آیا مسیحیت راهی آسان برای رسیدن به کمال و قرب الهی است؟
در ابتدا پرسش بسیار عجیب می نماید که چگونه می تواند دینی که نسبت به آئین پس از خود ناقص است، در رساندن انسان به کمال و قرب الهی که هدف اساسی ادیان است، موفق تر و آسان تر باشد؟ اما هنگامی که انسان با تبلیغات مسیحیان و به آموزه ها و احکام مسیحیت برخورد می نماید، هدف از این گفته را متوجه می شود که چرا چنین بیان می شود؟
در دین مسیحیت فعلی ما با احکام و تکالیف چندانی برخورد نمی کنیم، همه چیز در آن به آسانی حل می شود و با تسامح و تساهل از کنار هر چیزی می گذرد اما آیا مسیحیت واقعی چنین بوده است؟ آیا آن چه را که حضرت عیسی به پیروان خود گفته بود، این است که شما بدون سعی و تلاش می توانید به کمال و قرب الهی برسید؟ آیا برخلاف حکم الهی در قرآن سخن گفته است که می فرماید: "لیس للانسان الا ما سعی؛ (1) برای هیچ انسانی نیست مگر به همان اندازه که کوشش و تلاش نموده است"؟ واقعیت این است که این مسئله برخلاف تعالیم حضرت مسیح و برخلاف عقل سلیم است.
چیزی که به نام مسیحیت امروز وجود دارد، جز فاصله گرفتن از پیام پیامبر آسمانی نیست.
حضرت مسیح فرمود که من نیامده ام تا تورات را باطل سازم، بلکه می خواهم آن را به کمال برسانم. این نکته حتی در انجیل وجود دارد. بدین ترتیب تمام آنچه از احکام و تکالیف در دین یهود وجود داشته، در مسیحیت وجود دارد، به اضافه تکالیفی که حضرت مسیح فرموده است. هنگامی که به تکالیف دینی یهود نگاه می کنیم، متوجه می شویم که وظایف سنگین در آن فراوان است، که به عنوان نمونه می توان به موارد ذیل اشاره کرد: سنگسار در ازای عبادت شرک آلود، کشتن تمامی افراد بیگانه، کشته شدن در ازای بی احترامی به پدر و مادر، کشته شدن در ازای کار کردن در روز شنبه و...
در دین مسیحیت همه این احکام معتبر است، به اضافه چیزهایی مانند رهبانیت و ترک ازدواج که منطقی نبوده و اصولا به طور عام قابل پیاده شدن نیست.
اما امروزه در دنیای مسیحیت این احکام و تکالیف به کلی نادیده گرفته می شود و یا فقط عده ای خاص که تارک دنیا و راهب شده اند، به این تکالیف توجه نموده و عمل می کنند و در واقع مسیحیان واقعی چنین افرادی هستند.
بنابراین آنچه در تبلیغات وانمود می شود که مسیحیت راه و شریعت آسان برای رسیدن به خدا است، کاملا نادرست است.
در عین حال این باور از نظر آیات و عقل سلیم کاملا مردود است. در آیات تنها در نتیجه سعی و تلاش می توان به کمال و قرب الهی رسید.
نابرده رنج گنج میسر نمی شود مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد
از پیشوایان معصوم (ع) آمده که : "بهشت با سختی ها پیچیده شده و دوزخ با شهوات" هر عمل نیک اگر چه ذره ای باشد، انسان پاداش و کیفر آن را می بیند. هیچ گاه کار نیک و بد با هم یکسان نیستند.
دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر کای نور چشم من به جز از کشته ندروی
انسان باید برای رسیدن به مقام قرب الهی ، راه های بسیار را طی نموده و با سختی ها و مشکلات بسیاری آزموده می شود. پس از موفقیت در آزمون ها و عبور از سختی ها و در افتادن با دیوان و ددان و پشت کردن به هواهای نفسانی و پشت سر گذاشتن وادی های بسیار است که به مقام قرب الهی می رسد.
نازپرورده تنعم نبرد ره به جای
عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد
تا شدم حلقه به گوش میخانة عشق
هر دم اید غمی از نو به مبارک بادم
الا یا ایها الساقی ادرکاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها
انسان موجودی است که تنها در سایه آزموده های الهی (که احکام و تکالیف از آن جمله اند) که در دنیا واقع شده و با موفقیت و سربلندی از آزمون ها می تواند به بالاترین مراتب کمال دست یابد، همانند فلزی که در کوره های مختلف، حرارت و آب دیده می شود تا سرانجام فلز خالص به دست آید. هر چه بیشتر حرارت ببیند و از صافی های بیشتری رد شود، خالص تر می شود.
البته این بدان معنا نیست که اگر انسان به بالاترین مرتبه دست نیافته ، بدبخت و شکست خورده باشد، بلکه انسان ها متفاوت اند، و هر یک از آن ها می تواند به مراتبی از کمال و قرب الهی نائل شود. هر چه تلاش و مجاهدت و موفقیت در آزموه های الهی بیشتر باشد، قرب به حق تعالی بیشتر است.
این سخنان در صورتی است که حقیقت مسیحیت را دست نخورده و تحریف نشده بدانیم ، اما گر دقیق تر به مسئله نگاه کنیم، مسیحیت فعلی نه تنها آسان تر و بهترین راه برای رسیدن به سعادت و کمال نیست، بلکه حتی در حد دین مسیحیت واقعی (که نسبت به دین اسلام ناقص تر است) موفق نمی باشد و نمی تواند به سعادت و قرب الهی برساند.
وجود جعل و تحریف در این آیین انجیل که به وسیله حواریون پس از عروج حضرت عیسی نوشته شد ، کاملا مشهود است. در طول تاریخ بر اثر عدم اهتمام مردم به حفظ و نگهداری صحیح این کتاب ، قسمت هایی از آن گم شده است. متأسفانه این آیین آسمانی از جمله ادیانی است که از دستبرد زمان و تحریف سودجویان و فتنه منحرفان در امان نمانده و در موارد بسیاری دچار اشتباه و نقصان شده است. در نتیجه امروز دیگر حتی نمی توان بر این آیین به عنوان طریقی برای کمال و قرب الهی پای فشرد و آن را پذیرفت ، تا چه رسد به آسان ترین و بهترین راه.
