستاره های مشهور فوتبال به آیین نبوی گرایش یافته اند.

    «سامویل ایتو » کامرونی، ستاره باشگاه «بارسلونا» اسپانیا و «تیری هنری» گلزن باشگاه «آرسنال» در راس کسانی هستندکه قصد تشرف به اسلام را دارند.

    خبرگزاری آینده روشن



    پدر آریوس ::: دوشنبه 86/9/12::: ساعت 12:34 صبح
    نظرات دیگران: نظر

    چرا حواریون عیسی در زمان مصلوب شدنش فرار کردند و هیچیک به دفاع از او برنخاستند؟

     

     

      مسیح دعوت خود را در میان قوم یهود آغاز نمود، قوم لجوج و متعصبی که پذیرش هیچ دعوت جدیدی را نداشتند. این وضعیت خاص، نشر دعوت جدید را با پیچیدگی و مشکل مواجه می نمود. این بود که مسیح از میان مردمِ عادی قوم خود، دوازده تن را به تعداد اسباط موسی، جهت یاری دین خدا برگزید.این افراد عبارت بودند از: پطرس و برادرش اندریاس، یعقوب ابن زبدی و یوحنّا برادرش، فیلپّوس، برتولما، ثوما، متّی (لاوی) شمعون قِنَعنِی غیور، لبیّ (ثدیّ)، یعقوب بن حلفا و یهودای اسخر یوطی.

    چهره ای که انجیل ها از حواریون ارائه می نمایند، متفاوت است. گاه از آنها به عنوان رسولانی صدیق و امین یاد می کنند که نهایت تلاش خود را در حمایت از مسیح به کار بسته اند؛ و (گاه) عنوان انسانهایی با ایمانی ضعیف، نفهم و ترسو که سرور خود مسیح را در لحظات بحرانی گرفتاری، تنها گذاشته و منکر هرگونه شناخت و ارتباط با وی شده اند. این تصاویر متضاد، هاله ای پیرامون شخصیت حواریون ایجاد نموده که ما را در دست یابی به شخصیت حقیقی آنها دچار سردرگمی می نماید.

    امّا قرآن، رسالت معرفی حواریون مسیح را به بهترین نحو، به انجام رسانده است. قرآن از حواریون به عنوان انسان هایی پاک یاد می کند که با عشق و ایمان به مسیح، به حمایت از دین خدا برخاسته و در این باره ذره ای تردید به خود راه نداده است. قرآن که فضائل اخلاقی مسیح را در یاری رساندن دین خدا، مایه سرمشق همه ی انسانهای با ایمان می داند.

    تصویر مثبت انجیل از حواریون:

    انجیل ها نقل می کنند که چگونه مسیح دوازده حواری را نزد خود فرا خوانده و به آنها قدرتی بخشیده که ارواح ناپاک را بیرون رانده و هر نوع بیماری را شفا بخشند. و در پایان همین بخش، نام آنها را متذکر شده است.

    انجیل می گوید مسیح، حواریون را جهت هدایت یهود به اطراف فرستاده و به آنها توصیه هایی درباره ی مأموریتشان می کرده است. و به آنها می گوید: «خوب توجه کنید، من شما را مانند گوسفندان به میان گرگ ها می فرستم. شما باید مثل مار هوشیار و مانند کبوتر، بی آزار باشید. مواظب باشید زیرا مردم شما را تحویل دادگاه ها خواهند داد، و شما را در کنپه ها تازیانه خواهند زد. و شما را به خاطر من پیش فرمانروایان و پادشاهان خواهند برد تا در برابر آنان و ملل بیگانه شهادت دهید. امّا وقتی شما را دستگیر می کنند نگران نباشید که چه چیز و چطور بگویید چون در همان وقت آنچه باید بگویید به شما داده خواهد شد، زیرا گوینده شما نیستید بلکه روح پدر آسمانی شما است که در شما سخن می گوید. برادر، برادر را و پدر، فرزند را تسلیم مرگ خواهد نمود. فرزندان علیه والدین خود بر خواهند خاست و باعث کشتن آنها خواهند شد. همه مردم به خاطر نام من که شما بر خود دارید از شما متنفر خواهند بود، امّا کسی که تا آخر ثابت بماند نجات خواهد یافت.»

