جنگ تبشیری علیه اسلام
به نوعی جنگ صلیبی ـ تبشیری علیه مسلمانان اشاره کردم، نوع نظامی آن را همه ما در گوشه و کنار جهان شاهد هستیم، لازم است به نوع فرهنگی! ـ تبلیغی آن نیز به نحوی بپردازیم.
هم اکنون بسیاری از مؤسسات مسیحی در جهان، علیه اسلام و قرآن تبلیغات وسیعی را انجام میدهند، از جلمه سازمانی که مرکز آن در شهر «اشتوتگارت» (آلمان غربی) قرار دارد. این مرکز دارای شعبهای در شهر «بازل» (سویس) میباشد. این مرکز به بسیاری از زبانها نشریه و کتاب منتشر میسازد. و در تمامی این نوشتهها به رد اسلام و قرآن پرداختهاند.
نام چند نمونه از کتابهای این مرکز به قرار زیر است:
ـ میزان حق (سه جلد)
ـ روشنگری اندیشهها درباره منابع اسلام
ـ دعوت حق
ـ خدا و مسیح
ـ صلیب در انجیل و قرآن
ـ دین مسیح نسخ نمیشود
ـ شخصیت مسیح درانجیل و قران
ـ آیا خدا در جسم ظاهر میشود؟
ـ آمرزش در مسیحیت
ـ خدای یگانه در سه چهره مقدس
این مرکز تبشیری شعبهای هم در لندن دارد که اخیراً دیدم گروهی از پسران و دختران اروپایی و شرقی، نشریات این مؤسسه را به زبانهای مختلف و از جمله «عربی» در خیابانهای لندن، به طور رایگان در بین مسلمانان و به ویژه اعراب توزیع میکنند.
در لبنان کشیش متعصبی به نام «یوسف الحداد» زندگی میکند که دهها کتاب علیه اسلام و قرآن منتشر ساخته است. او در کتابهای خود بسیاری از آیات قرآن را تحریف نموده است.
معروفترین نوشتههای او چنین است:
ـ مقدمهای بر گفتگوی اسلام و مسیحیت
ـ قرآن، دعوتی مسیحی؟
ـ قرآن و مسیحیت
ـ اسرار قرآن
ـ مسیح و محمد از دیدگاه قرآن
ـ انجیل و قرآن
در استرالیا نیز مجموعهای از کشیشهای متعصب وجود دارند که در مقالات و نشریاتشان علیه پیامبر و تعالیم اسلام مطالبی نوشته و به شدت به فعالیت مشغولند. اخیراً در این کشور کتابی از «جون لاون» منتشر شده به نام «خطر اسلام» نویسنده این کتاب که سالها در سرزمینهای اسلامی میزیسته و اکنون در لندن زندگی میکند، در این کتاب به شدت به اسلام و مسلمین توهین نموده است. او گذشته از این کتاب، در رادیوهای محلی با انجام مصاحبه هایی به اسلام حمله میکند.
در فرانسه نیز اخیراً انتشارات «سرف» کتابی به نام «ما و اسلام» منتشر ساخته، نویسنده این کتاب راهبی به نام (یوحنا محمد عبدالجلیل) یک مسلمان مراکشیالاصل میباشد که در دانشگاه «قرویین» مراکش تحصیل کرده و آنگاه به پاریس سفر نموده و در سال 1945 مسیحی شده است! در این کتاب نیز حملات شدیدی علیه اسلام به چشم میخورد.
در هند، حرکات تبشیری گروهی از پیروان اسلام را جلب کرده و آنان کتابهایی علیه اسلام به زبانهای محلی منتشر میسازند، یکی از فعالترین مبشرین ک. علوی مؤلف کتاب «آیا خدا فرزند دارد؟» میباشد، که کتابهایش در منطقه توزیع میشود.
در اندونزی نیز مسلمان زاده هایی که مسیحی میشوند، پس از مسیحی شدن شروع به تألیف کتبی در رد اسلام مینمایند از جمله آنان میتوان «رفاعی برهان الدین» مؤلف کتاب «عیسی در قرآن» را (باندوک 1965) ـ نام برد. البته در اندونزی بیش از چهارده هزار مبلغ و مبشر مسیحی مشغول فعالیت هستند و تنها در جزیره بورینو که یک جزیره مسلمان نشین است، بیش از یک هزار مبشر مسیحی به تبلیغ اشغال دارند و از هم اکنون برنامه وسیعی برای مسافرت پاپ به آسیا، از جمله هند و اندونزی از طرف واتیکان تدارک دیده میشود.
مؤسسههای تبشیری در برخورد با دنیای اسلام از شیوه دیگری هم استفاده میکنند و آن شعار حمایت مسیحیان و پیروان ادیان توحیدی از ساکنین سرزمینهای کمونیستی است که در این برنامه: «اتحاد اروپایی دموکراتیک مسیحی در رم» دقیقاًبرگزار کننده برنامههای تبشیری است. مؤسسه دیگر، (کنگره جهانی ادیان» است، که هدف آن امکان پیدا کردن آزادی تغییر عقیده و ازدواج زن مسلمان با مرد مسیحی است.
این مؤسسات برای پیشبرد برنامههای تبشیری خود از ایجاد باشگاههای ورزشی کودکان، مدارس ابتدایی و متوسط، تأسیس دانشگاهها و دانشکدهها در بهترین شکل و محتوی نیز بهرهمند میشوند. آنها در این راه تا آنجا پیش رفتهاند که در برخی از سرزمینهای اسلامی درس «دین اسلام» را از دروس مدارس و دانشگاهها رسمی یا کم کرده و یا به طور کلی حذف نمودهاند.
شگرد دیگر آنان انتشار نشریات جنسی است. مبلغین مسیحی به زندانهای سیاسی هم سرکشی میکنند. به ویژه در اندونزی، از زندانیان کمونیست دیدار مینمایند و پس از مذاکره با آنها، خانواده هایشان را مسیحی مینمایند.
یک جمعیت مذهبی که به نام مسیحیت فعالیت مینماید، روزنامهای به نام «برج مراقبت» دارد که به 80 زبان و با تیراژ چند میلیون نسخه نشر مییابد. رادیوهای تبشیری مسیحی فراوان است که از جمله میتوان از رادیوهایی که در کشورهای سودان، اسپانیا، ایتالیا، آلمان غربی و سویس قرار دارد نام برد. رادیو واتیکان هم روزانه به 36 زبان برنامه پخش میکند یک گروه مسیحی به نام «پایتیستها 112 ایستگاه رادیو در 38 سرزمین دارد. برای رادیوی جنوب شرقی آسیا در سال 1980 بودجهای معادل 20 میلیون دلار اختصاص یافته است. این رادیو به 28 زبان آسیایی برنامه پخش میکند.
مبشرین اینگونه محافل از هر وسیلهای سود میجویند و در این راه از جنگ هم گریزان نیستند. نبرد مسلحانه بین اسلام و مسیحیت در لبنان ـ فلیپین ـ قبرس ـ نیجریه و اریتره درهمین رابطه است!
برخی مسیحیان کاتولیک با در دست گرفتن برنامههای اقتصادی و واردات و صادرات در بسیاری از این کشورها، به برنامههای تبشیری اقدام مینمایند. هم اکنون در جهان 16 مرکز عمده برنامه ریزی تبشیری (در آفریقا دو مرکز ـ در آسیا 6 مرکز و 8 مرکز در اروپا و آمریکا) وجود دارد که به برنامه ریزی دراز مدت مشغولند و بودجه آنها از طرف واتیکان تأمین میشود. واتیکان منابع اقتصادی، شرکتها و اموال فراوانی در اختیار دارد که میزان آن از اسرار به شمار میآید و تنها پاپ و چند تن از نزدیکانش از میزان بودجه و ثروت واتیکان آگاهند اما برخی از کارشناسان اقتصادی عقیده دارند سومین یا چهارمین دولت ثروتمند جهان واتیکان است. در یک برنامه اختلاس از بانک ایتالیا که یک میلیارد و هفتصد هزار دلار بود، رئیس بانک واتیکان متهم اصلی است که پولها را به آمریکای جنوبی فرستاده است. او یک کشیش آمریکایی و مشاور ویژه پاپ است.
