سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شناخت خویشتن، از حکمت است . [امام علی علیه السلام]
پاسخ به سؤالات شما در مورد مسیحیت - مسجد و کلیسا - mosque&church
  • پست الکترونیک
  • شناسنامه
  •  RSS 
  • پارسی بلاگ
  • مسجد و کلیسا
  • پارسی یار
  • در یاهو
  • Christmas celebrations in the West today


    From November onwards, it is impossible to forget that Christmas is coming. Colored lights decorate many town centers and shops, along with shiny decorations, and artificial snow painted on shop windows.In streets and shops, "Christmas trees" (real or plastic evergreen "conifer" trees) will also be decorated with lights and Christmas ornaments.
    Shopping centers become busier as December approaches and often stay open till late. Shopping center speaker systems will play Christmas "carols" - the traditional Christmas Christian songs, and groups of people will often sing carols on the streets to raise money for charity. Most places of work will hold a short Christmas party about a week before Christmas. Although traditional Christmas foods may be eaten, drink (and plenty of it) means that little work will be done after the party!
    By mid-December, most homes will also be decorated with Christmas trees, colored lights and paper or plastic decorations around the rooms. These days, many more people also decorate garden trees or house walls with colored electric lights, a habit which has long been popular in USA.
    In many countries, most people post Christmas greeting cards to their friends and family, and these cards will be hung on the walls of their homes. InUK this year, the British Post Office expects to handle over100 million cards EACH DAY, in the three weeks before Christmas.

    Christmas cards




    The custom of sending Christmas cards started in Britain in1840 when the first "Penny Post" public postal deliveries began. (Helped by the new railway system, the public postal service was the 19th century"s communication revolution, just as email is for us today.). As printing methods improved, Christmas cards were produced in large numbers from about 1860. They became even more popular in Britain when a card could be posted in an unsealed envelope for one half-penny - half the price of an ordinary letter.
    Traditionally, Christmas cards showed religious pictures - Mary, Joseph and baby Jesus, or other parts of the Christmas story. Today, pictures are often jokes, winter pictures, Father Christmas, or romantic scenes of life in past times.

    The old man with the sack



    "Father Christmas" (or "Santa Claus") has become the human face of Christmas. Pictures will be seen everywhere of the old man with long white beard, red coat, and bag of toys. Children are taught that he brings them presents the night before Christmas (or in some countries on December 6th - St. Nicholas" Day), and many children up to the age of7 or8 really believe this is true. In most countries, it is said that he lives near the North Pole, and arrives through the sky on a sledge (snow-cart) pulled by reindeer. He comes into houses down the chimney at midnight and places presents for the children in socks or bags by their beds or in front of the family Christmas tree.
    In shops or at children"s parties, someone will dress up as Father Christmas and give small presents to children, or ask them what gifts they want for Christmas. Christmas can be a time of magic and excitement for children.

    Who was he?



    Father Christmas is based on a real person,St. Nicholas, which explains his other name "Santa Claus" which comes from the Dutch "Sinterklaas". Nicholas was a Christian leader from Myra (in modern-day Turkey) in the 4th century AD. He was very shy, and wanted to give money to poor people without them knowing about it. It is said that one day, he climbed the roof of a house and dropped a purse of money down the chimney. It landed in the stocking which a girl had put to dry by the fire! This may explain the belief that Father Christmas comes down the chimney and places gifts in children"s stockings.

    Boxing Day

    In English-speaking countries, the day following Christmas Day is called "Boxing Day". This word comes from the custom which started in the Middle Ages around 800 years ago: churches would open their "alms boxe" (boxes in which people had placed gifts of money) and distribute the contents to poor people in the neighborhood on the day after Christmas. The tradition continues today - small gifts are often given to delivery workers such as postal staff and children who deliver newspapers.

    Making sense of Christmas

    Today in the West, not many people consider the religious meaning to Christmas. Most people in UK or Europe will not go to a religious church meeting, even at Christmas. It has become a busy race to spend money on presents, and get ready for the Day. In UK, our shops stay open till late Christmas Eve and often open again on Boxing Day with the cut-price "sales". (Not much holiday for the poor shop workers!). A visitor from another world would think that Christmas was a festival to the gods of money and shopping.

    What do you want from Christmas?

    Many people do hope for more than presents at Christmas. We want to somehow return to a time in our childhood (or some other good time in the past), when life was simpler and made more sense, before the troubles of adult life arrived. We feel sure that behind all the fun and decorations, there must somehow be a message, something more, some key to life,hope and happiness.



    پدر آریوس ::: چهارشنبه 86/10/5::: ساعت 2:19 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    عیسی علیه السلام

    در روزگاران بسیار دور، دختر جوانی زندگی می کرد که مریم نام داشت. مریم در میان همه مردم به پاکی و صداقت شهرت داشت. او همیشه به راز و نیاز و عبادت پروردگار خویش مشغول بود.

    مریم آنقدر دختر پاک و خوبی بود که خداوند همیشه از بهشت برای او غذا و میوه می فرستاد. روزی جبرییل،  نزد او آمد و گفت: «خداوند می خواهد پسری به تو عنایت کند.» سپس، ظرف خرمایی را جلوی مریم گرفت و او هفت دانه خرما برداشت و خورد.

    پس از مدتی، مریم باردار شد و زمان تولد نوزاد فرا رسید. مریم از ترس حرف های جاهلان و نادانان که نمی دانستند خدا به هر کاری قادر و تواناست، از شهر بیرون رفت و در کنار درخت نخل خشکیده ای نشست.

     او با ناراحتی گفت: «خدایا! جواب مردم را چه بدهم؟ چطور به آنها بگویم که تو این فرزند را به من داده ای؟»

    در همان لحظه صدایی از جانب پروردگار به گوش مریم رسید: «ای مریم! نگران نباش و صبر کن. درخت خرما را تکان بده تا برایت خرمایی تازه بیاورد. اگر مردم هم از تو چیزی پرسیدند به آنها بگو که بخاطر خدا سکوت کرده ای.»

    مریم چون می دانست که خداوند به هر کاری قادر و تواناست درخت خشکیده را تکان داد. در همان لحظه درخت سبز شد و خرمای زیادی آورد. چند دانه خرما جلوی پای مریم به زمین افتاد.  وقتی مریم خواست خرما ها را بردارد، در پای درخت چشمه ای زلال جوشید و آب پاک روان شد. مریم تا مدتی کنار آن درخت نشست و از خرمای آن و آب چشمه  خورد تا این که زمان تولد نوزادش فرا رسید.

    عیسی

    فرزند مریم در کنار همان درخت به دنیا آمد. مریم او را در آب چشمه شست، سپس او را در آغوش گرفت و به شهر رفت.

    در شهر مردم با تعجب به مریم نگاه می کردند. بعضی از زنان با دیدن مریم گفتند: «ای مریم! تا آنجا که ما می دانیم تو دختر با ایمان و پاکی هستی، همچنین، ما می دانیم که هنوز ازدواج نکرده ای. پس بگو که این بچه را از کجا آورده ای؟»

    مریم همان طور که خدا فرمان داده بود به آنها گفت که به خاطر خدا سکوت کرده است.

    در این هنگام نوزادی که در آغوش مریم بود لب به سخن گشود و در میان ناباوری و تعجب مردم گفت: «من، بنده خدا و پیامبر او هستم. خداوند به من کتاب هدایتی داده است تا مردم را راهنمایی کنم. خداوند مرا فرستاده تا به مردم بگویم خدا را عبادت کنند، زکات بدهند، با مردم مهربان باشند و مریم را محترم و گرامی بدارند.»

    با این سخنان نوزاد دیگرهمه مردم دریافته بودند که فرزند مریم عادی نیست و او فرستاده ای از جانب خداست.

    فرستاده ای که نامش عیسی بود.

     

    نوشته: کیوان امجدیان

    بخش کودک و نوجوان سایت تبیان



    پدر آریوس ::: چهارشنبه 86/10/5::: ساعت 2:19 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    چرا حواریون عیسی در زمان مصلوب شدنش فرار کردند و هیچیک به دفاع از او برنخاستند؟

     

     

      مسیح دعوت خود را در میان قوم یهود آغاز نمود، قوم لجوج و متعصبی که پذیرش هیچ دعوت جدیدی را نداشتند. این وضعیت خاص، نشر دعوت جدید را با پیچیدگی و مشکل مواجه می نمود. این بود که مسیح از میان مردمِ عادی قوم خود، دوازده تن را به تعداد اسباط موسی، جهت یاری دین خدا برگزید.این افراد عبارت بودند از: پطرس و برادرش اندریاس، یعقوب ابن زبدی و یوحنّا برادرش، فیلپّوس، برتولما، ثوما، متّی (لاوی) شمعون قِنَعنِی غیور، لبیّ (ثدیّ)، یعقوب بن حلفا و یهودای اسخر یوطی.