    آنها انسانهای امین و شجاعی هستند که آنچه را محرمانه از مسیح می شنوند مأموریت دارند که با صدای بلند به دیگران برسانند. «آنچه را من در تاریکی به شما می گویم، باید در روز روشن اعلام کنید، و آنچه را محرمانه می شنوید، باید در بام خانه ها با صدای بلند بگویید.»

    و از چنان جایگاهی در نزد مسیح برخوردارند که بمنزله مادر و برادران وی می باشند. «اینها مادر و برادران من هستند هر که اراده ی پدر آسمانی مرا انجام دهد، برادر من، خواهر من و مادر من است.» تنها حواریون این شایستگی را یافته اند که قدرت درک اسرار پادشاهی خدا به آنها ارزانی شود. «قدرت درک اسرار پادشاهی خدا به شما عطا شده، امّا به آنها عطا نشده است.»

    از کلمات انجیل بر می آید که پطرس محبوب ترین حواری در نزد مسیح بوده است: «و به تو می گویم که تو پطرس هستی و من بر این صخره کلیسای خود را بنا می کنم و نیروهای مرگ، هرگز بر آن چیره نخواهد شد. و کلیدهای پادشاهی آسمانی را به تو می دهم، آنچه را که تو در زمین منع کنی، در آسمان ممنوع خواهد شد. و هرچه را که بر زمین جایز بدانی در آسمان جایز دانسته خواهد شد.»

    تصویر منفی انجیل از حواریون

    تصاویر دیگری نیز از حواریون در انجیل آمده که ما را در وجود آنهمه ایمان و صداقت و فداکاری آنان به شک می اندازد. حواریون براساس چنین نگرشی، کسانی هستند که در شب دستگیری مسیح، با خیال راحت در خواب عمیق فرو رفته و مسیح را در غم و اندوه تنها می گذراند. و هنگام دستگیری مسیح، وی را ترک نموده و می گریزند.

    در فرازی از انجیل، پطرس که گفته شد بنا به روایت انجیل، از برترین حواری مسیح بود، عیسی وی را شیطان نامیده و مانع راه خود دانسته و افکارش را غیرخدایی می داند. همین پطرس. شخص ترسویی قلمداد شده که هنگام دستگیری مسیح، از دور وی را همراهی ندارد، و جرأت ندارد که در کنارش بماند؛ و سرانجام هرگونه ارتباط با مسیح را منکر و سوگند یاد می کند هرگز مسیح را نمی شناخته است، و جالب اینکه در همین زمان پیشگویی مسیح را به یاد می آورد که به وی گفته بود: پیش از آنکه خروس بخواند تو سه بار خواهی گفت: که مرا نمی شناسی.

    قرآن و ارائه تصویر حقیقی حواریون

    قرآن در ارائه تصویر حقیقی از حواریون، آنها را انسانهای پاکی می داند که در دوران سخت دعوت مسیح، ندای یاری وی را اجابت و تمام تلاش خود را در دفاع از مسیح و دین الهی به کار بستند. آنها به واسطه ی شایستگی وجودیشان به مقام دریافت الهام از ناحیه پروردگار دست یافتند. قرآن، آنها را الگوی عملی برای مؤمنان دانسته و به انسانهای با ایمان سفارش می کند که همچون حواریون، یارانِ خدا باشند. و اینکه آنها یک لحظه در راستگویی و صداقت مسیح شک نکرده اند.

    با این بیان روشن و بدون تعارض، چهره حقیقی حواریون، از پسِ پرده ی ابهام زمان خارج و آنها را به عنوان شخصیت هایی مؤمن و فداکار که شایسته ی الگو بوده اند، پیش رویمان قرار می دهد.

    منابعی برای مطالعه بیشتر:

    1. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 14، ص 272-282، چاپ بیروت.

    2. منشور جاوید، جعفر سبحانی، ج 12، ص 384-400، مؤسسه امام صادق.

    3. تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، ج 2، ص 425-427، دارالکتب اسلامی.

     



    پدر آریوس ::: شنبه 86/9/10::: ساعت 1:8 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    پاپ مسیحیت مدرن را زیر سؤال برد
    پاپ بندیکت شانزدهم در بخشنامه پاپی خود که دیروز جمعه 9 آذر ماه به عنوان مهمترین سند واتیکان منتشر شد مسیحیت مدرن را زیر سؤال برده و اظهار داشت که تمرکز آن بر رستگاری فردی پیام مسیح را که تصریح کرده امید مسیحی واقعی یعنی رستگاری برای همه را از یاد برده است.

