سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند به موسی علیه السلام وحی کرد که دو کفش وعصای آهنین برگیر و آنگاه در زمین سیاحت کن و آثار و عبرتها را بجوی تا آن جا که کفشها پاره و عصا شکسته شود . [ابن دینار]
در کلیسا به دلبری ترسا - مسجد و کلیسا - mosque&church
  • پست الکترونیک
  • شناسنامه
  •  RSS 
  • پارسی بلاگ
  • مسجد و کلیسا
  • پارسی یار
  • در یاهو
  • در کلیسا به دلبری ترسا (9)

     امروز در شماره جدید "هفته نامه استاندارد" مقاله ای در دفاع از پاپ خواندم.این مقاله همان حلقه مفقوده یا سایه پنهانی بود که آشکار شد. هقته نامه استاندارد، ارگان محافظه کاران جدید امریکایی است.در واقع هفته نامه ای است که می توان جهت گیری، استراتژی دولت بوش را از آن دریافت. می کوشند که مقاله ها اعتبار پژوهشی و علمی مناسبی داشته باشد. در این مقاله، سخنرانی پاپ" قهرمانانه و شور آفرین" تلقی شده است. عنوان مقاله این است: محمد یا سقراط؟

    ادامه مطلب...

    پدر آریوس ::: شنبه 86/10/15::: ساعت 4:49 عصر

    کلیسا به دلبری ترسا (8)

     

    نقل قول پاپ از امپراتورمانوئل دوم فیلیولوگوس است. کتاب مستند ایشان ، مچموعه گفتگوهای مانوئل با دانشمند ایرانی است. برخی نام دانشمند ایرانی را رشیدالدین بیلقان نقل کرده اند. کتاب توسط تئودور خوری منتشر شده است.

    مشخصات کتاب به زبان فرانسه را دوست دانشمندی از دانشگاه کلمبیا برایم فرستاد:

    Entertiens avec un musulman

    7 econtroverse Manul 2 Paleologue

    Intro text critique

    Traduction et notes par

    Theodore KHoury

    Paris Eiditions du cerf 1966

    چهل سال از عمر انتشار کتاب می گذرد، تا این که پاپ کتاب را زنده کرد.

     ادامه مطلب...

    پدر آریوس ::: پنج شنبه 86/10/13::: ساعت 11:1 عصر

    در کلیسا به دلبری ترسا (2)

    گونه ای هم صدایی در جهان اسلام در واکنش نسبت به سخنان پاپ، پدید آمده است.نمایندگان دولت ها، نهادهای دینی، دانشگاهی، مردمی، نویسندگان روزنامه های مشهور در این باره نقد و بحث کرده اند و می کنند. این هم صدایی از زاویه دید برخی که با چشم غربی به مسلمانان می نگرند، پرسش بر انگیز است. در روزنامه شنبه 25 شهریور واشنگتن پست دیدم که نویسنده نتوانسته شگفتی اش را از این هم صدایی پنهان کند.

    معاون طیب اردوغان نخست وزیر ترکیه، سخنان پاپ را نوعی بازگشت به دوران تاریک قرون وسطی و روزگار جنگ های صلیبی تلقی کرده است. گفته است این ذهنیت تاریک، میراث همان ظلمات قرون وسطاست.در این سخنان هیچ نشانه ای از معنویت و اصلاح نیست.علاوه بر موضع رسمی صالح کاپسوز، احزاب لاییک ترکیه نیز اعلام تجمع و تظاهرات کرده اند.مردم دور ساختمان سفارت واتیکان نوار سیاه کشیده اند.

    ادامه مطلب...

    پدر آریوس ::: پنج شنبه 86/10/13::: ساعت 11:0 عصر

    در کلیسا به دلبری ترسا(1)

     به عنوان یک مسلمان،مانوس با آیات قران مجید،روح شما سرشار از عشق به مسیح می شود.این راز آشکار شگفت انگیزی است که در کتاب آسمانی ما، بیش از زندگی پیامبر اسلام از زندگی موسی و مسیح سخن گفته شده است.اسلام و قرآن پیامبران را از یک ریشه و یک خانه می داند، که کاروان انسان را در طی تاریخ هدایت کرده اند.مدتی پیش از دوست مسیحی دانشمندم پرسیدم، به این نکته توجه کرده اید که چرا داستایوسکی می گوید:" اگر ناگزیر شوم که میان حقیقت و مسیح، یکی را انتخاب کنم، مسیح را انتخاب می کنم؟"

    پدر بروس توی صندلی اش جا به جا شد، با نگاهی روشن و عمیق- مثل نگاه دکتر شرف الدین خراسانی- از پنچره به بیرون نگاه می کرد. باران نرم می بارید، آفتاب هم بود. باران و آفتاب در لندن کیمیاست...بلند شد، قدم زد. دست هایش را روی شانه ام گذاشت و گفت:" تو بگو سید!"

    به شوخی گفتم : " شما که کشیش هستی، می گویند یهودی ها سئوال را با سئوال جواب می دهند!"

    اصلا به روی خودش نیاورد.

    آرام گفت:"بگو!"

    " به نظرم مسیح حقیقت عشق است..."

    ادامه مطلب...

    پدر آریوس ::: پنج شنبه 86/10/13::: ساعت 10:58 عصر

    درکلیسا به دلبری ترسا(7)

     

    هنگامی‌که دیدم، حضرت پاپ در توجیه سخنرانی‌شان فرموده‌اند که ایشان در واقع دعوت به گفت‌وگو کرده‌اند، به یاد مرحوم دهخدا و <چرند و پرند> ماندگار ایشان افتادم. دهخدا ـ دخو ـ در نوجوانی ملایی می‌رفته است.

    ملا آنچنان ضرب ضربا ضربوا را صرف می‌کند که رنگ از روی دخو می‌پرد، دست و دلش می‌لرزد. ملا می‌گوید: نترس دارم مباحثه می‌کنم. دخو جواب می‌دهد: آقا قربان مباحثه‌ات بشوم، اگر دعوا می‌کردی چه اتفاقی می‌افتاد! دعوت به گفت‌وگو از طرف حضرت پاپ این‌گونه است. عدم گفت‌وگو یا مجادله چه راه و رسمی‌خواهد داشت؟

    اشکال اصلی‌ای که اینجانب به حضرت پاپ دارم، شیوه و رویکرد ایشان در همان سخنرانی مشهور است. این سخنرانی با کمال شگفتی ارزش و اعتبار علمی‌و پژوهشی ندارد. مرادم ساختار بحث و معماری سخن است. در مورد محتوا صحبت خواهم کرد.از روزگار دکارت تا فرانسیس بیکن، درباره روش علمی ‌در بحث و بررسی شیوه‌ای بر جای مانده است که معمولا پژوهشگران اروپایی بدان شیوه پایبندند. دو مشخصه را می‌توان بر شمرد:

    اول: پژوهشگر با پیشداوری جزمی ‌پژوهش را آغاز نمی‌کند.