    چهره ای که انجیل ها از حواریون ارائه می نمایند، متفاوت است. گاه از آنها به عنوان رسولانی صدیق و امین یاد می کنند که نهایت تلاش خود را در حمایت از مسیح به کار بسته اند؛ و (گاه) عنوان انسانهایی با ایمانی ضعیف، نفهم و ترسو که سرور خود مسیح را در لحظات بحرانی گرفتاری، تنها گذاشته و منکر هرگونه شناخت و ارتباط با وی شده اند. این تصاویر متضاد، هاله ای پیرامون شخصیت حواریون ایجاد نموده که ما را در دست یابی به شخصیت حقیقی آنها دچار سردرگمی می نماید.

    امّا قرآن، رسالت معرفی حواریون مسیح را به بهترین نحو، به انجام رسانده است. قرآن از حواریون به عنوان انسان هایی پاک یاد می کند که با عشق و ایمان به مسیح، به حمایت از دین خدا برخاسته و در این باره ذره ای تردید به خود راه نداده است. قرآن که فضائل اخلاقی مسیح را در یاری رساندن دین خدا، مایه سرمشق همه ی انسانهای با ایمان می داند.

    تصویر مثبت انجیل از حواریون:

    انجیل ها نقل می کنند که چگونه مسیح دوازده حواری را نزد خود فرا خوانده و به آنها قدرتی بخشیده که ارواح ناپاک را بیرون رانده و هر نوع بیماری را شفا بخشند. و در پایان همین بخش، نام آنها را متذکر شده است.

    انجیل می گوید مسیح، حواریون را جهت هدایت یهود به اطراف فرستاده و به آنها توصیه هایی درباره ی مأموریتشان می کرده است. و به آنها می گوید: «خوب توجه کنید، من شما را مانند گوسفندان به میان گرگ ها می فرستم. شما باید مثل مار هوشیار و مانند کبوتر، بی آزار باشید. مواظب باشید زیرا مردم شما را تحویل دادگاه ها خواهند داد، و شما را در کنپه ها تازیانه خواهند زد. و شما را به خاطر من پیش فرمانروایان و پادشاهان خواهند برد تا در برابر آنان و ملل بیگانه شهادت دهید. امّا وقتی شما را دستگیر می کنند نگران نباشید که چه چیز و چطور بگویید چون در همان وقت آنچه باید بگویید به شما داده خواهد شد، زیرا گوینده شما نیستید بلکه روح پدر آسمانی شما است که در شما سخن می گوید. برادر، برادر را و پدر، فرزند را تسلیم مرگ خواهد نمود. فرزندان علیه والدین خود بر خواهند خاست و باعث کشتن آنها خواهند شد. همه مردم به خاطر نام من که شما بر خود دارید از شما متنفر خواهند بود، امّا کسی که تا آخر ثابت بماند نجات خواهد یافت.»

    آنها انسانهای امین و شجاعی هستند که آنچه را محرمانه از مسیح می شنوند مأموریت دارند که با صدای بلند به دیگران برسانند. «آنچه را من در تاریکی به شما می گویم، باید در روز روشن اعلام کنید، و آنچه را محرمانه می شنوید، باید در بام خانه ها با صدای بلند بگویید.»

    و از چنان جایگاهی در نزد مسیح برخوردارند که بمنزله مادر و برادران وی می باشند. «اینها مادر و برادران من هستند هر که اراده ی پدر آسمانی مرا انجام دهد، برادر من، خواهر من و مادر من است.» تنها حواریون این شایستگی را یافته اند که قدرت درک اسرار پادشاهی خدا به آنها ارزانی شود. «قدرت درک اسرار پادشاهی خدا به شما عطا شده، امّا به آنها عطا نشده است.»

    از کلمات انجیل بر می آید که پطرس محبوب ترین حواری در نزد مسیح بوده است: «و به تو می گویم که تو پطرس هستی و من بر این صخره کلیسای خود را بنا می کنم و نیروهای مرگ، هرگز بر آن چیره نخواهد شد. و کلیدهای پادشاهی آسمانی را به تو می دهم، آنچه را که تو در زمین منع کنی، در آسمان ممنوع خواهد شد. و هرچه را که بر زمین جایز بدانی در آسمان جایز دانسته خواهد شد.»

    تصویر منفی انجیل از حواریون

    تصاویر دیگری نیز از حواریون در انجیل آمده که ما را در وجود آنهمه ایمان و صداقت و فداکاری آنان به شک می اندازد. حواریون براساس چنین نگرشی، کسانی هستند که در شب دستگیری مسیح، با خیال راحت در خواب عمیق فرو رفته و مسیح را در غم و اندوه تنها می گذراند. و هنگام دستگیری مسیح، وی را ترک نموده و می گریزند.

    در فرازی از انجیل، پطرس که گفته شد بنا به روایت انجیل، از برترین حواری مسیح بود، عیسی وی را شیطان نامیده و مانع راه خود دانسته و افکارش را غیرخدایی می داند. همین پطرس. شخص ترسویی قلمداد شده که هنگام دستگیری مسیح، از دور وی را همراهی ندارد، و جرأت ندارد که در کنارش بماند؛ و سرانجام هرگونه ارتباط با مسیح را منکر و سوگند یاد می کند هرگز مسیح را نمی شناخته است، و جالب اینکه در همین زمان پیشگویی مسیح را به یاد می آورد که به وی گفته بود: پیش از آنکه خروس بخواند تو سه بار خواهی گفت: که مرا نمی شناسی.

    قرآن و ارائه تصویر حقیقی حواریون

    قرآن در ارائه تصویر حقیقی از حواریون، آنها را انسانهای پاکی می داند که در دوران سخت دعوت مسیح، ندای یاری وی را اجابت و تمام تلاش خود را در دفاع از مسیح و دین الهی به کار بستند. آنها به واسطه ی شایستگی وجودیشان به مقام دریافت الهام از ناحیه پروردگار دست یافتند. قرآن، آنها را الگوی عملی برای مؤمنان دانسته و به انسانهای با ایمان سفارش می کند که همچون حواریون، یارانِ خدا باشند. و اینکه آنها یک لحظه در راستگویی و صداقت مسیح شک نکرده اند.

    با این بیان روشن و بدون تعارض، چهره حقیقی حواریون، از پسِ پرده ی ابهام زمان خارج و آنها را به عنوان شخصیت هایی مؤمن و فداکار که شایسته ی الگو بوده اند، پیش رویمان قرار می دهد.

    منابعی برای مطالعه بیشتر:

    1. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 14، ص 272-282، چاپ بیروت.

    2. منشور جاوید، جعفر سبحانی، ج 12، ص 384-400، مؤسسه امام صادق.

    3. تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، ج 2، ص 425-427، دارالکتب اسلامی.

     



    پدر آریوس ::: شنبه 86/9/10::: ساعت 1:8 عصر
    نظرات دیگران: نظر

     

    چه شد که پیروان عیسی ـ علیه السّلام ـ با اینکه افراد ناشناس از اهالی جلیل و یهودیه بودند ناگهان به شهرت جهانی رسیدند؟

     

     شواهد تاریخی نشان می دهد که مسیحیت در سال های اولیه پیدایش به کندی رشد نموده و پیروانش در انزوا به سر می بردند. چنین امری مولود شرایط وجودی و پیدایش دین مسیح بوده. از یک طرف مسیحیت در میان قومی بوجود آمد که زمینه سختی برای پذیرش دعوت عموماً و دعوت مسیح خصوصاً داشتند. چرا که دین جدید درصدد تجربه عظمت بنی اسرائیل نبود. از جانب دیگر دولت مشرک روم در قبال آن موضعی محدود کننده و آزار رساننده داشت. ولی دو ویژگی برتر مسیحیت نسبت به یهودیت، هموار شدن مسیر پیشرفت آن را فراهم می آورد؛ یکی اینکه مسیحیت برخلاف یهودیت، دین بسته ای نبود و برای به دست آوردن پیروان جدید تلاش می نمود. و دوّم تأیید دین مسیح بر محبت و اخلاق بود که آن را از جاذبه بیشتری برخوردار می کرد. علیرغم این خصیصه موانع جدی ای برای شهرت جهانی این دین و پیروانش وجود داشت. این موانع برخی به ذات و اصالت این دین برمی گشتند که دست برداشتن از آن، به منزله استحاله و تحریف این دین بود. و برخی مربوط به اهداف و شرایط مورد پذیرش این دین بود که اغماض از آن، خلع ید نمودن دین از متن اجتماع بود. تغییر و تحول عمیق در مسیحیت راه را برای برطرف نمودن این موانع هموار نموده، به گو نه ای که در دل مسیحیت اصیل، مسیحیت دیگری زاده شد.

