در جامعه امروزی ما جوانی که مسلمان زاده است مجبور است نسبت به دین اسلام پایبند باشد و آن را بپذیرد. در صورتی که بخواهد از دین جدا شود و به دین دیگری بپیوندد مرتد اعلام شده و اگر چنین تفکری داشته باشد جامعه او را از خود دور می کند در صورتی که در قرآن آمده است که در دین هیچ اجباری نیست و انسان باید آزاد باشد در تمامی ادیان تحقیق کند و یکی را از نظر خود او انسان را به خدا بهتر نزدیک می کند بپذیرد و این روش که اسلام امروزی آن را در پیش گرفته اجبار است و امروزه در گزینش کارهای دولتی فقط دین اسلام را می خواهند. آیا در اسلام ما شرایطی وضع شده که انسانها در انتخاب دین خود از هر طبقه و سنی در انتخاب دین آزاد باشد؟
کسانی نزد خداوند، دین دار و مؤمن محسوب می شوند که قلباً دین را پذیرفته، در درون خود به آن اعتقاد داشته باشند. با اجبار و اکراه ممکن نیست دین به دل و روح کسی راه پیدا کند؛ و تنها در اختیار خود فرد است که چیزی را از لحاظ قلبی رد یا قبول کند. آزادی در انتخاب دین به همین معناست؛ یعنی انسان باید با اختیار خودش دین را بپذیرد.
توضیح این که، رسیدن انسان به کمال و سعادت دو شرط دارد: یکی این که، در پیش روی خود، راه حق و صحیحی داشته باشد که به سعادت منتهی شود و دیگر این که، انسان با اختیار خودش این راه را انتخاب کند و بپیماید. چون خداوند این نوع کمال خاص را که از طریق انتخاب به دست می آید برای انسان اراده کرده است و این سعادت را برای او می خواهد، پس به انسان قدرت انتخاب داده و در دنیا زمینه و شرایط اعمال اختیار را برای او فراهم کرده است و از سوی دیگر، راه حق و نقشة مسیری را که از بین راه های باطل به صلاح و رستگاری او منجر می شود، در مجموعه و برنامة کاملی به نام دین عرضه نموده و به انسان فرمان داده است تا نعمت اختیار و انتخاب خود را در پذیرش و عمل به تعالیم دین به کار گیرد و از این راه به کمال واقعی خود برسد و اگر انسان این نعمت را در غیر آنچه که خداوند فرمان داده است به کار بگیرد، مسؤول و معاقب خواهد بود.
http://kelisa-masjed.blogfa.com
در اصطلاح، به نیروی اختیار و قدرت انتخاب، آزادی تکوینی؛ و به خواست و فرمان خداوند، ارادة تشریعی گفته می شود؛ بنابراین، از لحاظ تشریعی، انسان آزاد نیست که از آزادی تکوینی خود، در غیر مسیر حق استفاده نماید و هر آیین و مسلکی را بپذیرد؛ به عبارت دیگر، آزادی در انتخاب دین، یعنی انسان با اختیار خود باید دین حق را بپذیرد نه این که حق دارد هر دینی را خواست انتخاب نماید.
حال اگر با اختیار خود دین دیگری را پذیرفت، هم در آخرت و هم در دنیا به لحاظ احکام حقوقی و اجتماعی اسلام مسؤول است و با توجه به خصوصیات و موارد احکام صادر شده از سوی خداوند دربارة او اجرا خواهد شد.
نکتة دیگر این که، انسان فطرتاً حق پذیر است؛ یعنی اگر به حقّانیّت چیزی یقین پیدا کرد، فطرتش آن را خواهد پذیرفت. آموزه ها و باورهای اصلی دین و دلایل و مقدمات این باورها، چنان صریح و روشن است که هر شخصی با سلامت عقل و بیداری فطرت، آن را واقعی و یقینی و مطابق آرزوهای حقیقی خود یافته، مشتاقانه خواهد پذیرفت.
یکی از معانی فطری بودن اسلام همین است؛ یعنی چون دین حق و مطابق واقع است، فطرت پاک انسانی آن را قبول می کند. لذا برای دین دار شدن، اولین قدم، آگاه شدن از حقانیّت دین است و باید علم و یقین پیدا کرد که دین اسلام حق است. عمده ترین راه وصول به علم و یقین و یافتن حقّ، تعقّل، تفکّر و اندیشه است. به همین خاطر است که قرآن، سراسر، دعوت به تفکّر و تدبّر و تعقّل است. و به خاطر همین، در اول هر رسالة عملیّه ای گفته شده است که اصول دین باید بر پایة علم و یقین بنا شود و تقلید کافی نیست.