گفتنی است که برای اجرای برنامه تبشیر مسیحیت در آفریقا و آسیا علاوه بر کاتولیکها، فرقههای دیگر مسیحیت نیز فعال هستند و تنها یک گروه پروتستان در آمریکا «بیل گراهام» دست به جمع آوری یک بیلیون دلار زده است.
واتیکان در سراسر دنیا پنج هزار مجله و روزنامه با دو میلیارد تیراژ منتشر میسازد. در خود واتیکان علاوه بر روزنامه یومیه ایتالیایی که از 120 سال پیش منتشر میشود، هفتهنامههایی هم به زبانهای انگلیسی، فرانسه، آلمانی، اسپانیایی و پرتغالی منتشر میگردد. کلیسا در کشورهای آفریقایی بالغ بر 5/1 میلیون واحد مؤسسه، مرکز، کلیسا، درمانگاه، مدرسه و غیره دارد که یکصد و یازده هزار کشیش، مدیر، کارمند، دکتر، مهندس و غیره (از مجموع 220000 مبلغ مسیحی در جهان) آنها را اداره میکند و هزینه سالانه آنها بالغ بر یک میلیارد دلار است.
چنانکه دو سه بار اشاره کردم واتیکان نوعاً از فعالیتهای خود در روزنامه رسمی خود چیزی منتشر نمیسازد و یک سیاست کتمان و ابهام بر کلیه امور واتیکان حکم فرما است. ولی طبق اطلاعات منتشر شده در اروپا هم اکنون واتیکان 80 هزار مبشر را برای اعزام به سراسر دنیای اسلام تا سال 2000 آماده میسازد.
تسلط مبشرین به دو یا سه زبان یکی از شرایط عمده اعزام آنها است و خود پاپ به پنج زبان به طور مسلط حرف میزند.
البته بررسی عملکرد واتیکان و گروههای مسیحی دیگر در اروپا و آفریقا و آسیا (به ویژه کشورهای اسلامی) نیازمند یک کادر مجهز و زبان دان و فارغ البال است که در این زمینه ضمن مسافرتهای گوناگون بتوانند حقایق را آن چنان که هست از نزدیک ارزیابی و گزارش کنند.
در اینجا بی مناسبت نیست اشاره کنم که کتابخانه واتیکان بالغ بر یک میلیون نسخه کتاب دارد که از این تعداد 70 هزار آن خطی و قدیمی است، جالب آنکه اخیراً یک قرارداد چند میلیاردی هم برای ساختن یک ساختمان ضد اتمی در داخل واتیکان بسته شده که وایتکن مدعی است برای حفظ کتابها و اسناد گرانبها به ساختن این پناهگاه اقدام کرده است! که طبعاً علاوه بر کتابها، در صورت ضرورت افراد خاصی هم میتوانند از آن استفاده کنند؟!
ایتالیا ـ رم / 10/5/62
سیدهادی خسروشاهی
واتیکان دنیای اسلام و:غرب
http://www.khosroshahi.net/book/fehrest.php?book_id=8
واتیکان و مساله لهستان
در مورد موضعگیریهای پاپ در مساله لهستان و اینکه واتیکان در لهستان اصولا دنبال چه چیزی است نیز باید بگویم:
میدانیم که پاپ فعلی متولد لهستان و از معدود پاپ هایی است که زادگاهش ایتالیا نیست. سفر اخیر پاپ به لهستان که هیجدهمین سفر او در جهان و دومین سفر او به لهستان پس از احراز مقام پاپی است، بازتاب وسیعی در وسائل ارتباط جمعی شرق و غرب داشت. گرچه مقامات واتیکان کوشیدند طبق معمول به این سفر مفهوم غیر سیاسی بدهند، اما روشن است که جز یک هدف سیاسی، این سفر مفهوم دیگری در شرایط کنونی لهستان نمیتوانست داشته باشد.
به نظر من واتیکان آرزوی تولد دوباره اروپای شرقی را دارد که محور آن احساسات دلخواه مذهبی باشد، امروز «ورشو» سنگر مسیحیت در اروپای شرقی و فردا پراگ و پس فردا بوداست که در آنجا تعداد کاتولیکها بیشتر از 50% میباشد و آنگاه سرزمینهای دیگر...
البته واتیکان در لهستان از نفوذ و قدرت ویژهای برخوردار است.
کلیسای کاتولیک در لهستان 5 مؤسسه کشاورزی دارد و یک چهارم محصولات کشاروزی لهستان را تولید میکند و روحانیون کاتولیک از طریق این سرزمین و تأسیسات دیگر بازرگانی، بر اوضاع اقتصادی لهستان تسلط دارند و همکاری کاردینال ورشو، در ایجاد سندیکای همبستگی و توجه خاص پاپ به لخ والسا، رهبر سندیکا، باعث گردید که این حرکت سیاسی، بعد مذهبی هم پیدا کند و واتیکان قدرت خود را در تحریک مردم به رخ بلوک کمونیست بکشد !
البته عکس العمل شوروی در این زمینه بسیار سریع بود و حتی مجله «عصر جدید» چاپ مسکو طی مقالهای به شدت به «درآمیختگی خطرناک بین کلیسا و دولت» حمله نمود و همان روزی که پاپ وارد لهستان شد و در فرودگاه ورشو، خاک لهستان را بوسید، «گرومیکو» وزیر خارجه شوروی، اخطار کرد که «لهستان همچنان در بلوک کشورهای کمونیست باقی خواهد ماند»!
به نظر من پاپ در این سفر، اهداف مختلفی را دنبال میکرد و از سخنان او در آنجا که لهستان را «جفت بین شرق و غرب» نامید، و یا گفت که «در اندیشه اروپایی است که از اقیانوس آتلانتیک تاکوه اروال زیر پرچم مسیحیت متحد باشد» میتوان به پارهای از این اهداف پی برد.
با توجه به موقعیت پاپ و کلیسا در لهستان و بدهکاری 27 میلیارد دلاری لهستان به کشورهای غربی، و انتظار کمکهای بیشتر، میتوان مشکلات داخلی لهستان را ارزیابی کرد و آنوقت به خوبی میتوان فهمید که چرا پاپ به طور صریح و آشکار خواستار میشود که «لهستان با غرب و آمریکا فتح باب!» کند.
یکی دیگر از اهداف پاپ از سفر اخیرش به لهستان، تحکیم پنهانی و غیر مستقیم «سولیدارنوش» ـ اتحادیه همبستگی ـ بود.
پاپ در سخنرانیهای عمومی خود، خود را هوادار مردم لهستان و درکنار آنها نامید. در مراسم ویژهای که پاپ سخنرانی میکرد سه هزار کشیش به عنوان نماینده 21500 کشیش لهستانی و هزاران «خواهر مقدس» به عنوان نمایندگان بیش از 26700 خواهر مقدس لهستانی، شرکت کرده بودند... و سخنرانی پاپ در استادیوم ورشو با حضور بیش از یک میلیون و نیم نفر انجام پذیرفت و آنها شعار میدادند: «خدا، حیثیت، میهن».