    مسیحیت اولیه و دوران انزوا

    از آنجا که دین مسیح در ناحیه جلیل که مرکز یهود متعصب بود بوجود آمد و مخاطبین خود را یهودیان قرار داد، پیروان اولیه اش در انزوا بسر می بردند. جوامع اولیه مسیحی فاقد سازمان مناسب و کارآمد بوده و اداره کنندگان آن متشکل از هیئت مشایخ (پرلبیترها) بودند. آنها تمام آداب و رسوم شریعت یهود را رعایت نموده و مرتباً جهت عبادت به همان معابد یهود می رفتند. تنها چیزی که آنها را از سایر یهود جدا می ساخت، اعتقاد به پیامبری مسیح بود. پس از مدتی با ورود پولس رسول به جمع حواریون، تفرقه شدیدی میان آنها درباره ی اجرای دستورات شریعت موسی بوجود آمد. یعقوب به عنوان رهبر کلیسای اورشلیم و جمعی دیگر از حواریون برجسته مسیح، اعتقاد داشتند که تنها ایمان به مسیح جهت رستگاری کافی نبوده و باید احکام شریعت موسی به دقت اجرا شود. در مقابل پولس عقیده داشت که صرف ایمان به مسیح جهت رستگاری کافی است. پولس با تأسی جستن از افکار و عقاید رومی و یونانی، تأثیرات عمیقی در مسیحیت ایجاد نمود. به طوری که به عنوان مؤسس دوم دین مسیح شهرت یافت. سرانجام پولس بر دسته اول چیره شده و توانست افکار خود را در میان ملتها گسترش دهد. با نشر این افکار، زمینه مساعد شهرت جهانی مسیحیت فراهم آمد.

    دوران شهرت

    شهرت دین مسیح و پیروان آن، معلول عوامل چندی است که مهمترین آن عبارتند از:

    الف. هماهنگی آیین مسیح با عقاید مشرکان: گفته شد که پولس، تغییرات عمده ای را در مسیحیت بوجود آورد. این تحولات باعث شد که نگرش و اعتقادات مسیحیت، به باورهای مشرکین نزدیک شده و به این وسیله امتهای غیر مسیح، جهت پذیرش آن آمادگی بیشتری پیدا کنند.

    به این ترتیب انسان های بیشماری که در جوامع غیر یهودی به دین مسیح گرایش می یافتند، چون با دینی مواجه می شدند که دربردارنده ی افکاری بود که قبلاً با آن انس یافته بودند، نمی توانستند به حقیقت ماهوی این دین برسند. و مسیحیت رفته رفته چنان فرهنگ شرک را در خود جذب نمود که ماهیت واقعی خود را از دست داد.

    ب. دولتی شدن کلیسا: تغییر و تحولاتی که در دین مسیح ایجاد شد راه را برای پذیرش آن از طرف دولت روم هموار نمود. تا پیش از این حاکمان رومی، مسیحیت را در مقابل خود دیده و به تعقیب و آزار مسیحیان می پرداختند. ولی پس از این تغییرات، دولت روم دلیلی برای برخورد با آن نمی دید. و می توانست آن را به بزرگترین پشتیبان خود بدل سازد، به همین دلیل قسطنطنیه در سال 313 م. آن را مورد پذیرش قرار داده و به گونه ای از آن جانبداری نمود که توانست آن را تحت نفوذ خود درآورد. پس از آن کلیسای شهر رم از آنچنان شهرتی برخوردار شد که اسقف آن از لقب اختصاصی «پاپ» برخوردار شد. موقعیت جدید دین مسیح موجب شد که این دین تشکیلات و سازمانی کارآمد یافته و تحت حمایت متألهان بانفوذ مسیحی قرار گیرد.

    این امر موجب شد که دین مسیح از نظر اعتقادی کاملاً دگرگون شود. تا قبل از آن مسیحیت تعالیم اخلاقی انجیل را وسیله ای برای تغییر رفتار بشر در این جهان می دانست، ولی پس از رسمیت یافتن، آن را اصولی برای زندگی در جهان دیگر دانست. به همین دلیل هر چند مسیحیت از انزوای اولیه خارج شده و پیروانش به شهرت رسیدند، تعالیم مسیح از واقعیت های اجتماعی دور شده و تأثیر عملی خود را به میزان قابل توجهی از دست دادند. و با چنین دگرگونی عمیقی بود که قسطنطنیه توانست بدون اینکه تعالیم عیسی را در امور سیاسی رعایت نماید، آن را حافظ دولت روم نماید. و به این ترتیب مسیحیت پس از رسمی شدن نشان آبرویی برای کسانی شد که در پی پیشرفت دنیوی هستند.

     



    پدر آریوس ::: جمعه 86/9/2::: ساعت 11:23 عصر
    نظرات دیگران: نظر

     

    یسّوعیان چه کسانی بودند و به چه کسی یسوعی گفته می‌شود؟ مرکزیّت آنها کجاست؟ و چه دین و آداب و رسومی دارند؟ چرا یهودیان از این قوم وحشت دارند؟

     

     

    مسیحیت در طول تاریخ خود، شاهد پیدایش فرقه‌هایی در درون خود بوده است،‌ اگرچه بعضی از این فرقه‌ها در جهت تعدیل رفتار و عقاید کلیسا گام برداشته‌اند. اما برخی دیگر برخورد کلیسا را در مواجهه با اصلاح‌طلبی، تشدید نموده‌اند. می‌دانیم که کلیسا، خصوصاً در دوران قرون وسطی، خشونت را به حدی رساند که در برخورد با کمترین مخالفت، از سلاح تکفیر و ارتداد بهره جست، و مجازاتهای سنگینی تا سر حد زنده در آتش سوزانده، را برای افراد رقم زد. غافل از اینکه «فکر آدمی چیزی بسیار لطیف است و نیروهای خشن در مقابله با آن، سلاحی بسیار ضعیف و ناتوان هستند».

    کلیسا با طرح مفاهیم نارسا درباره‌ برخی از موضوعات دینی و کسب ثروتهای نامشروع از طریق، فروش آمرزش و برخورد ناشایست با مردم خصوصاً قشر روشنفکر، زمینه ی بروز تشنجاتی را در محیط خود فراهم آورد. در کلیسا چه از نظر مفاهم نارسایی که در الهیات عرضه داشت و چه از نظر رفتار غیر انسانی‌اش با توده ی مردم، خصوصاً طبقه ی دانشمندان و آزاد فکر از علل عمده ی گرایش جهان مسیحی ـ و به طور مستقیم جهان غیر مسیحی ـ به مادیگری است.»

    از جمله نهضتهایی که جهت تحقق اهداف کلیسای کاتولیک بوجود آمد، فرقه سوعیان است. این فرقه با عشق و وفاداری مطلق خود به شخص پاپ، تحت عنوان «هنگ مسیح» در مدت کوتاهی علیرغم تعداد اعضای اندک خود،‌ توانست خدمات ارزنده‌ای به کلیسا عرضه دارد، و سرانجام حیات مذهبی دلخواه کلیسا و اطاعت پاپ را به جامعه باز گرداندند.

    منشأ پیدایش یسوعیان:

    اصلاح مذهب مسیحیت که منجر به ظهور پروتستان شد،در همانجا متوقف نشد. موج چنین نهضتی به کلیسای کاتولیک رم کشیده شد. پاپها خود تمایلی به ایجاد اصلاحات نداشتند. این امپراتوری شارل پنجم پادشاه اسپانیا بود که جهت نفوذ بر شاهزادگان آسمانی پروتستان مذهب و خنثی ساختن تبلیغات پروتستانها، به پاپ زمان خود «پاولوس سوم» فشار آورد که شورایی به منظور اصلاحات تشکیل دهد. اسپانیا از قرن پانزدهم شروع به اخراج مسلمانها از خاک خود نموده بود. اینک در صدد بود که خود را جهت مقابله با خطر دوم که گسترش روزافزون پروتستان بود آماده کند. این بود که حرکت اصلاح مذهبی کلیسای کاتولیک به سه صورت تحقق یافت:

    اول: تشکیل شورای دینی کشیشان در سال 1545 میلادی در شهر تِرانْت بود. حاصل این کار شورا که برخلاف انتظار شارل پنجم از کار درآمد در مدت هیجده سال (1545-1563 م) اعلام پنج اصل بود. و این پنج اصل در واقع همان اصول قدیمی کاتولیک بود «بدین ترتیب، شورای ترنت برای مذهب کاتولیک در مقابله با حجم روزافزون نظریات و تشکیلات پروتستانی، حائل و موج شکنی را به وجود آورد و...».

    دوم: اینکه پای پارلوس سوم موفق شد محکمه ی تفتیش عقاید را دوباره بر پا ساخته و کشیشان اجازه یافتند که در مناطق کاتولیک نشین، با برپایی چنین دادگاهی، منطقه خود را از وجود پروتستانها پاک سازند.

    سوم: تشکیل گروه‌های راهبان مذهبی بود که از مهمترین آن، فرقه یسوعیان می‌باشد یسوعیان (همراهان عیسی) در واقع بازوی نظامی کلیسای کاتولیک بر علیه هر مخالفی (خواه پروتستان یا مسلمان) بودند.