    به گزارش«جهان» وبه نقل از مهر، دومین بخشنامه پاپی با عنوان "نجات یافته امید" بررسی الهیاتی ایمان مسیحی است که در رنج و بینوایی زندگی روزانه دین برای مؤمن سیاحتی امیدوارانه را به قلمرو خداوند میسر می سازد.

    بندیکت در این بخشنامه نوشته : ما باید تمام تلاش خود را برای غلبه بر رنج انجام دهیم ، اما از بین بردن آن در جهان از قدرت ما خارج است.

    بخشنامه پاپی مهمترین سند پاپی محسوب شده که با مخاطب قرار دادن اعضای جامعه یک میلیاردی کلیسای کاتولیک روم صادر می شود.

    رهبر کاتولیکهای جهان در این سند 76 صفحه ای به تبیین این امر پرداخته است که چگونه درک مسیحیت از امید در عصر مدرن متحول شده، در حالی که انسان در جستجوی کاهش رنجها و بی عدالتی در دنیا است. پاپ به دو تغییر فاحش تاریخی اشاره کرده که یکی انقلاب فرانسه و دیگری انقلاب کارگری کارل مارکس است.

    بندیکت به شدت مارکس و الحان قرن نوزدهم و بیستم را مورد انتقاد قرار داده که به واسطه انقلاب وی به وجود آمده، اگرچه پاپ تصدیق کرده هر دو مورد پاسخ به بی عدالتی های زمان خود بوده اند.

    پاپ بندیکت شانزدهم در ادامه به جهانی اشاره کرده که سرشار از بی عدالتی، رنج بیگناهان و قدرت بدبینان است و در ادامه نوشته است : این ایده که انسان می تواند به واسطه خلق رستگاری جدید در زمین کاری را انجام دهد که خدا نمی تواند، گستاخانه بوده و فی نفسه کذب محسوب می شود.

    وی افزوده است: این تصادفی نیست که چنین ایده ای به فجیع ترین شکل ظلم و نقض عدالت است. دنیایی که به خلق عدالت خود روی آورد، دنیای بدون امید است.

    وی در این سند به طور خاص به لنین پایه گذار اتحاد جماهیر شوروی و فاز میانی از دوره دیکتاتوری وی اشاره کرده است که مارکس را ضروت انقلاب می دانست.

    کشیش رابرت ویستر استاد تاریخ کلیسا در دانشگا ستون هال ایالات متحده در رابطه با رویکرد پاپ در بخشنامه جدید گفت: نگرانی پاپ این است که نیروهای سکولار تلاش کنند دین را از زندگی عمومی و شخصی کنار بگذارند. در بیشتر کشورها مارکسیسم سیاسی مرده، اما مارکسیسم فلسفی زنده است و فلسفه سکولار آنها را تغذیه می کند که این امر اغلب در کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی مشاهده می شود.


    پدر آریوس ::: شنبه 86/9/10::: ساعت 12:51 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    رفتار نامناسب معلمی جوان به نام «گری لیندزی» با یک دختر کلاس پنجم، باعث شد تا از نخستین محل تحصیل خود در «اوئلون» در «ایووا» آمریکا اخراج شود، اما این پایانی بر کار وی نبود. او سال‌ها پس از آن، در «ایلی‌نویز» و «ایووا» به تدریس پرداخت و بیش از آن مورد، اتهامات جنسی دیگر نیز در رابطه با دانش‌آموزان به وی وارد شد.


    در سال 2004 هم که چهل سال پس از نخستین مورد سوءرفتار وی، سرانجام صلاحیت تدریس از وی سلب شد، این کار توسط یک اداره دولتی انجام نشد، بلکه یکی از قربانیان سرسخت و خانواده وی بودند که موفق به این کار شدند.


    به گزارش سرویس بین‌الملل «تابناک» به نقل از «آسوشیتدپرس»، پرونده «لیندزی»، تنها نمونه‌ای کوچک از یک معضل گسترده در مدارس آمریکاست؛ سوءرفتارهای جنسی شمار بسیاری از معلمان که باید پرورش‌دهنده کودکان آمریکایی باشند.


