? حقایق ثبت شده در مورد مسیحیان اولیه
مسیحیان اولیه نیز مانند رومیها، مردگان خود را در دخمه های زیر زمینی دفن میکردند. در این دخمه ها یک کلیسای کوچک برای اجرای مراسم تدفین وجود داشت. مسیحیان شکنجه شده در این قبرهای تاریک زیر زمینی پنهان میشدند و حتی در آنجا زندگی میکردند. به دلیل آنکه تعداد زیادی از مقدسین در این محلها دفن شده بودند، بسیاری از آنها بعداً تبدیل به مرقد و زیارتگاه شدند.
? مسیحیت در اروپا و امپراتوری روم
بانی انتشار مسیحیت در اروپا پولس بود. این شخص که مسیح را ندیده بود و خود پس از سالها بت پرستی به دین مسیح گرویده بود عقاید مسیحیت را با افکار بت پرستی روم و فلسفه? یونان ممزوج ساخت. پولس رساله های خود را بعد از قرن اول میلادی نگاشت. نوشته های او به خوبی گواهی میدهد که او مسائل دینی را با افکار فلسفی و به ویژه با فلسفه? حلول ممزوج کرده است. او معتقد بود که مسیح در طرف راست خدا نشسته و برای خیرخواهان طلب آمرزش میکند و از خدا می خواهد که کلمه اش را در آنان ساکن گرداند و به آنان نوید میدهد که به زودی، آنگاه که به زمین بازگشت میکند، آنان را به مجد و عظمت خواهد رسانید. از مجموع گفته های او به دست می آید که منتظر بوده مسیح به زودی به زمین بازگشت کند. بزرگترین حادثه ای که در قرن چهارم میلادی اتفاق افتاد، موضوع طرفداری کنستانتین امپراتور روم از مسیحیان در سال ??? میلادی بود.
این حادثه هر چند به ظاهر برای مسیحیان پیروزی و موفقیتی بزرگ شمرده می شد و پس از آن، حزب مسیحی توانست تنها حزب مقتدر و با نفوذ در دستگاه امپراتوری باشد. دیانت مسیح بر خلاف انتظار مسیحیان متعصب همچنان آلوده به شرکت و آمیخته با افسانه ها و افکار بت پرستی باقی ماند.
? کتاب مقدس چیست ؟
«کتاب مقدس» مرکب از «عهد عتیق» و «عهد جدید» است . عهد عتیق شامل «تورات» و "صحف انبیاًاست . عهد جدید هم که بر روی جلد ترجمه? فارسی آن مینویسند :انجیلِ مقدس خداوند و نجات دهنده? ما، عیسی مسیح، از ?? قسمت تشکیل شده : اناجیل «متی» ،«مرقس»، «لوقاً،»یوحناً و اعمال رسولان و ?? رساله منسوب به پولس و دیگران چون پطرس و یوحنا و غیره است که مجموعاً ?? قسمت میشود.
مسیحیان مسیح را پسر خدا میدانند آیا میشود این مقوله را تشبیه کرد به خون خدا دانستن امام حسین ـ علیه السلام ـ (زیارت وارث میگوید یا ثار الله و ابن ثاره) دین اسلام چه جوابی میدهد ؟
قبل از پرداختن به پاسخ سؤال فوق ابتدا باید معلوم گردد که منظور مسیحیان از فرزند خدا بودن حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ چیست؟ و در ثانی این که در زیارت وارث امام حسین ـ علیه السلام ـ را با عبارت «ثارالله» توصیف کرده به چه معناست و در نهایت آیا این دو مطلب شباهتی به هم دیگر دارند و میتوان هر دو را موجب شرک، تشبیه، تجسیم و... دانست یا نه؟
1. عقیده مسیحیان در مورد عیسی ـ علیه السلام ـ
پولس که از دیدگاه مسیحیان، بنیانگذار مسیحیت کنونی است از همان آغاز تبلیغ مسیحیت خود ساختهاش، حضرت عیسی را به عنوان فرزند خدا معرفی میکرد و در جای جای نوشتههای خود که به کلیساهای مختلف مینوشت (و اکنون جزو بخشی از عهد جدید کتاب مقدس مسیحیان به شمار میرود) این اندیشه را شایع میساخت. او در نامهای به مسیحیان روم مینویسد: «... این مژده درباره فرزند خدا یعنی خداوند ما عیسی مسیح میباشد که به صورت نوزادی از نسل داود نبی به دنیا آمد، اما با زنده شدنش پس از مرگ، ثابت کرد که فرزند نیرومند خدا و دارای ذات مقدس الهی است.» و در نامه دیگری مینویسد: «چقدر باید خدا را شکر کنیم خدایی که پدر خداوند ما عیسی مسیح است.»