    تشکیلات فرقه یسوعی:

    ایگناتیوی لویولایی ( 1491-1556) مؤسس این فرقه یکی از نجبا و اشراف اسپانیا بوده که به عنوان یک سرباز در جبهه نبرد اسپانیا با فرانسه مجروح می‌شود. در زمان مداوا، به خواندن کتابهای مذهبی و شرح زندگی قدسیان مسیحی پرداخته و در صدد برمی‌آید که به عنوان یکی از سواران تارک دنیا درآید.

    «بالاخره در سال 1534 م به این جمعیت دوستان و یاران صورت سازمان جنگی و نظامی داده، آنها را «همراهان عیسی» نامیده و همه عهد کردند که به اورشلیم رفته (به تعبیر خود) عمر را در راه جهاد با مسلمانهان گمراه به سرآوردند و در هر حال جای خود را در اختیار پاولوی سوم قرار دهند.»

    این تشکیلات کاملاً صورت نظامی داشته و انضباط شدیدی بر آن حاکم بوده است. به طوری که هیچ کس قدرت تخلف از مافوق را نداشته است. اگناتیوی می‌گفت: «نه آنست که من کار لشکری را ترک گفته باشم بلکه در صف

    سربازان خدا خدمت می‌کنم» آنها هرگونه عمل خلاف و نادرستی از جمله در رفع و تقیه و کتمان و حتی سوگند دروغ را به عنوان اینکه مقدمه ی حصول به یک هدف درست است، جایز می‌دانسته‌اند.

    اصول عقاید یسوعیان

    فرقه ی یسوعی که ابتدا یاران اندکی داشت با گذشت زمان، بر تعداد آنها افزوده می‌شد.و این بود که لازم دید اصول عقاید خود را تدوین نماید. اگناتیوی در کتاب خود به نام «تمرین زندگی روحی» برنامه ی منظمی را برای هواداران خود بیان نموده است.عصاره‌ی این برنامه را می‌توان در اعقتاد کامل و انجام فرامین مذهبی و اطاعت بی‌چون و چرا از کلیسا خلاصه نمود. ویل دورانت در این باره می‌گوید: «با روی‌ آوردن داوطلبان تازه‌ای به سوی این جمع، لازم آمد که اصول عقاید و آیین آن تصریح شوند. تعهد به فرمانبرداری محض بر دو تعهد خودداری جنسی و زندگی تهیدستانه افزوده شد. بدین ترتیب که «فرمانده»‌که توسط پیروان انتخاب می‌شد، بلافاصله پس از شخص پاپ قرار گرفت. بعداً تعهد چهارمی نیز به اصول آیین فرقه مزبور اضافه شده که عبارت بود از خدمتگزاری به درگاه خلیفه رم به عنوان نایب خدا در زمین و در اجرای فوری و بدون چون و چرای آنچه را که پاپ زمان یا جانشینانش برای نجات ارواح و یا اشاعه دین لازم بدانند در سراسر دنیا.»پاپ پارلوی سوم، اصول آنها را به رسمیت شناخته و علیرغم مخالفت برخی از کاردینال‌ها به دلیل آنکه آنها را گروه افراطیون متمرد می‌دانستند، در سال 1540 م گروه مذکور را تحت عنوان «انجمن عیسی» به رسمیت شناخت.

    عملکرد و فعالیت یسوعیان:

    یسوعیان سه فعالیت را به طور جدی دنبال کردند، یکی تأسیس مدارس فوق‌العاده منظم بود که در آن تعلیماتی بر ضد مذهب پروتستان به جوانان داده می‌شد. دومی ترویج مذهب کاتولیک در میان غیر مسیحیان بود. در کار مهم ایشان (فرقه یسوعی) که توفیق بسیار در آن به دست آوردند، در زمینه، اعزام مبلغان دینی بود، و آنها مبادی کاتولیکی را در ممالک آسیایی هند،‌ چین و ژاپن انتشار داده، در اثنای قرن شانزدهم و هفدهم میلادی به آمریکای جنوبی، سنت لازی و دره می سی سی پی و مکزیک و کالیفرنیا رسیدند.»

    فعالیت سوم آنها جنگیدن بر ضد آیین پروتستان بود. «یسوعیان به مثابه «نوک حمله دستگاه پاپ» نشان دادند متحدان باارزشی برای سیاستهای نظام پاپی هستند.».

    در پایان باید دانست که هیچ یک از منابعی که مطالب مربوط به فرقه یسوعی را آورده‌اند، اشاره‌ای به ترس مسلمانان و یهود از این فرقه نشده‌ است. بلکه برعکس این فرقه همواره از یهود و مسلمانها به خاطر رسوخ ایمان و عدم انعطاف‌پذیری و تسلیم در برابر دین مسیح گلایه‌مند بودند. چنان که یکی از یاران این فرقه به نام قدیس فرانسو گزاوید گفته است: «من می‌خواهم در جایی تبلیغ کنم که مسلمان و یهودی وجود نداشته باشد، کافران و بی‌دینان را به دست من بسپارید.»

    خلاصه:

    فرقه یسوعی به فرماندهی ایگناتیوس لویولت در سال 1540 م توانست رسماً از طرف پاپ پاولوس سوم بوجود آید. هدف عمده‌ این فرقه به عنوان یک نهضت کاتولیکی، دفاع از اهداف کلیسا و شخص پاپ بود. این فرقه بات تشکیلات نظامی خود که هر گونه جرم و جنایتی را روا دانسته و مراکز آموزشی متعدد خود، موفق شد از طرفی جلوی توسعه روزافزون پروتستان را سدّ‌ نموده و از طرف دیگر مسیحیت را در اقصی نقاط جهان گسترش دهد.

    اصول عقاید این فرقه در قالب فرمانبرداری محض، خودداری جنسی، زندگی فقیرانه، خدمتگزاری به پاپ رم، و اجرای بدون چون و چرای فرامینش، شکل پذیرفت. خدمات همه جانبه‌ این فرقه به کلیسا باعث شد که فرمانده ی آن، مقام پس از شخص پاپ را کسب نماید.



    پدر آریوس ::: سه شنبه 86/7/3::: ساعت 8:8 عصر
    نظرات دیگران: نظر

     

     

    آیا حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ را به صلیب کشیدند؟

     

    در مورد به صلیب کشیده شدن حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ دو دیدگاه وجود دارند:

    1 . دیدگاه اناجیل اربعه 2 . دیدگاه قرآن.

    1 . اناجیل اربعه (کتاب مقدس مسیحیان) همگی مسأله مصلوب شدن مسیح ـ علیه السلام ـ و کشته شدن او را ذکر کرده‌اند و این موضوع در فصل آخر هر چهار انجیل، متی، لوقا، مرقُس و یوحنا مشروحاً بیان گردیده و اعتقاد عمومی مسیحیان بر همین مسأله استوار است بلکه به یک معنی مسأله قتل و مصلوب شدن مسیح، یکی از مهمترین مسائل زیربنایی آئین مسیحیت را تشکیل می‌دهد زیرا مسیحیان کنونی حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ را پیامبری که برای هدایت و تربیت و ارشاد به حق آمده باشد نمی‌دانند بلکه او را «فرزند خدا»‌می‌دانند که هدف اصلی او در این جهان فدا شدن و بازخرید گناهان بشر بوده است. می‌گویند او آمد تا قربانی گناهان ما شود به همین دلیل گاهی مسیحیت را مذهب نجات یا فداء ‌می‌نامند. و اینکه مسیحیان روی مسأله صلیب بودن فوق‌العاده تکیه می‌کنند و شعارشان «صلیب» است از همین نقطه‌نظر می‌باشد.

    دیدگاه اسلام:

    قرآن در این رابطه می‌فرماید: و گفتارشان که «ما مسیح عیسی ابن مریم پیامبر خدا را کشتیم» در حالی که نه او را کشتند و نه بدار آویختند لکن امر بر آنها مشتبه شد و کسانی که در مورد قتل او اختلاف کردند از آن در شک هستند و علم به آن ندارند و تنها از گمان پیروی می‌کنند و قطعاً او را نکشتند. بلکه خدا او را به سوی خود برد و خداوند توانا و حکیم است.

    قرآن به صراحت در آیه فوق مسأله مصلوب شدن حضرت عیسی را رد می‌کند و آن را پندار یهودیان می‌داند.

    علاوه بر آیات قرآن دلایل دیگر نیز وجود دارند که مصلوب شدن مسیح ـ علیه السلام ـ را مورد تأیید قرار نداده و آن را رد می‌نمایند از این رو از دیدگاه اسلام و مسلمانان مصلوب شدن حضرت مسیح پنداری بیش نیست زیرا:

    اولاً: مسیح ـ علیه السلام ـ پیامبری همچون سایر پیامبران خدا بو،‌نه خدا بود و نه فرزند خدا، خدا یکتا و یگانه است و شبیه و نظیر و زن و فرزند ندارد.