    دوم: استقراء ناقص نمی‌کند، یک جزء از یک مجموعه را انتخاب کند و براساس همان به داوری پردازد. از این‌رو در بحث پاپ، مقدمه و مدعا و دلایل و نتیجه‌گیری کاملا آشفته است. سخن مانوئل دوم رضایتمندانه روایت می‌شود. بدون اینکه کمترین تشکیکی در این سخن که در واقع ادعانامه‌ای علیه اسلام، پیامبر اسلام و مسلمانان است، به عمل آید. علاوه بر آن تا پایان سخن هیچ دلیلی در اثبات آن ادعا آورده نمی‌شود. صرفا برای تدارک پشتوانه نظری برای سخن امپراتور، پاپ به ابن حزم و اندیشه او در مورد نسبت میان اراده خداوند وکلمه او با عقلانیت اشاره می‌کند. که خداوند نه التزامی ‌به عقل دارد و نه به کلمات خود. البته بدون اینکه تعریف مشخصی از عقل داده شود.بدون اینکه اراده خداوند تعریف شود. شگفت‌انگیز است که پاپ چگونه مخاطبان خود را اینقدر دست کم گرفته است؟ مسلمانان که دیگر جای خود دارند. غربی‌ها همیشه از بالا به ما نگاه می‌کنند. به تعبیر ادوارد سعید، غربی‌ها به این قاعده، یا دگم در ادبیات پاپ قائلند که:

    West and the rest

    ما در حاشیه تاریخ هستیم. البته اگر نبودیم 2 کشور اسلامی ‌مستقیما و برخی غیرمستقیم اشغال نمی‌شد. به دیدن یکی از متفکران سیاسی منطقه خاورمیانه رفته بودم. دکتر عبدا... نفیسی، می‌گفت آمریکایی‌ها که به کشور ما می‌آیند،نگاهشان به ما از رفتار ناخودآگاه‌شان پیداست. مقامات ما در فرودگاه به استقبال می‌روند. خوب مقامات ما کوتاه و تپلند و آمریکایی‌ها دراز قد و دراز قدم. بعد شما می‌بینید که مقام آمریکایی دارد راه خودش را می‌رود و مقام ما دنبالش می‌دود. در عرصه فکری هم همین‌گونه ما را دست‌کم می‌گیرند. وگرنه پاپ نمی‌گفت، حرف مرا نفهمیده‌اید.اشاره کردم که گفت‌وگو نیازمند ایجاد فضای عاطفی متناسب است. می‌خواهم نمونه‌ای را نقل کنم که هنوز هم از یادآوری‌اش سرشار از بهجت و سرور و البته حسرت می‌شوم. چند سال پیش به دانشگاه بلموند در نزدیکی طرابلس در لبنان رفته بودم. فضای دانشگاه مملو ازچشم‌انداز باغ‌های زیتون، صمیمیت و حال و هوای دانشجویان، مهر اساتید و.. . بود. در این میان رئیس دانشگاه که روحانی‌ای مسیحی بود اشاره به قرآن‌مجید کرد، گفت پیامبر اسلام در گفت‌وگو با مشرکان می‌گوید:

     

     

    <و انا او ایاکم لعلی هدی او فی ضلال مبین/ قل لا تسئلون عما اجرمنا و لا نسئل عما تعملون/ قل یجمع بیننا ربنا ثم یفتح بیننا بالحق و هو الفتاح العلیم( >سوره سبا آیه 25 و 26)

     

     

    <ما یا شما، بر هدایت یا گمراهی آشکاریم. بگو درباره جرم ما از شما بازخواست نمی‌کنند؛ در مورد عملکرد شما باز‌خواست نخواهیم شد. بگو در رستاخیز همه ما را گرد می‌آورد، آن گاه میان ما به حق داوری خواهد کرد که او داور داناست.>

     

     

    ببین، پیامبر در مواجهه با یک مشرک این‌گونه سخن می‌گوید. برای ایجاد زمینه عاطفی ناب جرم در این آیه به پیامبر نسبت داده می‌شود. باید سپاسگزار باشیم که پاپ این آیه را دلیل بر مجرمیت پیامبر اسلام تلقی نکرده است! گفت‌وگو با یک فضای برابر تردیدآمیز شروع می‌شود که کدامیک بر حقیقت هستیم؟ سرانجام هم که به قیامت اشاره می‌شود، پیامبر یعنی قرآن، داوری نمی‌کند تا طرف گفت‌وگو به هیچ‌وجه از فضای پرمحبت تدارک شده بیرون نیاید. نه در آغاز گفت‌وگو و نه در پایان، پیامبر حقیقت را به خود نسبت نمی‌دهد. در کدام متن دینی می‌توانیم نظیر این‌گونه مواجهه با مخالف را ببینیم؟ همین روانشناسی پاپ، عصاره و نماد کلیسای کاتولیک است. ناسزا گفته و مسلمانان را بدفهم تلقی می‌کند. رمی ‌و اشتکی! سنگ می‌اندازد و شکوه می‌کند.

    علاوه بر این مورد بی‌نظیر و یکه در گفت‌وگوی با دیگری، در شیوه مواجهه با غیر؛ قرآن‌مجید از واژه <احسن> استفاده کرده است. واژه‌ای که در قرآن‌مجید در وصف انسان و خداوند(احسن الخالقین، سوره مومنون آیه 23)و قرآن (سوره زمر آیه 23) به کار برده شده است. در موارد متعددی در باب شیوه مواجهه و مجادله با دیگری، اهل کتاب یا مشرک به کار رفته است <و جادلهم بالتی هی احسن( >سوره نحل آیه 53) نکته لطیف در همین آیه این است که در مواجهه با دوست و موعظه او از واژه <حسن> استفاده شده: <ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه> و درباره غیر از واژه احسن، همین واژه در گفت‌وگوی با اهل کتاب مشخصا و به صراحت آمده است: <و لا تجادلوا اهل الکتاب الا بالتی هی احسن( >سوره عنکبوت آیه 46)

