به فرموده یکی از ائمه(علیهم السلام) اگر با تحقیق وارد دین شوید،
از آن خارج نخواهید شد. ما میدانیم مسلمان به دنیا میآییم و به سن تکلیف میرسیم. اگر دین دیگری را انتخاب کنیم حکم خارج شده از اسلام بر ما لازم میآید و محکوم به مرگ میشویم، چه کنیم؟
اولاً انسان فطرتاً طالب کمال انسانی است و میخواهد به وسیله انجام دادن کارهای شایسته به کمال حقیقی برسد. اما برای اینکه بداند چه کارها و چه راههایی او را به هدف معنویش نزدیکتر میکند، باید نخست کمال نهایی خویش را بشناسد و شناخت آن، در گرو آگاهی یافتن از حقیقت وجود خویش و آغاز و انجام آن است، پس از آن باید رابطه مثبت و منفی میان اعمال مختلف و مراتب گوناگون کمالش را تشخیص دهد، تا بتواند راه صحیحی را برای تکامل انسانی خویش بیابد تا این شناختهای فطری - اصول جهانبینی - را به دست نیاورد، نمیتواند به نظام رفتاری - ایدئولوژی - صحیحی برسد.
پس، تلاش برای شناخت دین حق که شامل جهانبینی و ایدئولوژی صحیح میباشد، ضرورت دارد و بدون آن، رسیدن به کمال انسانی، میسر نخواهد شد، چنانکه رفتاری که برخواسته از چنین ارزشها نباشد، رفتار انسانی نخواهد بود و کسانی که در صدد شناختن دین حق برنمیآیند؛ پس از شناخت نیز از روی لجاجت و عناد آن را کنار گذارده و به خواهشهای حیوانی و لذتهای زودگذر مادی بسنده میکنند اینان در واقع حیوانی بیش نیستند. چنانکه قرآن میفرماید: «ان اللَّه یدخل الذین آمنوا و عملوا الصالحات جنات تجری من تحتها الانهار و الذین کفروا یتمتعون و یأکلون کما تاکل الانعام و النار مثوی لهم»؛خداوند کسانی را که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دهند، در بهشت جای خواهد داد، بهشتی که نهرهای جاری در آن وجود دارد، در حالی که کافران از متاع زودگذر دنیا بهره میگیرند و همچون چهارپایان میخورند و سرانجام، آتش دوزخ جایگاه آنهاست.
خداوند متعال مصلحت بندگان را بهتر از خود آنها میداند و قوانینی که تشریع کرده برای صلاح دین و دنیای مردم بوده و صددرصد منطبق بر حقیقت و مصلحت فرد و جامعه میباشد و لذا بزرگان ما فرمودهاند: «مقررات اسلام تابع مصالح و مفاسد واقعی است و اگر کسی میخواهد به حقیقت برسد راهی جز عمل کردن به فرمانهای خداوند وجود ندارد و در حقیقت احکام اسلامی پشتوانهاش حقیقت و واقعیت است.
ثانیاً: اسلام مکتبی است جامع و واقعگرا، در اسلام به همه مراتب رفتارهای انسانی، اعم از مادی و معنوی یا جسمی و روحی و عقلی و فکری یا احساسی و عاطفی، فردی و اجتماعی توجه کامل شده است. دین اسلام دین جاوید و کاملی است و آخرین دین الهی است و پس از پیامبر خاتم(ص)، پیامبر و دین دیگری نخواهد آمد. خداوند که مقنَّن مقررات ادیان است، در قرآن صریحاً میفرماید: حضرت محمد آخرین پیامبر است. و دین اسلام که کاملترین دینهاستس برای تمام افراد انسانی و اجتماعات بشری است و خداوند میفرماید: «ان الدّین عنداللَّه الاسلام»؛
آیین حقیقی در پیشگاه خداوند متعال همان اسلام است. کسی که غیر از اسلام آیینی برای خود انتخاب کند، از او پذیرفته نیست و در آخرت از زیانکاران است «و من یتبع غیر الاسلام دنیاً فلن یقبل منه و هو فی الاخرة من الخاسرین»؛و کسی که غیر از اسلام آیینی برای خود انتخاب کند، از او پذیرفته نخواهد شد و در آخرت در زمره زیانکاران است.