    ثانیاً: «فداء»‌ و قربانی گناهان دیگران شدن مطلبی کاملاً غیر منطقی است هر کس در گرو اعمال خویش است و راه نجات نیز تنها ایمان و عمل صالح خود انسان است.

    ثالثاً: عقیده «فداء» گناهکارپرور و تشویق‌کننده ی به فساد، تباهی و آلودگی است. اگر می‌بینیم قرآن مخصوصاً روی مسأله مصلوب نشدن مسیح ـ علیه السلام ـ تکیه کرده است با اینکه ظاهراً موضوع ساده‌ای به نظر می‌رسد بخاطر همین است که عقیده خرافی فداء و بازخرید گناهان امت را به شدت بکوبد. مسیحیان را از این عقیده خرافی باز دارد تا نجات را در گرو اعمال خویش ببینند، نه در پناه بردن به صلیب.

    رابعاً: قرائنی در دست است که مسأله مصلوب شدن عیسی ـ علیه السلام ـ را تضعیف می‌کند.

    1 . می‌دانیم اناجیل چهارگانه کنونی که گواهی به مصلوب شدن عیسی ـ علیه السلام ـ می‌دهد همگی سالها بعد از مسیح ـ علیه السلام ـ بوسیله شاگردان و یا شاگردان شاگردان او نوشته شده‌اند و این سخنی است که مورخان مسیحی به آن معترف‌اند. و نیز می‌دانیم که شاگردان مسیح ـ علیه السلام ـ به هنگام خطر فرار می‌کردند. و اناجیل نیز گواه بر این مطلب می‌باشد. بنابراین مسأله مصلوب شدن عیسی ـ علیه السلام ـ را از زبان مردم گرفته‌اند اوضاع و احوال چنان آشفته بوده که موقعیت برای اشتباه کردن شخص دیگر به جای مسیح ـ علیه السلام ـ آماده بوده است.

    2 . عامل دیگر که اشتباه شدن عیسی را به شخص دیگر امکان‌پذیر می‌کند این است که کسانی که برای دستگیری حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ به باغ «جستیمانی» در خارج شهر رفته بودند گروهی از لشکریان رومی بودند که در اردوگاهها مشغول وظایف لشکر بودند این گروه نه یهودیان را می‌شناختند و نه آداب و زبان و رسوم آنها را می‌دانستند و نه شاگردان عیسی را از استادش تشخیص می‌دادند.

    3 . اناجیل می‌گوید: حمله به محل عیسی ـ علیه السلام ـ شبانه انجام یافت و چه آسان است که در این گیرودار شخص مورد نظر فرار کند و دیگری بجای او گرفتار شود.

    4 . از نوشته همه اناجیل استفاده می‌شود که شخص گرفتار در حضور «پیلاطس» (حاکم رومی در بیت‌المقدس) سکوت اختیار کرد و کمتر در برابر سخنان آنها سخن گفت و از خود دفاع کرد، بسیار بعید به نظر می‌رسد که عیسی ـ علیه السلام ـ خود را در خطر ببیند و با آن بیان رسا و گویای خود و با شجاعت و شهامت خاصی که داشت از خود دفاع نکرده باشد. جای این احتمال است که شخص دیگری بجای حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ دستگیر شده و چنان در وحشت و اضطراب فرو رفته که حتی نتوانسته از خود دفاع کند و سخنی بگوید و به احتمال قوی این شخص «یهودای اسخریوطی» می‌باشد که به مسیح خیانت کرده و نقش جاسوس را ایفا نموده باشد.

    5 . بعضی از اناجیل موجود (غیر از اناجیل چهارگانه مورد قبول مسیحیان) مانند انجیل برنابا رسماً مصلوب شدن عیسی ـ علیه السلام ـ را نفی کرده است.

    مجموع آنچه تا حال بیان گردید قرائنی است که گفته قرآن را در مورد اشتباه در قتل و صلیب مسیح روشن می‌سازد.

    در نتیجه حضرت مسیح نه مصلوب شد و نه کشته گردید بلکه طبق صریح آیه مبارکه (خدا او را به سوی خود برد و خداوند توانا و حکیم است) نساء آیه 158.

    برای مطالعه بیشتر به کتب ذیل مراجعه شود:

    1 . دینهای بزرگ جهان،‌ ایرج پزشک‌پناه.

    2 . مقایسه‌ای میان تورات، انجیل، قرآن و علم، دکتر بوکای.

    حدیث:

    امام رضا ـ علیه السلام ـ فرمود:

    نقش انگشتر عیسی ـ علیه السلام ـ این دو جمله بود که آنها را از انجیل برگرفته بود:‌خوشا بحال بنده‌ای که موجب یاد خدا شود و وای به حال بنده‌ای که باعث فراموش شدن خدا گردد.

     

    منبع: http://www.kelisa-masjed.blogfa.com



    پدر آریوس ::: پنج شنبه 86/6/8::: ساعت 6:52 صبح
    نظرات دیگران: نظر

     

    اعتقاد مسلمانان در مورد حضرت عیسی و سرگذشت آن حضرت با اعتقاد مسیحیان چه تفاوتی دارد و آنها چه میگویند؟

     

     

     

     

     

    مسلمانها مسیح را پیامبری از پیامبران الهی میدانند. پیامبری که خود دارای شریعت و کتاب بوده است ولادتش که نشان از پیامبری وی داشته، از مادر ارجمندی به نام مریم صورت پذیرفته است. تولد خارق العادهاش، سبب نشده که وی بندگی خدا را انکار نماید. یا مردم را به پرستش غیر خدا دعوت کند. درباره ی سرانجام زندگی مسیح، قرآن سخن کسانی را که مدعی قتل وی شدهاند، ناشی از اشتباه آنها میداند. و عقیده دارد که خداوند مسیح را به سوی آسمان بالا برده است.

    اما نظر مسیحیت درباره ی عیسی که تحت عنوان «مسیحشناسی» آمده، با نظر اسلام متفاوت است، آنها در قالب «تثلیث» عیسی را به عنوان خدا، در کنار دو خدای پدر و روح القدس قرار دادهاند. و در قالب «الوهیت» معتقدند که خدا، در موجود عیسی تجسم یافته است. و درباره ی سرانجام عیسی گفتهاند مسیح متحمل مرگ جانکاه بر صلیب شد تا پیروانش را به رستگاری برساند. با توجه به این موارد اساسی اختلاف دیدگاه به توضیح و نقد هر یک میپردازیم.

    عیسی: خدایی در میان خدایان

    «تثلیث» به این معناست که خدا هر چند از حیث تعداد، یکی است، ولی در سه شخصیت و ذات یعنی خدای پدر، خدای پسر و روح القدس، تجلی و ظهور یافته است.

    نقد نظریه ی تثلیث

    تثلیث نه با عقل سازگار است و نه با اصول شرایع آسمانی. عقل ستیزی تثلیث از این روست که یک چیز محال است در عین حال که یکی است، سه چیز باشد. و دین ستیزی آن به دلیل مخالفت با اساس دعوت شریعتهای آسمانی است. اگر سه ذات که هر یک دارای شخصیت و صفات مستقل هستند داشته باشیم، سه اله داریم. و چند خدایی با روح دعوت همه ادیان به یک خدا، ناسازگار است، عدم پذیرش تثلیث از سوی عقل و دین، موجب شده که انسانهای الهی درباره ی آن دچار سرگردانی شوند. و دین مسیح، جاذبه ی خود را برای کسانی که تمایل قلبی نسبت به آن دارند، از دست بدهد.

    عقیده ی به تثلیث در میان مسیحیان اولیه جایی نداشته و بعدها از ناحیه ی پولس وارد مسیحیت شده است. بعدها شورای اسقفهای اعظم کلیسا که در سال 325 میلادی در شهر نیکائیه منعقد شد، آن را به عنوان جزئی از ایمان مسیحی قرار داد.

    خداوند در آیاتی از قرآن تثلیث را ناشی از مبالغه ی در دین دانسته. و قائلین به آن را کافر میداند.

    عیسی: تجسم خدای آسمان

    الوهیت به این معناست که مسیح را تجلی بخش ذات خداوند بدانیم. تجسد خدا در عیسی، به عنوان یک عقیده ی محوری در مسیحیت شناخته شده است. در انجیل یوحنا آمده: و کلمه جسم گردید و میان ما ساکن شد.

    نقد الوهیت

    الوهیت نه با معیارهای عقل سازگار است و نه با آموزههای شرایع آسمانی. از نظر عقل، محال است که خدای نامحدود، در قالب جسم محدود، بتواند حلول کند. از نظر آموزههای دینی نیز، تمام دینهای آسمانی، دعوت به خدایی یگانه که از هر جهت نامحدود است، نمودهاند. مسیح نیز به عنوان یکی از پیامبران الهی، هیچگاه ادعای الوهیت نداشته است. این پولس رسول است که اولین بار برای مسیح جنبه ی الوهیت قائل میشود.

    قرآن مقام الوهیت را از مسیح به شدت نفی کرده و معتقدین به آن را کافر میداند.