پی نوشت ها :
1 - نجم (53) آیه 39.
سؤال 8
پولس که بود؟ نقش او در تحریف دین عیسی (ع) چیست؟-11
نفوذ بولس بلافاصله محسوس نگشت. جماعاتی که تشکیل داده بود مانند جزایر بسیار کوچکی بودند در اقیانوسی از مشرکان. کلیسای روم کلیسای پطرس بود و به خاطره ی او وفادار ماند. بولس تا یک قرن پس از مرگش تقریباً فراموش شده ماند، ولی هنگامی که نخستین نسلهای مسیحی از میان رفتند و روایت شفاهی حواریون محو شدن آغاز کرد، هنگامی که صدها گونه رفض و بدعت روح مسیحیت را بر هم زد، رسالههای بولس چارچوبی فراهم آورد تا نظامی با ثبات از عقایدی که جماعات پراکنده را به صورت کلیسایی مقتدر گرد هم جمع کرد، شکل گیرد.
حتی با این وجود، مردی که مسیحیت را از آیین یهود جدا کرد هنوز چندان از نظر حدت و شدت خصلتها و نرمش ناپذیری اخلاقی اساساً یهودی بود که مردم قرون وسطی، با پذیرفتن معتقدات و فرهنگ مشرکان در اصول بر حق کاتولیکی، در وجود او روحی که به روح خودشان نزدیک باشد نیافتند، عده ی کمی از کلیساها را به نام او کردند، ندرتاً مجسمهای از او تراشیدند، و کمتر نام او را بردند. پانزده قرن سپری شد تا اینکه لوتر بولس را رسول اصلاح مذهب گرداند، و کالون در آثار مبهم او عقیده ی قضا را کشف کرد. کیش پروتستان نشانه ی پیروزی بولس بر پطرس، و نهضت مذهبی بنیادگرایی نشانه ی پیروزی بولس بر مسیح بود.
نتیجه نزاع
نتیجه نزاع به پیروزی پولس و انزوای پطرس انجامید؛ پیروزی و شکستی که بهتدریج صورت گرفت. نویسندهای مسیحی میگوید:
پولس حواری را غالباً دومین مؤسس مسیحیت لقب دادهاند و مسلماً او در این راه جهاد بسیار کرده، فرقه طرفداران اصول و شرایع موسوی را مغلوب ساخت، بهطوری که آنها اهمیت، موقع و مقام خود را بر اثر مساعی پولس از کف دادند، ولی اهمیت او بیشتر از آن جهت است که وی اصول لاهوت و مبادی الوهی (تئولوژیک) خاصی را به وجود آورد. تاریخ جامع ادیان، ص 613
دیگری میگوید:
پولس بهخاطر توسعه یافتن افکارش متهم شده است، مخصوصاً توسط عدهای از نویسندگان در پایان قرن اخیر، که آنقدر مسیحیت را تغییر داده که گویی مؤسس دوم آن است. مسیحیت و بدعتها، ص 47
نویسنده کتاب تاریخ جامع ادیان علت موفقیت پولس را تبلیغ او برای غیریهودیان میداند. در حقیقت، افکاری از قبیل مسیح بودن عیسی، قیام او از قبر و رجعت او، نزد غیریهودیان بیگانه بود؛ از این روی، وی مسیحیت را بهگونهای مطرح کرد که برای آنان دریافتنی باشد. تاریخ جامع ادیان، ص 617
دیگری میگوید پولس به اندیشههای ادیان شرکآلود، لباسی مسیحی پوشانید، و بنابراین مسیحیت در واقع شرک را از بین نبرد، بلکه آن را در خود پذیرفت. تاریخ تمدن، ج3، ص 689 و 696
مخالفان پولس که مسیحیان یهودیالاصل بودند، الوهیت مسیح را قبول نداشتند و بر انجام شریعت موسوی تأکید میکردند. آنان مسیح را یکی از بزرگترین پیامبران خدا و همان مسیح منتظر میدانستند، اما با این همه، او را مانند دیگر انسانها به شمار میآوردند. از اهمیت این گروه در سال 70 میلادی کاسته شد، اما از درون آنها فرقه «ابیونی»ها (احتمالاً به معنای فقرا) ظهور کرد؛ فرقهای که تا قرن چهارم نیز رواج داشت. ابیونیها عیسی را مسیح میدانستند، ولی اعتقاد به الهی بودن او را رد میکردند. آنها پولس قدیس را به جهت این تعلیم که عیسی پسر خداست، کافر میدانستند؛ چرا که قایل بودند عیسی انسانی بیش نیست. مسیحیت و بدعتها، ص 43
اندیشههای پولس که در زمان حیات او سلطهای نسبی یافته بود، تا پایان قرن اول نیز بر غلبه آن افزوده میشد.
سؤال 8
پولس که بود؟ نقش او در تحریف دین عیسی (ع) چیست؟-10
در رساله ی دوم به تیموتاوس، که اصالت آن مورد تردید است، چنین نوشته شده است:
سعی کن که بزودی نزد من آیی، زیرا که دیماس برای محبت این جهان حاضر، مرا ترک کرده به تسالونیکی رفته است و کریسکنس به غلاطیه و تیطس به دلماطیه؛ لوقا تنها با من است. … در محاجه ی اول من، هیچ کس با من حاضر نشد بلکه همه مرا ترک کردند … لیکن خداوند با من ایستاده به من قوت داد تا موعظه به وسیله ی من به کمال رسد و تمامی امتها بشنوند و از دهان شیر رستم … من الان ریخته میشوم و وقت رحلت من رسیده است. به جنگ نیکو جنگ کردهام و دوره ی خود را به کمال رسانیده، ایمان را محفوظ داشتهام.
او دلیرانه سخن میگفت ولی سخت اندوهگین بود. بنا به یک روایت کهن آزاد شد، به آسیا و سپس به اسپانیا رفت، در آنجا دوباره به موعظه پرداخت و بار دیگر در روم به زندان افتاد؛ احتمالا هرگز آزاد نشده است.