این آیات و همچنین آیات دیگر، نشان میدهد که دین اسلام، دین کامل و جاویدی است و آخرین دین آسمانی میباشد و پیامبر اسلام هم آخرین پیامبر است و هر کس غیر از اسلام، از دین دیگری پیروی کند، از او پذیرفته نیست. خلاصه تا هنگامی که انساین هست، دین لازمه حیات و تکامل اوست و نمیتواند بدون مذهب زندگی کند و از طرفی هم به فرموده خداوند متعال، پس از اسلام دین دیگری نخواهد آمد، در نتیجه تا انقراض عالم، تبعیت از احکام شرع انور اسلام بر هر فردی از افراد بشر واجب و حتمی است و در غیر این صورت، آن فرد از مسیر تکامل مادی و معنوی خود خارج شده و به چاه گمراهی و بدبختی ابدی سقوط خواهد کرد.
ثالثاً: اسلام دینی است که قانون آن براساس فطرت و طبیعت انسان وضع شده است، پشتوانه این قسم از قوانین اسلام نیازمندیهای اصیل انسانی است که از فطرت و سرشت آدمی سرچشمه میگیرد و مسلماً انسان تا انسان است این فطرت و طبیعت هم با او بوده و قابل تغییر و تبدیل نیست، و همه احکام اسلام نیز که طبق سرشت و فطرت آدمی وضع شده، ثابت و تغییرناپذیر خواهد بود و اساس احکام اسلام، روی اصول و مبانی خلقت و طبیعت قرار داده شده و در هر زمان و مکان با تقاضای فطری بشر موافق و هماهنگ میباشد. بشر در دوران زندگی خود یک رشته نیازمندیهای اصیل و ثابتی دارد که قوانین دینی بر آنها تکیه دارد. از این رو اسلام احکام و قوانین خود را متوجه فطرت نموده و میفرماید: «فاقم وجهک للدین حنیفاً فطرت اللَّه التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق اللَّه ذلک الدین القیم ولکن اکثر الناس لا یعلمون»؛ روی خود را متوجه آیین خالص پروردگارت گردان و پیوسته از دین خدا که فطرت خلق بر آن نهاده شده است، پیروی کن. هیچ تغییری در خلقت خدا نیست، این است دین و آیین محکم و استوار، ولی اکثر مردم نمیفهمند.
رابعاً: مسایل اسلام کاملاً برهانی و عقلی است، اگر کسی با بینش کامل، و به دور از هر گونه کوتهبینی و غرض ورزی، منصفانه و منطقی در مورد اسلام تحقیق کند، به طور حتم به حقانیت آن پی میبرد. چرا که دین اسلام دین فطری است، انسان با بازگشت به فطرت سلیم خود، میتواند به حقانیت اسلام برسد انسان سلیمالنفس و پاک طینت قطعاً با تحقیق در مورد دین اسلام، بر معرفت خود میافزاید و باطل بودن غیر اسلام را به خوبی در مییابد. و بر فرض اینکه اگر کسی با تحقیق و تلاش خود به دینی غیر از اسلام برسد، قطعاً از فطرت خود دور شده و به استضعاف فکری دچار شده است. این نوع افراد به منزله کسانی هستند که آب آلوده و مرداب را به آب زلال و بیکران دریا که باعث از بین بردن تمام آلودگیهاست، ترجیح میدهند. به چنین کسانی در عرف جامعه کمخرد و مجنون میگویند.
اگر کسی دین دیگری را انتخاب کند به این معنا که ضروریات اسلام را با تحقیق انکار کند، روشن است که از وی پذیرفته نیست و حکم ارتداد بر او بار میشود.