    عیسی: مصلوب جاوید

    مسیحیت معتقد است آدم با خوردن از میوه ی درختی که از آن منع شده بود، مرتکب گناهی شد که خود و همه ی فرزندانش مستوجب عقاب شدند. نادیده گرفتن چنین خطایی، با عدل خداوند نمیساخت. و عقاب با رحمت الهی ناسازگار بود. این بود که پسر خود عیسی را به زمین فرستاد تا با تحمل رنج جانکاه مرگ بر صلیب، همه ی ابنای بشر را از گناه برهاند. و به این ترتیب عدالت خواهی خدا درباره ی مجازات شخص گناهکار، ارضاء شد. این بود که پولس رسول نوشت: و چنانکه در آدم همه میمیرند، در مسیح، همه زنده خواهند شد.

    نقد نظریه تصلیب

    نظریه ی به صلیب کشیده شدن مسیح، اگر چه از نظر عقل، امری محتمل است. ولی نتایجی که مسیحیت از آن به دست میآورد، از جمله آمرزش گناه ذاتی انسان، با روح آموزههای ادیان آسمانی منافات دارد. چرا که رسوخ گناه در ذات انسان، وی را از پذیرش تکالیف الهی انبیاء بازداشته و لذا بعثت انبیاء برای هدایت بشر، امری عبث خواهد بود. از آن گذشته با توجه به غنای ذاتی خداوند و رحمت و لطف بیانتهایش که همه ادیان، از جمله مسیحیت آن را پذیرفتهاند، چه لزومی دارد که خداوند برای بخشش انسان از وی فدیه بگیرد؟ آیا اعتقاد به فدیه، نوعی نگاه تاجر پیشگی به احتمال خداوند نمیباشد؟

    این پولس رسول است که برای اولین بار اعتقاد به مصلوب شدن عیسی به خاطر آزادی و رستگاری انسان، را وارد مسیحیت میسازد.

    به نظر میرسد برنده اصلی اعتقاد به مصلوب شدن مسیح، یهود باشد. این یهود بود که توطئه قتل عیسی به دست پیلاطس، حاکم روم را فراهم آورد. و چیزی که میتوانست مایه ی خشم مسیحیت بر علیه یهود شود، با چنین اعتقادی، تبدیل به زمینه چینی یک رسالت الهی از طرف یهود را فراهم آورد. از اینها گذشته افسانه مصلوب شدن عیسی، ناشی از اشتباهی بود که در شناسایی مسیح رخ داد و فرد دیگری به جای وی به صلیب کشیده شد، و خداوند عیسی را با جسم و روحش به آسمان برد.

    نگاهی دیگر

    تفاوت نگاه مسیحیت با آنچه اسلام درباره ی عیسی میگوید، ناشی از نوع قضاوت درباره ی زندگی و سرانجام وی است. آفرینش خاص عیسی، که بدون دخالت پدری بوده است، این توهم را ایجاد نمود که وی بشر نبوده است. لذا شایسته است که وی را در کنار خدا و روح القدس که واسطه فیض الهی به پسر بوده است، قرار دهیم. و میتوان درباره ی وی سخن بالاتری گفته و در مقام الوهیت، وی را خدای تجسد یافته در میان بشر قرار دهیم. به این ترتیب یک نزدیکی کامل میان خدا و بشر به وجود میآید. سرانجام مسیح نیز همچون زندگیش،‌ شاهکاری جاودانه است. شاهکاری که در آن، عیسی خود را به خاطر نجات بشریت قربانی میکند و همه را رستگاری و نجات میبخشد. اسلام چنین اعتقاداتی را ساخته و پرداخته ذهن بشر میداند، سخن حق همان چیزی که در آیات قرآن راجع به شخصیت عیسی گفته شده است. سخنانی که وی را از افسانه و اسطوره بود. رهایی بخشیده و در قلب و روح همه مؤمنان جای میدهد. چنانکه در صدر اسلام، نجاشی (پادشاه حبشه) با شنیدن آیاتی از سوره ی مریم، از زبان جعفر بن ابیطالب، در تصدیق آن گفت: در گفتار پیامبر اینها و آنچه که عیسی آورده است، از یک منبع نور سرچشمه میگیرند.

    همانا مسیح پسر مریم فرستاده خداست

    نساء/171.

     

     

    منبع: http://www.kelisa-masjed.blogfa.com



    پدر آریوس ::: پنج شنبه 86/5/25::: ساعت 10:37 صبح
    نظرات دیگران: نظر

    عیسی ـ علیه السّلام ـ پس از تولد مدتی گمنام بود و به دیده ها دیده نشد داستان او در تاریخ چگونه است و از کجا آغاز دعوت کرد؟

      برای پاسخ به این سؤال می توان از دو منبع استفاده کرد:

    نخست منابع مسیحی که عمدتاً اناجیل هستند و چون اناجیل، از نظر زمان نگارش، بعد از حیات زمینی مسیح ـ علیه السّلام ـ به رشته ی تحریر درآمده اند، و نیز بخاطر وجود تناقضات فراوان در آنها، بطوری که برخی از آزاد اندیشان مسیحی در مورد موجودیت خارجی حضرت مسیح ـ علیه السّلام ـ به ورطه ی تردید افتاده اند، فلذا نمی توانند منبع متقن علمی برای بیان تاریخ زندگی آن حضرت بشمار آیند.

    ولی با این همه آنچه درباره ی آن حضرت ذکر شده است چنین است:

    حضرت مسیح ـ علیه السّلام ـ در دوره ی حکومت هیرودس بزرگ، در بیت لحم متولد شده است. بعد از جریان تولد و ماجراهای هم زمان با آن، دوران رشد و نموش را در شهر کوچک ناصره گذرانده است. اما در مورد اینکه آیا حضرت مسیح ـ علیه السّلام ـ تحت نوعی تربیت دینی پرورش یافته است یا خیر؟ و نیز اینکه آیا حضرت عیسی ـ علیه السّلام ـ جزو گروه دینی خاصی در یهودیت بوده یا خیر؟ مطلبی در اناجیل چهارگانه وجود ندارد. زمان بعثت آن حضرت را چند سال قبل از عروجش (وفاتش) تقریباً بین سالهای 27 و 29 میلادی تخمین زده اند و گفته اند در این سالها جذب موعظه های یحیی تعمید دهنده شده یحیی هم حضرت را در رودخانه ی اردن تعمید داد و بدین وسیله رسالت او آغاز شد. و در مورد محدوده ی تبلیغی او، چنین نوشته اند که حضرت عیسی ـ علیه السّلام ـ زمانی را در سلک و مشی خاص، اطراف جلیل و فلسطین شمالی سپری کرد و در آنجا به سبب تعالیم و شفابخشی هایش معروف شده بود.

    منبع دومی که می توان از آن استفاده کرد، قرآن و روایات اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ است که به دلیل خدشه ناپذیر بودن قرآن و روایات متواتر و صحیح منابع خوبی برای مطالعه ی زندگی حضرت مسیح ـ علیه السّلام ـ بشمار می آیند. حال به ذکر برخی از آنها می پردازیم. در روایتی از امام رضا ـ علیه السّلام ـ تاریخ ولادت حضرت عیسی ـ علیه السّلام ـ شب بیست و پنجم ماه ذی القعدة الحرام بیان شده است. و در روایتی دیگر از امام سجاد ـ علیه السّلام ـ در مورد محل تولد آن حضرت چنین آمده است: «حضرت مریم (س) هنگامی که زمان ولادت حضرت عیسی ـ علیه السّلام ـ فرا رسید برای وضع حمل از دمشق خارج شد تا به کربلا رسید و در موضع قبر امام حسین ـ علیه السّلام ـ وضع حمل کرد» در حدیث دیگری از امام باقر ـ علیه السّلام ـ بیت المقدس بعنوان مکان آغاز بعثت حضرت مسیح معرفی شده است. امام صادق ـ علیه السّلام ـ نیز در جواب سؤال شخصی چنین فرموده است: حضرت عیسی ـ علیه السّلام ـ هنگامی که در قنداق بود از طرف خداوند به مقام نبوت رسید و در نتیجه حجت خداوند بود اما هنوز به مقام رسالت مبعوث نشده بود، آیا نشنیده ای این آیه ی قرآن کریم را (انی عبدالله آتانی الکتاب و جعلنی نبیاً...)از آن هنگام که در آغوش مادر سخن گفت همچنان آیتی برای مردم و رحمتی از جانب خداوند متعال بر حضرت مریم (س) بود تا دو سالگی که در این مدت حجت خداوند بر مردم حضرت زکریا ـ علیه السّلام ـ بود (هنگامی که حضرت عیسی ـ علیه السّلام ـ به دو سالگی رسید) حضرت زکریا ـ علیه السّلام ـ از دنیا رحلت فرمودند و بعد از او فرزندش حضرت یحیی در سن طفولیت به مقام رسالت مبعوث شد، آیا شنیده ای این آیه ی قرآن کریم را که (یا یحیی خذ الکتاب بقوة‌و آتیناه الحکم صبیا) و همچنان حضرت یحیی ـ علیه السّلام ـ حجت خداوند بود بر مردم تا زمانی که حضرت عیسی ـ علیه السّلام ـ به سن هفت سالگی رسید، هنگامی که حضرت عیسی ـ علیه السّلام ـ هفت ساله شد به دستور خداوند حجت خداوند بر حضرت یحیی ـ علیه السّلام ـ و مردم شد. حضرت مسیح بعد از آنکه به مقام رسالت مبعوث شد پیوسته در بیت المقدس زندگی می کرد تا سن دوازده سالگی، در این زمان بود که هردوس ملک از دنیا رفت و حضرت مسیح به همراه مادرش به شام برگشت و در منطقه ی جبل الخلیل در روستایی به نام ناصره سکنی گزید و همچنان در آنجا تا سن سی سالگیش که از طرف خداوند مأمور شد برای تبلیغ به طرف بیت المقدس برگردد. در آنجا مانده بودند با توجه به مطالب فوق روشن می شود که، این سخن که آن حضرت مدتی به چشم دیده نشده و... مبانی تاریخی ندارد، نه در منابع اسلامی و نه در منابع مسیحی، همچنین باید گفت بر اساس هر دو منبع حضرت عیسی ـ علیه السّلام ـ مدتی در ناصره و بیت المقدس بوده است هر چند در سایر مطالب بین دو منبع مسیحی و اسلامی توافق وجود ندارد.