پاپ در این سفر، به طور ماهرانهای در یک سخنرانی کلمه سولیدارنوش ـ به معنای همدردی با همبستگی ـ را به زبان آورد و با زندانیان سیاسی اظهار همدردی کرد و به طور آشکار گفت: «آزادی چیزی است جز آنچه که امروز در لهستان وجود دارد» و این نوعی دهن کجی به حزب کمونیست حاکم و ژنرال یاروزلسکی بود!....
البته این دهن کجی، از طریق دیگر جبران شد و واتیکان یک پیمان فرهنگی ـ اقتصادی با لهستان بست و قرار شد که واتیکان به پشتیبانی اقتصادی خود از لهستان ادامه دهد و یک بانک، برای کشاروزان و کارگران، وابسته به بانک واتیکان، ایجاد گردد.
همچنین در این سفر به طور آشکار با «والسا» طوری رفتار کرد که گویا دیگر نقشش پایان پذیرفته است. و اگر در گذشته والسا با تشریفات تمام به «حضور پذیرفته» میشد، این بار همچون یک انسان معمولی به حضور ایشان رسید!
این امر، حادثه بزرگی در لهستان بود. و برای همین آقای دونله وی DONLEVI معاون سردبیر روزنامه «ابزرواتور و رومانو» ارگان رسمی واتیکان، طی سرمقالهای نوشت «نقش سیاسی والسا به عنوان رئیس سندیکای همبستگی پایان پذیرفت... بعضی اوقات لازم است کسانی که مشکل ایجاد میکنند، قربانی شوند تا برای جامعه یک خوبی بزرگتر ایجاد شود... نقش والسا را در میان کارگران لهستان نمیتوان نابود ساخت. به والسای قرباین شده احترام بگذاریم، وقتی که شرایط، حتی شرایط غیرعادلانه، یک انسانی را قربانی میکند، باید ما با آرامش آنرا بپذیریم».
ولی واکنش واتیکان در قبال این «تمرد» و «قلم درازی» و یا «رازنداری» آقای دونله وی، معاون سردبیر روزنامه رسمی واتیکان، بسیار سریع بود!... او همان روز از کار برکنار شد.
بدین ترتیب میتوان ارزیابی کرد که «اهداف» دنبال شده در لهستان چه بود؟.... ولی این نکته را هم فراموش نکردهایم که «سیاست واتیکان» همواره در پشت پرده ابهام باقی میماند و آنچه که ما را از آن آگاه میشویم به طور مستقیم از داخل واتیکان نیست. بلکه استنتاجاتی شخصی با استفاده از گفتارهای مبهم مسئولین واتیکان و یا تحلیلهای ناظرات سیاسی در مطبوعات خارجی است.
منبع: http://www.kelisa-masjed.blogfa.com
موضعگیری واتیکان در قبال ایران اسلامی
موضعگیریهای دستگاه پاپی و دولت واتیکان در قبال انقلاب اسلامی و تشکیل جمهوری اسلامی ایران به طور طبیعی در چهارچوب سیاستهای کلی محافظه کارانه متمایل به غرب شکل میگیرد.
واتیکان هرگز تاکنون به طور صریح از انقلاب اسلامی ایران، به مثابه یک انقلاب عمیقاً مذهبی، تعریف و تمجید نکرده است.
کشتارهای وحشیانه رژیم شاه هرگز به طور صریح توسط پاپ محکوم و تقبیح نشده است.. ولی ناگهان میبینیم که فرستاده ویژه پاپ، برای آزادی جاسوسان آمریکایی که توسط مردم ما اسیر شده بودند، به سرعت به حرکت درمیآید و راهی « قم» میشود و امام، طبق فرموده خود به احترام مقام مذهبی پاپ، نماینده او را میپذیرد، تا از این طریق حقایقی را به گوش جهانیان برساند که همه از چگونگی آن آگاه هستیم.... ولی جالب آن است که کارتر در خاطرات خود مینویسد این اعزام نماینده از طرف پاپ، طبق درخواست تلفن وی انجام گرفته بود که همه راههای دیپلماسی را به روی خود بسته مییافت!
ولی از این فرستادههای ویژه در موارد دیگر، خبری نیست. گویا حادثه دیگری در هیچ گوشهای از جهان اتفاق نیفتاده و نمیافتد!...
چرا، فقط در یک جای دیگر؟... و آن لهستان است که باز میبینیم واتیکان سخت فعال است که ظاهراً نیاز به توضیح بیشتری در این زمینه نیست....
در هر صورت، موضعگیری واتیکان به نفع دولت غاصب قدس، درخواست بینالمللی شدن بیت المقدس از طرف واتیکان، عدم تقبیح سیاستهای تجاوزکارانه غرب و شرق در سراسر دنیا به ویژه عدم تقبیح سیاست احمقانه فرانسه و آمریکا علیه انقلاب اسلامی مردم ایران، و عدم طرفداری جدی و منطقی از ملل مستضعف جهان، عدم عکس العمل قاطع در برابر نیروهای اشغالگر شوروی در افغانستان و دفاع از نظام خائن فالانژهای همکار صهیونیسم در لبنان، همه و همه نمونههای بارز چگونگی موضع واتیکان در قبال مسائل مورد توجه جمهوی اسلامی ایران میتواند به شمار آید.
نزدیک و هماهنگی سیاست واتیکان با غرب، انکارپذیر نیست. و به خاطر خصلت، «نه شرقی، نه غربی» سیاست ما، هر عکسالعملی خلاف غرب از طرف ما، واتیکان را بر میانگیزد ولی با توجه به سیاست پیچیده واتیکان، واکنشها صریح و آشکار نیست.
در ابعاد مذهبی ـ فرهنگی، پاپ تاکنون فقط دعوت به گفتگو با مسلمانان اکتفا کرده است و هیچ نوع گام عملی در این راه به چشم نمیخورد.
با توجه به حاکمیت واتیکان بر اماکن مذهبی مردم کاتولیک، و برخورداری از استقبال مردم، تاکنون گامی جدی و اساسی جهت یک حرکت مردمی جهانی از طرف واتیکان برداشته نشده، و بلکه میتوان گفت که گامهای معکوسی و نه در جهت حفظ منافع ملل محروم، برداشته شده است و این یک موضعگیری کاملا متضاد با خواست نظام اسلامی ما است...
روشنتر بگویم: علیرغم برخورداری واتیکان از احترام جمهوری اسلامی و مقام رهبری، متأسفانه موضعگیریهای واتیکان در قبال انقلاب اسلامی و در دفاع از آن، به هیچ وجه صریح، مطابق حق، صادقانه و منطقی نبوده است. ما هرگز ندیدیم که واتیکان تجاوز آشکار عراق و کشتار دهها هزار انسان ایرانی ـ عراقی را به وسیله تهاجم تجاوزکارانه عراق، محکوم کند (1) ولی کشته شدن افرادی نظیر بشیر جمیل در لبنان از طرف آنها به شدت تقبیح میشود...
...........................................................................................................
1ـ موضعگیری اخیر واتیکان، به ویژه شخص پاپ در مساله استعمال بمبهای شیمیایی توسط عراق، علیه ایران بسیار جدی و منطقی و طبعاً قابل تقدیر و تشکر است.
پاپ در مورد جنگ عراق علیه ایران، فقط دعا میکند!... موضعگیری واتیکان در قبال مساله لهستان و تجاوز امپریالیسم شوروی بر افغانستان، هرگز یکسان نیست در صورتی که در لهستان مساله آزادی سیاسی مطرح است و در افغانستان تجاوز علنی ارتش سرخ و قتل عامل مردمی بی گناه... و مسائلی از این قبیل، که بسیار است و حداقل برای ما قابل توجه نیست. به ویژه که واتیکان، خود را وارث تعلیمات حضرت عیسی علیه السلام میداند... و ما یقین داریم که اگر حضرت عیسی هم اکنون بود، در کنار مردم بود نه در کنار قدرتها...