بدون زن یا فرزندانی که مایه ی تسلیش باشند، محروم از همه ی دوستان خود جز یک نفر، تنها ایمانش میتوانست پشتیبان او باشد و شاید آن هم متزلزل شده بود.
بولس، مانند مسیحیان زمان خویش، به امید دیدن بازگشت مسیح عمر گذرانیده بود.
به فیلیپیان نوشته بود: «… وطن ما در آسمان است که از آنجا نیز نجات دهنده یعنی عیسی مسیح خداوند را انتظار میکشیم.»
و به قرنتیان: «وقت تنگ است، تا بعد از این آنان که زن دارند مثل بیزن باشند… و خریداران چون غیر مالکان باشند… زیرا که صورت این جهان در گذر است… مراناثا! خداوندا بزودی بیا!»
اما در رساله ی دوم به تسالونیکیان، آنان را ملامت میکرد از اینکه در انتظار جلوس آینده ی عیسی از امور دنیوی غفلت میورزند.
این آمدن تا هنگامی که «دشمن» (شیطان) «ظهور کند و خود را خدا اعلام دارد» به تأخیر افتاده است.
از روی آخرین نامههای بولس میبینیم که، در مدت زندانی بودنش، تلاش میکرده است سازشی میان اعتقاد نخستین خود و تأخیر طولانی پاروسیا (دومین ظهور) به وجود آورد.
بیش از پیش امید خود را در ماورای مرگ میگذاشت، و برای تسلی خویش این تعدیل بزرگ را به وجود آورد که مایه نجات مسیحیت شد ـ یعنی اعتقاد به بازگشت زودرس مسیح را به امید پیوستن به او پس از مرگ در بهشت دگرگون ساخت.
ظاهراً دوباره به محاکمه دعوت و محکوم شد. قیصر و مسیح در برابر هم قرار گرفتند و قیصر موقتاً فایق آمد. از اتهام دقیق او اطلاعی نداریم. محتملا در این محاکمه، مانند داوری سابق در تسالونیکا، بولس متهم بود به «نافرمانی از فرمانهای امپراطور و مدعی بودن این که شخص ثالثی موسوم به عیسی پادشاه است.» این یک «لزماژسته» به شمار میرفت که مجازات آن اعدام بود.
شرح این محاکمه از آن روزگار در دست نیست، ولی ترتولیانوس، که نوشتههایش به سال 200 بعد از میلاد است، نقل میکند که بولس را در روم سر بریدند؛ و در حدود سال 220 اوریگنس مینگارد که «بولس در روم در زمان نرون به شهادت رسید.»
احتمال دارد، به عنوان شهروند رومی، این افتخار را یافته است که جداگانه اعدام شود و نه همراه توده ی مسیحیانی که پس از حریق سال 64 مصلوب شدند. روایت است که او و پطرس، گرچه جدا از یکدیگر، در یک زمان شهید شدند و افسانهای تأثر آور این دو رقیب را مینمایاند که در راه مرگ دوستانه به هم میرسند. در محل و یا اوستیا، که کلیسا متعقد بود آرامگاه بولس است، در قرن سوم عبادتگاهی برپا گشت. این بنا بعداً به شکل زیباتری از نو ساخته شد و هنوز وجود دارد. این همان کلیسای بزرگ سان پائولو فوئوری له مورا (بولس حواری آن سوی دیوارها) است.
این کلیسا نشانه ی زیبای پیروزی اوست. امپراطوری که او را محکوم کرده بود، خود چون آدم بزدلی جان سپرد، و کمی بعد از آثار بی سر و سامان او چیزی بر جای نماند. ولی از بولس مغلوب، ساختمان الاهی مسیحیت به وجود آمد، همان گونه که از بولس و پطرس سازمان شگرف کلیسا بر جای ماند. بولس از آخرتشناسی، که در حصار شریعت یهود بود،
رؤیایی فرا آورد. او این آخرتشناسی را آزاد کرد و توسعه داد و به صورت ایمانی درآورد که قادر به تکان دادن دنیا بود. با شکیبایی یک دولتمرد، اخلاقیات یهود را با مابعدالطبیعه ی یونانیان تلفیق کرد و بسط داد، و عیسای اناجیل را به مسیح الاهیات مبدل ساخت: او سر جدیدی به وجود آورده بود، یعنی شکل جدیدی از نمایش رستاخیز، که باقی چیزها را در خود فرو برد و زنده نگاهداشت. وی اعتقاد را، به عنوان نشانه ی تقوا، جانشین سلوک اخلاقی ساخت، از این جنبه آغازگر قرون وسطی بود. دگرگونی غمانگیزی بود ولی شاید خواست بشریت چنین بود. تنها قلیلی قدیس ممکن بود بتوانند بدلی از مسیح باشند، ولی نفوس بسیاری میتوانستند به امید نیل به زندگی جاوید به مراتب ایمان و دلیری برسند.
سؤال 8
پولس که بود؟ نقش او در تحریف دین عیسی (ع) چیست؟-9
بولس به این الاهیات مردم پسند و تسلی بخش پارهای مفاهیم عرفانی میافزود که قبلا بر اثر کتاب حکمت و فلسفه ی فیلن جاری و ساری بود.
بولس میگفت «مسیح حکمت خدا است،» «نخستزاده ی تمامی آفریدگان است»، «او قبل از همه است، و در وی همه چیز قیام دارد … به وساطت او هر چیز» آفریده شده است. او مسیح یهود نیست که اسرائیل را از زنجیرهایش میرهاند. او لوگوس (کلمه) است که مرگش همه ی مردم را نجات میدهد. بولس با این تفسیرها میتوانست زندگی واقعی و سخنان عیسی را، که مستقیماً با آنها آشنا نشده بود، نادیده گیرد، و خود را با حواریون بلافصل، که در مکاشفه ی مابعدالطبیعه با او همسری نمیتوانستند کرد، برپایه ی برابری قرار دهد. او میتوانست به زندگی مسیح، و به زندگی انسان، نقشهایی عالی در نمایشی باشکوه، که تمام نفوس و سراسر ابدیت را در بر میگرفت، بدهد. به علاوه میتوانست به پرسشهای تصدیع آور کسانی پاسخ گوید که میپرسیدند، چرا مسیح، اگر جنبه ی الاهی داشت، تحمل کرد که او را بکشند، مرده بود تا دنیایی را که بر اثر گناه آدم تسلیم شیطان شده بود رهایی بخشد؛ لازم بود بمیرد تا پیوندهای مرگ را در هم شکند و درهای آسمان را به روی کسانی که مشمول رحمت الاهی میشوند بگشاید.