    منابع برای مطالعه ی بیشتر:

    1. ترجمه ی المیزان ، ج 3،‌ذیل آیات 42 تا 60،‌سوره ی آل عمران.

    2. تحقیقی در دین مسیح، جلال الدین آشتیانی.

    3. تاریخ جامع ادیان، جان . بی . ناس.

     

    منبع: http://www.kelisa-masjed.blogfa.com



    پدر آریوس ::: جمعه 86/4/22::: ساعت 10:37 صبح
    نظرات دیگران: نظر

     

    چرا حضرت مریم(علیها السلام ) بدون شوهر بچه دار شد؟

     

     خداوند در قرآن،‌آفرینش مسیح را یک آفریده شدن طبیعی، همانند پیدایش حضرت آدم می داند. هر چند خلقت عیسی از نظر روش معمول در بوجود آمدن نسل به نیازمندی پدر، یک امر خارق العاده می باشد. و چیزی که طبیعی باشد، ذهن انسان را به سوی سؤال نمی کشاند، اما اینکه درباره ی آدم سؤال از چرایی آفرینش بدون پدر و مادر نمی شود، و درباره ی عیسی پرسش می شود که چرا بدون پدر پا به وجود گذاشته است؟ از آن رو می باشد که درباره ی آدم، هنوز ذهن انسان به آفرینش از والدین که یک آفرینش تدریجی و از راه اسباب عادی می باشد، عادت نکرده است و از آنجا که قبل از آدم، کسی نبوده، انسان به خود آفرینش که وجودی آنی و بدون اسباب عادی است توجه می کند. دقت در مطلب به ما می فهماند که تدریجی بودن وجود و آنی بودنش، تفاوتی در طبیعی بودن و انتساب وجود به خداوند ندارد ولی طبیعی بودن آفرینش مسیح، مانع از آن نیست که ما درباره ی چرایی حکمت آن بپرسیم. و می توان پرسید چه حکمتی در کار بوده،‌ که آفرینش عیسی را بدون پدر رقم زده است؟

    مسیح و حکمت آفرینش خاص

    خداوند در قرآن از زبان جبرئیل،‌در پاسخ مریم که از بشارت تولد فرزند بدون پدر، متعجب شده است می گوید: بوجود آوردن فرزندی بدون پدر، برای خدا آسان است، آنگاه حکمت چنین آفرینشی را نشان آشکار بر پیامبری عیسی و پاکی مادرش مریم و رحمت و نعمتی برای مردم که توسط مسیح هدایت می یابند، دانسته و در پایان تأکید می نماید که اراده ی الهی بر تحقق چنین کاری صورت پذیرفته است. این سخن نشان می دهد که درباره ی حکمت آفرینش مسیح چند نکته باید مورد دقت واقع شود اول این که آفرینش عیسی بدون پدر، برای خدا آسان و چنین نیست که قدرت الهی محدو دباشد. امام صادق ـ علیه السّلام ـ در پاسخ به این سؤال که چرا عیسی بدون پدر آفریده شده، در حالی که سایر مردم از پدر و مادر بوجود آمده اند؟ فرموده: تا مردم نسبت به تمام و کامل بودن قدرت الهی آگاهی یابند و بدانند خداوند بر این که مخلوقی را از مادر و بدون پدر بیافریند، قادر است همچنانکه بر آفرینش مخلوق بدون پدر و مادر قدرت دارد. و خداوند چنین کرد تا دانسته شود که بر هر چیزی قادر است. دوم چنین آفرینشی خارق العاده نشان از نبوت مسیح و تجلیل از مادرش مریم به عنوان زنی که به این مقام نائل شده، دارد. نه اینکه انسان از آن نتیجه برعکس گرفته و چنین خلقتی را دلیل بر الوهیت مسیح بداند.

    سوم آفرینش مسیح، رحمتی برای مردم خواهد بود. زیرا به آنها راه رهایی از اوضاع و احوالی که یهود برایشان رقم زده و به حدود الهی تجاوز و کتاب خدا را رعایت نمی نمودند، را به آنها نشان می داد. البته برخی دیگر از حکمتها برای آفرینش خاص مسیح، به نظر می رسد. از جمله ردّ یهود درباره ی تفسیر مادی از پدیده های جهان می باشد. استاد ابوزهره در این باره معتقد است که یهود قومی مادی بوده که تنها به علل ظاهری پدیده ها توجه داشتند و خداوند اراده نمود که چیزی برخلاف آن به یهود نشان دهد. دیگر از جنبه های مادیت یهود این بود که آنها منکر روح بودند و اعتقاد داشتند که انسان صرفاً از ماده بوجود آمده است و خداوند بر آن شد انسانی بیافریند که اساس آفرینش آن روح الهی است.

    یکی دیگر از حکمتهای خاص آفرینش مسیح را می توان زمینه چینی مقام نبوتش دانست قوم یهود به خلاف آن که انتظار پیامبری را می کشیدند، هرگز حاضر نبودند این پیامبر در جهت اهداف غیر بنی اسرائیل باشد. آفرینش خاص عیسی، دلیل محکمی به عنوان نشان از نبوت آینده و راه هرگونه عذر و بهانه یهود را در عدم پذیرش وی می بست.

    از مجموع آنچه گذشت به دست آمد که حکمت باکره زایی حضرت مریم چند چیز بوده است:

    1. اثبات قدرت بی انتهای خداوند و این که خداوند محدود به استفاده از روش های معمولی که ما درباره ی طبیعت می شناسیم، نمی باشد.

    2. دلیل روشن بر نبوت مسیح و تجلیل از مادرش حضرت مریم، به عنوان زنی برگزیده که به مقام محدثه بودن یعنی سخن گفتن با جبرئیل می رسد و شایستگی مادری پیامبری صاحب کتاب را می یابد.

    3. رحمت برای مردم. رحمت وجودی مسیح هم از جنبه ی معنوی به عنوان هدایت مردم به دین حق و هم جهت مادی به عنوان رهایی بخش مردم از امراض غیر قابل علاج و سایر برکات مادی بوده است.

    4. باطل نمودن عقیده یهود درباره ی تفسیر مادی از پدیده ها، بدونه توجه به خداوند که پدید آورنده اصلی همه ی موجودات است. و این که موجودات از جسم و روحی که از ناحیه ی خدا به آنها ارزانی شده. تشکیل یافته اند.

    5. زمینه چینی (ارهاص) بسیار خوب برای ظهور پیامبری در میان قوم متعصب و لجوج یهود.

    منابعی برای مطالعه ی بیشتر :

    1. بحارالانوار، علامه مجلسی ج 14،‌ص 206، باب هفده، ولادت عیسی ـ علیه السّلام ـ .

    2. مجموعه آثار، شهید مطهری، بخش عدل الهی، ص 139.