بنابراین، اسلام به عنوان دین حق، باکی از تعقل و اندیشه ندارد، بلکه دربارة آن بسیار تشویق و تأکید کرده است. خدا میداند که دین او حق است و انسان با تعقّل حق را خواهد یافت؛ لذا امر و تشویق به تعقّل می نماید. در مقابل، دنباله روی آبا و اجداد و پیروی کورکورانه، بسیار مذمت شده و مطرود است. البته انسان بعد از یافتن حق، ممکن است به خاطر دل دادگی به دنیا و چشم بستن بر فطرت خود، دین را نپذیرد که نتایج آن را هم خواهد دید.
اما حکم ارتداد که موجب شبهه گشته است، به خاطر منع از تفکّر و تعقّل نیست، بلکه حکمت های دیگری دارد که به برخی از آنها می پردازیم.
اگر چه یک مسلمان با عقل و یقین می داند که خداوند حکیم نسبت به مصالح بندگان خویش از همه آگاه تر و دلسوزتر است؛ "ان ا... بالناس لرؤف رحیم" (1)؛ لذا در پذیرش حکم خداوند، اگر چه به علّت و حکمت آن پی نبرد، تردید نمی کند؛ "ذلکم حکم ا... یحکم بینکم و ا... علیم حکیم" (2)
در اصطلاح، مرتد به کسی گفته می شود که بعد از قبول اسلام، با بلوغ و سلامت عقل و از روی عمد و اختیار، به گفتار و کرداری در جامعه دست بزند که بیانگر تکذیب، استهزا و تبلیغ علیه اسلام و ضروریّات دین باشد.
مرتد دارای اقسامی است و همة آنها دارای حکم یکسان نیستند. شدیدترین حکم و مجازات دربارة فردی است که بعد از تولد و بلوغ در خانوادة مسلمان، مرتد شود؛ بنابراین، احکام ارتداد در مورد کسانی که رد و انکار خود را آشکار نمی کنند نیست و تجسّس در حریم فردی و تفتیش عقاید نیزحرام است. همچنین کسانی که انکار یا شک خود را به صورت سؤال و در مقام تحقیق، نزد عالمان دین طرح نمایند بی اشکال است و عالمان دین وظیفه دارند که به حلّ مشکل ها و پاسخ به سؤال های او بپردازند. احکام ارتداد علیه کسانی است که آشکارا اعلام ارتداد نموده، اصول مسلّم دین را انکار کنند و یا نسبت دروغ به آن بدهند به تبلیغ و استهزا علیه آن بپردازند.
اثبات حکم ارتداد و اجرای آن، همانند دیگر احکام جزایی اسلام، منوط به تحقّق شرایطی است و در عمل، در موارد بسیار محدودی، این احکام به اجرا می رسند و شاید سالیانی بگذرد و موضوعی برای آن یافت نشود؛ لذا کارآیی این حکم را نباید فقط به لحاظ مجازات یک فرد نگریست، بلکه این احکام ناظر به مصالح جامعه هستند و اصل وجود چنین احکامی جامعه را از آسیب حفظ نموده، اثرهای روانی و اجتماعیِ مطلوبی به جای می گذارد که در جهت تعالی جامعه به کار می آید. مطالعة این اثرها، بعضی از حکمتهای تشریع این احکام را مشخص خواهد کرد که از جمله، می توان به موارد زیر اشاره کرد:
یک، پایه و اساس جامعة اسلامی، دین است و تمام فعّالیّت های اجتماعی و فردی بر محور دین انجام می شود. دین مانند روح زندگی بخش در همة زوایای جامعة اسلامی حضور دارد. هر صدمه ای که به جایگاه رفیع دین وارد شود، اساس جامعه را به خطر میاندازد. اگر انکار، تکذیب و استهزای دین، به ویژه توسط مسلمانان صورت گیرد، شبهه و تردید و عدم پای بندی نسبت به دین در میان جامعة اسلامی رخنه و رشد می کند. دشمنان اسلام که همواره به دنبال نفوذ و ضربه زدن به دین هستند، اگر این راه را باز ببینند، با به کار گرفتن و جذب افراد سست ایمان و کشاندن آنها به کفر، برای خارج کردن دین از جایگاه خود و بی اهمیّت نمودن آن، اقدام خواهند کرد و جامعة اسلامی با از دست دادن این سرمایة عظیم به نابودی کشیده خوهد شد. اسلام که دین جامع و کامل است با تشخیص درست این نقطة آسیب پذیر، با وضع حکم ارتداد به مقابله با کسانی که در صدد ضربه زدن به دین هستند پرداخته. ایمان و باورهای حقّ مردم را در حصار امن قرار داده و با حفاظت از سلامت جامعه، زمینه را برای رشد و سعادت افراد آن فراهم کرده است.