    اندیشیدن در همه موارد 34 گانه‌ای که این واژه در قرآن مطرح شده، عمق و لطافت و زیبایی قرآن و اسلام را نشان می‌دهد. حال اگر در فلسطین، با تاسف بسیار به کلیسایی حمله شد یا در سومالی راهبه پرستاری را کشتند، این رفتار‌ها منشاء آن جهالت است. جهالت نسبت به اسلام و انسان. قرآن می‌گوید شما رفتار ناپسند را هم با خوبی بسیار پاسخ دهید. جواب بدی خوبی است. <ادفع بالتی هی احسن(>سوره فصلت آیه 34) اساسا آفرینش فرصتی است که انسان خودش را به قله زیبایی رفتار برساند. گفت‌وگو و مهر آنچنان اصالت دارد که اگر مشرکی به در خانه شما آمد، شما موظفید او را در خانه‌تان بپذیرید، با او سخن بگویید تا او هم سخن خداوند را که شما روایت می‌کنید بشنود. سپس او را تا جایی که احساس امنیت کند، همراهی کنید. (قرآن، سوره توبه، آیه5)

    گوهر تمامی ‌این آیات حکمت درخشنده الهی است. قرآن می‌گوید با مخالف براساس حکمت سخن بگو، پاپ می‌گوید اسلام با تعقل رابطه بنیادی ندارد! در جای دیگری باید صحبت کنیم که چه فاصله‌ای است میان عقل منطقی پاپ آن هم به روایت یونانی‌اش با حکمت الهی و قرآنی

    ادامه دارد

    سیدعطاءالله مهاجرانی

    http://mohajerani.maktuob.net/archives/2006/09/24/676.php



    پدر آریوس ::: جمعه 86/8/11::: ساعت 8:6 عصر

     

    درکلیسا به دلبری ترسا(6)

     

     پاپ بندیکت شانزدهم، برای سومین بار در مورد سخنانش در دانشگاه گینزبرگ، در دیدار عمومی روز چهارشنبه صحبت کرد.تکرار همان حرف سابق که معنی و هدف سخنان ایشان پنهان مانده است. نقل قول امپراتور رم، وسیله سوءتفاهم شده است.برخی ،سخنان تازه پاپ را دفاع از همان نقل قول تفسیر کرده اند. به عنوان نمونه،ستاکی میرچلی در :

     

    The Plain Dealer

     

    مقاله ای با عنوان :"دفاع پاپ از نقل قول" نوشته است. پیش از این اشاره کردم که نمی توان از پاپ انتظار داشت که حرفش را پس بگیرد و یا بالا تر از آن عذرخواهی کند.دلیلش کاملا روشن است. در کلیسای کاتولیک، تثلیث دیگری حاکم است. به جای پدر و پسر و روح القدس، سه گانه دیگری حاکم شده است: پولس، پاپ و کلیسا. در کلیسای کاتولیک ادبیات پولس حاکم است و نه مسیح.پولس که به خداوند درس حلال و حرام می داد، نگران بود که مبادا سادگی مسیح موجب گمراهی شود.تدبیر فیض خداوند به پولس اعطاء شده است.(رساله پولس رسول به افسیسان، باب سوم، آیه 1) نهاد عظیم دیوانسالارانه کلیسا و پاپ از همین تدبیر فیض ریشه می گیرد.چرا سادگی مسیح از کلیسا رخت بر بسته است؟پولس می گوید:" می ترسم چنان که مار به مکرخود حوا را فریفت، همچنین خاطر شما از سادگی که در مسیح است فاسد گردد."

     

    ( رساله دوم پولس رسول به قرنتیان، باب 11 آیه 3)

     

    بی دلیل نیست که پاپ مقدس در سخنرانی دانشگاه گینزبرگ، به امپراتور بیزانس و پولس ارجاع می دهد.حتی برای یکبار نه اشاره ای به مسیح می شود و نه سخنی از او روایت می شود.می خواهم بگویم مسیحیت مبتنی بر مسیح است و کلیسا مبتنی بر پولس، به روشنی روز است که فضای اناجیل با فضای اعمال رسولان و رساله ها بکلی متفاوت است. به عبارت دیگر گویی در رساله ها نسیم عهد عتیق بیشتر می وزد تا عهد جدید.از این رو سادگی مسیح جای خود را به پیچیدگی پولس می دهد. پولس فقیهی است با همان تحلیل و داوری غزالی در باره فقها، نشانه ای دیگر از تعبیر قرآنی احبار و رهبان.

     

    از این رو از حضرت پاپ به عنوان مقام قدسی پاپی در کلیسای کاتولیک اصلا نمی توان انتظاردیگری جز این که:" دیگران هستند که سخن ایشان را نمی فهمند" داشته باشیم.اما از زاویه ای دیگر،با یک متکلم و فیلسوف کاتولیک رویارو هستیم.با تجربه طولانی از تدریس الهیات مسیحی و ریاست شورای اعتقادی واتیکان.یک پژوهشگر درجه اول از همان تراز آلمانی. آیا از این زاویه می توانیم سخنان ایشان را نقد و رد کنیم؟ به دلایل پاپ و مدلول سخن توجه کنیم. متن سخنرانی را فارغ از این که سخن پاپ است بررسی کنیم. ببینیم آیا می توان از سخنران پذیرفت که سخن او را نفهمیده اند؟ به تعبیر شیخ محمود شبستری:

     

    سخن ها چون به وفق منزل افتاد

     

    در افهام خلایق مشکل افتاد

     

    پاپ یک متفکر است و سخنرانی آکادمیک خود را در فضای خاطره انگیز دانشگاه سابق خود و دیار خود مطرح کرده است. چون پاپ است. صبغه پاپ بودن سخن او را به رنگ و نمای دیگری جلوه داده است.

     

    یکم:این سخن که پاپ صرفا مطلبی را از امپراتور نقل کرده است، و این نقل به معنای تایید نیست، نیاز به تامل جدی دارد. وقتی مطلبی به عنوان سنگ بنای یک سخنرانی انتخاب می شود از سخنران انتظار می رود که آن سخن را اثبات یا تایید و در غیر این صورت نقد و رد کند. نقل مطلب بدون هیچگونه ارتباط یا جهتگیری سخنران امری باور نکردنی است. از حسن اتفاق توماس اکویناس که پاپ به ایشان هم اشاره کرده اند، درس های خواندنی در باره مفهوم کلمه و سخن و سخنرانی دارند.توماس اکویناس پس از سنت اگوستین، ستون خیمه کلام مسیحی-کاتولیکی است.

     

    در سال های 1270-1271 سنت توماس در پاریس درس هایی را در باره معانی کلمات و چگونگی تفسیر واژه ها ارائه داده اند.به عبارت دیگر چنان که توماس اکویناس اشاره می کند، در صدد بوده است که به گونه ای نگاه فلسفی به کلمات داشته باشد.