     

     

    منبع: http://www.kelisavamasjed.blogfa.com



    پدر آریوس ::: سه شنبه 86/4/19::: ساعت 10:46 عصر
    نظرات دیگران: نظر

     

    مسیحیان مسیح را پسر خدا می‌دانند آیا می‌شود این مقوله را تشبیه کرد به خون خدا دانستن امام حسین ـ علیه السلام ـ (زیارت وارث می‌گوید یا ثار الله و ابن ثاره) دین اسلام چه جوابی می‌دهد ؟

     

    قبل از پرداختن به پاسخ سؤال فوق ابتدا باید معلوم گردد که منظور مسیحیان از فرزند خدا بودن حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ چیست؟ و در ثانی این که در زیارت وارث امام حسین ـ علیه السلام ـ را با عبارت «ثارالله» توصیف کرده به چه معناست و در نهایت آیا این دو مطلب شباهتی به هم دیگر دارند و می‌توان هر دو را موجب شرک، تشبیه، تجسیم و... دانست یا نه؟

    1. عقیده مسیحیان در مورد عیسی ـ علیه السلام ـ

    پولس که از دیدگاه مسیحیان، بنیان‌گذار مسیحیت کنونی است از همان آغاز تبلیغ مسیحیت خود ساخته‌اش، حضرت عیسی را به عنوان فرزند خدا معرفی می‌کرد و در جای جای نوشته‌های خود که به کلیساهای مختلف می‌نوشت (و اکنون جزو بخشی از عهد جدید کتاب مقدس مسیحیان به شمار می‌رود) این اندیشه را شایع می‌ساخت. او در نامه‌ای به مسیحیان روم می‌نویسد: «... این مژده درباره فرزند خدا یعنی خداوند ما عیسی مسیح می‌باشد که به صورت نوزادی از نسل داود نبی به دنیا آمد، اما با زنده شدنش پس از مرگ، ثابت کرد که فرزند نیرومند خدا و دارای ذات مقدس الهی است.» و در نامه دیگری می‌نویسد: «چقدر باید خدا را شکر کنیم خدایی که پدر خداوند ما عیسی مسیح است.»

    در انجیل یوحنا چنین آمده که: «در ازل پیش از آن که چیزی پدید آید «کلمه» وجود داشت و نزد خدا بود. او همواره زنده بوده و خود او خداست هر چه هست به وسیله او آفریده شده است... «کلمه خدا» انسان شد و بر روی این زمین و در بین ما زندگی کرد.»

    بنابراین مسیحیان حضرت عیسی را خدا و فرزند خدا می‌دانند که به صورت انسان ظهور کرده است و همانند خداوند ازلی و قدیم است و طبق این اعتقاد او شریک خداوند در آفرینش و تدبیر جهان است. در قرآن کریم نیز به این اعتقاد مسیحیان اشاره شده است، چنان که خداوند می‌فرماید: «... و نصاری (مسیحیان) گفتند: مسیح پسر خداست این سخنی است که با زبان خود می‌گویند که همانند گفتار کافران پیشین است، خدا آنان را بکشد، چگونه از حق انحراف می‌یابند.» «آنها دانشمندان و راهبان خویش را معبودهایی در برابر خدا قرار دادند و مسیح فرزند مریم را در حالی که دستور نداشتند، جز خداوند یکتایی را که معبودی جز او نیست بپرستند، ‌او پاک و منزه است از آنچه شریکش قرار می‌دهند.» و البته در آیات دیگر نیز خداوند را از داشتن فرزند منزه دانسته  و نسبت دادن هرگونه مثل و شبه به خداوند را مردود می‌شمارد، و می‌فرماید: «لیس کمثله شیء» و به پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ می‌فرماید که «بگو خدا خالق همه چیز است و اوست یکتا و پیروز».

    علاوه بر آیات فوق در هیچ یک از دیگر آیات یا روایات اسلامی، هیچ کس به عنوان فرزند خداوند معرفی نشده است و در مورد پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ که اشرف انبیاء می‌باشد در قرآن کریم چنین آمده است که: «محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ فقط فرستاده خداست و پیش از او، فرستادگان دیگری نیز بودند...».

    اما این که در زیارات مربوط به شهدای کربلا و امام حسین ـ علیه السلام ـ از آن حضرت با عنوان «ثار الله و ابن ثاره» نام برده شده نمی‌تواند دلیلی بر فرزند داشتن خدا یا جسم بودن خدا و یا... باشد و شاید سؤال کننده گرامی در معنای این کلمه اشتباه کرده است پس بهتر است به معنی کلمه «ثار» در لغت اشاره شود.

    2. ثار در لغت: در مورد ریشه کلمه «ثار» دو احتمال می‌تواند وجود داشته باشد. الف) ثار از ریشه «ثور» به معنی برانگیخته شدن و شوریدن گرفته شده باشد. که در این صورت «ثارالله» به معنی «برانگیخته خدا و کسی که به خاطر خدا قیام کرده است» می‌باشد و «ابن ثارالله» ، فرزند قیام کننده به خاطر خدا معنی می‌دهد.

    ب) ثار از ریشة ثأر (مهموز العین) به معنی خون خواهی وگرفتن انتقام مقتول، گرفته شده باشد که در این صورت «ثار الله» اضافه مصدر به فاعل بوده و به معنی کسی که خداوند انتقام خون او را خواهد گرفت می‌باشد.

    از میان دو معنی فوق، معنی اخیر مورد استعمال بیشتری دارد و علامه مجلسی ضمن این که می‌گوید: ثار از الثأر (مهموز العین) اخذ شده در مورد معنی آن دو احتمال می‌دهند:

    احتمال اول: ثار الله به معنی کسی است که خداوند از دشمنان او خون‌خواهی خواهد کرد.

    احتمال دوم: ثارالله یعنی کسی که به هنگام رجعت، انتقام خون خود و اهل بیتش را به امر الهی از دشمنان خواهد گرفت.

    با توجه به مطالب فوق «ثار» را چه از ریشه «ثور» گرفته باشیم که به معنی برانگیخته شدن است و چه از ریشه «ثأر» که به معنی خونخواهی مقتول است، ثار الله معنی خون خدا نمی‌دهد و اگر در جایی این کلمه را به معنی خون خدا ترجمه کرده‌اند یا همین معنای «کسی که خدا خون‌خواه اوست» مورد نظر بوده و یا اشتباه کرده و معنای آن را متوجه نشده‌اند. زیرا هیچ دلیل و مدرکی وجود ندارد که ثارالله را خون خدا معنا کنیم.

    نتیجه: در نهایت می‌توان گفت: قیاس عقیده مسیحیان در مورد حضرت عیسی با عقیده مسلمانان درمورد امام حسین ـ علیه السلام ـ یا امام علی ـ علیه السلام ـ قیاس نادرست و بی‌ربطی است؛ زیرا اولا: مسیحیان حضرت عیسی را فرزند خدا و جزیی از خدا و آفریننده جهان می‌دانند.

    ولی مسلمانان به خصوص شیعیان این عقیده را رد کرده و خداوند را از داشتن فرزند منزه می‌دانند و هر روز چندین بار در نماز آیه «لم یلد و لم یولد» را تکرار می‌کنند و به معنای آن ایمان دارند.

    ثانیا: ثار الله به معنی خون خدا نیست تا گمان شود که خداوند جسم بوده و خون دارد و نعوذ بالله امام حسین ـ علیه السلام ـ یا امام علی ـ علیه السلام ـ خون خدا هستند.

    ثالثاً: ثار یا به معنی برانگیختة خداوند است یا به معنی «کسی که خداوند خون خواه اوست» و هر دو معنی هیچ دلالتی بر تشبیه، تجسیم و تشریک ندارد و این که خداوند انتقام خون امام حسین ـ علیه السلام ـ را خواهد گرفت،‌امری است یقینی که در روایات متعدد بدان اشاره شده است. هم چنان که صاحب مکیال المکارم می‌نویسد: «خداوند،‌ انتقام خون مولای ما شهید مظلوم (امام حسین ـ علیه السلام ـ) را خواهد گرفت؛ زیرا در حقیقت خداوند ولی دم آن حضرت است به همین خاطردر زیارت‌های متعدد آمده است که السلام علیک یا ثار الله.»

    برای مطالعه بیشتر مراجعه شود به:

    1. عقاید استدلالی، استاد علی ربانی گلپایگانی.

    2. آموزش عقاید، آیت الله مصباح یزدی.

    3. آشنایی با ادیان بزرگ، استاد حسین توفیقی.

     

    منبع: http://www.kelisa-masjed.blogfa.com



    پدر آریوس ::: پنج شنبه 86/4/14::: ساعت 12:33 صبح
    نظرات دیگران: نظر

    <      1   2   3   4   5   >>   >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 4
    بازدید دیروز: 30
    کل بازدید :369134

    >>اوقات شرعی <<

    >> درباره خودم <<
    پاسخ به سؤالات شما در مورد مسیحیت - مسجد و کلیسا - mosque&church
    پدر آریوس
    این وبلاگ بر آن است تا در فضایی آرام ، عقلانی و منطقی به مناظره و گفتگو با برادران و خواهران مسیحی جویای حق و حقیقت بپردازد.

    >> پیوندهای روزانه <<

    >>فهرست موضوعی یادداشت ها<<

    >>آرشیو شده ها<<

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    پاسخ به سؤالات شما در مورد مسیحیت - مسجد و کلیسا - mosque&church

    >>> لوگوی دوستان<<<

    >>جستجو در وبلاگ<<
    جستجو:

    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<
    پارسی بلاگ، پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ
    2006-ParsiBlog™.com ©