دو، اثر روانی و اجتماعی دیگر این حکم، بالا بردن اهمیّت و ارزش دین است. دین برای انجام رسالت خود باید در جامعه جایگاهی رفیع داشته باشد؛ همانند حکم قصاص و مجازات سارق که حالتی برای افراد جامعه فراهم می کند که نه تنها به قتل وسرقت دست نمیزنند، بلکه جان و مال دیگران برای آنان احترام پیدا می کند و در جهت حفظ آن می کوشند. حکم ارتداد کمک می کند تا دین در نظر مردمی که از منزلت و ارزش نظری و عملی آن آگاه نیستند، جایگاه و ارزش واقعی خود را بیابد؛ و فواید بسیاری از این طریق حاصل می شود. اگر دین در نظر مردم، مهم و ارزشمند شد، توجه خاصی به آن مبذول میدارند؛ آن را آسان از دست نمی دهند؛ به دنبال آگاهی واطلاع صحیح از آن بر می آیند و با طرح نظرات پخته و سنجیده، به رشد علمی و آگاهی می رسند و این چراغ هدایت را از تیرگی و خاموشی حفظ می کنند.
سه، حکمت دیگر این حکم با توجه به نکته ای که گذشت به دست می آید. بیان کردیم که تشخیص و پذیرش دین حق با سلامت عقل و بیداری فطرت امکان می یابد. خداوند با وضع حکم ارتداد، هم ملاکی برای سنجش عقل قرار داد و هم عاملی برای بیداری فطرت. عامل مهم بیداری فطرت، یاد مرگ است. اسلام هنگام ظهور، با یاد مرگ و آیات قیامت آغاز کرد و علمای اخلاق هم یاد مرگ را عامل اساسی در بیداری و سلوک می دانند.
دین حق، دینی است که مسألة مرگ را برای انسان حل می کند، اسلام با معرفی مرگ به عنوان پلی برای گذر از دنیای محدود زمانی به سرای جاوید آخرت و بیان رمز سعادت دو جهان، مسأله مرگ را به خوبی حل کرده و این در کلام و سیرة ائمه "ع" و مؤمنین کاملاً مشهود است.
از سوی دیگر، در نزد خداوند، قیمت و ارزش دین، تمام هستی و دارایی انسان است و این نیز در سیرة معصومین "ع" و مؤمنان آشکار است؛ به ویژه حضرت سیدالشهدا (ع) که هستی اش را برای حفظ دین فدا کرد و عقل حسابگر، این قیمت را جز برای دین حق نخواهد پرداخت.
خداوند حکیم با وضع این حکم، چراغی فراروی افرادی که در صدد تحقیق و انتخاب دین و یا در معرض ارتداد هستند، قرار داده است که با فطرت بیدار ببینند آیا آنچه بر می گزینند، مشکل مرگ را حل می کند؟ و با نیروی عقل بسنجند که آیا راهی که انتخاب میکنند، ارزش آن را دارد که همة هستی خود را برای آن بدهند؟ به این ترتیب خداوند با لطف خود این افراد را به سوی دین حق هدایت می کند و آنها را وا می دارد که با تحقیق و اطلاع درست بیابند که جز اسلام، دینی مقبول خدا نیست و با یقین، اسلام را بپذیرند.
نتیجه این که، خداوند با وضع حکم ارتداد، نه تنها راه تفکّر و انتخاب را نمی بندد و انسان را مجبور به دین داری نمی کند، بلکه با این حکم او را وادار به تفکّر و تحقیق می کند و انسان را در تشخیص راه حق یاری می دهد تا با اختیار خود آن را بپذیرد.
حال اگر کسی پس از شنیدن ندای فطرت و آشنایی با اسلام، خواست های نفسانی خود را ترجیح داد و به خاطر جاذبههای مادی، حاضر شد حیثیّت نظام اسلامی و بهترین سرمایه و ارزشمندترین گوهر جامعه، لطمه بزند و وقیحانه به رجزخوانی و انکار و تکذیب دین بپردازد و با حیات ظاهری خود درصدد نابودی حیات واقعی جامعه برآید، نجات و صلاح جامعه و علاج خود او در اجرای حکم خداست، که هم او از شقاوت بیش تر و هم جامعه از شر او خلاصی یابد و هم آثار و فواید وجود چنین حکمی در جامعه بقا و تداوم یابد.
اظهارات کسانی که آیین سابق خود را ترک و به اسلام گرویدند
با مطالعه و بررسی در اظهارات کسانی که اسلام را پذیرفته و آئین سابق خود را ترک کرده اند نشان می دهد که آنها تحت تأثیر، مستدل بودن و استحکام اصول و فروع دین اسلام و مسائل اخلاقی و انسانی آن واقع شده اند چنانکه از یک دانشمند "هندی" نقل میکنند که ایشان مدتی در ادیان مختلف جهان مطالعه و بررسی می کرد عاقبت پس از مطالعه بسیار اسلام را انتخاب کرد و کتابی به زبان انگلیسی تحت عنوان "چرا مسلمان شدم؟" نوشت ومزایای اسلام را نسبت به همه ادیان برشمرده است.