البته با توجه به نشانهای فوق ، ما بر خلاف عرف دیپلماسی، در مصاحبههای مطبوعاتی ـ در مطبوعات ایتالیا ـ و در ملاقاتها و گفتگوهای خود همواره مواضع به حق جمهوری اسلامی ایران را به سمع صدارت عظمی و دستگاه دیپلماسی واتیکان و نمایندگیهای سیاسی مقیم رسانده و با صراحت اسلامی و قاطعیت انقلابی، نظریات خود را درباره مسائل مختلف گفتهایم. گرچه ممکن است این روش، برای عدهای در آن سامان خوش آیند نباشد، ولی ما برای خوش آمدن کسی از اظهار حق صرف نظر نمیکنیم...
عرف دیپلماسی وقتی برای ما محترم است که با ارزشهای والای انسانی سازگار باشد، وقتی به وضوح تضاد بین آن دو دیده شود، طبیعی است که ما مدافع ارزشهای انسانی باشیم که بعثت انبیاء به خاطر آنها بوده است. و شاید هم تجربه تلخ تاریخی، به آنها ثابت کرده که رقیب سرسخت و پیشتاز آنها، نه در شرق و غرب جغرافیایی ـ اقتصادی، بلکه در پهنه دنیای اسلام و در ایدئولوژی اسلامی است... و گرنه چگونه میتوان قتل عام مسلمانان لبنان به وسیله فالانژهای فاشیست و قتل عام مسلمانان فیلیپین به وسیله پیروان کلیسا را توجیه کرد؟... من نمیگویم یک جنگ صلیبی خزندهای در سراسر دنیا، علیه مسلمانان، با توافق همه قدرتها، به راه افتاده است، ولی این را نمیتوان کتمان کرد که جنگ تبشیری در آفریقا و آسیا، علیه بت پرستی و شرکت و گاو پرستی نیست بلکه مستقیماً علیه مسلمانان است... همانطور که قتل عامهای آفریقا و آسیا هم علیه مسلمانان است... و این اگر نوعی جنگ صلیبی نیست، پس نام آن چیست؟...
منبع: http://www.kelisa-masjed.blogfa.com
سابقه تاریخی روابط دستگاه پاپی و ایران
تا زمانی که دستگاه خلافت بنی عباس در بغداد بود روابط شرق و غرب گسیخته بود. دامنه جنگهای صلیبی از 489 هـ که نخستین جنگ صلیبی در میان مسلمانان و مسیحیان درگرفت تا 690 هجری که هشتمین جنگ صلیبی خاتمه یافت، 201 سال طول کشید. هنگامی که دنیای مسیحیت یا عالم غرب در قرون وسطی از سه سمت شرق، جنوب و جنوب غربی محصور عالم اسلام شد و مجبور به حصر در همان چند سرزمین کوچک شمال دریای مدیترانه گردید در مقابل خطر اسلام از سر یاءس به تعرض پرداخت. در اواخر قرن ششم هجری (12 میلادی) زمانی که یکسر دنیای اسلام دانشگاه قرطبه در اندلس و سر دیگر آن مدارس بلخ و بخارا بود و تمام سرزمینهای قدس و سواحل شرقی و جنوبی و غربی مدیترانه در اختیار مسلمانان قرار داشت و حتی جزیره سیسیل در جنوب ایتالیا، پایگاه مسلمانان بود درست از همان تاریخ، مسیحیان بر اساس تجربیات مکتسبه از جنگهای صلیبی، اقتباس از فنون و علوم و معارف اسلامی را آغاز و به ارباب صنعت و ماشین مبدل و به تعرض علیه اسلام پرداختند. مسیحیت با اتکاء به نیروی نظامی راه ابریشم را برای دستیابی به مواد خام شرق در نوردید. «دوک»های جمهوری و نیز این قراولان مسیحیان بازرگان یا بازرگانان مسیحی به جستجوی متحدی برای دفع خطر مسلمانان یعنی حریفات جنگهای صلیبی دست به دامان ایل نشینان بت پرست شمال شرقی ایران شدند و دامنه توطئهها را تا دشتهای قره فوروم کشاندند و به دستههای مختلف ایلات بیابانگرد غز و سلجوق و مغول جواز غارت و ترکتازی در سراسر عالم شرقی اسلام داده شد. مسلم است که این جستجوی ایلات، برای تدارک نیرو در روز مبادای مبارزه با کلیت اسلام بوده است. مبلغان نسطوری پای در رکاب تبلیغ و در حقیقت تحریک ایلات گذاردند و درحدود هزار میلادی مبلغان، کار مسیحی کردن قبائل ترک در آسیای مرکزی را به انجام رساندند. جلال الدین حسن اسماعیلی از بیم مغولها سفیری در سال 636 هـ به دربار انگلیس برای استمداد روانه کرد. اسقف وینچستر که در مجلس ملاقات حاضر بود در جواب شورخواهی پادشاه انگلیس اظهار کرد: بگذارید این سگان با یکدیگر بجنگند و یکدیگر را ببلعند، جان به در بُردهها را نیز وقتی که ما به جنگ دشمنان مسیح رویم خواهیم کشت!... عالم اسلام در دو قرن 7 و 8 هجری (13 و 14 میلادی) یکباره از دو سو به خطر میافتد، مغولان با سیمای نیمه مسیحی از شرق و صلیبیون کاملا مسیحی از غرب. اروپاییان آن قرون با ترکان عثمانی، قدرت دیگر اسلام میجنگند و سواحل غربی افریقا را کشف میکنند. صلیبیان از همه اروپا، از سوئد تا رم همه فرمان پاپ اعظم را در جیب داشتند و پول و حمایت مادی تجارتخانههای جنوا و ونیز را و با مجموعه ممالک اسلامی در جنگ بودند. مارکوپولو در ظاهر به تجارت ولی در واقع به سفارت پاپ برای کشف ماهیت دنیای اسلام گام به میدان نهاد.
فتح قسطنطنیه به دست مسلمانان عثمانی و زوال حکومت رم شرقی (بیزانس) در سال 857 هـ. (1453 م.) راههای ارتباطی را بار دیگر بر استعمار در جلد مسیحیت غرب بست و غرب مسیحی ناچار به کشف راههای دریایی شد. نخست امریکا را کشف کرد و بعد از دماغه امید گذشت.
پس از تأسیس حکومت صفوی، «واسکو دوگاما» به دریاهای گرم رسید و «آلبوکرک» به ضرب توپ مرکز حکومت امرای هرمز را گرفت و بر دهانه خلیج فارس مسلط گردید تا بعدها ستون استعمار را در هند محکم کند. که پس از پانصد سال استقلال سیاسی هند با خون حاصل شد. یکی از علتهای هجوم مغول به دنیای اسلام، زمینه سازیهای قبلی مسیحیت بود و از حمله مغول هیچ آسیبی به دنیای مسیحیت نرسید مسیحیت در اوج اقتدار دو دولت با ملت مسلمان عثمانی و ایران دوره صفوی اختلاف شیعه و سنی را دامن زد. غرب مسیحی همچنان از یک طرف با شکستن وحدت دنیای اسلام و از سوی دیگر با استفاده از معارف و علوم و فنون اسلام انقلابات علمی را پشت سر گذاشت و دستگاه پاپی که پرچمدار همه تحولات و جریانها بوده است یکپارچه با سیاستهای غرب و همگام با آن هم اکنون در قالب یک سیستم نه تنها سیاست جذب مواد خام جوامع مسلمان و فروش مصنوعات صنعتی را تعقیب میکند بلکه همراه با آن و مهمتر از آن به نحو ظریفانه همراه صادرات کالاهای صنعتی فرهنگ غرب را نیز به جوامع مسلمان تزریق میکند که باید آن را نوعی هجوم فرهنگی خزنده نامید.