در انجیل یوحنا چنین آمده که: «در ازل پیش از آن که چیزی پدید آید «کلمه» وجود داشت و نزد خدا بود. او همواره زنده بوده و خود او خداست هر چه هست به وسیله او آفریده شده است... «کلمه خدا» انسان شد و بر روی این زمین و در بین ما زندگی کرد.»
بنابراین مسیحیان حضرت عیسی را خدا و فرزند خدا میدانند که به صورت انسان ظهور کرده است و همانند خداوند ازلی و قدیم است و طبق این اعتقاد او شریک خداوند در آفرینش و تدبیر جهان است. در قرآن کریم نیز به این اعتقاد مسیحیان اشاره شده است، چنان که خداوند میفرماید: «... و نصاری (مسیحیان) گفتند: مسیح پسر خداست این سخنی است که با زبان خود میگویند که همانند گفتار کافران پیشین است، خدا آنان را بکشد، چگونه از حق انحراف مییابند.» «آنها دانشمندان و راهبان خویش را معبودهایی در برابر خدا قرار دادند و مسیح فرزند مریم را در حالی که دستور نداشتند، جز خداوند یکتایی را که معبودی جز او نیست بپرستند، او پاک و منزه است از آنچه شریکش قرار میدهند.» و البته در آیات دیگر نیز خداوند را از داشتن فرزند منزه دانسته و نسبت دادن هرگونه مثل و شبه به خداوند را مردود میشمارد، و میفرماید: «لیس کمثله شیء» و به پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ میفرماید که «بگو خدا خالق همه چیز است و اوست یکتا و پیروز».
علاوه بر آیات فوق در هیچ یک از دیگر آیات یا روایات اسلامی، هیچ کس به عنوان فرزند خداوند معرفی نشده است و در مورد پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ که اشرف انبیاء میباشد در قرآن کریم چنین آمده است که: «محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ فقط فرستاده خداست و پیش از او، فرستادگان دیگری نیز بودند...».
اما این که در زیارات مربوط به شهدای کربلا و امام حسین ـ علیه السلام ـ از آن حضرت با عنوان «ثار الله و ابن ثاره» نام برده شده نمیتواند دلیلی بر فرزند داشتن خدا یا جسم بودن خدا و یا... باشد و شاید سؤال کننده گرامی در معنای این کلمه اشتباه کرده است پس بهتر است به معنی کلمه «ثار» در لغت اشاره شود.
2. ثار در لغت: در مورد ریشه کلمه «ثار» دو احتمال میتواند وجود داشته باشد. الف) ثار از ریشه «ثور» به معنی برانگیخته شدن و شوریدن گرفته شده باشد. که در این صورت «ثارالله» به معنی «برانگیخته خدا و کسی که به خاطر خدا قیام کرده است» میباشد و «ابن ثارالله» ، فرزند قیام کننده به خاطر خدا معنی میدهد.
ب) ثار از ریشة ثأر (مهموز العین) به معنی خون خواهی وگرفتن انتقام مقتول، گرفته شده باشد که در این صورت «ثار الله» اضافه مصدر به فاعل بوده و به معنی کسی که خداوند انتقام خون او را خواهد گرفت میباشد.
از میان دو معنی فوق، معنی اخیر مورد استعمال بیشتری دارد و علامه مجلسی ضمن این که میگوید: ثار از الثأر (مهموز العین) اخذ شده در مورد معنی آن دو احتمال میدهند:
احتمال اول: ثار الله به معنی کسی است که خداوند از دشمنان او خونخواهی خواهد کرد.
احتمال دوم: ثارالله یعنی کسی که به هنگام رجعت، انتقام خون خود و اهل بیتش را به امر الهی از دشمنان خواهد گرفت.