    دانش‌آموزان آمریکایی با مشکلات گوناگونی از مورد لمس قرار گرفتن تا تجاوز و ... روبه‌رو هستند.


    تحقیقات «آسوشیتدپرس» نشان داد، در پنج سال اخیر، 2500 مورد از تجاوزهای معلمان به دانش‌آموزان با درجات گوناگون در آمریکا وجود داشته است. در سراسر کشور، سه میلیون معلم در مدارس دولتی هستند که هم‌اکنون به طور میانگین، شمار معلمان متجاوز برای هر روز مدارس سه نفر است.


    بیشتر این تجاوزات هیچ‌گاه گزارش نمی‌شود و در مواردی هم که پرونده‌ای تشکیل شده، بدون هیچ‌گونه اقدامی پایان یافته است. در برخی موارد، پرونده‌ها نمی‌توانند اثبات شوند و بسیاری از متجاوزان چندین قربانی داشته‌اند که نه مدارس، نه دادگاه‌ها و نه ادارات دولتی یا فدرال راهی برای مقابله با این معلمان نیافته‌اند.


    نتایج تحقیقات «آسوشیتدپرس» در پنجاه بخش منطقه کلمبیای آمریکا، نشان‌دهنده حجم غیرمنتظره‌ای از تجاوزهای معلمان است.


    در تحقیقات هفت ماهه، در سال‌های 2001 تا 2005، 2570 معلم اعتبار آموزشی خود را به گونه‌ای از بین‌رفته دیده‌اند. جوانان در دست‌کم 1081 پرونده قربانی بوده‌اند که بیش از 80 درصد آنها را نیز دانش‌آموزان تشکیل می‌دهند.


    اما جالب، مقایسه این آمار با دیگر نهادها مانند کلیسای کاتولیک رم است. از سال 1950 تا 2002 تنها 4400 کشیش عضو این کلیسا، متهم به سوءرفتار با کودکان شده‌اند که به هیچ‌وجه بازتاب پرونده‌های معلمان را نداشته‌اند.


    اما فراتر از جنبه شخصی جرایم، رسوایی بزرگ‌تر، آنجایی است سازمان‌های ناظر برای آموزش، توجه بسیار کمی به معضلی داشته‌اند که سال‌هاست به شدت به چشم می‌خورد.


    گزارشی که توسط کنگره آمریکا تهیه شده، نشان می‌دهد حدود 4.5 میلیون نفر از جمعیت تقریبی پنجاه میلیون نفری دانش‌آموزان آمریکا از مهدکودک تا کلاس دوازدهم، مورد سوءرفتارهای جنسی کارکنان مدرسه قرار گرفته‌اند که آمار شامل توهین‌های جنسی به آنان نیز می‌شود.


    بنا بر تحقیقات «AP» متجاوزان آموزش‌دهندگان، معلمان، روانشناسان مدرسه، ناظمان و مدیران بوده‌اند که معمولا هم در مدرسه خود به خاطر سوابق خوب معروف بوده‌اند و در 9 مورد از هر 10 پرونده، این متجاوزان مرد بوده‌اند. در حالی که شماری از آنان در مدرسه به دانش‌آموزان تجاوز کرده‌اند، دیگران به خاطر ساعت‌ها روابط سوء جنسی که لزوما با کودکان نبوده است مانند دیدن و یا توزیع پورنوگرافی کودکان، دچار مشکل شده‌اند.


    بیشتر این موارد در مدارس دولتی رخ داده و در مدارس خصوصی چون نیازی به مجوز تدریس برای معلمان نیست مسئله چندان مهم نبوده است و حتی در مواردی هم که معلمان دارای مجوز بوده‌اند، معمولا اقدامات تنبیهی در خود مدارس انجام شده است.


    فرار معلمان از مجازات، در حالی است که آمریکا در سال‌های اخیر در مورد قربانیان جرایم جنسی، به ویژه زمانی که جوان بوده‌اند، به شدت برخورد و قوانین محکمی را در این‌باره پیاده کرده است که البته دلایل متعددی برای این کار وجود دارد.


    یک دلیل این‌که بسیاری از آمریکاییان، این مشکل را انکار می‌کنند و حتی آن را تنها مسائل تخیلی می‌دانند. رسانه‌ها نیز بیشتر بر اخبار جذاب روابط جنسی معلم زن با شاگرد پسرش متمرکز بوده‌اند.