     

    در درس دوم می گوید، سخن در واقع نشانه گرایش روح است . امام علی (ع)نیز این حکمت را دارند که:"المرء مخبوء تحت لسانه" انسان در زیر زبانش پنهان شده است..نگین سخنرانی پاپ نقل قول از امپراتور است. چگونه می توان پذیرفت که پاپ بدون داوری این سخن را نقل کرده است.کارن آرمسترانگ که پژوهشگر مسیحی با اعتبار جهانی است به صراحت نوشته است که پاپ آن سخن را با خرسندی مطرح کرده ست. بر اساس سخن امپراتور که پاپ او را دانشمند معرفی می کند، اظهار نظرش را مقتدرانه می داند،مشی فکری امپراتور را مشی فلسفی یونانی تحلیل می کند و سر انجام در استنتاج سخن، مجددا به او ارجاع می دهد. تمامی نشانه های موافقت ضمنی است.

     

    دوم:بحث اصلی پاپ که تباین خشونت با ایمان و عقل و ذات باری است، در واقع پشتوانه نظری است که پاپ بنا می کند تا اثبات کند که اسلام دینی غیر عقلانی است. خدای اسلام اراده اش نسبتی با عقلانیت ندارد. در این بخش ایشان از ابن حزم نقل قول می کنند.نقل قول ایشان به واسطه اسلام شناس فرانسوی به نام آر آرنالدز است.به گمانم خود پاپ فرصت نداشته است که نظریات ابن حزم و موقعیت اندیشگی ابن حزم را بررسی کند.ایشان از ابن حزم به عنوان ابن حزن یاد می کنند.در هیچ یک از متونی که به زبان های اروپایی در باره ابن حزم نوشته شده است، ابن حزن نیامده است.این اشتباه البته به قول استاد خرمشاهی میکروسکوپی، نشانه ای است که اساسا پاپ نمی داند ابن حزم چه جایگاهی از نظر فکری در میان مسلمانان دارد. البته شباهت غریبی بین ابن حزم و پاپ هست. هر دو شیفته" دگم" به همان مفهوم " مدرسی" اش هستند.گلد زیهر مستشرق نامدار آلمانی کتاب مهمی در باره ابن حزم نوشته است. اگر پاپ فقط همان کتاب را دیده بود:

     

    اولا، به جای ابن حزم نمی نوشت ابن حزن و دوم، اساسا او را در جایگاه نماینده اندیشه اسلامی قرار نمی داد. وقتی قرار است بهانه ای جستجو شود که اسلام مخالف عقل است، البته ابن حزم به کار می آید. حکایت غریبی است. میراث فلسفی و فکری یونانی از طریق مسلمانان به اروپای قرون وسطی انتقال یافت و مسلمانان مهمترین مفسران فلسفه یونانی و به طور خاص نظریات ارسطو بودند. حال متهم می شوند که دین آن ها غیر عقلانی است. بدیهی است که برای فهم عقلانی بودن یا نبودن یک دین، باید به نص دین مراجعه کرد. یعنی به نص کتاب مقدس و قرآن مجید. اما این حکایت یک بار دیگر به شکل حسرت آوری تکرار شده است. می دانیم که سنگ بنا و گوهر اصلی ساختارکمدی الهی دانته از داستان پر ماجرای معراج پیامبر اسلام و نیز ارداویرافنامه گرفته شده است. گذار دانته در دوزخ و برزخ و بهشت، ابتکار او نیست.در سال 1919 میگوئل آسین پالاسیوس این موضوع را با دقت و جستجو در متون اسلامی ترجمه شده به لاتین ، تا روزگار دانته بررسی کرد.نکته مورد توجهم این است که دانته اصل فکر را از مسلمانان گرفت و پیامبر اسلام را در دوزخ با هیبتی ترسناک نشان داد. پاپ هم به جای این که به عنوان یک فیلسوف به این نکته اشاره کند که مسلمانان چه نقش دوران سازی در انتقال فلسفه یونانی به غرب داشته اند و همین موضوع پشتوانه دعوت به گفتگو و همکاری شود، به پیامبر ما از زبان امپراتور ناکام بیزانس ناسزا می گوید و مدعی است ، حقیقت سخن او و نقل قولش فهم نشده است.مهمترین شرط گفتگو ایجاد زمینه عاطفی و اخلاقی متناسب است.چگونه می شود به عزیز ترین کانون عشق و محبت مسلمانان اهانت کرد و گفت این حرف ها برای این است که با هم گفتگو کنیم. دکتر رضوان سید متفکر لبنانی که در آلما ن درس خوانده است و پاپ و الهیات و کلام مسیحی را خوب می شناسد، نوشته بود پاپ از همان وقتی که اسقف مونیخ بود با مسلمانان، به ویژه ترک ها بر سر لطف نبود.

     

    (ادامه دارد)

     

    سیدعطاءالله مهاجرانی

    منبع: http://www.kelisa-masjed.blogfa.com



    پدر آریوس ::: جمعه 86/4/22::: ساعت 10:26 صبح

    در کلیسا به دلبری ترسا(5)

     

    امروز پیش از بررسی سخنان پاپ می خواهم به نکته ای اشاره کنم، که بحث همین روز هاست. چنان که اشاره کردم گونه ای هماهنگی و یک صدایی از جهان اسلام به گوش می رسد که پاپ لازم است عذر خواهی کند و اظهار تاسف ایشان کافی نیست. در متن تنظیم شده اظهار تاسف عمیق پاپ هم، سخن بر سر این است، که حقیقت سخن پاپ درک نشده است. ابراز تاسف ایشان فرصتی خواهد بود تا دلها آرام شود و به حقیقت سخن پاپ پی ببرند.