با توجه به مطالب فوق «ثار» را چه از ریشه «ثور» گرفته باشیم که به معنی برانگیخته شدن است و چه از ریشه «ثأر» که به معنی خونخواهی مقتول است، ثار الله معنی خون خدا نمیدهد و اگر در جایی این کلمه را به معنی خون خدا ترجمه کردهاند یا همین معنای «کسی که خدا خونخواه اوست» مورد نظر بوده و یا اشتباه کرده و معنای آن را متوجه نشدهاند. زیرا هیچ دلیل و مدرکی وجود ندارد که ثارالله را خون خدا معنا کنیم.
نتیجه: در نهایت میتوان گفت: قیاس عقیده مسیحیان در مورد حضرت عیسی با عقیده مسلمانان درمورد امام حسین ـ علیه السلام ـ یا امام علی ـ علیه السلام ـ قیاس نادرست و بیربطی است؛ زیرا اولا: مسیحیان حضرت عیسی را فرزند خدا و جزیی از خدا و آفریننده جهان میدانند.
ولی مسلمانان به خصوص شیعیان این عقیده را رد کرده و خداوند را از داشتن فرزند منزه میدانند و هر روز چندین بار در نماز آیه «لم یلد و لم یولد» را تکرار میکنند و به معنای آن ایمان دارند.
ثانیا: ثار الله به معنی خون خدا نیست تا گمان شود که خداوند جسم بوده و خون دارد و نعوذ بالله امام حسین ـ علیه السلام ـ یا امام علی ـ علیه السلام ـ خون خدا هستند.
ثالثاً: ثار یا به معنی برانگیختة خداوند است یا به معنی «کسی که خداوند خون خواه اوست» و هر دو معنی هیچ دلالتی بر تشبیه، تجسیم و تشریک ندارد و این که خداوند انتقام خون امام حسین ـ علیه السلام ـ را خواهد گرفت،امری است یقینی که در روایات متعدد بدان اشاره شده است. هم چنان که صاحب مکیال المکارم مینویسد: «خداوند، انتقام خون مولای ما شهید مظلوم (امام حسین ـ علیه السلام ـ) را خواهد گرفت؛ زیرا در حقیقت خداوند ولی دم آن حضرت است به همین خاطردر زیارتهای متعدد آمده است که السلام علیک یا ثار الله.»
برای مطالعه بیشتر مراجعه شود به:
1. عقاید استدلالی، استاد علی ربانی گلپایگانی.
2. آموزش عقاید، آیت الله مصباح یزدی.
3. آشنایی با ادیان بزرگ، استاد حسین توفیقی.
منبع: http://www.kelisa-masjed.blogfa.com
آیا عنوان پدر برای خدا عنوان شایسته ای است لطفاً توضیح دهید؟
اطلاق عنوان «پدر» بر خداوند در میان مسیحیت به صورت گسترده رائج است و کتب مقدس آن مملو از ترویج و تشبیت نسبت پدری و فرزندی بین خداوند و مردم خصوصاً حضرت عیسی ـ علیه السّلام ـ می باشد. قبل از مسیحیان بعضی از یهودیان و نیز بت پرستان قدیم نیز این عنوان را در رابطه با خداوند به کار می برده اند. لکن باید توجه داشت که از میان کتابهای مقدس تنها عهد جدید، چهره ی خاصی در این خصوص به نمایش گذاشته است.
رابرت هیوم در این زمینه چنین می گوید: آنچه که در ادراک مفهوم خداوند در مسیحیت منحصر به فرد به نظر می رسد ایده ی اینکه «خداوند پدر روحهای ما می باشد»است و در توضیح این جمله سخنی دارد که خلاصه آن این است که: در کتاب «تورات» تسمیه خدا به «یهوه» می باشد و در «28» مورد تورات این تعلیم صریح یا ضمنی که خداوند همچون یک پدر می باشد به چشم می خورد. با وجود این او تنها پدر یک گروه نظیر بنی اسرائیل و یا پدر کسانی که از او می ترسند می باشد. در کتاب تورات حتی یک مورد هم به چشم نمی خورد که گفته شده باشد خداوند پدر همگانی تمامی افراد بشر است. تنها در دو مورد از آن به عنوان «پدر ما» یاد شده است. هرگز در سراسر تورات دیده نمی شود که فردی از بندگان خدا در مقام نیایش او را با عبارت «پدر من» بخواند.