    همچنین تحقیقات «AP» نشان داد که تمایل به برخورد با متجاوزان شخصی وجود دارد، اما به طور کل برای مبارزه با چنین تجاوزهایی، مقاومتی عمیق وجود دارد. این امر از راهروهای مدارس آغاز می‌شود؛ جایی که معلمان رده پایین‌تر احساس مفید بودن نمی‌کنند و مدیران مدارس هم برای جلوگیری از شکایت و دیگر مشکلات در پشت پرده معاملاتی را انجام می‌دهند. در پایتخت و کنگره هم نمایندگان و سیاستمداران از انجام مجازات‌های شدید از ترس این‌که این شغل مهم را رسوا کنند، شرمگین هستند. این امر باعث می‌شود معلمان و دانش‌آموزان رو در روی یکدیگر قرار بگیرند.


    تحقیقات نشان داد که در بیشتر موارد، ادعای این رفتار ناشایست نادیده گرفته شده است. در یک مورد، دختری به خاطر ادعای این‌که معلمش به وی تجاوز کرده، از تحصیل تعلیق شد و مسئله تنها زمانی مورد توجه قرار گرفت و معلم تنبیه شد که دختری دیگر چند سال بعد، ادعای مشابهی را مطرح کرد.


    مشکل دیگر که بسیاری به آن معتقدند، گزارش نشدن این تجاوزهاست. تحقیقات نشان می‌دهد که از هر ده کودک قربانی، تنها یک نفر، این سوءرفتارها را گزارش داده است.


    در بسیاری از موارد، روابط عمیق میان دانش‌آموزان و معلمان متجاوز به اندازه‌ای می‌رسیده که به دانش‌آموزان ابراز عشق می‌کرده و همه راهکارهای زندگی‌شان را معلمان به آنان می‌دادند و افزایش ارتباطات عمیق این دو قشر به وسیله ایمیل یا پیام کوتاه، فرصت خوبی برای مقامات در اثبات وجود این روابط در اختیار قرار داده است.


    معمولا مردم هم تمایلی به پذیرش حرف‌های بچه‌ها نداشته و آنان را به دروغگویی متهم می‌کنند.


    در این زمینه ایالات گوناگون آمریکا به طور پراکنده قوانینی برای برخورد با این معلمان تصویب کرده‌اند، اما به علت ناهماهنگی بین نهادها در ایالات مختلف و سازمان‌های فدرال، این معضل هنوز در سطح گسترده‌‌ای در مدارس آمریکا به صورت پنهان در جریان است.



    پدر آریوس ::: جمعه 86/9/9::: ساعت 8:29 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    ساخت فیلم علیه قرآن توسط نماینده پارلمان هلند
    ویلدرز پیشتر از این طی اظهارنظری مضحک،با مقایسه قرآن با کتاب "نبرد من"اثر هیتلر اعلام کرده بود که باید نیمی از قرآن پاره پاره شود. او همچنین ادعا کرده بود که هلند در اثر هجوم سونامی مانند مهاجران مسلمان به باتلاقی تبدیل شده است.در حال حاضر از جمعیت 16 میلیونی هلند یک میلیون نفر مسلمان هستند.

    به گزارش «جهان» به نقل از فردا، یک نماینده محافظه کار پارلمان هلند روز چهارشنبه اعلام کرد که قصد دارد تا با ساخت یک فیلم، پیام های به اصطلاح فاشیستی قرآن را توضیح دهد.این جدیدترین کار انتقادی این نماینده پارلمان هلند درباره اسلام است.

    به گزارش اینترنشنال هرالد تریبیون، وزیران دادگستری و کشور هلند در این زمینه با اعلام نگرانی خود از این کار،گفتند:ما نمی توانیم جلوی "گیرت ویلدرز" را در ساخت این فیلم علیه قرآن بگیریم.

    ویلدرز قصد دارد در فیلم خود،بخش هایی از قرآن را که به گمان او تحریک کننده "انسان های بد به انجام کارهای بد" است به تصویر بکشد.