از مهمترین مسائلی که توجه او را به اسلام جلب کرده این است که می گوید: "اسلام تنها دینی است که تاریخ ثابت و محفوظ دارد، او تعجب می کند که چگونه اروپا آیینی را برای خود انتخاب کرده است که آورنده آن آیین را از مقام یک انسان بالاتر برده خدایش قرار می دهند در حالی که هیچ گونه تاریخ مستند و قابل قبولی ندارد." (3)
به هر حال، مسأله دین اسلام با سایر ادیان مانند مسأله تحصیلات دوره ابتدایی و راهنمایی و ... با دوره های دکترا و فوق آن است. چنانکه می دانید آخرین مدرک علمی که در این دور و زمان مطرح است، درجه علمی فوق دکترا (به اصلاح پرفسوری) است که بعضی ها با تلاش فراوان و طاقت فرسا به این درجه نایل می گردند.
حال سؤال این است آیا عاقلانه است کسی از چنین درجه علمی (مقطع نهایی) به دوره های ابتدایی و یا راهنمایی برگردد و ثبت نام کند و این دوره ها را مقطع نهایی علم تلقی کند؟!! قطعاً چنین تلقی، غیر معقول بوده و باعث خسران فراوان و نابودی عمر است. حال دین اسلام از میان ادیان به عنوان آخرین دین بر حق الهی بوده و به حقیقت کلمه، مقطع عالی و نهایی آنهاست. ادیان دیگر، مانند دورههای ابتدایی و ... است. بحث دین اسلام و سایر ادیان نیز چنین است، لذا اگر کسانی بدون تحقیق با تقلید نابجا و تعصب جاهلی و پشت به دین اسلام کنند بدون شک گرفتار زیان و خسران خواهند بود و جز تأسف و پشیمانی از سرمایه های عمر بر باد رفته خویش نتیجه ای نخواهند گرفت.
خلاصه سخن اینکه: طبیعت انسان بر این است که همیشه چیزهای بهتر و کامل تر را به غیر آن ترجیح می دهد؛ مثلاً اگر دو نوع ماشین یکی آخرین سیستم و دیگری معمولی باشد، حتماً اولی را انتخاب می کند، در دنیا هیچ عاقلی را نمی توان یافت که غیر این عمل کند.
دین اسلام نیز نسبت به سایر ادیان چنین است؛ اسلام جامع ترین، کامل ترین و پسندیده ترین برنامه ها را برای هدایت بشریّت به سوی کمال و سعادت دارد، لذا اگر کسی در انتخاب دین غیر از دین اسلام را برگزیند، نشان از ضعف فکری و عدم تحقیق کافی درباره اسلام است.
منابع و مآخذ:
1. سوره مبارکه بقره(2)/آیه 147
2. سوره مبارکه ممتحنه (60)/ آیه10
* برگرفته از کتاب: دین وآزادی، علامه آیت ا... مصباح یزدی، مرکز مطالعات و پژوهشهای حوزه علمیه قم، ص103 الی 108
3. مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، (تهران: دارالکتب الاسلامیه، چاپ بیست و سوم، 1379) ج7، ص379
برگرفته ازکتاب: در ساحل اندیشه، اکبر اسد علیزاده، ص145 الی 147، ناشر: مؤسسه تعلیماتی و تحقیقاتی امام صادق "ع"
بازدید دیروز: 96
کل بازدید :375939
این وبلاگ بر آن است تا در فضایی آرام ، عقلانی و منطقی به مناظره و گفتگو با برادران و خواهران مسیحی جویای حق و حقیقت بپردازد.
تاریخ مسیحیت [176]
پاسخ به سؤالات شما در مورد اسلام [137]
جنگ های صلیبی [129]
مصنف واقعى اسفار پنجگانه [116]
مسجد و کلیسا [189]
راه مسیح [122]
گفتمانهای مسلمانان و مسیحیان [426]
اخبار مسجد و کلیسا [182]
پاسخ به سؤالات شما در مورد مسیحیت [283]
رهیافتگان [246]
مسیحیت و اسلام [263]
واتیکان دنیای اسلام و غرب [196]
گفتگوهای من و مسیحیان [345]
مسجد و کلیسا(بلاگفا) [267]
[آرشیو(15)]
پاسخ به سؤالات شما در مورد اسلام
اخبار مسجد و کلیسا
رهیافتگان
در کلیسا به دلبری ترسا
واتیکان دنیای اسلام و:غرب
جنگ های صلیبی
یادداشت ها و مقالات مرتبط
تاریخ مسیحیت
آشنایی با ادیان بزرگ/مسیحیت
بهار 1387
زمستان 1386