از آن طرف حضرت عیسی ـ علیه السّلام ـ و یا نویسندگان عهد جدید حتی یک بار هم خداوند را به نام خاص یهودی «یهوه» نخوانده اند. نام گذاری ویژه خداوند توسط عیسی مسیح ـ علیه السّلام ـ که در بیش از یک صد و پنجاه جای اناجیل تکرار گردیده است همان کلمه ی «پدر» می باشد که به اشکال گوناگون استعمال شده است به این معنی که اصطلاح «پدر» در (61) آیه و اصطلاح «ای پدر» در هنگام دعا در هفده آیه و اصطلاح «پدر من» در پنجاه آیه و اصطلاح «پدر شما» و گاهی هم پدر آسمانی شما در هیجده آیه و اصطلاح «پدر ما»[4] در هنگام دعا بکار رفته است. و روی هم رفته واژه ی «پدر» در مقام اشاره به حضرت ربوبی در حدود سیصدبار در اناجیل تکرار شده است. آن قدر که واژه ی ساده ی حیاتی، صمیمی، پراحساس و شخصی «پدر» در کنار واژه ی مجردتر «خداوند» توسط نویسندگان متون مقدس دین مسیح به کار گرفته شده است در میان کتب مقدس هیچ یک از ادیان دیگر عالم حتی واژه ی قریب به آن دیده نمی شود.
از مطالب فوق به دست می آید که به عقیده ی مسیحیان این نام گذاری توسط حضرت مسیح ـ علیه السّلام ـ انجام گرفته است و هیچ جای تردیدی باقی نمی ماند که این عنوان از برای خداوند اختصاص به دین مسیحیت دارد و کتابهای شان پر از این عنوان و اصطلاحات است.
مطلب دوم تلاش بعضی از مسیحیان در مقام توجیه این نام گذاری و وجه تسمیه آن می باشد که به صورت های مختلف بیان شده است.
در یکی از نشریه های مجلس اسقف های کنیسه مانیه چنین آمده است که از ارکان اعتقادات مسیحیت این است که خداوند واحد و اوحد است و نیز او پدر است و این یک ضابطه کلی در اعتقاد مسیحیت می باشد. و در مقام توجیه آن می گوید: در بیشتر از ادیان لقب «أب» بر خدای بزرگ اطلاق می شود. یونانی ها ادعا می کنند که «اله زئوس، پدر همه ی الهه و بشر است و فلاسفه درباره ی خدا به نحوی سخن می گویند که گویا خداوند پدر همه ی مردمان است و مرادشان از این تعبیر این است که در طبیعت از هر چیزی الهی از خداوند وجود دارد. اما به نظر کتاب مقدس خدا به خاطر طبیعت مشترکی که در بین انسان ها است پدر ما نیست بلکه به سبب اختیار او ما را و به سبب اینکه یسوع مسیح به ما آموخته است که خدا را به نحوی از الفت پدر بخوانیم. در قسمت دیگری از این کتاب گفته شده است که خداوند پدر همه ی مردم است و همه ی انسان ها با هم برادر و خواهرند و به همین علت ما انسان ها باید همدیگر را دوست داشته باشیم و این صلب ایمان مسیحیت را تشکیل می دهد.
مطلب سوم در درستی و نادرستی این عنوان از برای خدا می باشد این مسئله از جهات مختلف قابل بررسی است که به صورت خلاصه ذکر می شود.
اوّلاً وجود تناقضات در متون مقدس مسیحیان، خود دلیلی کافی بر بطلان و عدم صحت این نامگذاری می باشد. و ثانیاً توجیهات مطرح از طرف مسیحیان در این رابطه نیز دلیل دیگری بر نامأنوس بودن و غیر معروف بودن این نام گذاری است و اینکه مسیحیان ادعا دارند که این نام گذاری توسط شخص حضرت عیسی ـ علیه السّلام ـ صورت گرفته است با توجه به اینکه اناجیل آنان هیچ ربطی به حضرت عیسی ندارد پس هیچ نوع دلیلی بر این مدعای شان نمی توانند داشته باشند. بکله این نام گذاری ساخته و پرداخته ی خود نویسندگان اناجیل می باشد.