سؤال 8
پولس که بود؟ نقش او در تحریف دین عیسی (ع) چیست؟-8
با فرستادن نامههای طولانی و محبت آمیز به جماعتهای دور دست، تا اندازهای تسلی خاطر پیدا کرد. ده سال بود که چنین رسالههایی مینوشت. مسلماً به مراتب بیش از آنچه به نام او برای ما باقی مانده نگاشته است. این نامهها مستقیماً به قلم خود او نبود. آنها را به دیگران املا میکرد و غالباً، بعد از تحریر، با خط ناشی خودش مطالبی به آنها میافزود. ظاهراً آنها را حک و اصلاح نمیکرد، بلکه همانگونه که تراوش کرده بودند یعنی غریزی، با تکرارها، ابهامها و نواقص دستوری میگذاشت. با اینهمه، عمق و صداقت و احساسات، اخلاص پرشور نسبت به یک هدف بزرگ، و کثرت گفتارهای نغز و به یاد ماندنی آنها را به صورت نیرومندترین و شیواترین نامههای ادبیات جهان درآوردهاند. حتی سخن سیسرون در قیاس با این ایمان پرشور گیرایی چندانی ندارد. این نامهها مملو از سخنان عاشقانه، از سوی کسی که به کلیساهایش به دیده ی فرزندان حقیقی تحت حمایت خود مینگریست؛ حملات شدید به دشمنان بیشمار، سرزنش گنهکاران، مرتدان، نفاق افکنان و آشوبگران؛ و در همه جا ترغیبهای پر از مهر و محبت است:
شاکر باشید. کلام مسیح در شما به دولتمندی و به کمال حکمت ساکن بشود و یکدیگر را تعلیم و نصیحت کنید به مزامیر و تسبیحات و سرودهای روحانی؛ و با فیض در دلهای خود خدا را بسرایید.
در آنها جملات پر مغز یافت میشود که همه ی مسیحیان آنها را ذکر میکنند و گرامی میدارند: «حرف میکشد، لیکن روح زنده میکند»؛ «معاشرات بد، اخلاق حسنه را فاسد میسازد»، «هر چیز برای پاکان پاک است»؛ «طمع ریشه ی همه ی بدیهاست». بولس از اعتراف صادقانه به معایب خود، حتی از اعتراف به رفتار زرق سیاست مآبانه ی خود رویگردان نیست:
خود را غلام همه گردانیدم تا بسیاری را سود برم. و یهود را یهود گشتم تا یهود را سود برم … و بیشریعتان را چون بیشریعتان شدم. … چنانکه من نیز در هر کاری همه را خوش میسازم و نفع خود را طالب نیستم بلکه نفع بسیاری را تا نجات یابند. اما همه کار را به جهت اهل انجیل میکنم تا در آن شریک گردم.
این رسالهها حفظ شد و غالباً در حضور مردم، در میان جماعاتی که خطاب به آنان بود، خوانده میشد. در پایان قرن اول، بسیاری از آنها خیلی رواج یافته بود. کلمنس رومی در سال 97 و ایگناتیوس و پولوکارپوس اندکی بعد به آنها اشاره میکنند.
این رسالهها بتدریج جزو دقیقترین قسمتهای الاهیات کلیسا میگردد.
بولس، بر اثر بدبینی و پشیمانی خودش، و همچنین بر اثر دیدگاه دگرگون شدهاش از مسیح، و شاید تحت تأثیر نظرات افلاطونی و رواقی درباره ی ماده و جسم به عنوان آلات شر، و احتمالا با یادآوری آداب و رسوم یهودیان و مشرکان در مورد قربانی کردن یک «بز طلیغه» برای کفاره ی گناهان قوم، الاهیاتی به وجود آورد که در سخنان مسیح چیزی، جز نکات مبهم، از آن نمیتوان یافت: «هر انسانی که از زن به دنیا بیاید وارث گناه آدم است و از نفرین ابدی جز به وسیله ی مرگ پسر خدا که کفاره ی گناه است نمیتواند نجات یابد.» چنین مفهومی برای مشرکان قابل قبولتر از یهودیان بود.
مردم مصر، آسیای صغیر، و یونان از دیرزمانی به خدایانی، مانند اوزیریس و آتیس و دیونوسوس که به خاطر نجات بشر مرده بودند اعتقاد داشتند. عنوانهایی از قبیل: سوتر (منجی) و الئوتریوس (رهاننده) به این خدایان اطلاق شده بود. واژه ی کوریوس (خداوندگار) که بولس به مسیح اطلاق میکند، همان عنوانی بود که کیشهای سوریه و یونان به دیونوسوس که میمرد و رستگاری را عملی میساخت داده بودند.
غیر یهودیان انطاکیه و شهرهای دیگر که هرگز عیسی را در حیاتش نشناخته بودند، نمیتوانستند او را جز به شیوه ی خدایان منجی بپذیرند. بولس میگفت: «همانا به شما سری میگویم.»
سؤال 8
پولس که بود؟ نقش او در تحریف دین عیسی (ع) چیست؟-7
رهبران کلیسای مادر «استقبالی صمیمانه» از او کردند (به سال 57)؛ ولی به طور خصوصی گوشزدی به او کردند:
ای برادر، آگاه هستی که چند هزارها از یهودیان ایمان آوردهاند و جمیعاً در شریعت غیورند. و درباره ی تو شنیدهاند که همه ی یهودیانی را که در میان امتها میباشند، تعلیم میدهی که از موسی انحراف نمایند و میگویی نباید اولاد خود را مختون ساخت و به سنن رفتار نمود … خواهند شنید که تو آمدهای. پس آنچه به تو گوییم به عمل آور. چهار مرد نزد ما هستند که بر ایشان نذری هست. پس ایشان را برداشته خود را با ایشان تطهیر نما و خرج ایشان را بده … تا همه بدانند که آنچه درباره ی تو شنیدهاند اصلی ندارد، بلکه خود در محافظت شریعت سلوک مینمایی.