    در این فاصله شخصیت های مسیحی دانشمند و پژوهشگر، در نفد سخنرانی پاپ مقالاتی منتشر کرده اند، مانند مقاله بسیار پر اهمیت خانم کارن آرمسترانگ در روزنامه گاردین(دوشنبه 18 سپتامبر) و مقاله دقیق و کارشناسانه جان کول که به شتابزدگی پاپ در موارد مختلف در آن سخنرانی اشاره کرده است. مانند این که پاپ آیه " لا اکراه فی الدین" را مکی می داند و مربوط به دوران عدم قدرت پیامبر، و آیات جهاد را مربوط به دوره مدینه ، دوره تشکیل حکومت و قدرت تحلیل می کند. نکته شایسته توجه این است که این سخن دیگر سخن امپراتور نیست. داوری پاپ است. شناخت آیات مکی و مدنی جزء امر ابتدایی شناخت قرآن و اسلام است. به ویژه کسی که می خواهد بر اساس دوره های تاریخی مکه و مدینه در باره پیامبر داوری کند.چه حقیقتی در این سخن است، که وقتی دلهایمان آرام گرفت آن را در می یابیم؟ وقتی آیه مورد نظر مدنی است تمام استدلال پاپ فرو می ریزد.نکات مورد اشاره جان کول را مدتی پیش دکتر حمدی زقزوق، بسیار محترمانه در مقاله ای با عنوان: اجازه می فرمایید حضرت پاپ مقدس!(الاهرام 17 سپتامبر) مطرح کرد. شیخ یوسف قرضاوی که از زمره مفاخر چهان اسلام است نیز در برنامه معروف الشریعه و الحیات به بررسی اشتباهات پاپ پرداخت. مثل همه، قرضاوی و جان کول از پاپ خواسته اند عذر خواهی کند.می خواهم بگویم چنین اتفاقی نخواهد افتاد. می دانید چرا؟ همانگونه که اگر پاپ اسلام را درست می شناخت،و یا دست کم در تنظیم متن سخنرانی خود مشورت می کرد دچار این اشتباه بسیار مهم نمی شد، که شد.گویی او اساسا چنین فضایی را خواسته یا ناخواسته فراهم کرده ست. در میان کاردینال های کلیسای کاتولیک شخصیت بسیار برجسته اسلام شناس و مسلط به زبان عربی و فرهنگ و تمدن اسلامی و ظرافت های بلاغی قرآن وجود دارد.نامش کاردینال مایکل فیتزجرالد است،که اصلا انگلیسی است.مایکل رییس قسمت گفتگوهای درون دینی واتیکان بود. از نزدیکان و اسقف های مورد احترام پاپ جان پل دوم به شمارمی رفت.پاپ جدید ایشان را از سمتی که داشت کنار گذاشت و محترمانه به مصر تبعیدش کرد...

    می دانید مشکل از کجا آغاز می شود؟ از همان تیتر مقاله دکتر زقزوق!از عنوان جضرت پاپ مقدس! از مقام قدسی برای پاپ قائل بودن، از این که پاپ اشتباه نمی کند. مصون از خطاست. شما هستید که حقیقت را در نمی یابید. چون دلهایتان آشفته است.آرام که شدید می فهمید و شاهد حقیقت سخن پاپ را در آغوش می کشید.

    در سال 1870 در کلیسای واتیکان اتفاق بسیار مهمی افتاد. اعلام شد که پاپ، به اعتبار این که در مقام قدسی پاپی قرار می گیرد مصون از خطاست. چهل-پنجاه سال پیش هم بحث مصون بودن پاپ از خطا مجددا مطرح شد.لازم به توضیح است که اشاره کنم برخی از درخشانترین چهره های کلیسای کاتولیک به دلیل مواضعی که در همین مورد داشتند از کلیسای کاتولیک رانده شدند، امکان تدریس در دانشگاه الهیات مسیحی را از آن ها گرفتند. هانس کونگ متفکر و متکلم بزرگ آلمانی ؛به رغم این که دوست و مدتی همکار بندیکت در دانشگاه های آلمان بود از تدریس ممنوع واو را از کلیسای کاتولیک اخراج کردند! هانوس کونگ کتاب خواندنی در باره موضوع خطاناپذیری پاپ نوشته است، کتاب مغضوب واتیکان است.

    مرحوم دکتر مصطفی رحیمی که صیاد اندیشه در شاهنامه بود، در کتاب تراژدی قدرت در شاهنامه به نکته غریبی اشاره می کند. قدرت، قدرتمند را بالای برج می برد، از آن بالا همه را کوچک و خرد و ریز می بیند و می پندارد.گمان نمی کنم هیچ ریس جمهور یا شاهی در دنیا تشریفات پاپ را داشته باشد.گارد سوییسی اش که معرکه است. جوانان زیبا، خوش قامت و تربیت شده ، با لباس های رنگین کمانی، آبی خوشرنگ و ارغوانی، سرشان مثل سر قو از توی یقه ها بیرون است و مثل پروانه صحن واتیکان را پر کرده اند.دوست نازنین اصفهانی آقای دکتر صلواتی با همان، طنزمعرکه اش وقتی ازشیب راهروهای طولانی قصر پاپ بالا می رفتیم تا با نمایندگان اتحادیه بین المحالس با پاپ ژان پل دوم ملاقات کنیم، به جوانان سوییسی نگاه می کرد و می پرسید: حاج آقا علمان هم همینجوراس؟! این تشریفات، استقبال های میلیونی که از پاپ در سفر ها به عمل می آید، او را به نقطه ای می رساند که خود را فرا تر از همه می بیند و می انگارد.این انگاره متکی به ساختار کلیسای کاتولیک است. کلیسا خودش یک موجود زنده است.چیزی شبیه به نهاد ارتش در ترکیه و پاکستان که سایه اش بر سر دولت سنگین است.نظام دیوانسالارانه شگفت انگیز کلیسا اگر لازم باشد پاپ را به خاطر مصلحت کلیسا وادار به تبعیت می کند.البته این ویژگی کلیسای کاتولیک است و گرنه چنان که می دانید پروتستان ها قائل به معصومیت یا خطاناپدیری پاپ نیستند. کلیسای اورتودوکس شرقی هم کلیسا را مصون از خطا می داند و نه پاپ یا رهبر کلیسا را.

    فاصله پاپ تا مسیح مثل فاصله قصر های زمستانی و تابستانی پاپ با بی خانمانی مسیح است:

    " عیسی بدو گفت، روباهان را سوراخها و مرغان هوا را آشیان هاست، لیکن پسر انسان را جای سر نهادن نیست."( انجیل متی باب 8 آیه 21)

    فاصله تواضع پسر انسان، که پیش از فرا رسیدن ماموران پیلاطس و قیافا رئیس کاهنان یهودی، در همان شام آخر پاهای یاران خود را می شست...فاصله کودکی پاک و زلال مثل باران با شریعتمدار قدرتمندی است که اگر لازم باشد به خداوند هم درس حلال و حرام می دهد.به گمانم دقت در اعمال رسولان و رساله های مختلف پولس و پطرس... به روشنی به ما می گوید که کلیسا در چه حال و هوایی شکل گرفت و فضای کلیسا چگونه است. تمامی کسانی که انتظار دارند پاپ صریح و صمیمانه عذرخواهی کند اگر مسیحی اند، کاتولیک نیستند و اگر مسلمانند ساختار کلیسا و تاریخ کلیسا را توجه نمی کنند.به این متن بی نظیر در شناخت ریشه کلیسا توجه کنید:

    "و واقع شد که چون گرسنه شد.(پطرس)خواست چیزی بخورد، اما چون برای او حاضر می کردند، بیخودی او را رخ نمود* پس آسمان را گشاده دید و ظرفی را چون چادری بزرگ به چهار گوشه بسته به سوی زمین آویخته بر او نازل می شود* که در آن هر قسمی از دواب و وحوش و حشرات زمین و مرغان هوا بودند* و خطابی به وی رسید که ای پطرس برخاسته ذبح کن و بخور* پطرس گفت حاشا خداوندا زیرا چیزی ناپاک یا حرام نخورده ام* بار دیگر خطاب به وی رسید که آن چه خدا پاک کرده است تو حرام مخوان* و این سه مرتبه واقع شد که در ساعت آن ظرف به آسمان بالا برده شد."(اعمال رسولان، باب دهم، آیات 10تا17)

    پطرس که به خداوند درس حلال و حرام می دهد، نماد و سمبل کلیسای کاتولیک است. در واتیکان بیش از مسیح، پطرس حضور دارد و البته سایه ای از امپراتور رم و حسرتی بر زوال امپراتوری بیزانس و البته حاشیه ای از سلوک فقه یهودی در سیمای خاخامی مثل قیافا!از این معجون شگفت انگیز عذر خواهی بیرون نمی آید.

    سیمون وی چرا از کلیسا می گریخت؟ از کلیسا می گریخت تا مسیح را پیدا کند. تحلیل او در مورد تاثیر عهد عتیق از بعد نظری و تاثیر امپراتوری رم از سوی دیگر که در " نامه ای به یک کشیش" نوشته است، تمام حرف است.

     

    ادامه دارد

     

    سیدعطاءالله مهاجرانی

    منبع: http://www.kelisa-masjed.blogfa.com



    پدر آریوس ::: یکشنبه 86/4/10::: ساعت 12:4 عصر

    در کلیسا به دلبری ترسا (4)

     

    دوستی پرسید، چرا از این مصرع هاتف اصفهانی برای این سلسله مقالات استفاده می کنم ؟ وقتی برایش توضیح دادم، پیشنهاد کرد که توضیح را بنویسم.

    پاییز سال 1352 دانشجوی رشته تاریخ دانشگاه اصفهان بودم. توی کتابخانه ادبیات، که با حسرت باید بگویم در یک آتش سوزی بسیاری از کتاب هایش سوخت،نشسته بودم. دوست آسوری ام ولنر بیت صیاد، جزوه ای را به دستم داد.سخنرانی اسقف در کلیسای حضرت لوقای اصفهان بود که در باره تثلیث سخنرانی کرده بود.سخن با ترجیع بند هاتف شروع شده بود:

    در کلیسا به دلبری ترسا...گفتگوی مسلمان و مسیحی ادامه پیدا می کند تا:

    ما در این گفتگو که از یک سو

    شد ز ناقوس این ترانه بلند

    که یکی هست و هیچ نیست جز او

    وحده لا اله الا هو

    همان هفته به دیدن اسقف رفتم...گفتگو با اسقف.برایم جذاب بود.تصویری که در ذهن داشتم این بود که باید مسیحیت را از یک مسیحی مومن حکیم آموخت. اسقف همان بود که می خواستم.از آن دوران دو کتاب مقدس برایم به یادگار مانده است: متن فارسی که یادگار بیت صیاد است و متن انگلیسی با تابلو های رامبرانت که هدیه اسقف است.هنوز هم پس از گذار بیش از سه دهه هر وقت به مسیحیت می اندیشم و به شخصیت عزیز مسیح، آن مصرع و آن پنجشنبه ها در ذهنم تازه می شود. دوست دوران کودکی ام که از بچه های ده ارمنی نشین "حمریان" بود و حالا در کانادا زندگی می کند برایم ایمیل فرستاده بود، که به خاطر مسیح بنویس! گفتم پاپ این حرف ها را زده، تو می گویی به خاطر مسیح؟ گفت فاصله پاپ تا مسیح مثل فاصله زمین تا آسمان است.بنویس: در کلیسا...

    نکته دیگری به نظرم آمد. بی شک در ترجیع بند هاتف مثل سروده محتشم در باره امام حسین(ع) می توان برق لطفی آسمانی را دید. این واژه ها و تصاویر از جای دیگری است.مثل پیامبر جبران خلیل جبران،که به تعبیر او، او شعر نسروده است، شعر او را سروده است.

    می خواهم بگویم تربیت درست و انسانی و حکیمانه موجب می شود که هاتف درخشانترین و زیباترین تفسیر و توضیح را در باره مسیحیت و تثلیث بسراید. محتشم در اوج شعر خود مسیح را با درخشانترین تابلو سوگواری ترسیم می کند:

    یک باره جامه در خم گردون به نیل زد

    چون این خبر به عیسی گردون نشین رسید

     

    بانوی دانشمند دکتر قمر آریان کتاب قابل و پر اهمیتی دارند؛ با عنوان" مسیح در ادبیات فارسی" که می توان نمونه های بسیاری از این زمره را مشاهده کرد.

    کدام عقلانی است؟ تصویر مسلمانان از مسیح و موسی یا تصویر مسیحیان از محمد؟ تابلو هاتف و حافظ از مسیح؟ یا تصویر محمد در باب 28 دوزخ دانته؟ و یا تصویری دیگر در برزخ در باب 32 یادداشت های ترجمه انگلیسی کمدی الهی که در چاپ دانشگاه آکسفورد دیده می شود هم خواندنی است. در سوی دیگر، به عنوان نمونه نام ها را ببینید. در هیچ کوچه ای در شهر و روستای ایران و دیگر کشورهای اسلامی نیست که نام پاک پیامبران الهی مثل ابراهیم و موسی و مسیح و عیسی و داود و سلیمان یافت نشود. شما تا به حال دیده اید که یک مسیحی نام فرزندش را محمد بگذارد؟ چه مقدار نام مقدس مریم در میان دختران مسلمان رواج دارد...این ها نشانه های عقلانیت و سنت پسندیده احترام به ادیان دیگر است. اساسا مسلمانان همه پیامبران را همراه و همدل می انگارند. همه پیامبران را عزیز می شمرند. به تعبیر شگفت انگیز مولوی:

    نام احمد نام جمله انبیاست... پیامبر اسلام از دیگر پیامبران به عنوان برادر خود یاد می کند." برادرم موسی رو به مغرب داشت و برادرم مسیح رو به مشرق؛ من در میانه مشرق و مغربم"