مرتد دارای دو قسم است:
الف) مرتد فطری؛
ب) مرتد ملی.
مرتد فطری: کسی که در یک خانواده اسلامی متولد شده و پدر و مادر او یا یکی از آنها مسلمان باشد، این شخص هرگاه پس از بلوغ، یکی از ضروریات دین مقدس اسلام مانند توحید و نبوت پیامبر اسلام و یا معاد را انکار کند، یا به طور عالمانه، حکم مسلمی را انکار نماید که انکار آن ملازم به انکار یکی از ضروریات اسلام باشد؛ چنین فردی هر چند توبه کند، پس از ثبوت ارتداد او نزد حاکم شرع، کشته میشود. چنین مرتدی را مرتد فطری میگویند.
مرتد ملی: کسی که در خانواده مسلمان متولد نشده است ولی پس از بلوغ به آیین اسلام گرویده و سپس به انکار آن برخیزد و به اصطلاح مرتد گردد، چنین فردی نیز هرگاه پس از رفع شبهه و اشکال توبه نکرده و به آیین اسلام باز نگردد، کشته میشود. لازم به یادآوری است، اگر زنی مرتد شود خواه ارتداد او به صورت فطری باشد یا ملی فقط بازداشت و حبس میشود کشته نمیشود و حاکم اسلامی مقدمات بازگشت او را به اسلام فراهم میسازد.
آیین اسلام برای ریشهکن نمودن چنین فتنه و فسادهایی، به طور قاطع دستور میدهد که مرتد کشته شود، تا کسی با نظام دین و حکومت اسلامی بازی نکند. درست است که در حکومتهای دموکراتیک بحث و انتقاد آزاد است ولی آنچه آزاد است، همان انتقاد از شخص و مقام و مسئول خاصی است و انتقاد از اساس یک اجتماع و مبارزه با نظام حاکم بر کشور، آزاد نیست، بلکه فعالیت برضد آن شدیدترین مجازات را دارد. حکومت اسلام بر اساس و آسمانی بودن استوار است، ولی اساس حکومتهای دیگر را قومیت و عناصر مخصوصی تشکیل میدهد و اسلام میان مرتد فطری و ملی فرق گذاشته است. اولی بدون قید و شرط کشته میشود، در حالی که دومی در صورت عدم بازگشت به اسلام، اعدام میگردد، راز این تفاوت روشن است ضرر اجتماعی ارتداد فردی که اصالتاً مسلمان بوده است مثل سلمان رشدی به مراتب بالاتر از فرد بیگانهای است که غیر مسلمان بوده، سپس به اسلام رو آورده است. هر کس بینش سیاسی خوبی داشته باشد و جریان ارتداد سلمان رشدی را به خوبی مطالعه کند و حمایتهای شدید دشمنان اسلام از چنین شخصی را خوب بررسی نماید، و مسأله را ریشهیابی کند، فلسفه حکم قتل مرتد بر او روشن میگردد. مرتد فطری را به خاطر داشتن ارتباطات قوی و نیرومند روی خانوادههای اسلامی بیشتر میتواند اثر منفی بگذارد و بهتر میتواند بر ضد حکومت اسلام قیام و فعالیت کند، در حالی که مرتد ملی چنین اثر منفی را ندارد. زن مرتد نیز در اسلام کشته نمیشود زیرا زن در حالی که یک انسان کامل است، زودتر تحت تأثیر قرار میگیرد و از عقیدهاش بر میگردد، زیرا عواطف او شدید است.
و اگر انکار مستند به شبهه باشد موجب قتل نمیگردد. زیرا در احادیث اسلامی، موضوع حکم جحد و انکار است به هر حال فلسفه قتل مرتد روشن است، اینکه کسی بگوید به من اجازه بدهید، حکومت شما را براندازم، در هیچ کجای دنیا پذیرفتنی نیست.