بولس این اندرز را با حسن نظر قبول کرد و رسوم تطهیر را انجام داد. ولی هنگامی که بعضی از یهودیان او را در هیکل دیدند، علیه او فریاد زدند: «این آن مردی است که همه جا علیه قوم ما و شریعت تعلیم میدهد.» جمعیت گریبان او را گرفتند و از هیکل بیرونش کشیدند و «میرفتند او را بکشند.» که جوخهای از سربازان رومی او را از چنگشان به درآوردند و بازداشتش کردند. بولس رو به جمعیت آغاز سخن کرد و ایمان خود را به آیین یهود و به مسیحیت اعلام داشت. آنها اعدام او را خواستند. افسر رومی فرمان داد تازیانهاش بزنند، ولی هنگامی که اطلاع یافت که بولس دارای عنوان شهروندی رومی است، از این امر صرفنظر کرد. فردای آن روز زندانی را به پیشگاه سنهدرین آورد. بولس در برابر این مجمع سخن گفت، خود را فریسی اعلام داشت و موفق شد تا حدی حس پشتیبانی آنان را برانگیزد، ولی دشمنان برآشفتهاش دوباره در صدد آزار او برآمدند و افسر رومی او را به زندان برگردانید. همان شب یکی از برادرزادگان بولس به افسر مزبور اطلاع داد که چهل تن از یهودیان عهد کردهاند که تا این زندانی را نکشند چیزی نخورند و چیزی نیاشامند. افسر هم چون ترسید که اغتشاشی رخ دهد و موقعیتش به خطر افتد شبانه بولس را نزد فلیکس پروکوراتور، به قیصریه فرستاد.
پنج روز بعد خاخام بزرگ و چند تن از پیش کسوتان، شخصاً بدانجا آمدند تا بولس را متهم سازند که: «طاعونی است بر هم زننده ی آرامش در میان یهودیان سراسر جهان.» بولس اعتراف کرد که کیش جدیدی را ترویج میکند، اما افزود: «به همه ی آنچه در شریعت تعلیم داده شده است معتقدم.» فلیکس اتهام زنندگان را روانه کرد ولی بولس را دو سال به حالت توقیف در خانه نگهداشت (58 ـ 60)، ولی دوستانش میتوانستند از او دیدن کنند. شاید پروکوراتور امیدوار بود که رشوه ی هنگفتی بگیرد.
سؤال 8
پولس که بود؟ نقش او در تحریف دین عیسی (ع) چیست؟-6
این کوشش دلیرانهای بود برای سازش دادن مسیحیت و فلسفه یونان. مع هذا فقط روی عده بسیار کمی از شنوندگان اثر گذاشت. آتنیها بیش از آن به اندیشههای گوناگون گوش سپرده بودند که دیگر شوقی برای اندیشههای تازه داشته باشند. بولس نومیدانه شهر را ترک گفت و به کورنت رفت. رونق تجارت جماعت مهمی از یهود را در آنجا گرد آورده بود. هجده ماه در آنجا ماند (51ـ52)، از خیمه دوزی ارتزاق کرد، و هر روز سبت در کنیسه به موعظه پرداخت. رئیس این کنیسه به مسیحیت گروید، و به دنبال او تعداد گروندگان چندان شد که یهودیان وحشتزده بولس را در پیشگاه گالیو، فرماندار رومی، متهم ساختند که: «این شخص مردم را اغوا میکند که خدا را به شیوهای خلاف شریعت عبادت کنند.» گالیو به آنان پاسخ داد: «چون مسئلهای است درباره سخنان و نامها و شریعت شما پس خود بفهمید؛ من در چنین امور نمیخواهم داوری کنم.» و آنان را روانه کرد. دو فرقه دست به گریبان شدند، «ولی غالیون (گالیو) را از این امور هیچ پروا نبود.» بولس «بشارت» خود را به غیر یهودیان کورنت عرضه کرد و چند تنی از آنان را به کیش نوین درآورد. مسیحیت ممکن است به نظر آنان نسخه ی بدل قابل قبول اعتقاد به اسرار بوده باشد که در آنها غالباً از نجات دهندگان زنده شده سخن میرفت. شاید آنان با پذیرش مسیحیت آن را با عقاید خود همانند کردند، و بولس را به تفسیری از مسحیت با مضامین مأنوس با روحیه ی یونانی رهنمون شدند.
بولس از کورنت به اورشلیم رفت (سال 53) تا «به کلیسا درود بفرستد.» ولی اندکی پس از آن عازم سومین سفر تبلیغی خویش شد، از جماعات مسیحی در انطاکیه و آسیای صغیر بازدید کرد، و آنها را با حرارت و اطمینان خود دلگرم ساخت. دو سال را در افسوس گذرانید، و در آنجا «چنان معجزات شگرفی کرد» که بسیاری او را معجزه کار میدانستند، و با گذاشنتن قطعاتی از زیر جامههای بولس روی بیماران شفا میجستند. کسب سازندگان تمثالهایی که عابدان مشرک به معبد آرتمیس وقف میکردند، کساد شد. شاید بولس در آنجا نیز، مانند آتن، بتپرستی را محکوم کرده بود. مردی به نام دمتریوس که مدلهای نقرهای کوچکی از این معبد بزرگ برای زوار زاهد میساخت، علیه بولس و کیش نوین اعتراضی سازمان داد، و جمعیتی از یونانیان را به تماشاخانه آورد که مدت دو ساعت در آنجا فریاد می زدند: «بزرگ است آرتمیس افسوسیها!» یکی از کارمندان محلی جمعیت را پراکنده ساخت، ولی بولس حزم را افضل بر رزم دانست و عزم مقدونیه کرد.