    قرآن مجید به ما آموخته است که نباید داشته ی هیچ کسی را دست کم گرفت." ویا قوم اوفوا المکیال و المیزان بالقسط و لا تبخسواالناس اشیائهم.( آیه 85 سوره هود) این داوری در باره ارزش های مادی و صوری و نیز معنوی است. باید از پاپ پرسید مگر مسیح در کانون وفراز تمامی ارزش های مسحیت نیست؟ برای مسلمانان هم پیامبر اسلام کانون ارزشها و عشق و شور آن هاست. متاسفانه پاپ به جای جبران اهانت و رفع آن، با توضیحی که ایشان در روز یکشنبه در دیدار عمومی در کاج تابستانی شان که بر فراز یکی از زیباترین و خوش منظره ترین تپه های اطراف رم است(کاخ گاندولفو) به جای عذر خواهی، مسلمانان را به بدفهمی سخنانش متهم کرد. این موضع را پیش از این مرکل صدراعظم آلمان و برخی شخصیت های سیاسی ایتالیایی داشتند. اما پاپ با زبان خودش همین را گفت. به نظرم واژه ها کاملا اندیشیده شده است. پاپ متاسف است اما نه به خاطر حرف هایی که زده بلکه به خاطر پیامد های سخنرانی اش در کشور های مختلف، دیگران گمان کرده اند که چند عبارت نطق ایشان موجب خدشه دارشدن حساسیت مسلمانان شده است.او صرفا مطلبی را ازیک متن قرون وسطایی نقل کرده است، که معنی اش این نیست که پاپ چگونه می اندیشد!تاکید می کند امیدوار است این توضیح دلها را آرام کند ومعنی حقیقی سخن او،روی هم رفته این بود که دعوت کرده است تا گفتگوی صریح و صمیمانه بر اساس احترام متقابل انجام شود.

    گمان نمی کنم کسی این سخن پاپ را عذر خواهی و یا بازگشت از حرف هایی که زده است تلقی کند.شبکه سی ان ان نظر سنجی را درمورد تاسف عمیق پاپ مطرح کرده و پرسیده است: اظهار تاسف پاپ عذر خواهی تلقی می شود؟54463 نفر اظهار نظر کرده اند. 85 در صد پاسخ منفی داده اند و 15 در صد پاسخ مثبت.

    این توضیح اشتباه دیگر پاپ بود. شاید همچنان حق با حافظ است که سرود : چون پیر شدی حافظ از میکده بیرون رو.

    پاپ سال های سال با همین حرف ها و متن های کهن زندگی کرده است.چگونه انتظار داریم به یک باره تغییر نظر دهد.جالب این که در همین جلسه اعلام تاسف عمیق ، مضمونی هم به دست یهودیان داد! در باره مفهوم صلیب؛ پاپ مطلبی را از پولس رسول نقل می کند، که به نحوی پولس یهودیان را در قضیه تصلیب مسیح، شماتت می کند. خاخام یهودیان، دکترجوناتان رومین گفته است:" پاپ حق دارد متن مقدسی را که به آن اعتقاد دارد روایت کند، اما ابلهانه است که کسی بدون توجه به شرایط روز، متنی را انتخاب کند که در مورد دیگر ادیان است.پاپ باید میان دین و نژاد تفاوت قائل باشد."

    خاخام می خواهد بگوید یهودیان به عنوان یک نژاد در تصلیب مسیح نقش داشتند و نه به عنوان یهودی. در صدد نقد و بررسی سخن خاخام نیستم. می خواهم بگویم وقتی نگاه و داوری در ذهن کسی تا آستانه هشتاد سالگی نقش بست و سنگین شد ،تکانیدن آن کار دشواری است.

    پاپ اگر بخواهد می تواند نقشی تاریخی در این زمینه ایفا کند.به بررسی سخنش می پردازیم. تاسفش که تاکیدی بود بر آن چه گفته است. وزیر کشور ترکیه محمد آیلین با طنزشکرینی گفته است، پاپ از واکنش مسلمانان عمیقا متاسف شده است تا به خاطر حرف هایی که زده است!

    (ادامه دارد)

     

     

    سیدعطاءالله مهاجرانی

     

    منبع: http://www.kelisa-masjed.blogfa.com



    پدر آریوس ::: پنج شنبه 86/3/31::: ساعت 12:52 صبح

     پاپ در سخنرانی دانشگاه رگنزبرگ، گفتگوی امپراتور مانوئل دوم پالئولوگوس را به عنوان سنگ بنای سخن خود انتخاب کرده، در موارد مختلفی به همین سخن اشاره می کند. به عبارت دیگر، سخن او یک هسته تاریخی دارد، که داوری مانوئل در باره اسلام و پیامبر اسلام است، و یک پوسته تئوریک که در باره نسبت میان عقل و ایمان، بحث کرده است. در بحث تئوریک، پاپ بر واژه "لوگوس"

    تاکید می کند. می کوشد نسبت میان لوگوس و خدا را نشان دهد. ایشان بر واژه

    God

    تکیه می کند و با توجه به ریشه این واژه، و پدید آمدن آن، در واقعه سوختن درخت و صدایی که به گوش موسی علیه السلام رسید، این واژه را به معنی " من هستم" ،ترجمه می کند.بحث مفصلی در مورد نسبت میان ایمان مسیحی و فلسفه یونانی دارند. معتقدند در متن یونانی کتاب مقدس که با متن عبری تفاوت دارد،اندیشه فلسفی یونانی از راه زبان با ایمان مسیحی، نسبت پیدا کرده است.اما سنگ بنای سخن:

    " تازگی ها متن گفتگوی امپراتور دانشمند بیزانس امانوئل دوم پالئو لوگوس را، که توسط پروفسور تئودورخوری منتشر شده است، می خواندم.این گفتگو در اردوی زمستانی نظامی امپراتور درسال1391در نزدیکی آنکارا انجام شده است. طرف گفتگو یک پارسی فرهیخته بوده است.به نظر می رسد این گفتگو از طرف امپراتور در برهه ای که کنستانتینوپل-استانبول- در طی سالهای 1394تا1402 در محاصره بوده ، ترتیب داده شده است.( در همین فاصله کوتاه، پاپ فراموش کرد که گفتگو را در سال 1391تخمین زده بود؟)

    "گفتگو در باره مسیحیت واسلام و حقیقت آن دو می باشد.بحث به نحو گسترده ای در باره ساختار ایمان در کتاب مقدس و قرآن مطرح می شود. به شکل خاص بر تصویر خداوند و انسان متمرکز می شود و سرانجام گفتگو به رابطه میان سه مقوله" شریعت"،" قوانین زندگی" و" عهد قدیم" و" عهد جدید" و" قرآن" می انجامد.من نمی خواهم در این سخنرانی در باره این موارد صحبت کنم. فقط می خواهم به نکته ای که می تواند نکته ای حاشیه ای نسبت به کل گفتگو باشد،بپردازم. نکته ای که در بافت"ایمان و خرد"قرار می گیرد. این نکته را من شایسته توجه می دانم که می تواند به عنوان نقطه آغازبازتاب اندیشه ام در این موضوع باشد.