انقلاب اسلامی ایران نور الهی برای تعمق در گذشته و چراغ راه آینده دنیای اسلام و مستضعفین جهان است. نمایندگی دیپلماتیک ایران قبل از انقلاب به استناد مدارک و مشهودات همانند سایر اقران خود در جهت هدفهای استعماری و استثماری و فرهنگ منحط غرب و دستگاهی تشریفاتی بیش نبوده است. امروزه در پرتو اهداف الهی انقلاب اسلامی و در صحنه اصول مشخص و مستقل سیاست خارجی دولت جمهوری اسلامی ایران نمایندگی جمهوری اسلامی ایران در واتیکان در زمینه وسیع عقدیتی و فرهنگی و دیپلماتیک پای در راه خدمت نهاده است.
ظهور انقلاب اسلامی در ایران تحرک روز افزون واتیکان در زمینههای سیاسی و فرهنگی را برانگیخته است. دیدارهای سران با پاپ، مسافرتهای پی در پی پاپ به قارههای جهان، اهمیت دادن به تبلیغات مسیحی در افریقا، تقویت انتشارات و برنامههای 36 زبانه رادیو واتیکان، اعلام سال 1983 به عنوان سال مقدس، دعوت از اسرائیل و سوریه به همکاری و سرد کردن آتش تند انقلابات اجتماعی ـ سیاسی مردم امریکای لاتین از نمودهای این تحرک هستند.
البته واتیکان در همه جا هم موفق نیست. ولی فعال هست. برای نمونه میتوان به حرکت مردم نیکاراگوئه اشاره کرد. در این سرزمین دهها قبیله بتپرست وجود دارد، کوشش ارباب کلیسا برای مسیحی ساختن آنان به جایی نرسیده، چرا که آنان مسیحیت موجود را دین استعماری سفیدپوستان میدانند. حتی نیکاراگوئه علیرغم تحریم دخالت در سیاست، از طرف کلیسای کاتولیک گروه بسیاری از مسیحیان و از جمله کشیشان به گروه ساندنیستها پیوستند.
دعوت مردم مسیحی شیلی، از طرف پاپ برای آشتی با ژنرال پینوشه نیز طبیعی است که بی اثر باشد، چرا که مردم شیلی نمیتوانند به خاطر یک نصیحت غیرمنطقی، سرنوشت خود را همچنان در اختیار نوکران امپریالیسم آمریکا قرار دهند.
سید هادی خسروشاهی
سیاست نگاه به شرق
«سیاست نگاه به شرق» واتیکان پس از حدود پنجاهسال معارضه و سپس کوشش برای حصول «همزیستی مسالمتآمیز» با دولتهای بلوک کمونیست، اینک با سفر از کشوری به کشور دیگر و همگام با دگرگونیهای داخلی و جوامع کمونیست، تغییر پذیرفته است. سیاست خارجی واتیکان در برابر شرق از دهه هفتاد به بعد مبتنی بر چهار ملاحظه است:
1ـ از آنجا که سیاست قدیمی انعقاد CONCORDAT مدلی قابل استفاده در شرق نبوده و از سوی دیگر سیاست محدود ساختن قدرت کلیسا در شرق اعمال میگردد واتیکان سعی بر تغییر فضای روابط به سوی «تشنج زدایی» در روابط دولتی و تلاش در برانگیختن احساسات مردم کاتولیک به شکلی محافظه کارانه دارد.
2ـ برای موارد مختلف راه حلهای موضعی و موردی اتخاذ شده است. واتیکان هرگز روابط دیپلماتیک خود را با شرق قطع نکرده و تقاضای برقراری روابط را رد ننموده است.
3ـ واتیکان از هر فرصتی همانند کنفرانس امنیت و همکاری در اروپا منعقده در سال 1975 در هلسینکی برای تشنج زدایی و توازن قوا فعالانه شرکت و برای کسب آزادیهای مذهبی در بلوک کمونیست فعالیت داشته است.
4ـ ایجاد و بسط روابط با دولت شوروی از ارجحیت برخوردار است گرچه، حصول این هدف بسیار مشکل مینماید.
در 25 ژوئن 1966 موافقتنامهای بین واتیکان و یوگسلاوی به امضاء رسید. در 30 ژوئن 1967 نیکلای پادگورنی، صدر هیئت رئیسه شوروی دیداری خصوصی با پاپ پل ششم داشته است. در 25 فوریه 1971 کاردینال آگوستینو کازارولی (صدر اعظم کنونی واتیکان) پیمان خلع سلاح اتمی را در مسکو امضاء مینماید و در 25 مارس همان سال «تیتو» دیداری رسمی با پاپ دارد. در تابستان 1973 کاردینال کازارولی با وزرای خارجه دول اروپای شرقی در هلسینکی دیدار مینماید. در نهم ژوئن 1977 پاپ «کادار» رئیس دولت مجارستان و دسامبر «گیرک» رئیس حزب کمونیست لهستان را به حضور میپذیرد.
در 12 ژانویه 1979، پاپ ژان پل دوم پیشنهاد ایجاد رابطه دیپلماتیک بین واتیکان و همه دولتها را ارائه میکند و 24 ژانویه همان سال آقای آندره گرومیگو برای پنجمین بار از واتیکان دیدار مینماید. پاپ ژان پل دوم در سخنرانی مبسوط خود در 18 مهرماه 1361 هـ . ش در مراسمی به مناسبت تقدیس کشته شدن کشیش لهستانی «تاکسیمیلان ماریا کولبه» با دقیقترین و حادترین موضعگیری علیه بلوک شرق، با کوبیدن کامل فاشیسم و نازیسم اعلام داشت «در کلیسا به خاطر آزادی فردی و اجتماعی و آزادیهای سیاسی و ارزشهای انسانی همواره تلاش نموده و به مبارزه خود برای پاسداری از ارزشهای معنوی ادامه خواهد داد.
کلیسای کاتولیک در لهستان برای حفظ و بسط آزادیهای فردی و جمعی تلاش نموده و در کنار جنبش اتحاد همبستگی قرار گرفته و مدعی است تا احقاق حق کارگران تلاش خود را ادامه خواهد داد». لیکن عیان گردید که کلیسای کاتولیک و هماهنگ با آن سیاست غرب و به ویژه امپریالیسم آمریکا ظاهراً سر به مبارزه با تجدید آزادیهای فردی در لهستان و دنیای کمونیست نهاده و در حقیقت برای نوعی ادغام سیستم الحادی شرق به سیستم مصرف گرای غرب در تلاشند! در این تحولات هماهنگی سیاستهای غرب و به خصوص امپریالیسم آمریکا و دستگاه واتیکان را نباید نادیده انگاشت. آن یک زمینههای مادی و نظامی و این یک زمینههای مذهبی و اعتقادی را فراهم میکند.
در منطقه خاورمیانه هماهنگی سیاستهای غرب و صهیونیسم و نقش دیپلماسی واتیکان نمونه بارزتری است. این در حالی است که پاپ ژان پل دوم جهان اسلام و مسیحیت را به گفتگو دعوت میکند و اظهار میدارد:
«مایلم به انحاء ممکن، به توسعه روابط روحانی مسیحیان و مسلمانان یاری نمایم. نماز و روزه در هر دو مذهب از احترامی عمیق برخوردارند و به تردیدها در جهانی که خطر سقوط در مادهگرایی آنرا تهدید میکند خاتمه دهند. روابط مبتنی بر احترام متقابل و اشتیاق ما به خدمت به ابناء بشر ما را وا میدارد که برای ارتقاء صلح و عدالت اجتماعی و ارزشهای اخلاقی و آزادی حقیقی انسان مشترکاً تلاش نماییم».