چند ماه را به خوشی با جماعات کوچکی که در فیلیپی، تسالونیکا، و بیریه تأسیس کرده بود گذرانید. چون آگهی یافت که نفاقها و بحرانهایی ناشی از فساد اخلاق کلیسای کورنت را مغشوش کرده است، نه تنها این کلیسا را در چندین رساله تشنیع کرد، بلکه شخصاً به آنجا رفت (سال 56) تا با عیبجویان خویش رویاروی شود. اینان او را متهم کرده بودند که از موعظهاش استفاده ی مادی میبرد؛ به مکاشفههای او میخندیدند، و دوباره خواستار آن بودند که تمام مسیحیان مطیع کامل شریعت یهود گردند. بولس به جماعت غوغاگر خاطر نشان ساخت که همه جا معیشت خود را با کار دستی تأمین میکند. اما در مورد استفاده مادی، چه رنجها که بر اثر انجام رسالتهای خود نکشیده است؟ هشت بار تازیانه خوردن، یک بار سنگسار شدن، سه بار غرق شدن کشتی، و هزار خطر از دزدها و میهن پرستان دو آتشه و رودخانهها. در میان همه ی این عذابها اطلاع یافت که «فرقه ی ختنه» آشکارا موافقتنامه منعقد در اورشلیم را نقض کرده به غلاطیه رفتهاند و از همه ی گرویدگان رعایت کامل شریعت یهود را خواستار شدهاند. *
پس از این جریان, پولس نظریه خود را به این شکل آشکار کرد:
"به خوبی می دانیم که انسان با اجرای احکام شریعت, هرگز در نظر خدا پاک و بی گناه به حساب نخواهد آمد, بلکه فقط با ایمان به عیسی مسیح, پاک و بی گناه محسوب خواهد شد. بنابراین, ما نیز به عیسی مسیح ایمان آوردیم تا از این راه مورد قبول خدا واقع شویم, نه از راه انجام شریعت یهود. زیرا هیچ کس هرگز با حفظ احکام شریعت, نجات ورستگاری نخواهد یافت. غلاطیان 2 : 16 "
مقصود پولس از این سخنان, هرگز آن نبود که ایمان و عمل, دو بال پرواز انسان به ملکوت و سبب نجات اویند؛ بلکه می گفت: "همچنین, کسانی که می خواهند بوسیله اجرای دستورهای شریعت نجات یابند, زیر لعنت خدا قرار دارند. غلاطیان 3 : 10 " او ادامه می دهد: "اما مسیح, لعنتی را که در اثر گناهان ما بوجود آمده بود, برخود گرفت و ما را از هلاکتی که این روش "شریعت" پدید آورده بود, رهایی بخشید, روشی که انجامش غیر ممکن بود. غلاطیان 3 : 10 "
پولس می افزاید: اگر چه خداوند, شریعت را فرستاده, اما در این میان, فرشتگان, واسطه ارسال شریعت به انسانها بوده اند و همین امر دلیل سستی و ضعف آن به شمار می رود. او گرچه شریعت را امری پاک و مقدس می داند رومیان 7 : 12-14؛ اما با این حال می گوید:
این شریعت بود که ما را به گناهان و بدیها آشنا کرد. به عنوان مثال اگر در احکام و شریعت گفته نشده بود که "نباید در قلب خود خواهشهای ناپاک داشته باشید" , من هیچگاه به وجود چنین خواهشهایی در خود پی نمی بردم.
و اکنون شریعت, ضعیف تر از آن است که بتواند, انسانی را که مانند یک برده به گناه خود فروخته شده, نجات دهد. بنابراین, شریعت, نه تنها سبب رهایی انسان از گناه و بدی نمی گردد, بلکه او را هر چه بیشتر درکام آن فرو برده و در معرض لعنت قرار می دهد.
پولس, شریعت زدایی را تا آنجا ادامه می دهد که می گوید: "احکام الهی همچون الهه ای بود که از ما مراقبت می کرد تا زمانی که مسیح بیاید و ما را از راه ایمان, مقبول خدا سازد. غلاطیان 3 : 24 " شریعت با احکام خود, ما را با نیکی روبرو می کرد, اما به دلیل گناه ذاتی, نمی توانستیم آنرا انجام دهیم؛ همه امید ما به آمدن مسیح بود تا نجاتمان دهد. او که آمد, شریعت هم پایان یافت, آری , مسیح پایان شریعت بود.
رومیان 7 : 1-4
چنین آموزه ای برآمده از تفکرات پولس است. او جدای از ایمان به مسیح, تنها کاری که لازم می داند, "محبت" است. تمامی شریعت در همین مفهوم, خلاصه می شود. وی می گوید:
"فقط خود را مدیون بدانید که مردم را محبت کنید. هرگز از محبت نمودن باز نایستید زیرا با محبت کردن به دیگران, در واقع از احکام الهی اطاعت کرده اید و خواست خدا را بجا آورده اید.... بنابراین, ده فرمان دراین فرمان خلاصه می شود که "همسایه خود را دوست بدار, به همان اندازه که خود را دوست می داری ... پس اگر به انسانها محبت نمایید, مانند آن است که همه دستورات و احکام الهی را بجا آورده اید. "
ویل دورانت می گوید:
رسالهای برآشفته به غلاطیان نوشت که در آن روابط خود را با مسیحیان متمایل به آیین یهود بکلی قطع میکرد و اعلام میداشت که مردم با وابسته بودن به شریعت موسی نجات نمییابند، بلکه باید ایمان فعال به مسیح، نجات دهنده و پسر خدا، داشته باشند. *
آنگاه بی آنکه بداند چه محنتهایی در انتظار اوست، رهسپار اورشلیم گشت، در حالی که اشتیاق داشت در برابر حواریون از خود دفاع کند و میخواست عید قدیمی پنجاهه را در این شهر مقدس برگزار کند. امیدوار بود که از اورشلیم به روم و حتی به اسپانیا برود، و قصد داشت تا تمام ایالات مفتوحه ی امپراطوری را از خبر و نوید مسیح از گور برخاسته آگهی نداده است، آرام نگیرد.
از خلال سخنانی که گذشت , فهمیده می شود که شریعت زدایی نه تنها از سوی مسیح(ع) به رسمیت شناخته نشد؛ بلکه آن حضرت بر پایبندی به آن اصرار می کرد و خود نیز فرمان های آن را انجام می داد.