    این فیلم 10 دقیقه ای که به احتمال زیاد تا ابتدای ژانویه ساخته و آماده پخش خواهد شد؛"شخصیت های فاشیست و متعصب قرآن" را به نمایش در خواهد آورد.مبارزات ضد اسلامی ویلدرز باعث شده است تا حزب آزادی که او در آن عضویت دارد در انتخابات سال گذشته پارلمان هلند،9 صندلی را به دست آورد.

    این گزارش حاکی است ؛ویلدرز پیشتر از این طی اظهارنظری مضحک،با مقایسه قرآن با کتاب "نبرد من"اثر هیتلر اعلام کرده بود که باید نیمی از قرآن پاره پاره شود. او همچنین ادعا کرده بود که هلند در اثر هجوم سونامی مانند مهاجران مسلمان به باتلاقی تبدیل شده است.در حال حاضر از جمعیت 16 میلیونی هلند یک میلیون نفر مسلمان هستند.

    ویلدرز در اظهار نظر دیگری درباره فیلم خود گفت :از تبعاتی که ساخت فیلم من در ایجاد عصبانیت در مییان مسلمانان به وجود می آورد نمی ترسم به خاطر اینکه سه سال است که شبانه روز تحت مراقبت پلیس هستم.من این فیلم را خواهم ساخت و منتظر عکس العمل های پس از آن خواهم بود.

    در همین حال،"ویم فاندر ویگن" سخنگوی وزارت دادگستری هلند در نطقی اعلام کرد: دولت هلند در حال سبک سنگین کردن موضوع نمایش فیلم ویلدرز درباره قرآن است. این سخنگوی وزارت دادگستری هلند در این زمینه توضیح بیشتری نداد.

    "فاندر ویگن" با اعلام نگرانی دو وزیر دادگستری و کشور هلند از ساخت این فیلم علیه قرآن گفت:به دلیل آزادی بیان کاری از دست این دو وزیر برای جلوگیری از ساخت و نمایش این فیلم بر نمی آید.



    پدر آریوس ::: پنج شنبه 86/9/8::: ساعت 1:26 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    عصر ایران – مجله تایم در تازه ترین مقاله خود با بیان احتمال مداخله پاپ رهبر کاتولیک های جهان و واتیکان در موضوع هسته ای ایران ادعا کرد: بازی سیاسی پیرامون برنامه هسته ای ایران ممکن است شخص پاپ را نیز در بربگیرد و در صورت تشدید اوضاع و احتمال وقوع جنگ احتمال دارد ایرانی ها دست به دامن پاپ بندیکت شانزدهم و دیپلمات های ارشد واتیکان شوند تا نقش میانجی را برایشان ایفا کنند.

    به گزارش عصر ایران (asriran.com) این مجله آمریکایی نوشت: پاپ 80 ساله تاکنون موضع صریح و روشنی درخصوص  عدم همکاری کامل ایران با بازرسان تسلیحاتی سازمان ملل یا افزایش صدای طبل جنگ از سوی واشنگتن اتخاذ نکرده است. اما ایران که طی سال ها رابطه دیپلماتیک خود با دربار پاپ را حفظ کرده ممکن است از وی به عنوان شخصیتی مذهبی و برجسته برای جلوگیری از وقوع حمله احتمالی آمریکا کمک بگیرد.

    یکی از دیپلمات های ارشد غرب در رم ادعا کرد: "واتیکان بخشی از استراتژی ایران است. آنها معتقدند زمانی که مهلت به پایان برسد، مداخله واتیکان در جهان غرب بسیار کارساز خواهد بود. این امر زمان بیشتری را در اختیار آنها قرار می دهد."

    به گفته یکی از مقامات بلندپایه واتیکان، ایرانی ها به دربار پاپ توجه خاصی دارند. در این میان درخواست قاطع پاپ از جوامع بین الملل، اعزام نماینده واتیکان به واشنگتن و تهران و یا دیدار محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری ایران از واتیکان به عنوان گزینه های احتمالی برای جلوگیری از وقوع جنگ عنوان می شود.

    در همین حال "احمد فهیما"  عضو سفارت ایران در واتیکان اظهار داشت: به رغم نگرانی های موجود درخصوص بیانات تحریک آمیز سال گذشته پاپ در مورد اسلام، روابط ایران و واتیکان در سطح خوبی قرار دارد.
     