معهذا، دیپلماسی واتیکان بر اساس سنت و تجربه خویش آنچه را که شفاهاً اعلام داشته در بوته صداقت به مرحله عمل نگذارده است.
بر شماری آمار کمی تعداد نمایندگیهای دیپملماتیک مقیم واتیکان گوشهای از اهمیت دیپلماسی واتیکان را نشان میدهد. در کل، هفتاد و شش سفارت وزیر مختار و یک نماینده مستقیم رئیس جمهوری، نمایندگی دیپلماتیک نزد پاپ دارند.
از 76 سفارت، چهارده کشور اسلامی نزد واتیکان نمایندگی در سطح سفیر دارند: جمهوری اسلامی ایران ـ اندونزی ـ ترکیه ـ لبنان ـ کویت ـ مغرب ـ سوریه ـ امارت عربی متحده ـ عراق ـ سودان ـ تونس ـ نیجریه ـ بنگلادش و پاکستان.
دو دولت کمونیست یوگسلاوی و کوبا داری سفرای مقیم هستند.
شش وزیر مختار عبارتند از وزرای مختار: موناکومالتا ـ سان مارینو ـ لیتوانی ـ رومانی و چکسلواکی. نمایندهای از طرف رئیس جمهوری آمریکا نیز در واتیکان مقیم میباشد.
و طبیعی است که به موازات این، نمایندگیهای واتیکان در بیش از 80 کشور جهان حضور سیاسی ـ فرهنگی چشمگیری داشته باشند....
سید هادی خسروشاهی
منبع: http://www.kelisavamasjed.blogfa.com
پولس میگوید: «عیسی مانند مظهر شخصی است که قبل از حیات وجود داشته نه مانند یک فرد انسانی که مظهر معرفت الهی باشد.» آیا این جمله با این مطلب که «لولاک لما خلقت الافلاک: اگر تو نبودی من افلاک را نمیآفریدم» سازگاری دارد یا نه؟
بهتر است قبل از مقایسه سخن پولس با حدیث قدسی: «لولاک لما خلقت الافلاک» ابتدا به بررسی دیدگاه پولس درباره شخصیت حضرت عیسی بپردازیم تا معلوم شود که آیا میتوان سخن وی را با حدیث فوق مقایسه کرد یا نه؟!
پولس که قبل از گرایش به مسیحیت از مخالفان سرسخت مسیحیان کلیسای اولیه بود به ادعای خودش در اثر مکاشفهای که در راه دمشق برایش رخ داد، نه تنها از اذیت و آزار مسیحیان دست برداشت، بلکه به یکی از مبلغین مسیحیت تبدیل شد و در این راه سفرهای طولانی کرد و برای گردآوردن پیروان بیشتر به هر کاری دست زد و احکام و سنن مسیحیت را یکی پس از دیگری نسخ نمود تا دل مردمان بتپرست آسیای صغیر و جنوب اروپا را به دست آورد، و البته در این کار موفقیتهای بسیاری کسب کرد و توانست در نهایت مسیحیتی را غالب سازد که ساخته و پرداخته اندیشه خودش بود و ربطی به آنچه حضرت عیسی ـ علیه السّلام ـ و حواریون راستینش به تبلیغ آن میپرداختند، نداشت.
از دیدگاه پولس حضرت عیسی فرزند خدا و در حقیقت خود خدا بود که در شکل انسان تجلی یافته بود، او عیسی را قدیم، ازلی و آفریننده و تدبیر کننده عالم هستی میدانست و در این امور به شدت تحت تأثیر آموزشهایی بود که در کودکی و جوانی از بتپرستان روم و آسیای صغیر آموخته بود. او در نامهای به عبرانیان (مسیحیان یهودی نژاد) مینویسد: «در زمانهای گذشته خدا به وسیله پیامبران، اراده و مشیت خود را به تدریج بر اجداد ما آشکار میفرمود، او از راههای گوناگون در خواب و رؤیا، گاه حتی روبرو با پیامبران سخن میگفت؛ امّا در این ایام آخر او توسط فرزندش با ما سخن گفت. خدا در واقع اختیار همه چیز را به فرزند خود سپرده و جهان و تمام موجودات را به وسیله او آفریده است، فرزند خدا منعکس کننده جلال خدا ومظهر دقیق وجود اوست او با کلام نیرومند خود تمام عالم هستی را اداره میکند. او به این جهان آمد تا جانش را فدا کند و ما را پاک ساخته، گذشته گناه آلود ما را محو نماید، پس از آن در بالاترین مکان افتخار، یعنی دست راست خدای متعال نشست.
طبق گفتار پولس عیسی ـ علیه السّلام ـ ویژگیهای زیر را دارد:
1. فرزند خداست؛
2. جهان و تمام موجودات به وسیله او آفریده شده است؛
3. او مظهر دقیق وجود خداست؛
4. او تمام عالم هستی را اداره میکند؛
5. بعد از کشته شدن در سمت راست خدا نشسته است.
بنابراین میتوان نتیجه گرفت که عیسی ـ علیه السّلام ـ هم در ذات با خداوند شریک است و ذاتی قدیم، ازلی و ابدی دارد و هم در ربوبیت و اداره و تدبیر عالم شریک خداوند میباشد و هم در خالقیت با خداوند انباز است. به تعبیر دیگر سخنان پولس هم با توحید ذاتی مخالف است، هم با توحید در خالقیت و هم باتوحید در عبادت. و همه این مطالب به نوعی از نوشته پرسشگر گرامی که در عنوان سؤال از قول پولس نقل کرده بود، نیز به دست میآید؛ زیرا در آن متن هم پولس حضرت عیسی را ذاتی قدیم و غیرمخلوق میشمارد.
حال سؤال این است که آیا میتوان اعتقادات و دیدگاههای پولس را با حدیث قدسی «لولاک لما خلقت الافلاک»؛ (ای پیامبر) اگر تو نبودی افلاک را نمیآفریدم، مقایسه کرد؟ مسلما این مقایسه، قیاسی مع الفارق و بیربط خواهد بود؛ زیرا این حدیث فقط میگوید که خداوند افلاک را به خاطر حضرت محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ آفریده است. ولی هیچ دلالتی بر این ندارد که افلاک را خود پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ آفریده یا آنها را اداره میکند، یا این که در ذات همانند خداوند است.
بر اساس نص صریح آیات قرآنی و روایات اسلامی پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و همه انسانها عبد و بنده خداوند هستند، هم چنان که در قرآن میخوانیم: «بگو: من مأمورم که الله را بپرستم و شریکی برای او قائل نشوم.»
برای توضیح بیشتر دیدگاه اسلام در مورد توحید باید اشاره شود که در آیات و روایات اسلامی توحید، پنج مرتبه دارد که هر مسلمانی باید به آن اقرار و اعتراف داشته باشد.
1. توحید در ذات: یعنی ذات خداوند بسیط است و جزء ندارد و هم چنین مثل، نظیر و مانند هم ندارد. چنان که قرآن میگوید: «قل هو الله احد؛ بگو خداوند یکتا و یگانه است.» و «لم یکن له کفواً احد،و برای او هیچ گاه شبیه و مانندی نبوده است.»
2. توحید در صفات: یعنی صفات خداوند عین ذات خداوند میباشد.