این نسبت ناپسند (شریعت زادیی) با آموزه های پولس آغاز شده وکم کم جای خود را در جامعه مسیحی پیدا کرد. شگفت آور است که مسیحیان, در حالی که خود را مسیحی می دانند, دستورات او را به کناری زده و یکسره گوش به آوای کسی دارند که خود از سرسخت ترین دشمنان مسیح به شمار می آمده است.
از همین رو برخی از پژوهشگران, بهتر آن می دانند که مسیحیان امروز را, پیروان پولس بخوانند و تاکید ورزند که مذهب آنان راه "پولیست" باید گفت؛ زیرا آموزه های اوست که یکسره در اینان, آشکار می باشد.
* تاریخ تمدن ویل دورانت، جلد 3 ، قیصر و مسیح
سؤال 8
پولس که بود؟ نقش او در تحریف دین عیسی (ع) چیست؟- 5
این نخسین گام برای دور شدن از شریعتی بود که مسیح نیز بر آن تأکید می کرد. کار بدانجا کشید که حتی تیطوس, دوست و همراه غیر یهودی پولس هم ختنه نکرد. کلیسا نیز از او و دیگر تازه ایمان آورندگان چنین درخواستی نداشت.
از عهد جدید برمیآید که نزاع سختی بین دو جناح حواریان و در رأس آنها پطرس از این ، و جناح پولس از سوی دیگر، در جریان بوده است. در حقیقت، پولس مأموریت الهی پطرس را میپذیرفت اما مدعی بود که:
در واقع همان خدایی که مرا برای هدایت غیریهودیان به کار گرفته، پطرس را نیز برای هدایت یهودیان مقرر داشته؛ زیرا خدا به هر یک از ما رسالتی خاص بخشیده است. رساله پولس به غلاطیان، 2: 8-9.
بنابراین او عملاً قلمرو مأموریت پطرس را محدود ساخته، آن را به منطقه یهودینشین منحصر میکند. در حالی که بر اساس این ادعا حوزه مأموریت پولس بسیار وسیعتر (سراسر امپراتوری روم) بوده است. به نظر میرسد که این تقسیم مأموریت، به گونهای مسالمتآمیز صورت نگرفته است. در فقرهای از رساله پولس به اهل غلاطیه آمده است:
اما وقتی پطرس به انطاکیه آمد، روبهرو با او مخالفت کردم؛ زیرا کاملاً مقصر بود؛ از آن رو که پیش از رسیدن عدهای از طرف یعقوب او با غیریهودیان غذا میخورد، اما با رسیدن آنها خود را کنار کشید و دیگر نمیخواست با غیریهودیان غذا بخورد، مبادا اهل فتنه را برنجاند. سایر مسیحیان یهودینژاد از ریاکاری او تقلید کردند، بهطوری که حتی برنابا نیز تحت تأثیر دورویی آنها قرار گرفت. اما وقتی دیدم رفتار آنان با حقیقت انجیل سازگار نیست. در حضور همه به پطرس خطاب کرده، گفتم: «اگر تو با اینکه یهودی هستی، مانند غیریهودیان زندگی میکنی و نه مانند یهودیان، چطور میتوانی غیریهودیان را مجبور سازی که مانند یهودیان زندگی کنند؟» ما که یهودی مادرزاد هستیم و نه غیریهودیی گناهکار، خوب میدانیم که هیچکس با اجرای مقررات شریعت در حضور خدا کاملاً نیک محسوب نمیشود، بلکه فقط بر اثر ایمان به عیسی مسیح نیک محسوب میگردد. ما خود نیز به عیسیمسیح ایمان آوردیم تا بوسیله ایمان و نه با اجرای شریعت، نیک شمرده شویم؛ نه فقط ما، بلکه هیچ بشری از راه انجام احکام شریعت نمیتواند نیک محسوب شود. رساله پولس به غلاطیان، 2: 11-16
پولس به این دلیل, پطرس را سزاوار سرزنش می دید که او برخلاف انجیل رفتار می کرد. غلاطیان 2 : 14
سؤال 8
پولس که بود؟ نقش او در تحریف دین عیسی (ع) چیست؟-4
اکنون باید به این پرسش پرداخت که اگر مسیح (ع) بر پاسداری از شریعت, اصرار داشته و خود به انجام آن پرداخته و دیگران را نیز به آن سفارش می کرده است,
پس چه کسی سبب به فراموشی سپردن و غفلت از شریعت بوده و تنها ایمان به مسیح داشتن را به مثابه جایگزینی برای عمل نیک, کافی پنداشته است؟
گرچه جدایی شریعت از دین مسیح (ع) طی یک فرآیند تاریخی در پی فراهم شدن بسترهای مناسب آن صورت گرفته, اما عهد جدید در برابر پرسش یاد شده , به چهره مهمی, چون پولس قدیس اشاره می کند.
در ذیل به چگونگی این فرآیند اشاره می شود:
در جریان فعالیتهای تبشیری پطرس و پولس و برنابا, تعدادی از دوگانه پرستان, بدون اینکه با دین یهود آشنا بوده و در شریعت آن سیرکرده باشند, ایمان آوردند.