علاوه بر اینها قرآن کریم در موارد متعددی بطلان و عدم مشروعیت آن را بیان کرده است . آنجا که می گوید: و گفتند خداوند فرزندی را برای خود اختیار کرده است او منزه است بلکه هر چه در آسمان ها و زمین است از آن اوست و همه فرمان پذیر اویند. البته این کلام را یهود و نصاری برای اولین بار بخاطر تشریف انبیاء شان گفته اند چنانچه که نسبت به خودشان هم گفته اند ولی بعداً لباس جدّ و حقیقت را به خود گرفته و خداوند با این آیه ی شریفه سخن آنان را ردّ می کند. قرآن حتی این اصطلاح را نسبت به خداوند موجب کفر دانسته و می گوید: یهود و نصاری آن را از بت پرستان گرفته و مثل آنان عمل نموده اند.
عقل نیز بطلان و استحاله این نوع رابطه بین خدا و مردم را به اثبات می رساند چون استیلاد به معنای معروفش در نزد مردم این است که موجود زنده ای بعضی از اجزاء مادی خود را از خود یا به شکل حمل و یا به شکل تخم جدا کند تا به صورت تدریجی رشد و نمو نموده و در نهایت موجود مماثل خودش گردد. پس ولادت ملازم با مماثلت است و مماثلت در رابطه با خدا محال است و در خصوص انسان هدف دیگری از قبیل کمک کردن پدر در هنگام نیاز و ادامه ی نسل و... وجود دارد ولی تمام این معانی در مورد خداوند محال است. به هر صورت ابوّت، بنوّت به هر شکلی می خواهد باشد شراکت بین پدر و پسر را اقتضاء می کند اگر ابوّت و بنوّت حقیقی مراد باشد باید پدر و فرزند در حقیقت دارای ذات مشترک باشند و اگر اعتباری باشد اشتراک در شؤونات اجتماعی را اقتضاء می کند و این مطلب اتخاذ فرزندی از برای خدا را محال می گرداند پس پدری خداوند به هر دو معنای فرزند داشتن محال است. و بالاخره هیچ عرفی و نیز هیچ ادبیات شعری و غیر شعری چنین عنوانی را برای خداوند نمی پذیرد.
برای مطالعه ی بیشتر به کتب زیر مراجعه شود:
1. ادیان زنده جهان قسمت مسیحیت، تألیف رابرت هیوم.
2. المسیحیه ی فی عقائدها، نشریه مجلس اسقوف های کنیسه مانیه.
3. التوحید والتثلیث، تألیف علامه محمد جواد بلاغی.
4. تفسیر المیزان، ج 3، (ماهِیَ قصة عیسی)، تألیف علامه طباطبایی.
بگو سپاس خدایی را که نه فرزندی گرفته و نه در جهانداری شریکی دارد و نه خوار بوده که (نیاز به) دوستی داشته باشد و او را بسیار بزرگ شمار.
اسراء، آیة 111
منبع: http://www.kelisa-masjed.blogfa.com
بازدید دیروز: 96
کل بازدید :375934
این وبلاگ بر آن است تا در فضایی آرام ، عقلانی و منطقی به مناظره و گفتگو با برادران و خواهران مسیحی جویای حق و حقیقت بپردازد.
تاریخ مسیحیت [176]
پاسخ به سؤالات شما در مورد اسلام [137]
جنگ های صلیبی [129]
مصنف واقعى اسفار پنجگانه [116]
مسجد و کلیسا [189]
راه مسیح [122]
گفتمانهای مسلمانان و مسیحیان [426]
اخبار مسجد و کلیسا [182]
پاسخ به سؤالات شما در مورد مسیحیت [283]
رهیافتگان [246]
مسیحیت و اسلام [263]
واتیکان دنیای اسلام و غرب [196]
گفتگوهای من و مسیحیان [345]
مسجد و کلیسا(بلاگفا) [267]
[آرشیو(15)]
پاسخ به سؤالات شما در مورد اسلام
اخبار مسجد و کلیسا
رهیافتگان
در کلیسا به دلبری ترسا
واتیکان دنیای اسلام و:غرب
جنگ های صلیبی
یادداشت ها و مقالات مرتبط
تاریخ مسیحیت
آشنایی با ادیان بزرگ/مسیحیت
بهار 1387
زمستان 1386