از آنچه گفته شد روشن میشود که لزوم تحقیق در مورد دین هیچ منافاتی با این حکم ندارد. زیرا اسلام افراد بشر را به پذیرفتن دین مجبور نمیکند، هرچند همه را به سوی خود و پذیرش آن دعوت میکند. اصولاً ایمان و اعتقاد چیزی نیست که بتوان به زور آن را در دل افراد پدید آورد. از این جهت قرآن از روز نخست شعار خود را «لا اکراه فی الدین»؛{6} قرار داده است. البته معنای عدم اکراه این نیست که هر کس هر بلایی میخواهد سر دین بیاورد و دین را هر طور میخواهد توجیه و تفسیر نماید و بازیچه قرار بدهد، بلکه معنای عدم اکراه این است که کسانی را که مسلمان نیستند با زور و جبر نمیتوان مسلمان کرد. در واقع اکراه هدفی را که اسلام دنبال میکند، تأمین نمیکند. ایمان به حقانیت مکتبی که از جانب خدا آمده، حالتی است که با مرور زمان و با مطالعه در خصوصیات و ریشههای دین و دلایل و براهین آن در اعماق دل پدید میآید و غرض از تحقیق در اصول دین، پذیرش محققانه اسلام است و مسلمان باید تحقیق کند و بر معرفت خود بیافزاید تا اینکه بعد از تحقیق از دین خارج نشود.
دین الهی معصوم است ولی پیروان آن معصوم نیستند و کسانی که بعد از تحقیق به واقعیت دین نرسند معلوم میشود که توان درک حقیقت را نداشتهاند این که دین الهی ناقص است.
بنابراین پذیرش اسلام باید بر طبق منطق باشد، به ویژه کسی که از پدر و مادر مسلمان تولد یافته و در محیط اسلامی پرورش یافته است. آنهایی که به احکام اسلام، آشنایی ندارند، گمان میکنند حکم مرتد یک نوع خشونت و تحمیل عقیده و سلب آزادی اندیشه است، در حالی که چنین نیست و این احکام مربوط به کسی نیست که اعتقادی در درون دارد و در مقام اظهار آن برنیامده و قصد تبلیغ برضد دین و قیام علیه حکومت را ندارد. بلکه مربوط به کسی است، که عدول و بازگشت او به قصد توطئه و خیانت است و چنین کسی استحقاق چنان مجازاتی را دارد و باید دانست که احکام الهی هرگز تابع یک فرد و دو فرد نیست، بلکه مجموع را به طور کلی باید در نظر گرفت.
بازدید دیروز: 10
کل بازدید :375554
این وبلاگ بر آن است تا در فضایی آرام ، عقلانی و منطقی به مناظره و گفتگو با برادران و خواهران مسیحی جویای حق و حقیقت بپردازد.
تاریخ مسیحیت [176]
پاسخ به سؤالات شما در مورد اسلام [137]
جنگ های صلیبی [129]
مصنف واقعى اسفار پنجگانه [116]
مسجد و کلیسا [189]
راه مسیح [122]
گفتمانهای مسلمانان و مسیحیان [426]
اخبار مسجد و کلیسا [182]
پاسخ به سؤالات شما در مورد مسیحیت [283]
رهیافتگان [246]
مسیحیت و اسلام [263]
واتیکان دنیای اسلام و غرب [196]
گفتگوهای من و مسیحیان [345]
مسجد و کلیسا(بلاگفا) [267]
[آرشیو(15)]
پاسخ به سؤالات شما در مورد اسلام
اخبار مسجد و کلیسا
رهیافتگان
در کلیسا به دلبری ترسا
واتیکان دنیای اسلام و:غرب
جنگ های صلیبی
یادداشت ها و مقالات مرتبط
تاریخ مسیحیت
آشنایی با ادیان بزرگ/مسیحیت
بهار 1387
زمستان 1386