3. توحید در خالقیت: یعنی هرچه در عالم هستی هست، مخلوق خداوند میباشد، و هیچ خالقی غیر از خداوند وجود ندارد: «قل الله خالق کل شیء و هو الواحد القهار، بگو خدا خالق همه چیز است و اوست یکتا و پیروز.»
4. توحید در ربوبیت: یعنی تدبیر و اداره جهان هستی و مخلوقات به دست خداوند است و هیچ کس در تدبیر و اداره جهان شریک خداوند نیست. هم چنان که خداوند میفرماید: «... و سخّر الشمس و القمر کلُّ یجری لأجل مسمی یدبّرُ الامر، خورشیدو ماه را مسخّر ساخت که هر کدام تا زمان معینی حرکت دارند. کارها را او (خداوند) تدبیر میکند.»
5. توحید در عبادت: یعنی عبادت مخصوص ذات خداوند است و جز الله تبارک و تعالی چیز دیگر پرستش نمیشود: «ما در هر امتی رسولی برانگیختیم که خدای یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب کنید.»
با توجه به توضیحاتی که درباره توحید و مراتب آن داده شد روشن میشود که حدیث قدسی لولاک لما خلقت الافلاک، هیچ منافاتی با توحید (با همه مراتبش) ندارد. برخلاف گفتار پولس که در کتاب مقدس مسیحیان ذکر شده و با همه مراتب توحید مخالف بود، شرک صریح را تبلیغ میکند. پس نمیتوان گفتار پولس را با حدیث فوق مقایسه کرد و نتیجه گرفت که دین اسلام هم مانند مسیحیت کنونی گرفتار شرک است، زیرا واقعاً این دو به همدیگر ربطی ندارد.
معرفی منابع برای مطالعه بیشتر:
1. صد مقاله سلطانی، تألیف سلطان الواعظین شیرازی، موسسه مطبوعاتی فراهانی، چ دوم.
2. آشنایی با ادیان بزرگ، حسین توفیقی.
3. مجموعه آثار، ج 1 ـ 4، استاد شهید مطهری.
امام صادق(ع) در پاسخ به سوال راوی که مراد خدا از «قالَ اِخْسَنُوا فیها لاتکلّمون» (مؤمنون، 108) چه کسانی هستند، فرمود: فرعونهایی که به خداوند عصیان ورزیدند و تمام کسانی که بر بندگان خدا کفر تعلیم دادند مثل پولس که به یهود تعلیم داد که دستان خدا بسته است.
(بحار الانوار، ج 30، ص 190)
منبع: http://www.kelisa-masjed.blogfa.com
دیپلماسی به ظاهر ساکت ولی پیچیده واتیکان، در سراسر جهان به شدت در تحرک است: روابط خارجی دولت واتیکان توسط پاپ تنظیم و به وسیله دستگاه صدارت واتیکان و شورای امور عمومی کلیساها به اجرا در میآید. هم پاپ (به عنوان پدر مقدس) و هم دولت واتیکان از طرف اکثریت قریب به اتفاق کشورهای جهان، به رسمیت شناخته شده است.
دستگاه پاپی در اختلافات بین دولتها، به اصطلاح میانجیگری میکند. تقریباً در همه دنیا نمایندگی سیاسی دارد. در برخی از سازمانهای بین المللی مانند: سازمان ملل متحد، سازمان جهانی کشاورزی، یونسکو و غیره واتیکان دارای ناظر دائمی (برای حفظ بی طرفی) است و در سایر سازمانهای بین المللی به صورت عضو، شرکت دارد.
واتیکان کنوانسیون وین و پیمان منع اشاعه و توسعه سلاحهای اتمی را در مسکو امضاء کرده و در کنفرانس امنیت همکای در اروپا، منعقده در 1975 در هلسینکی، فعالانه شرکت نموده است.
دستگاه پاپی و دولت واتیکان، به ویژه در اروپا، هم به عنوان مدافع و مبلغ ارزشهای الهی و اخلاقی و هم به عنوان مسؤول جنبههای اجتماعی و انسانی، نمیتواند از ورود در صحنه سیاسی به دور باشد، ولی متاسفانه این دخالت در امور سیاسی جهانی، عمدتاً به نفع تودههای مردم محروم نیست.
و البته میدانیم که دستگاه پاپی در پیشبرد اهداف سیاسی خود هم به قدرت مستقیم (ساخت سازمانی درون کلیسا با شعب جهانی خود) و هم به قدرت غیرمسقیم (رهبریت مذهبی) مجهز بوده و برای نیل به اهدافی که خود تعقیب میکند، از دو نوع وسیله بهره میگیرد: نخست، قدرت روحانی پاپ (به معنی پدر مقدس) به عنوان جانشین «پیتر مقدس» و دارنده صلاحیت انحصاری رهبری مذهبی و اخلاقی از طریق همین زعامت دارای وسیله اعمال قدرت بوده و از طرق انتشار دستورالعملها، اندرزنامه و از راه ایمان و وفاداری مردم کاتولیک وسائل نیل به هدفها را در اختیار دارد.
دوم، وسائل سیاسی ـ دیپلماسی شخص پاپ به عنوان وسیلهای جهت برقراری و بسط روابط سیاسی بین کلیسا و دولتها و سازمانهای بینالمللی به شمار میرود. شخص پاپ به طور سنتی به عنوان حَکَم و داور بین ملتها نقش صلح را بازی میکند. پاپ از طریق انعقاد قراردادهای موسوم به ( CONCORDAT کنکوردات) در زمینههای روابط سیاسی، اجتماعی فرهنگی نیز ابزاری دیگر در نیل به هدفهای کلیسا در دست دارد. شرکت در سازمانهای بین المللی از دیگر وسائل پیشبرد دیپلماسی دستگاه پاپی به شمار میرود.
هدفهای دیپلماسی واتیکان به طور مجمل عبارتند از:
ـ ایجاد و بسط روابط بسیار نزدیک بین دستگاه پاپی و کلیساهای محلی در سراسر دنیا.
ـ حفظ منافع کلیسا و واتیکان (مقر پاپ) از طریق ایجاد روابط با مقامات کشور متوقف فیه.
ـ بسط روابط سیاسی با قدرتهای غیر مذهبی.
در عین حال، دیپلماسی پاپ اهداف عمومی دیپلماسی در چهار چوب قرار داد دیپلماتیک 1961 وین را نیز شامل میشود.
نمایندگیهای دیپلماتیک پاپ، هم دارای وظائف روحانی و هم دارای وظائف عام دیپلماتیک میباشند و برای دستیابی به اهدف کلیسا تجهیز یافتهاند.
واتیکان سازمانی است که نمایندگیهای دیپلماتیک آن در آن واحد، برای اهداف مذهبی و سیاسی و اجتماعی فعالیت میکنند. دستگاه واتیکان و در رأس آن پاپ در تمام تاریخ هر سه سیاست حفظ قدرت، ازدیاد قدرت، نمایش قدرت را تعقیب و همواره در حصول اهداف: حفظ وضع موجود، امپریالیسم غرب، کسب پرستیژ، شتاب داشته است. واتیکان در هر دورهای کوشیده است هم در سیستم چند جانبه و هم در سیستمهای امپراتوری، نقش فائقه خود را ایفا کند. در عصر حاضر، روابط بین المللی چهار تحول عمده را پشت سر گذاشته است:
الف ـ اینکه سیستمهای متعدد و مجزا در سیستم جهانی مستهلک شدهاند.
ب ـ سیستم مسلط اروپایی از بین رفته است.
ج ـ پیدایی جنگ مطلق یا نامحدود در صحنه بین المللی.