    وی با اشاره به آزادسازی 15 ملوان انگلیسی که احمدی نژاد از آن به "هدیه عید پاک" یاد کرد، افزود: این اقدام یک روز پس از درخواست خصوصی پاپ از ایران انجام شد. وی همچنین از دیدار بین پاپ بندیکت و محمد خاتمی در ماه می گذشته به عنوان نشانه ای از "آرزوهای مشترک دوجانبه" یاد کرد.

    تایم در ادامه به نقل از یکی از گردانندگان اصلی کلیسای کاتولیک می افزاید: پاپ تنها زمانی موضع صریح و روشن نسبت به یک مسئله خاص اتخاذ می کند که شرایط برای آن مهیا باشد. در مقایسه با موضوع عراق امیدواریم اسقف های آمریکا بر ضد آغاز جنگ علیه ایران اظهار نظر کنند. این امر کمک فراوانی خواهد کرد. 

    در حال حاضر پاپ بندیکت چندان خود را درگیر مسئله هسته ای ایران نکرده است. وی در جریان سفر ماه سپتامبر به اتریش در بیانیه اصلی خود خطاب به دیپلمات های کشورهای مختلف در وین که مقر اصلی آژانس بین المللی انرژی اتمی است، اشاره ای به موضوع هسته ای ایران نکرد.

    گرچه مقامات واتیکان نسبت به پیشرفت برنامه اتمی ایران ابراز نگرانی کرده اند اما پاپ اعظم تمایل دارد تا روش مذاکره را در پیش گیرد. در سال 2003 که پاپ یکی از کاردینال های اصلی واتیکان بود از موضع مخالفانه پاپ ژان پل دوم درخصوص جنگ آمریکا علیه عراق، حمایت کرد.

    به گفته یکی از افراد نزدیک به واتیکان، دربار پاپ فراموش نکرده که چه اتفاقی در عراق افتاده است.

    تایم در پایان نوشت: گرچه ایران مامن شمار اندکی از اقلیت های مسیحی است، اما واتیکان به این کشور به عنوان مهره ای کلیدی در برقراری روابط بین مذاهب نظر دارد. کارشناسان مذهبی معتقدند: مسیحیت و اسلام شیعی مذهبی از ساختارهای و اسلوب مشابهی علیرغم دیگر مذاهب برخوردارند.

    به گفته پدر "دانیال مادیگان" - یکی از اعضای تیم واتیکان در مساله برقراری روابط بین مذاهب با اسلام که زمینه دیدار خاتمی با پاپ را نیز فراهم کرده بود - آنچه در ایران مشاهده می شود یک سنت آکادمیک محکم و قوی است که همچون مسیحیت از هر دو جنبه فلسفوی و عرفانی بهره برده است.

    وی اضافه می کند: یک نوع رتبه بندی روحانی در مذهب شیعه دیده می شود که جای آن در شاخه های دیگر اسلام خالی است. ایرانی ها از پیشینه طولانی در زمینه مطالعه فرهنگ ها و مذاهب دیگر برخوردارند. آنها ماهیت غرب را به خوبی می شناسند. در حال حاضر اگرچه به دلیل اعمال تحریم ها منزوی شده اند، اما به واقع قصد دارند با دنیای خارج ارتباط متقابلی را برقرار کنند که رم یکی از اماکنی است که این تقابل از آنجا شروع شده است.



    پدر آریوس ::: پنج شنبه 86/9/8::: ساعت 8:0 صبح
    نظرات دیگران: نظر

    <   <<   21   22   23   24   25   >>   >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 46
    بازدید دیروز: 374
    کل بازدید :375697

    >>اوقات شرعی <<

    >> درباره خودم <<
    پدر آریوس - مسجد و کلیسا - mosque&church
    پدر آریوس
    این وبلاگ بر آن است تا در فضایی آرام ، عقلانی و منطقی به مناظره و گفتگو با برادران و خواهران مسیحی جویای حق و حقیقت بپردازد.

    >> پیوندهای روزانه <<

    >>فهرست موضوعی یادداشت ها<<

    >>آرشیو شده ها<<

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    پدر آریوس - مسجد و کلیسا - mosque&church

    >>> لوگوی دوستان<<<

    >>جستجو در وبلاگ<<
    جستجو:

    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<
    پارسی بلاگ، پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ
    2006-ParsiBlog™.com ©