    "در گفتگوی هفتم، که توسط تئودور خوری ویراسته شده است، امپراتور موضوع"جنگ مقدس" را مطرح می کند.امپراتور می بایست،مطلع بوده باشد که در سوره دوم-بقره-آیه 265 آمده است:" لا اکراه فی الدین" بر اساس نظر کارشناسان ،این یکی از سوره های دوران نخستین است، دوره ای که محمد(ص) قدرت نداشت و در معرض تهدید بود.طبیعتا امپراتور به این نکته نیز توجه داشته است، که چگونه این مفهوم در قرآن تطور یافته و به مفهوم جنگ مقدس انجامیده است.بدون

    توچه به جزئیات، مانند تفاوت بین اهل کتاب و کفار، امپراتور با تندی، پرسش اصلی خود را در باره نسبت میان دین و خشونت مطرح می کند، از طرف گفتگویش می پرسد:" حالا به من بگو محمد چه چیز تازه ای آورده است؟تنها چیری که می توانی به حساب بیاوری، فقط شرارت و رفتارغیر انسانی است، مثل همان که فرمان داد، آیین او را با شمشیر گسترش دهند.

    "امپراتور، پس از بیان مقتدرانه داوری اش،سخنش را ادامه می دهد، توضیح می دهد که چرا ترویج دین بر اساس خشونت، امری غیر عقلانی است.خشونت با ماهیت خداوند و ماهیت روح ناسازگار است.خداوند،خونریزی را نمی پسندد و خداوند بر خلاف ماهیت خود رفتارغیرمعقول نمی کند.ایمان محصول روح است و نه تن، هرگاه کسی به سوی ایمان فراخوانده می شود،نیاز به گفتگوی نیکو و خرد شایسته وجود دارد.نیازی به تهدید و خشونت نیست. برای متقاعد کردن یک روح عقلانی، کسی به بازوی نیرومند و اسلحه ، یا هر وسیله دیگری که شخص را به مرگ تهدید کند، ندارد.

    "محور اصلی بحث امپراتور،علیه گفتگوی خشونت-مداراین است: رفتاری که علیه ماهیت خداوند باشد، معقول نیست. ویراستار، تئودور خوری اظهار نظر می کند که امپراتور بیزانس سلوک اندیشگی فلسفه یونانی داشته است.از این رو اظهارات او بدیهی تلقی می شود. اما در آموزه های مسلمانان،خداوند مطلق متعال است.اراده او منوط به مقولات ما نیست؛حتی مقوله عقلانیت.در اینجا تئودور خوری از یک اسلام شناس مشهور فرانسوی،آر-آرنالدز نقل می کند،که ابن حزم تا آنجا بحث را می کشاند که خداوند مبتنی بر کلمات خودش هم اعمال اراده نمی کند.هیچ چیزی خداوند را ملزم نمی کند که اراده الهی را بر ما آشکار کند، ما تنها ناگزیریم که او را ستایش کنیم."

    مظلوم خداوند! تا به حال هر چه اعتراض به سخن پاپ شده است، در طرفداری از پیامبر گرامی اسلام بوده است.البته در نقد و رد سخنان پاپ، در مواردی به مطالبی اشاره شده که در متن سخنرانی پاپ نیست. آن چه نقل کردم ترجمه- البته نه ترجمه فنی دقیق کارشناسانه-بخشی از سخنرانی پاپ است که موضوع این مقاله هاست.

    پاپ اعلام کرد که در سخنرانی اش تنها به نقل قول پرداخته، و نقل قول به مفهوم موافق بودن با آن نیست. آیا حضرت پاپ گمان می کنند که مسلمانان متن اصلی سخنرانی را نمی خوانند؟ یک دانشجوی متوسط الهیات هم که متن را بخواند، به روشنی در می یابد که پاپ این نقل قول را سرسری انتخاب نکرده است. واژه هایی که در وصف امپراتور به کار رفته، اشاره های مکرر پاپ به امپراتور، نتیجه گیری سخن مبتنی بر نظریه امپراتور، در یک کلام به تعبیر قرآن مجید "لحن قول" پاپ نشان می دهد که ایشان چگونه می اندیشند. باید سپاسگزار سایت بسیار دقیق و کارآمد واتیکان باشیم که امکان مطالعه تمامی سخنرانی ها و پیام ها و نامه ها ی پاپ را فراهم کرده است.می خواهم بگویم که حتی عذرخواهی نمی تواند چاره کار باشد. آیا حضرت پاپ می تواند نگاه و داوری اش را تغییر دهد؟

    نمی خواهم در داوری بر نقد و بررسی که دارم سبقت بگیرم. اما نمی توانم احترام و ستایشم را نسبت به پاپ شنوده رهبر قبطیان مصر اعلام نکنم، انصافا حکیمی نادر است. چرا پاپ مثل او به اسلام نگاه نمی کند؟ پاپ شنوده در برنامه تلویزیون المصریه می گفت:" چرا پاپ پاسخ آن مسلمان پارسی را نقل نکرد؟"

    گفتگوی مانوئل دوم در چه شرایطی انجام شد؟ مانوئل دوم چه راه و رسم و سلوکی داشته است؟ طرف گفتگویش چه کسی بوده است؟

    (ادامه دارد)

     

    سیدعطاءالله مهاجرانی

     

     

    منبع: http://www.kelisa-masjed.blogfa.com



    پدر آریوس ::: شنبه 86/3/19::: ساعت 11:18 عصر

    <      1   2   3   4      

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 76
    بازدید دیروز: 10
    کل بازدید :375353

    >>اوقات شرعی <<

    >> درباره خودم <<
    در کلیسا به دلبری ترسا - مسجد و کلیسا - mosque&church
    پدر آریوس
    این وبلاگ بر آن است تا در فضایی آرام ، عقلانی و منطقی به مناظره و گفتگو با برادران و خواهران مسیحی جویای حق و حقیقت بپردازد.

    >> پیوندهای روزانه <<

    >>فهرست موضوعی یادداشت ها<<

    >>آرشیو شده ها<<

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    در کلیسا به دلبری ترسا - مسجد و کلیسا - mosque&church

    >>> لوگوی دوستان<<<

    >>جستجو در وبلاگ<<
    جستجو:

    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<
    پارسی بلاگ، پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ
    2006-ParsiBlog™.com ©