د ـ امکان عملی بودن انهدام جهان به وسیله سلاحهای هستهای.
واتیکان تلاش بر آن دارد که در پرتو هدفهای سیاسی خود و با استفاده از دو نوع وسیله اجرایی خویش برای حصول منافع کلیسا و دنیای غرب در هر پنج زمینه که غرب و شرق برای تنش زدایی ( DETENTE دتانت) گام گذاردهاند با حفظ سیاست محافظه کارانه متمایل به غرب، در نقش مذهبی ـ سیاسی ایفا کند.
پاسخهای اساسی شرق و غرب برای احتراز از بحرانها که در چهارچوب خلع سلاح، امنیت دسته جمعی، دیپلماسی سازمانهای بینالمللی، حکومت جهانی و دیپلماسی کلاسیک خلاصه شده با هدفهای واتیکان همگام و آنجا که پای منافع غرب به میان آمده است و قدرت مادی و نظامی تکافوی پیشبرد هدفها را نداده است، قدرت روحانی پاپ معضل را در ابعاد فرهنگی و سیاسی تحلیل و مرتفع ساخته است!!
واتیکان که طبق قرارداد لاتران بین دولت فاشیست موسولینی و کاردینال «گاسپاری» تأسیس شده، دارای شخصیتی حقوقی میباشد که از شخصیت بینالمللی پاپ (به معنای پدر) متفاوت میباشد.
قرارداد لاتران شامل سه سند است: یک قرارداد کلی CONCORDAT کنکوردات، یک موافقت نامه مالی و یک موافقت نامه اجرایی.
در سه مجموعه فوق ، مسائل زیر تصریح شده است:
1ـ حاکمیت و صلاحیت پدر مقدس بر سرزمین واتیکان و اعلام واتیکان به عنوان دولتی مستقل در داخل کشور ایتالیا.
2ـ اعطای صالحیت انحصاری به کلیسا در امر ازدواج.
3ـ ممنوع شدن کشیشها و خدمتگزاران کلیسا از اشتغال به امور دولتی.
4ـ اعطای کمک مالی به واتیکان به مبلغ هزار و پانصد میلیون لیر.
5ـ معافیت کلیسا از پرداخت مالیات به دولت ایتالیا.
6ـ حق ضرب سکه و چاپ تمبر.
7ـ اجرای روش محرمانه برای حل و فصل مسائل حاد بین دولتین واتیکان ـ ایتالیا و...
مفاد قرارداد لاتران در ماده هفت قانونون اساسی ایتالیا (1948 میلادی) تنفیذ گردیده است.
استقرار دستگاه پاپی از دو دیدگاه: ساخت سازمانی کلیسا و قدرت کلیسا در استفاده از معتقدات مذهبی مردم کاتولیک، در اهدافی که مورد توجه واتیکان است، قابل تعمق و بررسی است.
پاپ و واتیکان علاوه بر اداره امور جاری کشور، سرگرم وضع قوانین مذهبی مردم کاتولیک و ساخت سازمانی و سلسله مراتب کلیسا ،شامل 1752 ماده میباشد که اخیراً تکمیل و رسماً منتشر گردیده و قرار بود که از آبان ماه 1362 به مرحله اجرا درآید.
این مجموعه قوانین شامل هفت قسمت میشود:
مقررات و تعاریف، خلق خدا، نقش آموزشی کلیسا، نقش تطهیری کلیسا، مسائل مادی کلیسا، ضمانتهای اجرایی و فرایندههای کلیسا...
این مجموعه قوانین که به مثابه «رساله عملیه کاتولیسم» در امور زندگی مذهبی کاتولیکها بشمار میرود، فقط به زبان لاتین چاپ شده و هنوز ترجمههای آن به زبانهای زنده دنیا، منتشر نشده است.
http://www.khosroshahi.net/book/book_body.php?fid=472&book_id=8&merg=1
پیش از ورود ایتالیهاییها به شهر رم، دستگاه پاپی قریب هزار سال بر مسند قدرت دنیوی تکیه زده و با استفاده از نفوذ معنوی و مذهبی، همچنان این قدرت را برای خود حفظ کرده بود.
امروز نیز، علیرغم خلع قدرت دنیوی از دستگاه پاپی و دور کردن کلیسای کاتولیک از حکومت، سه ضلع تشکیل دهنده مثلث دستگاه پاپی یعنی: پاپ، دولت واتیکان و مجموعه فرهنگی و هنری کلیسای کاتولیک، همچنان پابرجا و مورد توجه انبوه مردم معتقد به کاتولیسم است.
پاپ، جانشین پیتر مقدس، از سوی کاردینالهای دارای تابعیتهای گوناگون در مجمع محرمانه کاردینالها ( CONCLAVE کن کلیو) انتخاب میشود و بدین وسیله سعی میشود که مساله انتخاب پاپ جنبه بین المللی پیدا کند.
پاپ در مسائل مذهبی کاتولیسم قانون و قاعده وضع میکند. و به اصطلاح ما فتوی میدهد و البته کمتر گرایشی به «اجتهاد» و نوگرایی در دستگاه پاپی به چشم میخورد. برای نمونه میتوان گفت علیرغم نیاز طبیعی جوامع بشری، طلاق همچنان از نظر پاپ جایز نیست که طبعاً دنیای کاتولیک را با مشکلات اجتماعی، اخلاقی و جنسی زیادی روبرو کرده است... و یا همچنان ازدواج پدران روحانی و خواهران راهبه، علیرغم درخواست رسمی و میل نسل جدید آنها، ممنوع است که این نیز میدانید تا چه حدودی مشکل آفرین میتواند باشد؟... ولی انضباط سخت و قدرت بی چون و چرای سلسله مراتب کلیسا و ضرورت اجرای قوانین داخلی، اجازه «تخلف ظاهری» را به کسی نمیدهد... و متخلف طبق قانون کلیسا، از مقام خود طرد میشود.
دولت واتیکان که بر اساس قراداد «لاتران» در سال 1308 هجری شمسی به وجود آمده در واقع یک استثناء در سیستم بین المللی است و با توجه به نفوذ آن در میان صدها میلیون کاتولیک در سراسر جهان، میتواند اهمیت و نقش خطیری را به عهده بگیرد.
http://www.khosroshahi.net/book/book_body.php?fid=471&book_id=8&merg=1
سید هادی خسروشاهی
بازدید دیروز: 96
کل بازدید :375931
این وبلاگ بر آن است تا در فضایی آرام ، عقلانی و منطقی به مناظره و گفتگو با برادران و خواهران مسیحی جویای حق و حقیقت بپردازد.
تاریخ مسیحیت [176]
پاسخ به سؤالات شما در مورد اسلام [137]
جنگ های صلیبی [129]
مصنف واقعى اسفار پنجگانه [116]
مسجد و کلیسا [189]
راه مسیح [122]
گفتمانهای مسلمانان و مسیحیان [426]
اخبار مسجد و کلیسا [182]
پاسخ به سؤالات شما در مورد مسیحیت [283]
رهیافتگان [246]
مسیحیت و اسلام [263]
واتیکان دنیای اسلام و غرب [196]
گفتگوهای من و مسیحیان [345]
مسجد و کلیسا(بلاگفا) [267]
[آرشیو(15)]
پاسخ به سؤالات شما در مورد اسلام
اخبار مسجد و کلیسا
رهیافتگان
در کلیسا به دلبری ترسا
واتیکان دنیای اسلام و:غرب
جنگ های صلیبی
یادداشت ها و مقالات مرتبط
تاریخ مسیحیت
آشنایی با ادیان بزرگ/مسیحیت
بهار 1387
زمستان 1386