اینان هیچکدام, ختنه شده نبودند. اعمال رسولان 11 : 3"از سوی دیگر زمانی که پولس و برنابا در انطاکیه بوده و تعدادی از غیر یهودیان را وارد دین مسیح کرده بودند, گروهی از یهودیان مسیحی با آن دو وارد نزاع شده و گفتند: "اگر کسی به آداب و رسوم قدیمی یهود وفادار نماند و ختنه نشود, محال است بتواند نجات پیدا کند. اعمال رسولان 15 : 2. " پولس از در مخالفت با آنها درآمده و از آزادی تازه هدایت یافتگان دو گانه پرست در برابر فرمانهای کلیسا سخن گفت. آنگاه که نزاع خاموش نشد, قرار شد که پولس و برنابا به اورشلیم رفته و عقیده رسولان و کشیشان آنجا را در این باره جویا شوند. پس از آنکه به اورشلیم رسیده و آنان را از مسئله آگاه ساختند, چند نفراز مسیحیان که قبلا از فرقه فریسیان بودند, برخاسته, گفتند: "تمام غیر یهودیانی که مسیحی شده اند باید ختنه شوند و تمام آداب و رسوم یهود را نگاه دارند. اعمال رسولان 15 : 5" در جلسه ای دیگر و با حضور رسولان و کشیشان و پس از بحث های بسیار, پطرس برخاست و چنین گفت: "برادران, شما همه می دانید که از مدتها پیش خدا مرا از میان خودتان انتخاب کرد تا پیغام انجیل را به غیر یهودیان برسانم تا ایشان آنرا بشنوند و ایمان آورند ... حال, چرا می خواهید از کار خدا ایراد بگیرید و باری روی دوش دیگران بگذارید که نه ما توانستیم حمل کنیم و نه اجداد ما. اعمال رسولان 15 : 7-11 " در ادامه پولس و برنابا, از معجزاتی که خداوند در میان غیر یهودیان به عمل آورده بود, گفتند. پس از آن یعقوب (رئیس کلیسای اورشلیم) چنین گفت: "... بنابراین, عقیده من این است که نباید در مورد غیر یهودیانی که به سوی خدا بازمی گردند, اصرار کنیم که قوانین یهودی را نگاه دارند. فقط بنویسیم که گوشت حیواناتی را که برای بتها قربانی شده اند, خون و حیوانات خفه شده را نخورند و زنا نیز نکنند. چون سالهاست که روزهای شنبه در هر شهر در کنیسه ها این شریعت موسی موعظه شده است. اعمال رسولان 15 : 19-21 "
سؤال 8
پولس که بود؟ نقش او در تحریف دین عیسی (ع) چیست؟-3
حال اینجا یک نکته مطرح می شود و آن اینست که حضرت عیسی مسیح(ع) با شریعت موسی چه برخوردی داشته آیا آن را پذیرفته و به آن عمل کرده و یا آن را رد نموده است؟ و آیا تحریفاتی که پولس در دین ایجاد کرده است بر اساس تعالیم حضرت عیسی بوده است یا راهی و حیله ای برای تحریف دین؟
حضرت عیسی (ع) خود را کامل کننده شریعت موسی می دانست و به شاگردان خود و همه مردم می گفت:
" گمان مبرید که آمدهام تا تورات یا صُحُف انبیا را باطل سازم؛ نیامدهام تا باطل نمایم، بلکه تا تمام کنم. زیرا هر آینه به شما میگویم تا آسمان و زمین زایل نشود، همزه یا نقطهای از تورات هرگز زایل نخواهد شد تا همه واقع شود. "
و نیز تاکید کرد:
"پس هر که یکی از این احکام کوچکترین را بشکند و به مردم چنین تعلیم دهد، در ملکوت آسمان کمترین شمرده شود؛ اما هر که بهعمل آورد و تعلیم نماید، او در ملکوت آسمان بزرگ خوانده خواهد شد. زیرا به شما میگویم تا عدالت شما بر عدالت کاتبان و فریسیان افزون نشود، به ملکوت آسمان هرگز داخل نخواهید شد." متی 5: 17-19
و مسیح به شاگردان خود میفرماید:
«زیرا هر آینه به شما میگویم تا آسمان و زمین زائل نشود، همزه یا نقطهای از تورات هرگز زایل نخواهد شد تا همه واقع شود»
همیشه، شاگردانش را به انجام تمام چیزهایی که معلمان شریعت می گفتند،فرا می خواند:
"آنگاه عیسی خطاب به مردم و شاگردانش فرمود: علمای مذهبی و فریسیان بر کرسی موسی نشسته اند و احکام او را تفسیر می کنند. پس آنچه به شما تعلیم می دهند, بجا آورید, اما هیچگاه از اعمالشان سرمشق نگیرید، زیرا هرگز به تعالیمی که می دهند, خودشان عمل نمی کنند. " متی 23 : 1-3.
و مسیح به وضوح شاگردانش را به پیروی از گفتار بزرگان شریعت فرا میخواند ولی از پیروی اعمال زشت علما یهود باز میدارد در جای دیگر، بر ترک نکردن شریعت تأکید ورزیده و می گوید:
"وای به حال شما ای علمای دینی و فریسیان ریا کار! شما حتی ده یک محصولات نعناع و شوید و زیره باغچه تان را زکات می دهید, اما از طرف دیگر مهمترین احکام خدا را که نیکویی, گذشت و صداقت است فراموش کرده اید. شما باید ده یک را بدهید, ولی احکام مهمتر خدا را نیز فراموش نکنید. " متی 23 : 23.
و وقتی یکی از شاگردانش از وی می پرسد چه کند تا نیکو باشد مسیح در پاسخ میفرماید احکام را پاس بدار تا داخل حیات شوی:
ناگاه شخصی آمده وی را گفت: “ای استاد نیکو چه عمل نیکو کنم تا حیات جاودانی یابم؟” وی را گفت: “از چه سبب مرا نیکو گفتی و حال آنکه کسی نیکو نیست جز خدا فقط. لیکن اگر بخواهی داخل حیات شوی احکام را نگاهدار.” مرقس 17:10
بازدید دیروز: 10
کل بازدید :375369
این وبلاگ بر آن است تا در فضایی آرام ، عقلانی و منطقی به مناظره و گفتگو با برادران و خواهران مسیحی جویای حق و حقیقت بپردازد.
تاریخ مسیحیت [176]
پاسخ به سؤالات شما در مورد اسلام [137]
جنگ های صلیبی [129]
مصنف واقعى اسفار پنجگانه [116]
مسجد و کلیسا [189]
راه مسیح [122]
گفتمانهای مسلمانان و مسیحیان [426]
اخبار مسجد و کلیسا [182]
پاسخ به سؤالات شما در مورد مسیحیت [283]
رهیافتگان [246]
مسیحیت و اسلام [263]
واتیکان دنیای اسلام و غرب [196]
گفتگوهای من و مسیحیان [345]
مسجد و کلیسا(بلاگفا) [267]
[آرشیو(15)]
پاسخ به سؤالات شما در مورد اسلام
اخبار مسجد و کلیسا
رهیافتگان
در کلیسا به دلبری ترسا
واتیکان دنیای اسلام و:غرب
جنگ های صلیبی
یادداشت ها و مقالات مرتبط
تاریخ مسیحیت
آشنایی با ادیان بزرگ/مسیحیت
بهار 1387
زمستان 1386